انواع سازگاری

سازگاری آموزشی یا تحصیلی

 مجموعه واکنش هایی است که توسط آن یک فرد ساختار خود را برای پاسخی موزون به شرایط محیط مدرسه و فعالیت هایی که آن محیط از دانش آموز می خواهدتغییر دهد.در نتیجه هر عاملی که این پاسخگویی را در محیط جدید با مشکل مواجه کند زمینه ای برای ناسازگاری او در این محیط فراهم خواهد ساخت. بدین ترتیب ضوابط سازگاری مدرسه ای دانش آموزان باید در مدرسه و فعالیت های مورد نظر آن بررسی گردد. دانش آموزی که بتواند به این ضوابط ,که اجرای برنامه مشخص و متون قواعد انضباطی خاص، رعایت قاعده بندی مطرح در روابط انسانی درون مدرسه ای  پاسخ مثبت دهد، طبیعی و سازگار قلمداد می شود و کسی که به این ضوابط نتواند پاسخ مثبت بدهد ناسازگار قلمداد می شود. بیکر و سیریاک،  معتقدند سازگاری تحصیلی یک مفهوم چند بعدی بوده و به معنای توانایی افراد در پاسخ گویی موفقیت آمیز به تقاضاهای متنوع و مختلف محیط آموزشی است. سازگاری تحصیلی می تواند به اجزایی تقسیم شود که اهم آن اجزا عبارت است از: رضایت از مدرسه و حضور و پافشاری برآن، رقابت در نظر معلمان، نمرات پیشرفت تحصیلی، دوست داشتن توسط معلمان، قضاوت معلم در سازگاری مدرسه، عملکرد با مسئولین مدرسه وغیره .

سازگاری عاطفی

 منظور از سازگاری عاطفی، شناخت احساسات و عواطف مثبت و منفیدر خود و کنترل احساسات در ارتباط با خود و دیگران است. عوامل زیادی با سازگاری در ارتباط است از جمله : ویژگیهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و نیازهای جسمانی و روانی، سازگاری عاطفی به ثبات نسبی واکنش های عاطفی گفته می شود. به سلامت روانی خوب و مقاومت در برابر عوارض فشار روانی، خلق مثبت و رضایت از زندگی شخصی و مدرسه و هماهنگی مناسب میان احساسات، فعالیت ها و افکار، سازگاری عاطفی گفته می شود. پروت  و براون ، معتقدند عدم هماهنگی میان واقعیت و طرح واره های فرد، الگوهای فرد برای مواجهه با موقعیت های خاص در محیط  منجر به آشفتگی عاطفی در او می شود.

هنگامی که آشفتگی عاطفی رخ می دهد یک فرد سازگار بر انگیخته می شود تا اطلاعات بیشتری کسب کند و به این وسیله طرح واره های خود را بازسازی کند.  احساس نا امنی، طرد و حقارت سه احساسی است که می تواند حسادت و رقابت را به نحوی بر انگیزدکه کودک خود را در حالت تنش بیابد و در دراز مدت به سوی عدم تعادل عاطفی کشیده شود.احساس نا امنی غالب ترین احساس در حرمت نفس پایین و رفتار منفی است . اکثر رفتارهای نادرست در کلاس ناشی از پایین بودن حرمت نفس است . برون ریزی هیجانات کودک در کلاس ممکن است ناشی از احساس نا ایمنی نسبت به توانایی تحصیلی، موقعیت اجتماعی و یا وقایعی باشد که امکان دارد در خانه یا مدرسه برایش اتفاق افتاده باشد .

خانواده نقش مهم و زیر بنایی در سازگاری عاطفی افراد دارد. مطالعه برخورد والدین با فرزندان در دوران رشد نشان می دهد که معمولاً والدین نا آگاه، عجول، بی ثبات، پرخاشگر، منفی بین، سختگیر، تحقیر کننده و مقایسه کننده ، فرزندانی مضطرب و ناتوان بار می آورند و والدین آرام و مسلط، مثبت بین، احترام گذار و ترغیب کننده، فرزندانی با آرامش روان و اعتماد به نفس بار می آورند . لازمه ایجاد تعادل فردی این است که خانواده سهم مؤثری داشته باشد.بسیاری از مردم از تأثیرات تعیین کننده مدرسه و جامعه بر کودک بحث می کنند. اما این تأثیرات ناشی از ضعف هویت انسانی مربوط به دوران کودکی و زندگی خانوادگی است . خصومت و طرد کردن والدین با پیامد هایی چون انزوای اجتماعی، عزت نفس پایین، رفتار ضد اجتماعی و افسردگی در نوجوانی و بزرگسالی ارتباط دارد.

ویژگی های افراد با سازگاری عاطفی

  • در ایجاد رضایت و اثبات وفاداری توانا است.
  • از ایجاد رضایت برای دیگران بیشتر لذت می برد تا کسب رضایت برای خود.
  • از اوقات فراغت خود، ساعاتی خلاق می آفریند و آن را صرف فعالیت هایی مانند توجه به پیشرفت اطلاعات، امور خانواده و جامعه اش می کند.
  • در یادگیری تواناست و از اشتباهات خود برای موفقیت های بعدی درس می گیرد.
  • از ترس و اضطراب و تنش نسبتاً راحت است.
  • بر مشکلات غلبه می کند و به سوی مقصود پیش می تازد.

رشد عاطفی مانند هر نوع دیگر کمال، آرمانی است که هر کس می تواند گام به گام به آن نزدیک شود.

مروری بر الگوها و نظریه های سازگاری

سازگاری توسط دانشمندان رشته های مختلف ، مطالعه شده است، این اتفاق در رشته زیست شناسی در سطح سلولی و در رشته های علوم رفتاری در سطح افراد، خانواده و جامعه به انجام رسیده است . صاحب نظران در رشته های مختلف، الگوها و نظریه های متفاوتی در رابطه با سازگاری ارائه نموده اند که با توجه به پارادایم رشته های خود، به جنبه های خاصی از آن توجه نموده و سعی در بیان این دیدگاه ها در چارچوب نظری و علمی داشته اند که در این جا به توضیح مختصری در مورد الگوها و نظریه ها و نیز به کار گیری آن ها در پژوهش ها اشاره می گردد.

نظریه ها و الگوهای سازگاری با رویکرد زیست شناختی

هر فردی که واقعه ناگواری مانند:  بیماری  تجربه کرده باشد، یک سری واکنش های فیزیولوژیکی به تنش از خود نشان می دهد . مثلاً بلا فاصله ضربان قلب و میزان تنفس افزایش می یابد و کمی بعد ممکن است لرزش بدن شروع شود. سیستم عصبی سمپاتیک و سیستم غدد درون ریز، باعث برانگیختگی می شوند، در واقع، احتمال خطر موجب می شودسیستم سمپاتیک، غدد فوق کلیه را به ترشح ماده اپی نفرین که موجب برانگیختگی بدن می شود، تحریک کند و بدین ترتیب، بدن آماده دفاع می شود و پس از این که موقعیت اضطراری پایان یافت، برانگیختگی فرد فروکش می نماید. واکنش برانگیختگی از این جهت که موجود زنده را برای واکنش نشان دادن بسیج می کند، مفید است.

بر اساس این نظریه ها در حقیقت، واکنش های جسمی بدن به دنبال بروز بیماری و پیامد های جسمی ناشی از بیماری مورد توجه قرار می گیرد . یکی از مهم ترین نظریه هایی که سازگاری را با رویکرد زیست شناختی مورد توجه قرار داده است، نظریه نشانگان سازگاری عمومی است. این نظریه در سال 1976 توسط هانس سلیه ارائه گردید. این الگوی زیست شناختی در ارتباط با تنیدگی و سازگاری استکه پاسخ عمومی بدن به تنیدگی را بیان می کند و جزء اساسی و پایه علمی در عرصه مراقبت پرستاری را تشکیل می دهد. بر اساس این نظریه اگر مکانیسم های فیزیولوژیک بدن به طور مؤثر با عوامل تنش زا مقابله نماید، فرد درجهت تعادل و سازگاری پیش می رود، در غیر این صورت منجر به عدم سازگاری می گردد . این الگوها اطلاعات مفیدی را درباره پاسخ های فیزیولوژیکی بدن در هنگام ابتلا به بیماری ارائه می کنند، اما به جنبه های روانشناختی بیماری، کمتر پرداخته اند، در صورتی که بیماری های مزمن، پتانسیل لازم جهت کاهش کیفیت زندگی و سلامت روانی را دارند .

