اوایل کودکی,خردسالی : استقلال و خودمختاری در برابر شرم و تردید
این مرحله، حدوداً از پایان یک سالگی شروع میشود و تا پایان سه سالگی ادامه مییابد، و با مرحله مقعدی فروید همسان است. در طول این مرحله، کودکان به سرعت تعداد زیادی مهارت یاد میگیرند. آنها یاد میگیرند راه بروند، بالا بپرند، هول دهند، بکشند، لباس بپوشند، وسایل خانه را کنترل کنند مثلاً: روشن و خاموش کردن چراغها یا باز و بسته کردن شیر آب ، و حرف بزنند. آنها یاد میگیرند که ,بگیریند و رها کنند . اما مهارت گرفتن و رها کردن, تنها اشیا را شامل نمیشود، بلکه مدفوع و ادرار را نیز در بر میگیرد. به عبارت دیگر، کودکان اکنون میتوانند از روی اراده تصمیم بگیرند کاری را انجام دهند یا انجام ندهند. به این ترتیب،کودکان با بزرگترها وارد نبرد ارادهها یا نبردِ خواسته ها میشوند. همة کارهای که کودکان در این دوره یاد میگیرند نشان دهندة استقلال فزایندة احساس کنترل داشتن آنهاست.
والدین وظیفه حساسی را بر عهده دارند. از یک سو، باید رفتار کودک را زیر نظر داشته باشند تا در مسیری حرکت کنند که طبق معیارهای جامعه است, نباید به احساس استقلال یا کنترل خویشن, خود کنترلی کودک آسیب برسانند. به عبارتی دیگر، والدین باید رفتارهای کودک را در حد معقول تحمل کنند اما به اندازه کافی قاطعیت داشته باشند تا اطمینان حاصل شود که او رفتارهای خلاف استانداردهای جامعه انجام نمیدهد. اگر والدین بیش از حد سختگیر باشند یا بیدلیل به تنبیه متوسل شوند، کودک به خودش شک خواهد کرد و خجالت را تجربه خواهد کرد. پدر و مادر، به جای آنکه لباس تن کودک کنند، باید حوصله داشته باشند و صبر کنند تا خود او این کار را انجام دهد و تنها زمانی درصدد کمک برآیند که خودش تقاضا کند.
با افزایش مهارتها، در کودکان این احساس بوجود میآید که در محیط هستند وجود و حضور فیزیکی فعال دارند و احساس خواهند کرد به استقلال دست یافتهاند. اگر والدین اجازه ندهد که کودک تواناییهای خود را نشان دهد، یا از او خیلی بیشتر از تواناییایش انتظار داشته باشند و، به این ترتیب، باعث شود که در کارش شکست بخورد، ممکن است در او احساس خجالت و شک دربارة شکست خوردن به وجود آید. این کار ممکن است باعث شود که کودک شدیداً به دیگران وابسته شود و یا از دیگران همیشه انتظار داشته باشد.
بحران مختص به این مرحله، بحران استقلال و خودمختاری در برابر شرم و تردید است. در این مرحله، اگر کودک، در مقایسه با شرم و شک، بیشتر استقلال کسب کند، فضیلتاراده ظهور خواهد کرد. اریکسون اراده را چنین تعریف میکند: عزم جزم برای انتخاب آزاد در کنار استقلال، به رغم تجربة غیرقابل اجتناب شرم و شک در کودکی. بازهم باید به خاطر داشت که حل مثبت بحران مختصِ این مرحله از رشد، به این معنا نیست که کودک شرم و شک را تجربه نخواهد کرد. حل مثبت بحران به این معناست که ایگوی کودک آنقدر قوی میشود که بتواند به خوبی با تجربة های شرم و شک, که در طول زندگی صددرصد پیش خواهد آمد,مقابله کند. با به وجود آمدن احساس اراده، کودک مجبور نمیشود بترسد که رویدادهای محیط، او را تحت کنترل درآورند یا بر او مسلط شوند. او احساس میکند که میتواند آنها را تحویل آنها را تغییر دهد.
اگر احساس قدرت اراده بوجود نیاید، در کودک عدم اعتمادبهنفس به وجود خواهد آمد. مثلاً فرد بالغی که نتوانسته است در خود احساس استقلال به وجود آورد، ممکن است اعتماد به نفس کافی نداشته باشد تا در دانشگاه ثبتنام کند یا به دنبال شغلی برود که آرزویش را داشته است. توجه داشته باشید که فضایلهای حاصل از بحرانهای مثبت، مختص ایگوست. مثلاً، دو فضیلت امید و اراده، تا اندازهای، بر کیفیت زندگی فرد تأثیر میگذارند، ولی بر بقای جسم تأثیر چندانی ندارند. کسانی که زیاد امید و اراده ندارند، زنده میمانند، یعنی، میتوانند نیازهای بیولوژیک, نیازهای مختص اید خود را برطرف کنند، اما به اندازة افرادی که امید و ارادة بیشتری دارند، انعطافپذیر، خوشبین، یا شاد نخواهند بود.
منبع
سلگی لرستانی،مختار(1393)، هنجاریابی و بررسی ویژگی های روان سنجی پرسشنامه رشد خودمختاری، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید