آثار محرومیت از پدر در همانند سازی نقش جنسی

مور و همکارانش، اظهار می کنند که پسران و دختران هر دو ابتدا با مادر همانند سازی می کنند ولی پسران وقتی به 4 سالگی می رسند در جریان انتقال از همانند سازی با مادر به همانند سازی با پدر قرار می گیرند. پسرهای 4 ساله تصویر پدر و مادر، هر دو را مهم تلقی می کنند اما در 6 سالگی تمایل دارند که بیشتر پدر را در تخیلات خود مورد توجه قرار دهند. از سوی دیگر دختران در 4 سالگی مادر را به عنوان چهره غالب در همه جنبه ها در نظر می گیرند ولی در 6 سالگی با اینکه چهره مهمی برای مادر قائلند، پدر را به عنوان چهره مقتدر ممتاز تصور می کنند. سن و جنس خواهران و برادران نیز عاملی است که باید به آن توجه داشت. اگر دختر خانواده، برادر بزرگتری داشته باشد، رفتار او را نمونه ای برای رفتار مردانه در نظر می گیرد یا حداقل به نقش های او نیز توجه می کند. هر قدر برادر یا خواهر بزرگتر باشد، کودک بهتر می تواند به تمایز نقشهای جنسی مردانه یا زنانه راه یابد.کودکانی که برادر بزرگتری دارند به طور معنی دار پرخاشگری بیشتر و وابستگی کمتری نشان می دهند تا آنهایی که برادر بزرگ ندارند. وجود داشتن خواهران بزرگتر تأثیرگذاری مزبور را دچار تغییر نمی کند اما در هر حال وجود برادر بزرگتر بیشتر از لحاظ پرخاشگری و استقلال مؤثر واقع می شود تا از لحاظ معیار مردانگی و زنانگی. در مورد همانند سازی در نقش جنسی دختران تحقیقات بسیار اندکی انجام شده است. بوتلر، با مروری بر سابقه پژوهش تحول جنسی دختران اظهار می کند دخترانی که از ارتباط با پدر محروم شده اند در تحول نقش زنانه خود دچار اشکالاتی می شوند و در ارتباط عادی با افراد مختلف نیز دشواری هایی پیدا می کنند اما در مورد نتایج مذکور باید بگوییم که به دلیل فقر شواهد نمی توان بر اساس آن فرضیه ای معتبر ساخت. از آنجا که متغیرهای مختلفی در امر تحول جنسی دختران دخیل است,که از آن جمله می توان به نوع روابط مادر – پدر روابط برادران – خواهران و نوع روابط مادر – دختر اشاره،از این رو نمی توان به نتیجه گیری ثابت وقالبی پرداخت و اختلالات مربوط به نقش جنسی دختران راناشی ازفقدان پدر دانست .

نظریه های موجود در مورد رفتارهای سالم و پر خطر

هنگامیکه انسان  و رفتارهای او بعنوان موضوع پژوهش و مطالعه انتخاب می شود بنا به صورت دیدگاه ها و رویکردهای مختلفی مطرح می شوند. اگر چه گاهی دیدگاه های موجود درباره رفتار انسان ظاهراً مجزا از هم می نمایند لیکن برای کسب شناخت صحیح  و جامع از رفتار استفاده از دستاوردها و نتایج هر یک از شاخه های علوم و تلفیق منطقی آنها ضروری به نظر می رسد. تئوریهای بسیاری به منظور توصیف اتخاذ رفتارهای تضمین کننده و یا تهدید کننده سلامت توسط افراد ارائه شده اند و پژوهشگران زیادی این تئوریها را با شواهد تجربی و مستدل مورد آزمایش قرار داده اند اما هنوز نتوانسته اند به توافقی در این زمینه دست یابند که یک تئوری یا مدل می تواند قویتر از سایر تئوریها جلوه نموده و رفتارهای سالم یا پر خطر در افراد را بهتر توجیه نماید. در بررسی رفتارهای پر خطر نوجوانان نیز دیدگاه ها و مدل های زیادی بوجود آمده است. برخی نظریه ها در تبیین این گونه رفتارها بر جنبه هایی از خود  شخص  تمرکز کرده اند و برخی دیگر جنبه هایی از محیط را مورد تأکید قرار داده اند. تئوریهای دیگری نیز وجود دارند که ترکیب جنبه هایی از شخص و محیط را در رفتارهای پر خطر نوجوانان دخیل می دانند. عوامل شناختی؛ مثل ادراک خطر، عوامل زیستی؛ مثل تغییر هورمونی، عوامل شخصیتی؛ مثل گرایشات هیجانی خواهی  و عوامل و تأثیرات محیطی ؛ مثل والدین و گروه همسالان همه از مواردی هستند که به منظور درک و چگونگی منفی آنها در مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته اند. برخی مدل ها نیز تعامل میان این عوامل را مورد توجه قرار داده اند.

تئوریهای زیادی مطرح می کنند که همه  یا اغلب  افراد دارای تکانه های منحرف یا میل به اعمال نابهنجار هستند اما همواره سعی آنها بر این است که این تکانه ها را حداقل در اغلب اوقات تحت کنترل داشته باشند ، نظریات گوناگون بر سر روشی که به افراد کمک می کنند تا این تکانه ها را کنترل نمایند با یکدیگر اختلاف دارند :

  • ولش، معتقد است که تکانه های منحرف که احتمالاً در همه افراد وجود دارد توسط پیوندهای قوی اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی، کاری و مذهبی کنترل می شوند.
  • آرنت ، بیان می کند که فرآیند اجتماعی شدن در نوجوانان است که تکانه های منحرف در آنهایی که صفات شخصیتی و مزاجی خاصی دارند را تحت کنترل در می آورد.

منبع

نظرآبادی،محمد(1393)،اثربخشی روش ماتریکس برکاهش رفتارهای پرخطرجنسی مردان معتاد،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی کرمانشاه

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0