سلامت روانی هم به عنوان شاخص پیش بینی کننده سازگاری با بیماری و نیز نشانه های سازگاری با بیماری، مورد توجه پژوهشگران علوم پزشکی و رفتاری قرار گرفته است . تفاوت فردی افراد در سلامت روان شناختی، می تواند به پیامد های مختلفی در سازگاری با بیماری منجر شود. در این الگو ، نقش عوامل روانی , اجتماعی را که نقش مهمی در سازگاری با بیماری دارند، نادیده گرفته اند.صاحب نظران بر این نکته مهم نیز تأکید دارند که سازگاری با بیماری، مفهومی چند بعدی است  و نشان دهنده پاسخ فرد به تغییرات روانشناسی، اجتماعی و عملکردی است که در زمان شروع بیماری، در طول زندگی با بیماری مزمن و یا ناشی از درمان اتفاق می افتد.  به همین دلیل نظریه و الگو های زیست شناختی، با بیماری مورد انتقاد قرار گرفته اند. با انتقاد های وارده به این الگو ، الگو های رفتاری به منظور مطالعه پاسخ انسانها در هنگام بیماری و رفتارهای خود مراقبتی ارائه شده اند که بر رفتارهای خود مراقبتی افراد در پیشگیری اولیه و ثانویه تأکید دارند.

نظریه ها و الگوهای سازگاری با رویکرد رفتاری

الگو های رفتاری، منتج از نظریه انگیزشی هستند . در واقع، عواملی که رفتاری را در فرد به وجود میآورند و به آن نیرو می بخشند تا فرد به هدف خود برسد، انگیزه می گویند. به طور کلی، انگیزه را می توان علت و سبب رفتار یعنی آن چه که موجودات زنده را به کاری وادار می کند، تعریف نمود. انگیزش حالتی است که در اثر انگیزه به وجود می آیدو تمایل به انجام عملی خاص را در شخص بوجود می آورد . رفتار بر انگیخته شده، پرانرژی، جهت دار و مستمر است . فرآیندهای انگیزشی، جهت و شدت رفتارهای هدفمند را تعیین می کنند . نکته قابل توجه در فرآیند سازگاری، فردی بودن سازگاری با عامل تنیدگی است که تعامل فرد با محیط فیزیکی و اجتماعی، منابع فردی و میزان حمایت های اجتماعی بر آن تأثیر دارند .

نظریه ها و الگو های سازگاری با رویکرد شناختی

الگوهای شناختی، بر فرآیندهای ارزیابی و اتخاذ راهبردهای مقابله ای تأکید دارند.الگوهای خود تنظیمی و الگوی تنش و مقابله از جمله الگوهای شناختی هستند که مورد توجه متخصصان بالینی و پژوهشگران قرار گرفته اند.نظریه لازاروس و فولکمن در سال 1984، از این الگو اقتباس گردیده است و شامل سه مرحله برآورد، مقابله و پیامد است. آن ها بر خلاف سلیه که به عوامل محیط توجه می نماید، بر عوامل شناختی تاکید دارند و اغلب پژوهش های آنان بر روی آزمودنی های انسانی صورت پذیرفته است و معتقدند مردم به دلیل داشتن توانایی تفکر و ارزیابی درباره رویداد های آینده و برخورداری از توانایی های شناختی سطح بالاتر، منابع تنیدگی بیشتری دارندو فرد را در مقابله با تنیدگی ها فعال می دانند. هر کس در برخورد با موقعیت تنیدگی زا به یک برآورد دست می زند تا به این پرسش پاسخ دهد که آیا موقعیت حاضر، واقعاً تنیدگی آور است ؟

سپس بر اساس یک بر آورد ثانویه، منابع شخصی خود را مورد ارزیابی قرار داده و با اجرای آنها وارد مرحله دوم , مقابله  می شوند.  بر اساس این نظریه بین عامل تنیدگی زا و فردی که آن را تجربه می کند، رابطه متقابل وجود دارد. لازاروس و فولکمن معتقد بودند تعبیر فرد از تنیدگی، مهم تر از خود رویداد است. طبق این نظریه، عوامل تنیدگی زا خودشان به تنهایی چنین خاصیتی ندارند، بلکه فردی که عامل تنیدگی زا را تجربه می کند، ممکن است بر اساس فرآیند شناختی خود، آن را چالش زا، تهدید کننده و یا آسیب زا ارزیابی نماید.از دیدگاه لازاروس و فولکمن مقابله، شامل تلاش های شناختی، هیجانی و رفتاری فرد است که در هنگام روبرو شدن با فشارهای روانی به منظور غلبه کردن، تحمل کردن و یا به حداقل رسانیدن عوارض تنیدگی، به کار گرفته می شود.

