استرس و شخصیت

 اصولاً انسان در طی فرآیند استرس موجودی انفعالی نیست. با توجه به نظام ارزیابی شناختی، استرس پی‌آمدیست که به چگونگی ادراک، ارزشیابی و تفسیر فرد از موقعیت بستگی دارد، چنانچه موقعیت یا رویدادی که برای شخصی فشارزا به حساب می‌آید، برای دیگری ممکنست دارای کمترین استرس بوده یا استرس آور نباشد. تفاوت موجود بین افراد را میتوان بتفاوت درمتغیرهایی همچون سن، جنسیت، فرهنگ و شخصیت نسبت داد.

در حدود 30 ‏سال پیش از میلاد، هیپوکراتس،درباره ارتباط بین مزاج و واکنش به استرس به اظهار نظر پرداخت. وی افراد را به حساس و شکننده، ورزشکار و چاق تقسیم بندی کرد وآنان را از لحاظ ترکیبهای خونی نیز مشخص کرد. هیپوکراتس عقیده داشت که ترکیبهای خونی متفاوت باعث هیجان متفاوتی بین افراد می‌شود و بیماریهای خاص با تیپ های خاص بدنی همراه است. روش هیبوکراتس را سالها بعدگالن، دنبال کرد. به نظر وی هر فرد بایستی در طبقه جداگانه قرار گیرد و طبقات نیزبه گونه‌ای از هم مجزا باشند. در قرن نوزدهم، روستن، سه نوع تیپ بدنی را پیشنهاد کرد:

  1. شکمی
  2. عضلانی
  3. عصبی و شکننده.

در سال 1978‏ ارنست کرچمر، روانپزشک آلمانی سه نوع تیپ جسمانی را معرفی کردکه براساس تیپهای روستن قرار داشت. این تیپها عبارت بودند :پیک نیک، آستینک و آتلتیک. تیپ پیک نیک ، بنظر می‌رسدکه دارای ویژگیهای برونگرایی است در حالیکه ‏تیپ آستینک، از صفات درونگرایی برخورداراست. تیپ آتلتیک، هم با انرژی و پرخاشگری زیاد، مشخص می‌شود ‏. بهر حال نظریه‌های سرشتی آنچنان که باید و شاید د‏ر بوته عمل موفق نبوده‏اند. بعنوان نمونه چنین نظری که برون گرایی با تیپ پیک نیک همبستگی دارد، در بژوهشی که 50 درصد از افراد پیک نیک با برچسب برونگرا و 30 درصد بعنوان درونگرا  معرفی شدند،کاملاً رد شد . از دیگر نظریه‌ها در این زمینه می‌توان به نظریه تیپ شناسی یونگ ، اشاره کرد. وی باور داشت که هر فردی دارای سرشت خاصی است که تعیین کننده درونگرایی و برونگرایی آن شخص خواهد بود. درونگرای مطلق ، فردی خجالتی، کمرو و درخود فرو رفته است ؛ بویژه هنگام رویارویی با عوامل فشارزا و اضطراب آور. حال آنکه برونگرای محض همه چیز را جامعه پذیرانه و عینی درمی‌یابد. یونگ عنوان می‌داردکه هر نوع شخصیت یک سلسله ویژگیهای خاصی را از خود نشان می‌دهد و پژوهشهای نشان داده است که این ویژگیها قابل سنجش و اندازه‌گیری هستند.

در حال حاضر نظریه‌های تیپ شناسی کم و بیش موضوع بررسیهای علمی بشمار می‌رود. همچنانکه مطالعه ارتباط بین استرس د‏ائمی و ناراحتیهای قلبی یکی از این موارد ‏است. افرادی که در معرض خطر ابتلاء به ناراحتیهای قلبی قرار د‏ارند کسانی هستند که به عنوان افراد ‏تیپ الف نامگذاری شده‌اند. اینان افراد ماجراجو، فعال پرخاشگر، رقابتگر، پرتلاش و در انجام تکالیف حتی هنگامی‌که محدودیت زمانی وجود ندارد فشار   بی حد و حصری را بر خود وارد می‌آورند. البته تحقیقات جدیدتر نشان می‌دهد که دو ویژگی ؛ بدبینی و خصومت که از آن بعنوان ویژگیهای سمی تیپ شخصی الف نام برده می‌شود با ناراحتیهای قلبی همبستگی دارد و در مورد سایر ویژگیهای چنین ارتباطی مشهود نیست. دو انتقاد عمده بر نظریه تیپ شناسی وارد شده است، نخست آنکه قرار دادن افراد در تیپهای ثابت ، بیانگر این موضوع خواهد بود که شخصیت کاملاً ارثی است و رفتار انسان در طول زمان تغییر و دگرگونی نمی‌پذیرد ، دیگر آنکه رویکرد سرشتی اثر محیط را بر فرد نادیده می‌انگارد.

استرس و بیماریهای جسمی

استرس آمادگی فرد را برای ابتلاء به بیماریها افزایش می‌دهد. عوامل فشارزا، آسیب‌زایی بیماریها را با عواطف منفی ؛ همچون اضطراب، افسردگی تحت تاثیر قرار داده و چنین حالتهایی به نوبه خود به طور مستقیم بر فرآیند های زیستی یا الگوهای رفتاری تأثیرگذاشته و روند بیمارزایی را سرعت می‌بخشند.افرادی که استرس بیشتری را تجربه می‌کنند از آمادگی بیشتری برای ابتلا، به برخی بیماریها برخوردارند. شواهدی در زمینه بیماریهای عفونی، عروق کرونی قلب و حاملگی وجود دارد که قاطعانه ا‏ز این دیدگاه حمایت می‌کند.کوهن و دیگران، از یک ارتباط خطی بین رویدادهای منفی زندگی، خلق منفی و استرس ادراک شده همراه با احتمال پیشرفت آنفلونزا بدنبال یک عفونت ویروسی سخن به میان می‌آورند. بررسیها نشان می‌دهد که آمادگی دانشجویان برای ابتلا به بیما ریهای عفونی در حین امتحانات بیشتر از مواقع دیگر است .

گلاسر، عنوان می‌دارد که استرس خواه بعنوان یک عامل زمینه ساز یا تسریع کننده ‏و یا حتی موجب، نقش بسزایی در بیما ریهای عفونی دارد. ساراسون و دیگران ، اظهار می‌دارندکه افرادی که رویدادهای منفی بیشتری را تجربه می‌کنند و از حمایت اجتماعی کمتری برخوردار هستند، احتمال ابتلاء آنان به بیماریهای مزمن بیشتر از افراد دیگر است. بررسیهای دیگر حاکی از اینست که کسانیکه هم در میزان عوامل فشارزا و هم در نیاز به اقتدار،قدرت طلبی  در سطح بالایی قرار دارند بیماریهای شدیدتری را نسبت به گروه کنترل گزارش می‌دهند. مطالعه دیگر حاکی از این است که کسب نمره بالا در مقیاسهای فشارزا، قدرت طلبی و بازداری رفتاری با بیماریها همبستگی نشان می‌دهند. استرس همچنین ممکن است بیماری یا بافت آسیب دیده را با تغییر در رفتار بهداشتی تحت تأثیر قرار دهد. بعنوان مثال افزایش مصرف سیگار درهنگام استرس ممکن است بافتهای بینی و ششها را تحریک کند. برخی بررسیهای دیگر نیز بیانگر این است که استرس باعث عود تبخالهای دهانی می‌شود.

  • بهر حال استرس و بیماری در واقع پیوندی متقابل دارند. استرس خود به صورتهای گونا‏گون در روند بیماری‌زایی یا تشدید آن نقش داشته و بیماری نیز خود استرسی محسوب شده و سیکل معیوب نگرانی مرضی را شدت می‌بخشد. استرس در بیشتر اوقات با برانگیختگی فیزیولوژیکی همراه است؛  افراد تحت استرس ممکن است به حالات جسمانی درونی خود توجه بیشتری کنند (مرحله اول).
  • استرس ممکن است برچسب زدن به احساسات بعنوان علایم بیماری را تسهیل نماید (مرحله دوم).
  • برخی از افراد گمان می‌برندکه استرس علامتهای بیماری را ظاهر می‌سازد ‏و استرس ممکن است علامتهای بیماری را در طرحواره بیماری ـ استرس فعال نماید، همچنانکه برخی معتقدند استرس باعت عود تبخالهای دهانی می‌شود(مرحله سوم)

سرانجام اینکه ممکن است چگونگی تصمیم‌گیری و جستجوی مراقبت پزشکی را هنگامی‌که افراد خود را بیمار می‌نگارند تحت تاثیر قرار دهد.

استرس و سیستم ایمنی بدن

چگونگی تأثیر رویدادهای بیرونی بر حالتهای فیزیولوزیکی درونی کانون توجه بسیاری از پژوهشهای ایمنی شناختی و عصبی ـ روانی است. درهمین راستا ارتباط بین واکنشهای روانی افراد و بیماری در چگونگی آزادسازی هورمونهای استرس مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است . ارگانیسم در جریان استرس، ابزارهای دفاعی‌اش را در برابر تهاجم عوامل بیولوژیک بکار می‌اندارد. بعقیده سلیه، استرس با از بین بردن بافتهای لنفوئیدکه برای مبارزه با عوامل بیماری زا ضرورت دارند دفاعهای ایمنی را ضعیف می‌کند .

سولوراک ،  بر نقش دفاعی بیشتر دستگاه عصبی سمپاتیک در مقابل تهاجمات زیانبخش تاکید می‌ورزد و معتقد است که سلولهای عصبی مولد آدرنالین و دوپامین به خاطر تنظیم زیادی از فرآیندهای تعادل حیاتی همچون تنظیم درجه حرارت، ترشح هورمونهای هیپوفیز، ضربان  قلب و فشار خون شریانی در جریان استرس فعال هستند و دخالت استرس هر گونه پاسخ مناسب فیزیولوژیک را از فرد سلب می‌کند. چنانچه سیستم ایمنی بدن بصورت منفی تحت نفوذ هورمون آدرنالین قرار گیرد امکان بروز بیماری در طی دوره‌های استرس‌آور زندگی امری حتمی است. نقش آدرنالین از سوی دیگر نیز حائز اهمیت است و آن اینکه فرد را برای برخورد فعالانه در برابر استرس برمی‌انگیزد. پژوهشها نشان می‌دهندکه فقدان یا جدایی از فرد ‏مورد علاقه، تغییر محل زندگی باکاهش ایمنی بدن در برابر بیماریها همراه است.

واکنشهای انفعالی فرد در برابر بیماریهای مزمن و شدید عامل دیگری است که به از هم پاشیدگی سیستم ایمنی بدن می‌افزاید. بعنوان مثال سرطان بیماری شدیدی است لیکن واکنش فرد افسرده در برابر چنین موقعیتی روند بیماری را شدت می‌بخشد . تغییرات رفتاری که به عنوان راهبردهای مقابله‌ای در نظر گرفته می‌شوند نیز سیستم ایمنی بدن را تحت تاثیر قرار می‌دهند، مثلاً اشخاص تحت استرس گرایش دارندکه بهداشت را کمتر رعایت کنند. آنان ممکن است سیگار بیشتری دود کرده، الکل بیشتری نوشیده، خوراک و خواب کمتری داشته باشند. افزایش مصرف سیگار و الکل همچنین ممکن است همه پاسخهای ایمنی را متأثر سازد.

سالزانو،خاطر نشان ساخت که مواجهه با استرس منجر به فعالیت هورمون گلیکوکورتیکوئید خواهد شد که این امر منجر به ترشح زیاد نوراپی‌نفرین می‌گردد. در افراد با سرسختی پائین، این فرایند تسریع خواهد شد در حالیکه افراد واجد سرسختی بالا از آن مصون خواهند بود.بهر حال با اینکه از استرس به عنوان عاملی که توان سیستم ایمنی بدن را تضعیف می‌سازد، نام می‌برند لیکن مکانیزم اثرگذاری استرس بر سیستم ایمنی بدن وچگونگی ایجاد اختلال درآن هنوز روشن نیست.

استرس و فرایندهای فکری

اثر زیانبار فشارزاها در برآشفتگی فیزیولوژیکی آشکار می‌شود. بدین گونه که سطح متوسطی از برانگیختگی، عملکرد فرد را بهبود می‌بخشد لیکن برانگیختگی پایین‌تر از سطح مطلوب یا بالاتر از سطح مطلوب با پردازش درست اطلاعات و عملکرد بهتر تداخل می‌نماید. برانگیختگی پایین‌تر از سطح متوسط و بالاتر از آن هر دو خطرناک است. در حالت نخست ممکن است یک کارگر در راه آهن در انجام وظیفه خود در فشار دادن سویچ اعلام ورود قطار، کوتاهی نماید و نهایتا تصادف مرگباری را بوجود آورد، نمونه‌ای از موقعیتهای دوم ؛ بالاتر از سطح متوسط در حا لتهای اضطراری ترافیک هوایی دیده می‌شود. اصولاً برانگیختگی مفرط به علت استرس ممکن است عملکرد فرد را در انجام وظایف و تکالیف مشکل و سخت دچار آسیب نماید. استرس دامنه توجه را برای بررسی راه حلهای مختلف دچار آشفتگی می‌کند. ناتوانی متعاقب آن نیز ممکن است بر واکنش و توانایی حل مشکل و استدلال تأثیرگذارد .

استرس همچنین ممکن است ازطریق انفکاک توجه،کارکردهای عقلانی فرد را مخدوش سازد. به عنوان مثال هنگامی‌که افراد سعی می‌کنند تحت موقعیتهای فشارزا تکالیف پیچیده‌ای را انجام دهند بیشتر به پی‌آمد از دست دادن زمان توجه دارند. فرآیند تصمیم‌گیری نیز هنگام رویارویی با استرس دچار دگرگونی می‌شود. افرادی که پیش از تصمیم‌گیری تمامی جوانب یک موقعیت را در نظر می‌گیرند ممکن است تحت استرس بطور احمقانه عمل نمایند. اثر تخریبی فشارزاها بر کارکرد شناختی موضوعی است که بایستی هنگام ارزیابی عملکرد فرد مورد توجه قرار گیرد. چانچه فرد تحت استرس قرار دارد و تست هوشی در مورد وی اجراگردد به احتمال زیاد نمره پایینی بدست خواهد آورد.

منبع

تقوی،سیدمجتبی(1387)، بررسی عوامل فشارزای روانی- اجتماعی و سلامت عمومی،پایان نامه کارشناسی ارشد، گروه آموزشی مددکاری اجتماعی، دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0