استرس شغلی

نتيجه طولاني مدت از استرس، فرسودگي شغلي و به دنبال آن فرسودگی هیجانی مي باشد كه به عنوان يك سندرم، نتيجه استرس شغلي مزمن و طولاني با تحليل نگرشي، عاطفي و جسمي تعريف مي شود . اثر استرس شغلي و فرسودگي بويژه براي كسي كه در خدمات اجتماعي فعاليت مي كند خطرناكتر است . يك سري استرسورها در محيط كار وجود دارد كه به شرح زير مي باشد:

الف نيازها يا انتظارات مربوط به ايفاي نقش :

تراكم نقش، تعارض نقش، ابهام نقش، ارتباطات رسمي و غير رسمي در بين مجموعه نقش اعضا ، قرار داد رواني كه توسط كارمندان قابل درك باشد .

ب نيازهاي شغلي و ويژگي هاي كاري :

برنامه هفتگي كار، مهارتهاي داراي كاربرد بالا و پايين، متغير تراكم كاري، محل كار، مسئوليت براي افراد و چيز ها، مسافرت در رابطه با شغل، ويژگي هاي شغلي كه ذاتا هيجان آور است .

ج ويژگي ها و شرايط سازماني :

وسعت شركت، امنيت شغلي، ساعات كار  ( هم كل كار روزانه و هم زمان كار روزانه ) ، مدت كار، ساختار سازماني، ( شرايط شغل در سلسله مراتب  ) ، سيستم ارتباطي ( شرايط شغل و نظام شغلي ) ، سياستها و فرايند هاي ستادي، روش مديريت ، ارزيابي و كنترل و نظام پاداش، برنامه هاي آموزشي، جو سازماني، فرصت پيشرفت.

د نيازها و شرايط بيروني سازمان :

رفتن به محل كار يا برگشت از محل كار، قوانين دولتي، پيشرفت هاي فني و علمي، محل جغرافيايي سازمان .

امروزه دیگر مسلم شده است که در دنیای عصر تغییر و دگرگونی استرس یا فشار عصبی از مسایل بسیار حاد در سازمان های امروزی است که سلامت جسمی و روانی نیروی کار را به خطر انداخته و هزینه سنگینی را به سازمان ها وارد ساخته است، فشار عصبی در سازمان هم چون آفتی فعالیت ها را تحلیل داده و از بین می برد. گروهی از صاحب نظران رفتار سازمانی، استرس ناشی از شغل را بیماری شایع قرن نام گذاری کرده اند شاید هم به راستی دوران ما عصر استرس ها است که درآن انسان بیش از هر زمان دیگر در معرض عوامل استرس زا قرار گرفته و مسایل و مشکلات زیادی از هر سو او را احاطه کرده است.

بخش عمده مردمان هر جامعه را جمعیت شاغل تشکیل می دهد. صنعتی شدن کشورهای در حال توسعه و خودکار شدن فرآیندهای صنعتی در کشورهای توسعه یافته، به تغییرات سریعی در محیط روانی ـ اجتماعی سازمان ها و واکنش های کارکنان انجامیده است. تجربه استرس روانی ـ اجتماعی در محیط کار ، با برخی مسایل سلامت از قبیل اختلال های رفتاری و بیماری های روان ـ تنی پیوند دارد.

در دهه اخیر موضوع استرس و آثار آن در سازمان یکی ازمباحث اصلی مدیریت رفتار سازمانی را به خود اختصاص داده است و فشار عصبی در سازمان هم چون آفتی فعالیت ها را تحلیل داده و از بین می برد. توجه به محیط های شغلی و شرایط کارکنان امری است که موجب بالا بردن کیفیت کار، حفظ سلامت و بهداشت کارکنان و جهت بهره جویی بیشتر و بهتر از طول مدت سنوات کاری مورد توجه قرار گرفته است.

استرس در محیط کار هزینه های فزآینده پزشکی را به دنبال دارد. تخمین مخارج بیماری های مربوط به استرس تقریباً 45 میلیارد دلار در سال است که همین مسئله استرس ها را برای سازمان ها در مقایسه با سوانح بسیار هزینه ساز می کند. به ازای هر کارگری که براثر حوادث مربوط به شغل کشته می شود حداقل 50 نفر از بیماری قلبی ناشی از استرس رنج می برند.تخمین آثار مضر کارمند یا سرپرستی که رفتار متاثر از شرایط استرس زا دارد روی کارگران و همکاران بسیار دشوار است. شخصی که تحت شرایط استرس زا عمل می کند می تواند منشا ایجاد اضطراب و نگرانی برای دیگران شود.

پژوهش های متعددی در ارتباط با استرس شغلی انجام گرفته است. این پژوهش ها علل، نشانگان، و پیامدهای استرس شغلی و همچنین مداخلات طراحی شده برای کاهش آثار استرس بر افراد را مورد آزمون قرار داده اند. علاوه بر این هیچ توافقی درباره تعریف استرس و چگونگی مفهوم سازی آن وجود ندارد. برای مثال، همه الزامات شغل برای افراد نامطلوب نیستند.

اگر چنین بود، رفتار مرجح افراد عدم فعالیت می گردید، همان گونه که می دانیم چنین نیست. افراد درجستجوی فعالیت می باشند و این فعالیت ها شامل آن نوع فعالیت هایی است که توانایی های ارزشمند آن را به کار بگیرد. با این وجود، بعضی فعالیت ها یا موقعیت ها سبب ایجاد آثار نامطلوبی چون تنش های عاطفی، نشانگان جسمانی مثل اختلال های خواب، و کاهش درعملکرد شغلی می گردد. استرس خوب از استرس بد را با اشاره ترتیبی به فشار روانی مثبت و فشار روانی منفی متمایز می سازد.

واکنش های متفاوت افراد نسبت به استرس، ارزیابی عینی از شرایط را مشکل می سازد. به رغم تغییرات روانشناختی قابل اندازه گیری که سبب استرس می شوند، رابطه میان احساس استرس که فرد گزارش می کند و اطلاعات روانشناختی که از طریق ارزیابی حاصل می شود آشکار نیست. غیرمحتمل است که افراد بتوانند از پیامدهای استرس در شغلشان پرهیز کنند. این مهم نیست که افراد چه کاری انجام می دهند، کجا کار می کنند و یا در چه سطحی کار می کنند، استرس احتمالا کیفیت زندگی شغلی افراد را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

تعریف استرس

استرس یک مفهوم چند بعدی است و ممکن است بر زبان و دیدگاه های سازمانی تعریف شود.از لحاظ زبان، در اصل از کلمه لاتین مشتق شده است که Stringere می باشد و اشاره دارد به محکم کشیده شدن برای توصیف سختی ها و رنج . این حالت اغلب زمانی اتفاق می افتد که روح و جسم فرد با هم مطابقت ندارند و یا نمی توانند به تقاضاها و قیود و یا فرصت های شغلی اش رسیدگی کند. ممکن است دو نوع مهم استرس ایجاد شود: استرس خوب و استرس بد یا پریشانی.

استرس خوب اغلب اوقات بوسیله افرادی که در حد متوسط وسطوح پایین استرس را تجربه می کنند ایجاد می شود و استرس بالا بوسیله افرادی که سطوح بالای استرس را تجربه کرده اند ایجاد می شود.

افرادی که استرس خوب را تجربه کرده اند قادر به برآوردن خواسته های کار خواهند بود و این ممکن است به آنها در افزایش عمر کاری مثبت کمک کند. به عنوان مثال، رضایت و ارزشهای اخلاقی مثبت.در مقابل افرادی که پریشانی را تجربه کرده اند قادر نخواهند بودخواسته های شغل را برآورده کنند این ممکن است آنها را برای کاهش کیفیت زندگی کاری برانگیزد. به عنوان مثال ، نارضایتی و ارزشهای اخلاقی منفی .

استرس دو بعد مهم دارد: استرس فیزیولوژیک و استرس روانی. استرس فیزیولوژیک به عنوان واکنش فیزیولوژیکی بدن(سردرد، میگرن،درد شکم، سستی، کمردرد، درد قفسه سینه، خستگی، تپش قلب، اختلال خواب و درد عضلانی و همچنین تغییر در غذا خوردن، نوشیدن، خوابیدن و عادات سیگار کشیدن) به محرک های مختلف استرس زا درمحیط کار دیده شده است.

استرس روانی اغلب به عنوان واکنش احساس اضطراب و افسردگی، فرسودگی شغلی، بیگانگی شغل، خصومت، افسردگی ، تنش، خشم، عصبانیت، تحریک پذیری و ناامیدی به اثر یک محرک در مقابل کار تعریف می شود.اگر کارکنان نتوانند این قبیل استرس ها را کنترل کنند این استرس ممکن است بر نگرش و رفتار کاری افراد مثل رضایت ، تعهد بهره وری، کیفیت و سلامت درمحیط کار تاثیر منفی بگذارد.

كانن عقيده دارد كه عكس‌العمل ،بيوشيميايي و رفتاري است كه در مواجهه با خطر به انسان دست مي‌دهد. شولر استرس را مجموعه‌اي از واكنش هاي عمومي نسبت به عوامل ناسازگار و غير منتظره محيط مي‌داند به عبارت ساده‌تر اختلال در سيستم ناسازگاري و تطبيق بدن آدمي با محيط خارجي كه او را وادار مي‌سازد كه با اتخاذ روش جنگ وگريز با خطر مقابله نموده و يا راه فرار را انتخاب نموده و خود را از مخمصه بيرون بكشد.

استرس راگاهي ناشي از محركات خارج مي دانند و گاهي آن را پاسخ فرد به پاره‌اي از مزاحمت‌ها  عنوان كرده‌اند. بررسي‌هاي جديد و تئوري هاي جامع راجع به استرس بر تعامل فرد و محيط تاكيد دارد. محققان سال‌هاي 1950 استرس را پاسخ فرد به فرآيندهاي دروني و بيروني كه بر ظرفيت ادغام نيروهاي جسمي و رواني فشار وارد مي‌كنند توصيف نموده‌اند به عقيده لازاروس عكس‌العمل فرد در برابر استرس به تفسير و ارزيابي آگاهانه يا ناآگاهانه ازحوادث زيان‌آور ،تهديد آميز و داراي چالش بستگی دارد .

هانس سليه را مي توان نخستين كسي دانست كه در سال1956 استرس را به عنوان مفهوم تازه‌اي در نوع خود به طور گسترده مورد بحث و بررسي قرار داد.  سليه استرس را پاسخي مي داند كه بدن در برابر خواست هايي كه بر آن وارد مي‌شود نشان مي دهد وي بيان مي‌كند اين پاسخ پاسخي غير اختصاصي است. بدين معني كه هرگاه عاملي موجب شود كه بدن دچار تنش شود و ثبات و تعادلش را از دست بدهد به طور خود به خود واكنشهايي نشان مي دهد تا تعادل از دست رفته را باز گرداند و به حالت پيشين و هميشگي خود برسد.

مثلاً عرق كرن در هواي گرم و لرزيدن در هواي سرد در واقع كوشش هايي است كه بدن به اقتضاي شرايط بيروني در جهت حفظ تعادل دروني انجام مي‌دهد. (در گرما،‌ مقداري گرماي دريافت كرده را با مقدار آبي كه از راه عرق بيرون مي‌ريزد دفع مي‌كند و در سرما با لرزش ماهيچه اي مقداري قند ذخيره را آزاد مي كند و انرژي در اختيار بدن مي‌گذارد)اما اگر اين گرما يا سرماي محيط از حدي بگذرد كه فشار را در بدن وارد كند، استرس‌زا خواهد بود، از همين رو سرما و گرما را عامل استرس مي دانند.

بنابراين، اكنون با جمع بندي مفاهيمي كه تا اينجا تعريف شد. مي‌توان استرس را به طور كامل و دقيق‌تر چنين تعريف كرد: «استرس مجموعه واكنش‌هاي جسماني ، رفتاري رواني‌ذهني است كه ارگانيسم در برابر محرك‌هاي دروني و بيروني بر هم زنندة ثبات و تعادل طبيعي و دروني بدن هئوستازي نشان مي‌دهد. هدف ا صلي اين واكنش ها بازگرداندن تعادل از دست رفته ارگانيسم و سازگاري فرد با محيط است. حال كه به تعدادي از مفاهيم و تعاريف فشار رواني يا (استرس) اشاره كرديم جا دارد متذكر شويم كه فشار رواني به چه عاملي اطلاق نمي‌شود.

فشاررواني همان اضطراب نيست، اضطراب در قلمرو عاطفي وروان شناختي عمل مي‌كند در صورتي كه فشار رواني علاوه بر اين قلمرو در حوزه فيزيولوژيكي نيز عمل مي‌كند. از اين رو فشار رواني ممكن است با اضطراب همراه باشد ولي اين دو را نمي توان مساوي هم دانست گاهي به دليل عدم توجه به ماهيت فشار رواني و اضطراب به اشتباه آنها را معادل هم مي‌دانند.

فشار رواني الزاماً موردي ويرانگر، بديا چيزي كه بايد از آن اجتناب ورزيد نيست. فشار رواني مي تواند خوب هم باشد به عبارتي فشار رواني گاهي به صورتي است كه اشخاص به جاي اجتناب بايد خواستار دسترسي به آن باشند البته نكته كليدي در اينجا نحوه كنار آمدن شخص با فشار رواني است، فشار رواني اجتناب ناپذير است ولي از ناراحتي رواني مي توان جلوگيري يا آن را به نحو موثر كنترل كرد.

استرس حالتي پويا و هيجان انگيز است كه فرد با يك فرصت محدوديت يا تقاضاي غير عادي مواجه مي‌شود و واكنشهاي احساسي ، فيزيكي و شناختي از خود نشان مي دهد. همانطور كه تضاد و ابهام ضرورتاً منفي نيستند. استرس نيز پديدة زشتي نيست بلكه در مواقعي باعث ايجاد چالش در افراد مي شود دستاورد بالقوه مثبتي را به دنبال داشته باشد.

به طور كلي دو نوع استرس وجود دارد:

الف) استرس سازنده، مفيد و خوش خيم: عبارت است از استرس مطبوع و خوشايند.

احساسات مثبتي كه به يك شخص دست مي‌دهد ، همانند تشويق به خاطر انجام درست وظيفه، ايجاد يك راه حل جديد يا مذاكره براي دست يابي به يك توافق مطلوب

ب) استرس مخرب، مضر و بد خيم: استرسي كه نامطبوع زيان‌آور و بيماري زاست. عمده تمركز مباحث تئوريك در استرس بر روي استرس بدخيم است.

تعریف استرس شغلی

استرس شغلی شرایطی که تحت تاثیر موقعیت شغلی پدید می آید و فرد را از کنش معمولی منحرف می سازد.

در زمینه سازمانی، استرس شغلی به عنوان استرس کار و یا استرس کاری شناخته شده است. این واژه ها اغلب در سازمان به جای یکدیگر استفاده می شوند اما معنای آنها به چیزهای یکسانی بر می گردد . گروهی  از تحقیقات استرس شغلی را در مقابل رضایت از شغل عنوان می کنند ولی در پاره ای از تحقیقات مشاهده شده است که رضایت شغلی و استرس ناشی از شغل هیچ گونه همبستگی معناداری ندارند. بعلاوه همان عواملی که با رضایت همبستگی دارند با استرس نیز همبستگی دارند یعنی ممکن است برای بعضی افراد موجب استرس و برای گروهی دیگر سبب رضایت از شغل باشد .

صاحبنظران دو مفهوم دیگر از استرس شغلی در میان مدیران مطرح کرده اند و معتقدند که این دو مفهوم استرس متفاوت است؛ یکی استرس مربوط به نقش و دیگری مربوط به وظایف فرد، که اولی ناشی از عدم تطابق بین انتظارات مدیر از نقش خود و دومی ناشی از عناصر نارضایتی از محیط و شرایط کار است . مفهوم دیگری که در تحقیقات مربوط به استرس شغلی مشاهده شده است مفهوم فرسایش روحی است. این مفهوم را به صورت های مختلف تعریف نموده اند اما به طور کلی فرسایش روحی یک نوع پاسخ مزمن به تائید دراز مدت و جمع شوند استرس های شغلی است که میزان آن بستگی به شدت و طولانی بودن استرس دارد.

استرس شغلی را می توان روی هم جمع شدن عامل های استرس زا آن گونه وضعیت های مرتبط با شغل دانست یا بیشتر افراد نسبت به استرس زا بودن آن اتفاق نظر دارند. یکی از وضعیت های پر استرس و مرتبط با شغل این است که از یک سو کارمند یا کارگر در معرض خواسته ها یا فشارهای زیادی در محیط کار قرار بگیرد و از سوی دیگر برای برآوردن این خواست ها وقت محدودی در اختیار داشته باشد و طبیعی است که چون نمی تواند از عهده انجام آنها برآید با ایرادگیری های پی در پی سرپرستاران روبرو می شود.

استرس ناشی از شغل، استرسی است که افراد معینی بر سر شغل معینی دستخوش آن می شوند. در این تعریف چند نکته نهفته است: شخص شاغل تا چه اندازه از تجربه برخوردار است؛میزان قدرت و ضعف او در مقابله با شرایط موجود چقدر است و چه نوع شخصیتی از خود در محیط کار نشان می دهد. بیرونیومن فشار شغلی را چنین تعریف می کنند: شرایطی که تحت تاثیر موقعیت های شغلی پدید می آید و فرد را از کنش معمولی منحرف می سازد.استرس شغلی عبارت است از پاسخ انطباقی به یک موقعیت خارجی که با انحراف های جسمانی ـ روان شناختی و یا رفتار افراد منجر می شود.

منابع اصلی استرس

انواع زیادی از رویدادها می توانند برای یک نفر استرس زا باشند. در یک دسته بندی مشهور چهار نوع منابع اصلی استرس عبارتند از: ناکامی، تعارض، تغییر و فشار.

1- ناکامی

ناکامی زمانی احساس می شود که دنبال کردن برخی هدف ها با مانع روبه رو شده باشد. در واقع زمانی احساس ناکامی می کنید که چیزی را می خواهید ولی نمی توانید آن را داشته باشید. مثلاً ترافیک منبع عادی ناکامی است که می تواند بر خلق و فشار خون تاثیر بگذارد. البته اغلب ناکامی ها کوتاه مدت و بی اهمیت هستند ولی برخی از ناکامی ها، مانند ناتوانی در گرفتن ترفیع شغل یا از دست دادن یک دوست صمیمی می تواند منابع استرس مهمی باشند.

2- تعارض

تعارض زمانی روی می دهد که دو یا چند انگیزش یا تکانه های رفتاری مغایر، برای ابزاز شدن با یکدیگر رقابت کنند. زیگموند فروید یک قرن پیش اعلام داشت که تعارض های درونی، ناراحتی های روانی زیادی ایجاد می کنند. دریافتند که تعارض در سطح بالا ، با سطوح بالای اضطراب، افسردگی و نشانه های جسمانی ارتباط دارد. تعارض ها چهار نوعند که ابتدا کورت لوین آن ها را شرح داد و بعداً نیل میلر درباره ی آن ها مفصلاً تحقیق کرد. این چهار نوع تعارض، گرایشی ـ گرایشی ، اجتنابی ـ اجتنابی، گرایشی ـ اجتنابی و گرایشی ـ اجتنابی چندگانه هستند.

3- تغییر

توماس هولمز و ریچارد راهه معتقدند که تغییرات زندگی از جمله رویدادهای خوشایند مانند ازدواج کردن یا ترفیع گرفتن نوع مهمی از استرس است. تغییرات زندگی هر گونه تحولات محسوس در شرایط زندگی فرد هستند که به سازگاری مجدد نیاز دارد.

4- فشار

فشار عبارت است از توقعات یا انتظارات در این باره که فرد به صورت خاصی رفتار کند.به طور کلی بین فشار وانواع نشانه ها و مشکلات روانی رابطه نیرومندی یافت شده است.

عوامل استرس زا

 عوامل استرس زای روانی ـ اجتماعی

عوامل بسیاری بر مثایه اصلاح کننده یا ایجاد کننده استرس وجود دارند که عبارتند از:

  •  رژیم غذایی؛
  • فعالیت فیزیکی
  • داشتن شخصیت خوش بین یا بدبین؛
  • تفریحات؛
  • رابطه سلطه گر یا سلطه پذیر.

عوامل اجتماعی ایجاد کننده استرس

از جمله ی عوامل مولد استرس، عوامل اجتماعی و محیطی هستند. عواملی چون محیط فیزیکی دارای عوامل آزارنده از قبیل سر و صدا، گرما یا سرما، تراکم جمعیت و نوع معماری محل های سکونت می توانند استرس زا باشند. این عوامل هر قدر شدیدتر، غیرقابل پیش بینی تر، و غیرقابل کنترل تر باشند، میزان استرس زایی آن ها بیشتر خواهد بود. در این میان ازدحام به عنوان یکی از مهم ترین عوامل ایجاد استرس شناخته شده است. در همین ارتباط نظریه های مختلفی ابراز شده است که از آن میان می توان از نظریه ی اضافه بار، نظریه ی تداخل، نظریه ی کنترل، نظریه ی تنظیم حریم، و بالاخره نظریه ی تورم پرسنل نام برد.

محیط فیزیکی: استرس زا بودن یا نبودن محیط فیزیکی به میزان زیاد بستگی به قضاوت ذهنی و تلقی فرد از تهدیدآمیز بودن یا نبودن بالقوه محرک های محیطی برای احساس امنیت و آسایش او دارد.اهمیت استرس برای رفتار اجتماعی انسان از این جهت است که می تواند از یک سو منجر به حساسیت زدایی انسان نسبت به بعضی از قرینه های اجتماعی، و از سوی دیگر حساسیت نشان دادن بیش از حد به بعضی دیگر از قرینه های اجتماعی شود، صاحب نظران براین باورند که این از دست دادن حساسیت می تواند دلایل چند داشته باشد:

اولاً، افراد تحت استرس گسترده توجه شان محدود و باریک می شود و تنها به قرینه هایی توجه می کنند که برجستگی بیشتری داشته و به موضوع مورد نظر آنان مربوط باشد .این محدودیت گسترده توجه ممکن است ناشی از دست دادن قابلیت پردازش اطلاعات در هنگام استرس باشد .

ثانیاً، مردم بعضی از اوقات می کوشند با اجتناب از اضافه بار و با نادیده گرفتن درون دادهای دارای اولویت کمتر با منبع استرس کنار بیایند.

ثالثاً، استرس ممکن است به خاطر کوشش های صرف شده برای کنار آمدن با عامل استرس زا نوعی «هزینه روانی» به شخص تحمیل کند که حاصل آن ضعیف شدن قابلیت های شناختی باشد. استرس هم چنین می تواند پاسخ هایی غیرعادی در برابر عوامل تحریک کننده پرخاشگری ایجاد کند، زیرااسترس شامل برانگیختگی است و ممکن است واکنش های ما را در برابر ناکامی، تهدید، یا توهین شدت بخشد.

انطباق: انطباق بر فرایندهایی اطلاق می شود که به موجود زنده امکان سازگار شدن با محیط را می دهد .وقتی انسان ها به طور مداوم در معرض محرک های مشخص محیطی قرار می گیرند، انطباق یکی از راههای تغییر ادراک از این محرک ها است.

سر و صدا : سروصدا به صداها و صداهای ناخواسته اطلاق می شود. وجود سر و صدا یک عامل استرس زا و ناراحت کننده است. یکی از نتایج آن کاهش احتمال نشان دادن رفتار نوع دوستی هم در جریان و هم پس از سرو صداست.یک تبیین برای این کاهش در نوع دوستی در محیط دارای سرو صدا این است که ناراحتی مردم را مجبور می کند به جای کمک هر چه زودتر محل را ترک کنند. تبیین دیگر مبتنی بر اضافه بار است: سروصدا ممکن است توجه فرد را تا آن درجه کند که جایی برای توجه به فرد نیازمند به کمک باقی نگذارد.سروصدا هم چنین احتمال پاسخ دهی در موقعیت های تحریک کننده پرخاشگری را افزایش می دهد.

گرما: همانند سروصدا، گرما نیز، بسته به شدت آن می تواند استرس ایجاد کند. به دنبال ناآرامی ها دهه های 1960 در امریکا، روان شناسان اجتماعی اعلام کردند که گرمای شدید تابستان موجب آغاز ناآرامی ها شده است. شواهدی در تایید این نظر وجود دارد. تحقیقات آزمایشگاهی دیگر حاکی از آن است که گرما به ایجاد پرخاشگری کمک می کند اما تا حد معینی. اگر گرما بسیار شدید باشد، افراد فقط می خواهند هر چه زودتر از آن موقعیت بگریزند.

ازدحام: ازدحام شکل دیگری از عوامل استرس زا است که بعضی اوقات در محیط های متراکم از نظر جمعیت، پیش می آید. ازدحام یک موضوع ذهنی است. یعنی واکنش یک فرد به این موقعیت ها ممکن است با واکنش فرد دیگر تفاوت داشته باشد .

منبع

کمالی، راضیه (1393)، رابطه استرس شغلی با فرسودگی هیجانی پرستاران ، پایان­نامه کارشناسی ارشد ، روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی

 از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0