نظریة مسیر زندگی خانوادگی:
نظریة مسیر زندگی خانوادگی که به نظریة چرخه زندگی هم ترجمه میشود، یکی از تئوریهای مطرح در زمینه خانواده است. «این نظریه برآمده از پیوستگی یکسری جریانهای فکری است. آن طور که بنگستون و آلن ،الدر، وایت ، و کلن میگویند، یکسری از جریانهای فکری به هم پیوستند و دیدگاه مسیر زندگی خانواده را پدید آوردند». این نظریه، تغییرات در خانواده را مورد توجه و بررسی قرار میدهد. محور تحلیل این نظریه، گروه اجتماعی خاص یعنی خانواده است. «نظریة مسیر زندگی، خاص خانواده است. وایت و کلن اشاره دارند که نظریة مسیر زندگی، تنها نظریهای است که مختص خانواده است». نظریة مسیر زندگی مسائلی از جمله توالد، رشد، انتقال به مسکن جدید، انتخاب شغل و تغییرات رفتاری و زیستی مربوط به سنین مختلف را بررسی میکند. الدر عقیده دارد که نظریة مسیر زندگی (خانوادگی) اشاره دارد به الگوهای زندگی مربوط به سن، نهفته در ساختارها و فرهنگهای اجتماعی که تابع تغییرات اجتماعی هستند. اساساً در این تعریف، الدر سه مفهوم مهم را ارائه داده است که در شناخت بهتر نظریة مسیر زندگی مفید است:
چرخة حیات: مفهوم چرخة حیات را این طور تعریف میکنند که چگونه خانوادهها از طریق دوران در یک چرخة حیات زندگی میکنند. توالد، به این معنی که انسان به دنیا میآید، در خانواده اصلی رشد میکند، به مسکن جدید منتقل میشود، شغل جدید انتخاب میکند، ازدواج میکند و با این کار یک آشیانه خالی برای والدین خود ایجاد میکند. تولید مثل میکند و خانواده جدیدی علاوه بر خانواده اصلیاش ایجاد میکند. سنش زیاد میشود، پدربزرگ/ مادربزرگ میشود و میمیرد. این چرخة حیات تأثیرات متقابل هر دو طرفهای در طول زمان دارد.
تاریخ زندگی: تاریخ زندگی حوادث اصلی زندگی برای یک فرد یا گروه است که بهصورت خود نوشت یا توسط دیگران ثبت میشود.
طول زندگی: این مفهوم اشاره دارد به توصیف و توضیح تغییرات زیستی و رفتاری که مربوط به سن میشود، از تولد تا مرگ.
هر کدام از مراحل زندگی شرایط خاصی را ایجاد میکند که زوجین باید با ارزیابی مناسب از آن شرایط به تدبیر لازم دست زنند. زوج جوان بدون فرزند وضعیت خاصی دارند، این شرایط با آوردن نوزادی به این خانواده تغییر میکند. حتی ورود فرزندان دیگر و یا بلوغ فرزندان قبلی اوضاع را بهگونهای دیگر متغیر میسازد. درک صحیح این روند و سازگاری اعضا با شرایط و اقتضائات جدید برای خانواده بسیار مهم است. مثلاً نوجوان در مرحلهای نیاز دارد تا برای رسیدن به تعادل میان آزادی و مسئولیت به او کمک شود، اما در مرحله دیگر نیاز به حمایت اقتصادی دارد. خانواده سالم به وظایف و انتظارات پدید آمده در هر مرحله به خوبی توجه دارد و در سازگاری با آن مرحله موفق است. بنابراین در یک خانواده سالم نقشها به تناسب مراحل مختلف تغییر میپذیرد. ایراداتی بر این نظریه وجود دارد مبنی بر اینکه به زعم برخی از نظریه پردازان در این نظریه بیش از اندازه بر مسئله گردش حیات خانواده تأکید میکنند (مثلاً پدر یا مادر شدن یا پدر بزرگ و مادر بزرگ شدن و ترک خانه توسط فرزندان) به قیمت توجه نکردن به تأثیرات بیرون خانواده. به این معنا که نظریات مسیر زندگی تنها به مسائل چرخش زندگی در چارچوب محدود خانواده توجه دارد و از مسائل پیرامون خانواده که بر خانواده اثرگذار است غافل است. اما نویسندگان کتاب نظریههای خانواده معتقدند که مهمترین مسئله که در این تئوری به آن توجه شده است، تغییرات در خانوادهها (نه افراد) در طول زمان است.