نظریه ها و الگوهای سازگاری با رویکرد ترکیبی و کل گرای زیستی

در این رویکرد انسان موجودی با ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی شناخته می شود و رفتارش در ارتباط با رفتار سایرین است . هر محرکی که به یکی از ابعاد انسان وارد می شود، سایر ابعاد را نیز تحت فشار قرار می دهد. انسان دائم با تغییرات فیزیکی، اجتماعی و روانی در محیط خود روبه رو است و باید با آنها ارتباط متقابل داشته باشد. قدرت افراد در حفظ سلامتی، بستگی به داشتن انرژی و توانایی در برقراری سازگاری مثبت با محرک دارد. برای نشان دادن پاسخ مثبت به تغییرات محیطی لازم است که فرد خود را با آن ها سازگار سازد.عکس العمل مثبت به تغییرات محیطی، نشان دهنده سازگار بودن است.

در بین الگوهای مطرح شده در ارتباط با سازگاری، رویکرد الگوی سازگاری , روی   با رویکرد کل گرای زیستی به سازگاری توجه کرده است.این الگو، انسان را به عنوان موجودی که دارای مشخصه های زیستی , روانی , اجتماعی است، در نظر می گیرد که به طور مداوم نسبت به محیط داخلی و خارجی خود عکس العمل نشان می دهد و مرتباً با محیط داخلی و خارجی خود در تعامل است. الگوی سازگاری , روی در سال 1970 توسط کالیستا روی ارائه گردید و به طور مداوم مورد بازبینی قرار گرفته است. بر اساس این الگو، میزان سازگاری به عوامل، نوع محرک و چگونگی پاسخ فرد به محرک بستگی دارد. به طور کلی، سه نوع محرک وجود دارند که می توانند بر میزان سازگاری فرد مؤثر باشند. این سه محرک شامل موارد زیر است:

  • محرکات اصلی یا کانونی : محرکات بی واسطه ای که فرد را احاطه کرده و مستقیما با او در تماس هستند مانند : بیماری.
  • محرکات زمینه ای : محرک هایی که به زمینه ای که محرک در آن وجود دارد، مربوط می شوند          مانند:  سن، وضعیت تأهل، تحصیلات و غیره .
  • محرکات باقی مانده : محرکاتی نظیر باورها، نگرش ها و ارزش های کسب شده از یادگیری قبلی که می توانند به فرد در مواجه با محرک فعلی، تأثیر گذار باشد، مربوط می شوند.

نوع پاسخ های فرد به محرکات می تواند به دو گونه باشد :

  1. پاسخ های سازگارانهن که باعث ارتقای تمامیت فرد شده و منجر به رشد، تکامل و افزایش کنترل وی بر محیط اطراف می شوند.
  2. پاسخ های غیر مؤثر : پاسخ هایی هستند که به نتایج فوق منتهی نمی گردد.

بر اساس الگوی سازگاری روی، انسان علاوه بر سیستم های مورد اشاره قبلی، دارای دو زیر سیستم مهم است : زیر سیستم تنظیم کننده و زیر سیستم شناختی که به وسیله آنها به محرک ها پاسخ می دهد. پاسخ های زیر سیستم تنظیم کننده شامل واکنش های عصبی، شیمیایی و غدد درون ریز است و پاسخ های زیر سیستم شناختی شامل پردازش اطلاعات دریافت شده، یادگیری، قضاوت و پاسخ های روان شناختی هستند به افراد اجازه می دهند به صورت شناختی و عاطفی به محرکها پاسخ دهند. پاسخ های زیر سیستم تنظیم کننده و شناختی باعث سازگاری درچهار بعد و یا به تعبیر , روی  در چهار مد سازگاری ذیل هستند:

  • مد سازگاری فیزیولوژیک : مسئول حفظ تعادل فیزیولوژیک در ارتباط با موضوعاتی نظیر اکسیژناسیون تغذیه، دفع، فعالیت و استراحت و حفاظت بر علیه عفونت است.
  • مد سازگاری مفهوم از خود : با تمامیت روانی فرد سر و کار دارد.
  • مد سازگاری ایفای نقش : به نحوه اداره ارتباطات اجتماعی فرد با سایرین اختصاص دارد.
  • مد سازگاری وابستگی متقابل : در این مد به رفتارهای احساسی و عاطفی  مانند : احساس عشق، مورد قبول بودن، دشمنی و خصومت و غیره پرداخته می شود . با توجه به الگوی سازگاری روی مشکل در سازگاری زمانی ایجاد می گردد که سیستم سازگاری فرد، قادر به رویارویی یا پاسخ به محرک از محیط داخلی و خارجی در راهی که تمامیت سیستم را حفظ کند، نباشد.

منبع

نظم آرا،زهرا(1394)، مقایسه میزان باورهای مذهبی، پرخاشگری و سازگاری در دانش آموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0