جهانی شدن آموزش و پرورش

 ما در دنياي کنوني در شرايطي قرار داريم که مي بايستي در مورد آن از آگاهي نسبي برخوردار باشيم چون ما چه بخواهيم و چه نخواهيم، رفاه و امنيت و آينده همه مردم و ملل به طرز تفکيک ناپذيري با مسائل جهاني شدن گره خورده است.فرآيند جهاني شدن بويژه در قلمروآموزش و پرورش بطور اجتناب ناپذيري متاثر ازشرايطي است درممالک پيشرفته جهان براي توسعه واستقرار نظام آموزش نوين خود درجهت پاسخگويي به احتياجات و حوايج منطقه اي ، کلي و به   گونه اي فراگير در سطح جامعه جهاني مهيا کرده اند بدون توجه به چنين واقعيتي درک چگونگي منشاء سرآغاز و سرانجام تکوين فرآيند جهاني شدن آموزش وپرورش ميسرنيست.

 پويندگان راه اصلاحات فرهنگي و پيشگامان و نهضت هاي تربيتي وعلمي در جهان سخت براين باورند که هرگونه تحولات در قلمرو آموزش وپرورش ، بدون بهره گيري از ارجمند ترين و موجه ترين آراي تربيتي متقدمان و پويندگان راه اصلاحات که شالوده هاي نظري وفکري محکم واستواري را براي اصلاحات و تحولات فرهنگي وآموزش فراهم  مي سازد امکان پذير نبوده است.  حال اگر سير تحولات آموزش وپرورش در کشورمان را ازقرون گذشته تاکنون مورد مداقه و بررسي قراردهيم به اين نتيجه مي رسيم که يک مضمون فکري منسجمي که بنيادهاي نظري و مولفه های آموزش جهانی  واجتماعي را براي   حرکت هاي اصلاح طلبانه آموزش وپرورش ترسيم کند تاکنون وجود نداشته است . ليکن حاصل اغلب اين تلاشها ، طي دوره نسبتاً طولاني بيشتر محدود به ترجمه ، تاليف ، انتشار صد ها کتاب  درسي و مقالات علمي در زمينه  معرفي وشناسايي آراي تربيتي علما و فلاسفه قديم و جديد مغرب زمين از سقراط ، افلاطون ،ارسطو گرفته تا روسو ، پستالوزي ، هربارت ، ماريا مونته سوري و… دورکيم و جان ديويي بوده  است .

شواهد موجود بسياري از آثار بصورت کتاب و متون درسي در دانشگاهها ، مراکز آموزشي منتشر و بتدريج درشکل گيري و تدوين اهداف ، برنامه ها ، روشهاي تربيتي ميهن عزيزمان در نيم قرن اخير تاثير بسزايي برجاي گذاشته ، که جريان توليد افکار تربيتي مستقل با مطالبات و تحولات فرهنگي کشورمان همخواني داشته است .مجموعه تفکرات  وآراي عقايد تربيتي دانشمندان قديم و جديد ساير ممالک جهان و بهره گيري بي چون وچرا ، در تنظيم و تدوين مباني نظري هرگونه تغيير را به رغم شايستگي توام با استقلال انديشه و عمل تربيتي نتوانسته ايم در روند جهاني آموزش وپرورش نقش موثري را ايفاء کنيم .به اعتقاد آموزشگران جهاني برنامه ريزي واصلاحات آموزشي که صرفاً به سليقه واراده مطلق سلسله مراتب و فرهنگ جامعه ، سطح توسعه پيشرفت خاص منطقه و بطور کلي موردنياز کشور کاملاً مرتبط نباشد نمي تواند راه و روش جديدي را در بازانديشي نظام هاي آموزشي ارائه نمايد.

دارابودن اطلاعات وآگاهی و تحول ونوآوری از عوامل اصلی پیشرفت تلقی می شود وشکی نیست که بین تحقق این پیشرفت ها و کارکرد نظام های آموزشی نسبت منطقی وجود دارد . دراین زمینه از مدارس و دانشگاهها نیز انتظاراتی هست ، نظام های آموزشی باید بتوانند انسانهایی تربیت کند که در دنیا مولد و درحال تغییر بدرستی ، دنیایی با اختلاف طبقاتی ، فرهنگی ، اجتماعی را شناسایی و ضرورت پاسخگویی درنظام های آموزشی را داشته باشد و بتواند با دنیای نوین با استفاده از آموزش و شکستن انزوای آن ، روزآمد شدن و روش های آموزشی و تغییر محتوای آموزشی متناسب با نیازهای واقعی زندگی نگریسته شود . این آموزش به رموز مدرن مجهز و بدنبال دستیابی به جامعه مدرن و تحولی سازنده پیدا می کند که خودبخشی از جنبش واحد جهانی به حساب می آید.

