استرس و استراتژی های مقابله
گروهي از صاحب نظران رفتار سازماني استرس یا فشار رواني را بيماري شايع قرن نامگذاري كردهاند شايد هم براستي دوران ما عصر فشارهاي رواني است. دورهاي كه در آن انسان بشر از هر زمان ديگر در معرض عوامل فشارزا قرارگرفته و مسائل ومشكلات بيشماري از هر سو او را احاطه كرده است. اين فشارها به طور حتم با پيچيدگي روز افزون سازمان ها و گسترش تفكيكها، ابزارها و ديگر ابعاد سازمان در صورت عدم برنامه ريزي صحيح و مناسب، افزايش هم مييابد.فشار رواني يا استرس كه واژه اصلي آن ريشه در زبان لاتين دارد در قرن هفدهم ميلادي بسيار متداول بوده و به بعضي سختي، دشواري، فلاكت و محنت به كار رفته است. در اواخر قرن هجدهم معني آن به نيرو، فشار، زور و تلاش بسيار متغير يافته است .
فشار رواني براي افراد مختلف معاني متفاوتي دارد اختلاف نظر در مورد فشار رواني در پاسخهايي كه مديران به يك سوال مشابه تحت عنوان ؛منظور از اصطلاح فشار رواني يا استرس چيست اين موضوع را تائيد مي نمايد. در اين رابطه متداولترين جوابهايي كه به اين پرسش داده شده است عبارت بودند از: كار بسيار زياد و زمان كم براي انجام آن احساس اضطراب و دلهره، فشار روحي و جسمي بسيار زياد، فشارهاي عاطفي احساسي، هيجاني، احساس خستگي، حساسيت و تحريك پذيري بوده است. فشاررواني را عكسالعمل فرد به عوامل جديد تا تهديد كننده در محيط كاري تعريف كرده اند.
فشار رواني را پاسخي دانستهاند كه فرد براي تطبيق با يك وضعيت خارجي متفاوت با وضعيت عادي به صورت رفتاري، رواني، جسماني از خود نشان ميدهد. همچنين فشار رواني را مجموعه واكنشهاي عمومي انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پيشبيني نشده خارجي يا داخلي از ميان برود ايجاد فشار رواني ميكند.فشار رواني داراي آثار جسماني نيز هست و از اين طريق هم به سازمان صدمات شديدي وارد ميآيد.
مبانی نظری استرس
استرسهاي حاد نيروي انساني سازمان را ضايع ميكند و هدف سازمان را دستخوش تزلزل ميسازد. افرادي كه دچار استرس ميگردند توان مقابله با آن را از دست ميدهند ، از جهات جسماني و رفتاري دچار آسيب ميشوند و بدين ترتيب است كه استرس در سازمان همچون آفتي نيروها را تحليل مي برد و تلاش ها و فعاليتها را عقيم ميسازد.
هر چند استرس یا فشار رواني به شكلهاي مختلفي تعريف شده است اما زمينه مشترك همه آن تعاريف اين است كه علت ايجاد فشار عصبي وجود محركي به صورت فيزيكي يا رواني است كه فرد به طريق خاصي نسبت به آن عكسالعمل نشان مي دهد. فشار رواني داراي پيامدهايي نظير ميباشد اگر فشار رواني مثبت باشد ممكن است نتيجه آن فعاليت فعاليتجديت و انگيزش بيشتر باشد. البته آنچه بيشتر مورد توجه ميباشد پيآمدهاي منفي فشار عصبي است. همان طور كه ملاحظه ميشود بيشترين عوامل از درون هستند. به عنوان مثال استفاده از مشروبات الكلي يكي از پيآمدهاي فردي فشار عصبي است در حالي كه اين مشكل از پيآمدهاي سازماني فشار عصبي نيز ميباشد زيرا ممكن است به طور مستقيم بر عملكرد سازمان اثر بگذارد هر چند دستهبندي پيآمدها تا حدودي اختياري به نظر ميرسد ولي بايد توجه داشت كه هر پيآمدي بر حسب عامل ايجاد كننده اوليه خود دسته بندي شده است. بنابرآنچه كه گفته شد پي آمدهاي فردي نتايجي هستندكه عمدتاً بر فرد اثر مي گذارند هر چند ممكن است سازمان نيز به طور مستقيم يا غير مستقيم از اين پي آمد متاثر شود ولي اين فرد است كه بهاي اصلي آن را ميپردازد.
فشار رواني پيآمدهايي نيز دارد كه اثر مستقيم تري بر سازمان دارد يكي از اين پيآمدهاي واضح فشار رواني شديد كاهش عملكرد مناسب و درست است اين كاهش در مورد كارگران اجرايي به صورت كيفيت ضعيف كار، افت بهرهوري متجلي ميگردد كنارهگيري نيز ميتواند نتيجة فشار رواني باشد كه مهمترين آنها عبارتند از: غيبت ، استعفا و ترك كار پي آمدهايي فشار رواني كه هم بر فرد و هم بر سازمان اثر ميگذارد فرسودگي يا تحليل رفتگي است و هنگامي بوجود ميايد كه فرد احساس كند فشارهايي خيلي زياد را تحمل ميكند و منابع رضايت شغلي خيلي كم ميباشد.