نظریة مسیر زندگی خانوادگی سعی میکند که تغییرات در خانوادهها را توضیح دهد؛ یعنی گروه اجتماعی خاص (خانواده) و تغییرات در آن، محور تحلیل است. تغییر در یک عضو از خانواده تغییر در اعضای دیگر را به دنبال دارد. همچنین مهم است بدانیم که نظریة مسیر زندگی مانند نظریة زیست محیطی نه تنها سعی دارد که تأثیر شخص تازه را بر خانواده بررسی کند، همچنین تلاش دارد که تأثیر خانواده را بهعنوان یک سیستم اجتماعی بر شخص تازه وارد بررسی نماید. رشد کودک اگرچه متأثر از متغیرهای خانوادگی زیادی است، اما محور تمرکز نظریة مسیر زندگی خانوادگی نیست؛ بلکه نظریة رشد طول زندگی این مسئله را مورد بررسی قرار میدهد».
نظریة مسیر زندگی تا حدودی از نظریة سیستمی تأثیر پذیرفته است در این نظریه، اعضا در ارتباط با همدیگر دیده میشوند و تغییر در یک عضو باعث تغییر در کل مجموعه خواهد شد.براساس نظریة مسیر زندگی خانوادگی، خانواده صرفاً مجموع ابزاری آن نیست، بلکه خانواده تقریباً به همان شکل دیده میشود که زیستشناسان، یک ارگانیسم واحد را میبینند. درست همانطور که هر یک از سیستمهای گوناگون بدن انسان بر سیستمهای دیگر تأثیر میگذارد و همانطور که ارتباطات متقابل پیوسته نتایجی را تولید میکند که قابل تقلیل به صرف جمع رفتارهای فردی نیست، خانواده نیز قابل تقلیل به مجموع اجزا نیست.
الدر به چهار ویژگی بهعنوان مشخصههای اصلی نظریة مسیر زندگی خانوادگی اشاره دارد که عبارتند از:
- تأثیر متقابل زندگی انسان و زمان و مکان تاریخی در حال تغییر؛
- تأثیر انسان در تصمیمگیری و فشار اجتماعی؛
- زمانبندی زندگی؛
- زندگیهای مرتبط و مستقل.
- موضوع اول مربوط میشود به مکانهای فیزیکی و دورههای تاریخی که افراد در آن زندگی میکنند، کنشهای متقابل دارند و رشد میکنند. رشد خانوادگی مانند رشد فردی تحت تأثیر وقایع صمیمانه درون خانواده و وقایع تاریخی فراوانی است، مثل جنگها، جابجاییهای اقتصادی، در دسترس بودن یا در دسترس نبودن فرصت آموزش.
نظریة مسیر زندگی خانوادگی برای زمانبندی همه این عوامل اهمیت زیادی قایل است. مثلاً هنگامی که والدین با خلوص کامل ادعا میکنند که با همه بچهها به یک شکل رفتار کردهاند. آنها در واقع ادعایی کردهاند که عملاً اتفاق نیفتاده است. زیرا علاوه بر این واقعیت که هر کودکی از آغاز متفاوت است، محیطهای درون خانواده نمیتوانند دقیقاً برای اعضا یکسان باشند. برای نمونه والدین در هنگام تولد هر فرزند سنین متفاوتی دارند. مثلاً جانی در سال 1997 چهار ساله است و سوزی در سال 2002 چهار ساله است و این گوناگونی زمانی در رشد و کنش آنها موثر است. علاوه بر این وقایع ملی متفاوت در زندگی کاملاً تأثیرگذار است.
موضوع دوم مربوط میشود به تصمیمها و تجربیات فردی، که بر انتخاب فرد و تجربیات آینده خانواده تأثیرگذار است. تفاوتهای فردی و تاریخ زندگی با محیطهای در حال تغییر تأثیر متقابل دارند و در این بین نتایج رفتار متفاوت ایجاد میکنند . مثلاً انتخاب شغل همسر یا والد، تصمیم یک جوان هیجده ساله برای ادامه یا ترک تحصیلات عالی بر جهتگیریهای آینده خانوادهها تأثیر میگذارند.