جهانی شدن

جهاني شدن و جهاني سازي پديده اي چند بعدي ، فرآيندي و چالش برانگيز است به اين معنا که اولاً نه دريک بعد خاص بلکه درابعاد گوناگون درحال شکل گيري و تکوين است بهترين چالش ناشي ازپديده شکسته شدن   قالب هاي موجود، گسسته شدن انحصارها و پيدايش فضاي رقابتي شديد در سطح جهاني است. همه نظام هاي اجتماعي براي تداوم حضور خود در عرصه جهاني ناگزير خواهند بود در تامين الزامات رقابتي شدن و کسب مزيت رقابتي لازم بکوشند در آستانه قرن بيست ويکم در بستر روند جهاني ، نظام تعليم وتربيت نيز از اين قاعده مستثني نيست . براي تضمين بقا و استمرار کارآيي خود  بايد بتواند ارکان ، اجزا و زير سيستم هاي وابسته به خود را با الزامات رقابتي شدن همسو سازد.

دراين راستا نظام تعليم وتربيت به يک ذهنيت جهاني نياز دارد و تجهيز اين نظام به چنين ذهنيتي در گرو جهاني شدن ذهنيت متوليان آن است . يعني متوليان نظام هاي تعليم وتربيت بايد ضمن تلاش در گشودن دريچه اذهان خود روي پديده جهاني سازي که ناشي از آن رسالت و وظيفه استراتژيک و مهم خود را ترويج تفکر جهاني در کليه اجزاي خود قرار دهند.ترويج چنين تفکري مستلزم برخورداري از نيروهاي دانشگري است که از توانمندي و قابليت هاي لازم بر تداوم تلاش درکسب مهارت هاي جهاني و جهاني انديشيدن و جهاني عمل کردن واقف باشد و بتواننددر مواجهه با ابعاد مختلف جهاني ، ضمن شناسايي دقيق فرصت ها و تهديدها امکان تبديل تهديد به فرصت و بهره گيري صحيح از فرصت ها را فراهم کنند . البته جهاني انديشيدن و جهاني عمل کردن موجب دگرگوني استانداردها و شاخص ها و ابزار عملکرد منجر شده و نهايتاً معياري متفاوتي در تعليم وتربيت امروز خواهد بود.

ازآنجائيکه تحولات جهاني با اهداف و برنامه های درسی با چشم انداز و مسئولیت پذیری در ابعاد زمانی و مکانی  در تعليم وتربيت می نگرند و موجب ترويج نقش تعاملي يادگيري و ياددهي بين معلم وشاگرد و دربين خود فراگيران و تبادل دانش و انديشه بااستفاده از تکنيک هاي شبيه سازي ، سناريوسازي و ايفاي نقش می کنند  و با تاکيد بر يادگيري فعال و از طرفي گسترش فرهنگ خود آموزش ، از هم آموزشي و به هم آموزي و دادن بازخوردهاي متقابل و گسترش تفکر بهبود مستمر و تدريجي و پلکاني شدن فرآيند آموزش و يادگيري و همچنين تلاش بيشتر در جهت تند آموزي و به موقع آموزي با توجه به شتاب تاريخ و زايش توليد و انباشت  سريع اطلاعات و کاهش تاريخ مصرف آنها قلمداد شده است . آموزش جهاني و اهداف آن  بعنوان مهمترين پديده قرن حاضر ، تعاريف وتعابير مختلف ارائه شده است.

همجنین در این راستا جهاني شدن را نيروي غالبي مي دانند که بطور مثبت محيط هاي متعددي را که درآن زندگي مي کنيم شکل  مي دهد اين پديده تحت تاثير نيروهاي اقتصادي با هدايت تکنولوژي ها وارتباطات ديجيتالي ، بين افراد يا سازمانهايي که در جهان حضور دارند .جهاني شدن بمعناي بين المللي شدن ، اين تعريف رشد تبادل بين المللي و وابستگي بين کشورها را توصيف مي کند و تعريفي جديد از روابط بين کشورها و جايگزيني اقتصاد بين المللي به جاي اقتصاد ملي ارائه ميدهد . جهاني شدن بمعناي غربي شدن يا مدرنيزه شدن ، اين تعريف جهاني شدن را به معناي ديناميکي مي بيند که درآن ساختارهاي مدرنيته مانند کاپتياليسم ، خردگرايي ، صنعتي شدن و بوروکراسي دنيا را فراگرفته و فرهنگ هاي موجود محلي را نابود مي کند .جهاني شدن به معناي قلمروزدايي يا توسعه قلمروها در هم و تبديل آنها به قلمرو واحد ، دراين تعريف جهاني شدن بهم زدن و برداشتن محدوه فضاها ، فاصله ها و مرزهاي جغرافيايي است .

جهاني شدن را به عنوان تشديد روابط اجتماعي در سراسر دنيا  مي بيند . بطوريکه مکان هاي دور طوري بهم نزديک مي شوند که اتفاقات محلي به وسيله وقايعي که فرسنگها دورتر از آن قرار دارد شکل داده مي شود.ازنظر هلاک جهاني شدن ترکيبي از تجارت آزادتر کالا و خدماتي است که با تحرک آزاد سرمايه همراه باشد بدين جهت از نظر اين محقق ، جهاني شدن آزادي تبادل کالا و خدمات همراه و همزمان با آزادي جابجا شدن سرمايه است.نگاه ديگري دارد به عقيده او جهاني شدن درقلمرو فرهنگ بايد مورد توجه قرارگيرد که به منطقه زدايي فرهنگ     مي  انجامد ، يعني وابستگي فرهنگ را به محل و منطقه وسرزمين از ميان برمي دارد درجهان کنوني قطع پيوند بين تجربه فرهنگي و مردم و منطقه زندگي آنها ، پيوندي که اغلب نگرش انسانها را درهمان منطقه زندگي آنها محدود  مي کند.

جهاني شدن فرهنگ ، واکنش ها و سازوکارهايي ايجاد مي کند که نتيجه آنها نوع جديدي از منطقه اي شدن دوباره فرهنگ است . جهاني شدن پديده جديدي نيست و تمايل به جهاني شدن هميشه وجود داشته است اما در چند سال گذشته محيط براي رشد آن مساعد و بدليل پيشرفت هاي سريع در نوآوري هاي تکنولوژي سرعت زيادي گرفته است .درعصر جهاني شدن به همساني فرهنگ ها مي رسيم و فرهنگ هاي محلي نابود مي شوند، عقيده بر این است که فرهنگ هاي ملي و محلي در بستر جهاني شدن امکان رشد و پويايي بيشتري پيدا مي کنند درست است که يک سري باورها ، ارزش ها و هنجارها جهاني مي شود اما اينهادر قالب   فرهنگ هاي محلي قرار مي گيرند و فرهنگ هاي محلي امکان عرضه جهاني پيدا مي کنند و معنا  و مفهوم جديدي مي گيرند.

مباني برنامه ها و اهداف مولفه های  آموزش جهاني درنظام آموزشی  برمبناي زير استوارشده است :

1ـ تاکيد بر جامعيت آموزش وپرورش . آموزش وپرورش بايد تمامي زندگي آدمي را در برمي گيرد . درجهاني که فنآوري درآن شتابان تغيير مي کند ودانش به نحو روزافزون توليد مي شود ، آموزش وپرورش بايد بيش از مجموعه اي خاص از اطلاعات را تعليم دهد . آموزش وپرورش بايد به بسط وشکوفايي  قابليت هاي آدمي بپردازد.

2ـ دسترسي فراگير به آموزش وپرورش بايد درهر مکان و زمان امکان پذیر باشد ومربيان براي آموزش در درسترس  باشند . بايد به يادگيري مداوم از طريق اينترنت و تلويزيون و کلاس درس دسترسي داشته باشد و آموزش وپرورش براي توسعه يادگيري مداوم با ساير موسسات درتعامل قرارگيرد.

3ـ تاکيد برتفکر نقاد – آموزش و پرورش بايد تاکيد خود را بر تفکر نقاد ، ارتباط و حل مسئله معطوف سازد وصرفاً به انتقال دانش ومعرفت بسنده نکند ، بلکه دانش آموزان را مهياي برخورد بامسائل جديد کند .

4ـ تربيت شهروند جهاني – آموزش وپرورش بايد مهياي پرورش شهروند جهاني باشد . شهروندان آينده نه تنها بايد از تاريخ ، فرهنگ وزبان خويش آگاه باشند ، بلکه براي کار در جامعه جهاني ، نيازمند دانش وسيع درباره تنوع فرهنگ ها و مردم هستند .

انقلاب اطلاعات طيفي از فنآوري هاي جديد و روش هاي تازه را ايجاد کرده که مجال توليد دانش جديد وانتشار داده ها ، اطلاعات و دانش را فراهم مي کند .

آموزش وپرورش بايد براي جهان پيچيده کادر لازم را داشته باشد تا بتواند در اين تلاطم ،  قطب نماي لازم براي شناکردن دراين جهان باشد . نگاه به آينده ، يک برنامه آموزشي سنگين ، نه لازم و نه مفيد است کافي است که هرفرد درابتداي زندگي خود ، منابعي از شناخت بدست آورد و بتواند بي نهايت ازآن بهره ببرد براين بيفزايد و آن را با جهاني که دائماً درحال تغيير است انطباق دهد و به کارگيرد . تعليم و تربيت بايد براساس چهار نوع ديدگاه اساسي سازماندهي شود تا فرد بتواند درطول زندگي ازآن بعنوان پايه هاي دانايي بهره ببرد . چهار ستون اصلي عبارتند از :

  1. يادگيري براي دانايي ، يعني دستيابي به ابزارهاي فهم و درک
  2. يادگيري براي زيستن باهم ، يعني مشارکت وتعاون با يکديگر درتمام فعاليت هاي انساني .
  3. يادگيري براي عمل ، يعني بر محيط خود اثر گذاشتن .
  4. يادگيري براي بودن ، يعني طريقي اساسي که سه ديدگاه ديگر درآن شرکت داشته باشند .

البته اين چهار مسير دانايي درواقع يک مسير بيشتر نيستند . چرا که درآن ها نقاط مشترک و اتصال و تبادل فراوان وجود دارد.مبناي شکل گيري آموزش وپرورش دانايي است ، دانستن حق انسان است. جايگاه آموزش وپرورش هم به معناي اخص آن و هم به معناي اعم آن به عنوان زيربناي رشد وتعالي انسان در آستانه هزاره سوم ، برکسي پوشيده نيست . استفاده درست و بهينه از آموزش وپرورش نوين وکارآمد مي تواند آينده اي بهتر را روي انسان قرار دهد . آموزش وپرورش نوین به معنای یادگرفتن در زندگی و از زندگی و نیز فهمیدن جهان در حال تغییری است که در آن زندگی می کنیم . آموزش وپرورش یعنی یادگیری یادگیری ،  براساس این اصل ، نظام های آموزشی باید از بن متحول شوند.

 تاريخچه جهاني  آموزش وپرورش

جهاني شدن آموزش وپرورش به دو رويداد مهم تاريخي بر    مي گردد که از نهضت فکري ريشه داري درسال 1968 بعنوان زنگ خطر بحران جهاني درفرانسه که به رويداد ماه و مه  معروف است . نظام آموزشي موجود را زير سوال برد ، بطورکلي اشتغال فکري فردي و اجتماعي ، تمامي افرادي که به نحوي وابسته به آموزش وپرورش بودند با نظام آموزش آن زمان ، سرنوشت ناخرسندي براي آنها رقم زده بود استادان دانشگاه پيشنهادهايي براي تغيير نظام آموزشي به وزير وقت داده بودند اما مورد تصويب قرار نگرفته بود که دانش آموزان جزوه اي تحت عنوان دانش آموزان دبيرستاني حرفي براي گفتن دارند را منتشر کردند که ومصرانه خواستار مشارکت درتصميم گيري هاي شده بودند .

دولت فرانسه تهديد به سقوط شده بود . پس از برقراري نظم دومين رويداد ، اجلاس کمسيون ملي امريکا براي اعتلاي آموزش وپرورش بود که درسال 1981 برگزارو منجر به گزارش تکان دهنده اي گرديد که درسال 1983 با عنوان ملتي درمعرض خطر انتشار يافت که اعلام نشانه هاي خطر به مسئولان آموزش وپرورش جهت رفع نارسايي ها بپردازند .هرچند درتاريخ آموزش وپرورش جهان  حرکت هاي ديگري منجر به تغييرات گرديد اما تا قبل از نيمه دوم قرن بيستم اغلب نظام هاي آموزشي در ساختارهاي سنتي خود عمل      مي کردند .  با بررسي اسناد و کتاب هاي نوشته شده ، بيانگر اين نکته مي باشد که تا اواسط قرن بيستم نظام آموزش وپرورش به بيراهه رفته و بين آموزش و زندگي شکاف عميقي را بوجود آورده است . آموزش وپرورش بعد از دهه 70 ميلادي گسترش   بي سابقه اي پيدا کرده بطوريکه طي 15 سال تعداد دانش آموزان جهان بيش از 70درصد و تعداد معلمان بيش از 100درصد و تعداد بزرگسالان که مي توانستند بخوانند و بنويسند بيش از 30درصد افزايش يافته است.

درابتداي ربع قرن بيستم جهانيان دريافتند که آموزش وپرورش نمي تواند و نبايد از واقعيت هاي زندگي دور بماند اين موضوع ورد زبان ها شد و سرانجام نظام آموزش تازه را پي ريخت و معلم را درپايه و شالوده خود قرار داد .ازآن به بعد درگيرودار دگرگوني محتوايي برنامه ها و نوآوري هاي آموزش نقش معلم   عمده ترين موضوعي بود  که بيشترين توجه را به خود جلب مي کرد،  بهره گيري از علوم و فنآوري هاي جديد يعني ياري جستن از آنها براي رويارويي با مهمترين چالش هايي که درآينده گريبانگير بشريت مي شوند گسترش دانش جهاني ، بعبارتي گسترش فنآوري هاي اطلاعاتي و ارتباطي درقرن اخير منجر به ظهور دانش جهاني شده است- دراين زمينه مگ دالنا موک وين چيونگ چنگ درسال 1998 چارچوبي را مطرح کرده که درآن به پنج حوزه تقسيم شده است . وي دانش جهاني مربوط به هريک از اين حوزه ها را دراين چارچوب ارائه داده که عبارتند از : فني  اقتصادي ، انساني ، اجتماعي ، سياسي ، فرهنگي و آموزشي .

درحوزه فني و اقتصادي نيازهاي دانش جهاني به رقابت مثبت ، مشارکت اقتصادي ، تجارت جهاني و حفاظت از محيط زيست منجر خواهد شد .دانش جهاني درتبادل فنآوري و توزيع اطلاعات بين ملت هاست .حوزه دانش اجتماعي وانساني شامل دانش جهاني براي دهکده جهاني و گسترش دوستي هاي بين المللي و تبادل ومشارکت اجتماعي ميان خرده فرهنگ ها و دستيابي به رفع تبعيض نژادي مذهبي ، ملي وجنسيتي مطلوب است .حوزه دانش سياسي ، به دانش جهاني براي مشارکت در فهم بين المللي و علايق وائتلاف مشترک درنهايت منجر به تعارضات بين المللي خواهد بود .حوزه فرهنگي دانش ، پذيرش ديگر فرهنگها درجهت گسترش فرهنگ جهاني با حوزه آموزش دانش شامل دانش جهاني براي گسترش آموزش  جهاني است و تبادل آموزش بين المللي و مشارکت را پرورش خواهد داد .