نتيجة طبيعي فشارهاي رواني فردي براي سازمان كاهش كارايي است كاركنان كه با فشارهاي رواني داراي نرخ بالاتر تاخير، غيبت و ترك خدمت هستند كارايي آنها نيز هم از نظر كمي و هم از نظر كيفي كاهش يافته و تعداد حوادث و شكايات افزايش مييابد. بديهي است كه اين گونه كاركنان داراي روحية اي پايين انگيزش كم و رضايت شغلي بسيار ضعيف هستند به طور خلاصه كاركناني كه فرسودگي و استهلاك را در خود تجربه ميكنند هيجان قبلي را براي كار از دست داده در بسياري از موارد كار و شغل خود را رها ميكنند .
اين روزها موضوع فشار رواني ناشي از كار و زندگي در بيان عامه مردم متخصصان آموزشي، مددكاران، متخصصان بهداشت دانشمندان علوم رفتاری ومدیریت بسيار رايج بوده و در راس امور قرار دارد.پژوهشگران عمدتاً به چگونگي ايجاد فشار رواني و نحوهاي كه افراد از نظر فيزيولوژيكي و رواني در موقعيتهاي فشار زا واكنش نشان ميدهند توجه دارند زماني كه اين عوامل شناسايي شد سازمان ها بايد قادر به كنترل اين محركهاي فشار زا باشند زيرا آنها ايجاد اضطراب و نگراني كرده نهايتاً بر هدفهاي كلي سازمان آسيب وارد خواهند كرد افزون بر آن شناسايي به موقع و كنترل فشار رواني ممكن است منتهي به افزايش كارايي ، خلاقيت و رضايت خاطر كاركنان گردد.
علاوه بر آنچه كه ديگران ميتوانند براي فرد در محيط كار و خانه انجام دهند ضروري است تا هر كس كه فشار زندگي را بر خود احساس ميكند ودراين زمينه تجربه فردي دارد دست به كار شده و به خود كمك كند.سازمانها و موسسات ميتوانند سنگ زيربناي سلامتي بيشتر و بهزيستي را بنانهد، اما اين به عهدة خود افراد هست كه از اين فشارها بكاهند يا اينكه شيوه و روش فرد را تغيير دهند و از اين طريق به فرد كمك كنند و به عبارت ديگر تا زماني كه خود نقش فعالي در روند پيشگيري از ايجاد فشار و مقابله با آن به عهده نگيرد سياستها و روشهايي كه سازمان ها در پيش ميگيرند بهره و نتيجه كلي در پيخواهد داشت.
مشاغل را بر حسب فشار رواني به چهار دسته تقسيم مينمايند:
- مشاغل فعال
آنهايي هستند كه فرد به هنگام كار تحت فشار زيادي قرار ميگيرد ولي براي حل مسئله فرصتهاي زيادي دارد. چنين به نظر مي رسد كه ساعتهاي انجام كار طولاني ميشوند ولي اين زمان در اختيار فرد است. براي مثال پزشكان، مهندسين، مديران اجرايي و ساير افراد حرفه اي داراي مشاغل فعال هستند.
- مشاغل با فشار اندك
مشاغلي هستند كه فرد را تحت فشار زيادي قرار نمي دهند و او به هنگام تصميمگيري تحت هيچگونه فشار رواني نيست. براي مثال در آمريكا اعضاي هيات علمي دانشگاهها كه از نظر استخدامي به صورت قطعي و رسمي درآمدهاند تعمير كاران و هنرمندان موفق از جمله كساني هستند كه به كارهاي با فشار پايين مشغولند.
- مشاغل غير غعال
كساني كه به چنين كارهايي مي پردازند نبايد از مهارت بالايي برخودار باشند و به مغز و فكر خود هم فشار زيادي وارد نميآورند. چون نمي خواهند مسئلهاي را حل كنند يا تصميم مهميبگيرند.كساني كه به چنين كارهايي مشغولند نبايد لزوماً داراي خلاقيت و ابتكار عمل باشند براي مثال نگهبانان و كساني كه صورتحساب مي نويسند متصدي اين گونه مشاغلاند .
- مشاغل با فشار بالا
كساني كه به چنين كارهايي مشغولند به هنگام كار تحت فشار زيادي قرار مي گيرند ميدان زيادي براي ابراز نظر يا تصميمگيري ندارند. اين افراد بايد ساعت هاي زيادي كار كنند و مقررات دقيقي را اجرا نمايند و نمي توانند براي رفع نيازهاي شخصي خود وقت زيادي صرف كنند براي مثال متصدي تلفن، كارگر خط مونتاژ و پرستاران نمونه كساني هستند كه به هنگام كار تحت فشار بالاي قرار ميگيرند نتايج بدست آمده از تحقيقات نشان ميدهد هرچه محدودهاي كه يك شغل معين در آن اتخاذ تصميم ، قانون گذاري، خط مشيگذاري، آگاهي از مواد و مصالح، مبادله مكرر اطلاعات با ديگران شرايط كاري نامناسب و نامطلوب و انجام وظايف فاقد ساختار بيشتر و گستردهتر باشد امكان ايجاد فشار رواني بيشتر خواهد بود.
بنابراين صرف نظر از توجه به وظايف خاصي كه فرد انجام ميدهد هر شغلي كه بيشتر داراي چنين خصوصياتي باشد، ميزان فشار رواني كه در بين دارندگان اينگونه مشاغل ايجاد ميشود نيز بيشتر خواهد بود.اگر شغل غير فعال باشد آزادي عمل در تصميم گيري در مورد آن كمتر و فشار شغلي آن نيز كمتر ميباشد و هر چه شغلي فعال باشد آزادي عمل در تصميمگيري در مورد آن زيادتر و فشار شغل آن نيز زيادتر خواهد بود.
منبع
برزوئی نژاد،محمدصادق(1394)،رابطه بین استرس و فرسودگی شغلی در اداره آموزش و پرورش،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید