ضرورت برنامه ریزی فرهنگی

تقریبا همگان بر اصل برنامه ریزی اتفاق نظر دارند و درباره اهمیت و ضرورت آن هیچ گونه شک و شبهه ای وجود ندارد. درباره اهمیت و ضرورت برنامه ریزی فرهنگی در عرصه فرهنگ نیز تقریبا چنین توافقی وجود دارد. برنامه ریزی فرهنگی، می تواند امکان به کار گیری دقیق تر مدیریت ها، سازمان ها، طراحی اقدام ها و فعالیت های فرهنگی متناسب با اهداف و اولویت ها را فراهم آورد. اصولا برنامه ریزی بر اساس این فرض پذیرفته شده انجام می گیرد که، امکانات و منابع ما محدود است و بهره گیری توام با روزمره‏گی از منابع محدود، صدمات جبران ناپذیری به بار خواهد آورد امروزه برنامه ریزی در تمام امور انسانی، امری انکار ناپذیر تلقی می شود و عملا شاخصی برای تفکیک کشورهای پیشرفته از غیر پیشرفته محسوب می شود. با توجه به اهمیت برنامه ریزی، به نظر نمی رسد دلیلی برای بهره گیری از آن در عرصه فرهنگ وجود نداشته باشد. زیرا نظام فرهنگی همزمان دارای دو کارکرد محوری متناقض نمای “تغییر و نو آوری” و “تداوم اجتماعی” است بنابر این ضرورت برنامه ریزی را باید در دو چیز جست و جو کرد: از یک طرف در همین کارکرد تغییر دو گانه و متناقض آمیز فرهنگی، یعنی کارکرد تغییر و تداوم و از طرف دیگر، جوامعی نظیر جامعه ما که مرحله گذر را طی می کنند و تحولات سریع و نا همگون و نابرابر را تجربه می کنند همزمان احتیاج به نظم و تغییرات همگون و جهت دار دارند.

انواع برنامه ریزی فرهنگی

بطور کلی می توان چند نوع فعالیت راکه معمولا به عنوان برنامه ریزی برای فرهنگ شناخته می شود، از هم تفکیک کرد نوع اول برنامه ریزی از نوع اقتصادی است و به تخصیص منابع برای فعالیت های فرهنگی، بر اساس مجموعه ای از اولویت ها می پردازد. این نوع فعالیت ها که بسیاری از اوقات برنامه ریزی فرهنگ و هنر نامیده می شود با چالش هایی از جمله اعمال نفوذ و تصمیم گیری های دولت روبرو است. نوع دوم برنامه ریزی فرهنگی، در واقع جزیی از برنامه ریزی و طراحی شهری است و عنصر مکان یابی و طراحی فضاهای فرهنگی شهر را در بر می گیرد. برخی دیگر از متخصصان، برنامه ریزی فرهنگی را در واقع برنامه ریزی برای جلب مشارکت مردم در اداره امور شهرها از بعد اجرایی و عمرانی می دانند. این دیدگاه در واقع برنامه ریزی برای مشارکت در سطح محلی است که جزیی از برنامه ریزی شهری است. فعالیت دیگری که باز هم برنامه ریزی فرهنگی خوانده می شود، طراحی استراتژی فرهنگی است. برخی این فعالیت ها را از نوع برنامه ریزی استراتژیک به شمار می آورند. این دیدگاه نیز در بر گیرنده، فعالیت های مختلفی از طرح ریزی کالبدی گرفته تا سیاست گذاری های کلان عمومی است. با وجود این می توان این نگرش رابا سیاست گذاری فرهنگی کلان یکسان شمرد. زیرا از این زاویه برنامه ریزی فرهنگی تعیین اولویت بندی و طراحی سیاست های عمومی است که باعث تقویت وحدت و انسجام ملی شده، هویت ملی و فرهنگی شهروندان را تقویت و تثبیت می کند.

هر نظریه در واقع بیان یک اعتقاداست. دید گاهی است که به ما اجازه می دهد تا جهان اطراف خود را قدری بیشتر و کمی بهتر بشناسیم. البته باید به این نکته توجه داشت که اگر نظریه ای پیچیده است، الزاما به این معنا نیست که نظریه خوب و کاربردی هم باشد. در عین حال نظریاتی که خیلی ساده انگارانه وروشن می باشند، ممکن است ارزش تفسیری محدودی داشته باشند.  نظریه هدایتگر تحلیل است و قضایایی که از آن بر می خیزد محور اصلی تحلیل داده ها را تشکیل می دهند. بنابراین، انتخاب چارچوب نظری برای هر تحقیقی نقطه حیاتی آن است. زیرا چارچوب نظری حداقل دو کارکرد مهم دارد: اول اینکه اجازه می دهد سوال آغازین تحقیق مجددا فرمول بندی شده یا به صورت دقیق تری بیان گردد. دوم اینکه چارچوب نظری به عنوان شالوده برای فرضیه هایی به کار می رود که به اعتبار آن‏ها محقق پاسخ منسجمی به سوال آغازین می دهد .از آنجایی که در این پژوهش بنا را بر آن گذاشتیم تا از نتایج حاصله آن در برنامه ریزی فرهنگی سود جوییم لذا چارچوب نظری تحقیق بر اساس برنامه ریزی فرهنگی ترتیب داده می شود. به سبب اهمیت چارچوب نظری در هر تحقیق سعی شده تا مهم‏ترین نظریه های ارائه شده در ارتباط با برنامه ریزی فرهنگی مورد بررسی قرار گیرد.

 منبع

جهان تاب،زینب(1393)، نگرش دانشجویان دانشگاه نسبت به فعالیت‏های فرهنگی و هنری، پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی، دانشکده علوم انساني و اجتماعي مازندران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0