مولفه های آموزش جهاني

تعيين هدف  برنامه در مولفه های آموزش جهاني  به يادگيري تواناييها و مهارتهاي لازم براي زيستن در جهان متغير و متنوع است و علت انتخاب موضوع به دليل اهميت وضرورت درشرايط کنوني کشور که نيازمند توجه به واقعيت هاي موجود درعرصه هاي مختلف جهاني است . برنامه اي متناسب با هدفهای تربیتی و برنامه های درسی در ابعاد مختلف  در بعد مکانی و زمانی که درسازمانهاي بين المللي به صورت يکپارچه جهت پيشبرد اهداف و نگرشها  به عمل   مي آيد با توجه به شرايط جغرافيايي و موقعيت ژئوپلتيکي کشور، مرا بر آن داشت تا روي موضوع مولفه های آموزش جهاني و مفاهيم آن و لحاظ کردن اهداف با آگاهی از نظام آموزشی و گنجاندن برنامه ها و اهداف در محتوای کتاب های درسی  با هدف کاربردي کردن آن در برنامه هاي درسي  در دوره اول متوسطه  که می تواند در عرصه   بین المللی نیز همخوانی  داشته باشد .  استفاده از ديدگاهها و تفکرات انديشمندانه متفکران و افراد صاحب نظر درپايه تحصيلي که مصادف با  شکل گيري شخصيت هر دانش آموزي در اين مقطع   مي باشد  بسيار اثر گذار خواهد بود که دیدگاه جهانی در دانش آموزان بوجود آید و همین  ديدگاه عميق براي رشد و توسعه و اميد به مقاطع بالاتر را درپي خواهد داشت .

درواقع آماده سازي زيرساخت براي گامهاي بعدي است و از اين طريق خواستم به عمق اطلاعات دراين راستا پي برده و بتوانم براي جامعه خود با اين موضوع کمک علمي کرده باشم هرچند دراين رابطه ديگران نيز زحماتي مضاعف و تلاشهايي انجام داده اند اما اگر درعرصه هاي مختلف اين موضوع بيشتر می تواند مورد توجه قرارگيرد مطمئن هستم مي تواند کمک بسيار ارزشمندي بر جامعه و خصوصاً در نظام آموزش و پرورش داشته باشد و زمینه سازی بکند تا دست اندرکاران امر با استفاده از اين اطلاعات و گردآوري داده هاي پژوهش درلحاظ کردن طرح درس و يا با عناوين ديگر وگنجاندن اطلاعات و دانش جهاني در آن مقطع کمک شاياني به دانش آموزان امروزي که فرهيختگان فرداي جامعه ما خواهند بود د واين يک گام درراستاي انتقال ديدگاه ها درآن مقطع حساس تعليم و تربيت موثر واقع خواهد شد هرچه جامعه   بين الملل در آموزش جهاني برنامه هاي کوتاه مدت و ميان مدت و بلند مدت را طراحي مي کنند ما نبايد فقط نظاره گر باشيم بايد ما هم نقش فعال در اين جهت داشته باشيم و برنامه ها ويا پژوهشهايي که دراين رابطه انجام مي گيرد بعنوان يک عضو فعال در عرصه جهاني تلاش و کوشش کنيم ونقش خودمان را در جهان رو به ترقي و پيشرفت ايفا کنيم اگر اين کار صورت نگيرد وهماهنگي با جامعه بين الملل انجام نشود  يک خلاء بسيار تاثيرگذار درآموزش و پرورش کشور بوجود خواهد آمد وهمگام نشدن با جهان وبي تفاوتي دراين هدف ما را درجهان امروزي با چالش بسيار مواجه خواهد کرد که همگام نشدن امروز هزينه و مشکلاتي را براي   نسل هاي آينده  پيش خواهد آورد پس با اين نگرش به موضوع و استفاده از ديدگاهها و چشم اندازها و بکارگيري طرح ها و پروژه هايي دراين خصوص ما را به سمت وسوي فراملي و فرامنطقه اي سوق خواهد داد اينجا به مواردي اشاره     مي شود که جهان درتدارک    برنامه هايي براي  کشورها و ملت ها است . ما هم با درنظرگرفتن موارد يکه درذيل بيان مي شود بااستفاده از نقاط قوت وتقليل نقاط ضعف براي آينده  با چشم انداز واقع بينانه برنامه ريزي داشته باشيم .

 به عقيده عموم متخصصان تربيتي در مولفه های آموزش جهاني اهدافی مدنظر است که عبارتند از کسب دانش در باره جهان ، توسعه مهارتهاي جهاني و بالاخره توسعه نگرشهاي جهان مدار تاکيد مي کنند ولي در باره ميزان اهميت هريک از اهداف  مذکور و اولويت آنها توافقي وجود ندارد در واقع تحليل دقيق نظريه و عمل تربيتي در برنامه هاي برنامه ها و مولفه های آموزش جهاني درکشورهاي مختلف ارائه شده است البته اين برنامه ها در هر کشور نشان دهنده علايق ملي زادگاه خود را منعکس کردند .اهداف توسعه هزاره در واقع هدف مشترک هستند که در سال 2000 در سازمان ملل برسر آنها توافق شد که اين اهداف تا سال 2015 بايد تامين شوند . اهداف توسعه هزاره که  هشت آرمان است که بايد تا سال 2015 به آنها دست يافته شود آگاهی از نظام ها و چشم انداز  و مسئولیت پذیری و با ذهنیت فرآیندی و سیاره زمین نیز بر   چالش هاي اصلي توسعه ي جهان پاسخ دهند افزوده شده است که در دیدگاه اول توسعه هزاره  .هشت آرمان ذکر شده عبارتند از :

  • ازبين بردن فقر شديد و گرسنگي
  • دست يافتن به آموزش ابتدايي همگاني
  • گسترش و ترويج برابري جنسيتي و توانمند سازي زنان
  • کم کردن مرگ کودکان
  • بهبود سلامت مادران
  • مبارزه با ايدز، مالاريا و ديگر بيماري ها
  • تضمين پايداري محيط زيست
  • گسترش مشارکت جهاني براي توسعه

اهداف آموزش جهاني افزايش آگاهي شاگردان درباره فرهنگها و ملتهاي مختلف و حتي همکاري با آنها معرفي مي کنند ولي ازهرگونه قضاوت اخلاقي در زمينه هاي بحث برانگيز جهاني پرهيز دارند و روايت هاي مختلف مولفه های آموزش جهاني و برخي از مهمترين اهداف را چنين بيان مي دارند .

  • مسئوليت شهروندي در برابر فقر و بي عدالتي
  • مباحثات اخلاقي پيرامون روابط و وابستگي ها
  • گسترش درک و حساسيت اخلاقي يادگيرندگان جهت ارتباط انساني
  • گسترش احترام و محبت به ديگران هميشه و همه جا.
  • توسعه حساسيت نسبت به محيط زيست
  • توجه به اشکال گوناگون زندگي و پرهيز از تمرکز زندگي بشر همچون مرکز همه راه حلهاي جهاني
  • پرهيز از مسائل مناقشه برانگيز جهاني و پيش داوري درباره نظم جهاني و پرهيز از ميهن پرستی افراطي اختلاف نظر در هدف از معرفي چشم انداز جهاني.

روايت هاي گوناگون آموزش جهاني به تغيير و تحول چشم انداز يادگيرندگان توجه دارند ولي برخي هدف آموزش جهاني را ديدگاهي روشن در باره جهان مي دانند و معتقدند کلاس مدرسه صحنه نجات جهان نيست البته برخي ديگر ، شناسايي مسائل و همچنين اقدام براي صلح و آزادي را یک از  هدف آموزش جهاني تلقي مي کنند . بالاخره گروه سوم معتقدند ميان عمل گرايي و مبارزات اصلاحي براي حل مشکلات با شناخت صرف از مسائل  جهاني لازم است تعادلي برقرار گردد.

اختلاف نظر در باره تربيت شهروندي نيز روايت هاي گوناگون از برنامه های درسی در مولفه های آموزش جهاني موضع گيري متفاوتي در زمينه شهروندي دارند.برخي تربيت شهروندي را عبارت از تطبيق منافع جهاني و ملي مي دانند و برخي ديگر ارائه نگرشي در باره ماهيت وابسته به جهان معاصر را که اساس نظام آموزشی هر کشور در تربيت شهروندي تلقي      مي کنند اما اهداف و برنامه ها یی که در مولفه های  آموزش جهاني در ايران به اجراي آزمايشي درآمده و برنامه خود را بر ساختار ويژِه اي از اهداف استوار نموده اند که تاحدودي مي تواند بازتاب زمينه نظري و مفاهيم اساسي آن باشد .قسمت مهمي از کار  برنامه ريزي درسي ، تحرک بخشيدن به بنيادهاي نظري برنامه ها مي باشد .و این حرکت تحت برنامه آموزشي جهاني در قالب يک طرح آزمايشي در سالهاي 82 تا 84 در تهران با همکاري صندوق کودکان ملل متحد اجرا شده است .

منبع

ميکائيلي، علي(1393)، تحلیل محتوای کتاب های مطالعات اجتماعی و جغرافیا دوره اول متوسطه،پایان نامه کارشناسی ارشد، روان شناسی و علوم تربیتی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0