موضوع سوم، موضوع زمانبندی زندگی است. این موضوع به مفهوم چرخة حیات خانواده شبیه است که به زمانبندی اجتماعی وقایع، با توجه به توقعات هنجاری جامعه اشاره میکند. برای مثال، از نظر اجتماعی زمانهای مناسبی برای فرزندآوری یا ازدواج وجود دارد. باید توجه داشت که مفهوم زمانبندی هنجاری تا حد زیادی تحت تأثیر رسوم و ارزشهای فرهنگی متغیر جامعه است. علاوه بر آن که متغیرهای فراوان دیگری بر آن تأثیرگذار است. برای نمونه، سن ازدواج اول برای مردان و زنان در طول سی و پنج سال گذشته تا حدود زیادی بالا رفته است.
موضوع چهارم که الدر آن را از ویژگیهای مهم نظریة مسیر زندگی میشمارد، زندگیهای مرتبط است. در سطح بسیار ابتدایی، این موضوع به معنای آن است که وضعیت یک عضو از خانواده تأثیر مستقیم و بیواسطه دارد، بر سایر اعضای خانواده (هستهای یا گسترده).
بیماری صعب العلاج کودک بر بسیاری از اعضای خانواده تأثیر میگذارد، چه اعضایی که در تماس روزانه و مستقیم هستند و چه اعضای دورتر خانواده، عوامل فراوانی که تا حد زیادی بهطور ارثی تعیین میشوند نیز چنین تأثیرات «گسترده در زمان، بر خانواده دارد».
نظریة سیستمی:
دیدگاه سیستمی خانواده از نظریة کلی سیستمها بوجود آمده است. «در نظریة کلی سیستمها کل یک سیستم بهعنوان مجموعهای از عناصر مرتبط بههم دیده میشود که محدوده آنها را فرا گرفته است و ویژگیها و خواص مشترکی دارند ». نظریة سیستمی خانواده، خانواده را بهعنوان نظامی در نظر میگیرد که ورودی و خروجی و فرآیندهایی دارد. از این دیدگاه، «خانواده ماشینی فرض میشود که دارای مجموعهای بههم پیوسته از عناصر است که با همدیگر یک کل هماهنگ را تشکیل میدهند».این بخشها با هم کنش متقابل دارند و در نهایت کل سیستم به شکلی عمل میکند که مجموعهای از نتایج را تولید میکند. علاوه بر این، ورودیها را دریافت کرده وآنها را در خانواده بازتاب میدهد. پیشفرضهای اصلی این نظریه چنین است:
اعضای خانواده با هم مرتبطاند؛ ساختار و سازمان خانواده بدون ملاحظة اعضای دیگر قابل فهم نیست، کارکرد خانواده با ملاحظه در همة اعضای خانواده ممکن است؛ ساختار و سازمان خانواده در تعیین رفتار اعضا تعیینکننده است ؛ با تمرکز بر کلیت خانواده هم میتوان نظم و هم تغییر را فهمید.
نظریة سیستمی خانواده، خانواده را بهعنوان سیستمی میبیند که اعضای خانواده با هم کنش متقابل دارند و رفتارهای هماهنگی نشان میدهند و درجهای از وابستگی به همدیگر در بین آنها دیده میشود.در واقع نظریة سیستمی خانواده بر دو جنبه کلیدی در خانواده اشاره دارد، یکی اعضای تشکیلدهنده خانواده و عناصری که خانواده را تشکیل میدهند و دیگری کنش و واکنشهای خانواده اعم از کنشهای درونی خانواده و کنشهای بین خانوادهها و همچنین فرآیندهایی که بین خانواده و محیط وجود دارد. چی بوکاسو لایت مفاهیم کلیدی خانواده را از این قرار میدانند :
اجزای به هم وابسته: اجزای خانواده و نقشهایی که دارند بهعنوان اجزای سیستم خانواده دیده میشوند. اجزای خانواده با درجاتی بههم وابستهاند که این مسئله موجب میشود همه اعضای نظام خانواده تحت تأثیر تغییری در یک عضو قرار گیرند.
ورودی و خروجی: ورودیها، اطلاعاتی را که خانواده دریافت میکند، بازتاب میدهند. این ورودیها ممکن است از بیرون خانواده به شکل اطلاعات یا پیامها باشد یا از درون خانواده به شکل نظارت اعضا بر کارکرد خانواده.
محدودهها: محدودهها نقطه مواجهه میان خانواده و محیط است و توسط افراد در بیرون یا درون خانواده تعریف میشود.
سلسله مراتب سیستمها: این مسئله سیستمهای درون و فراتر از خانواده را شامل میشود. همچنین زیر سیستمها در این مسئله میگنجند. این امر با قدرت در خانواده ارتباط نزدیک دارد.
قوانین: قوانین بازتاب دهندة الگوهای تکراری در نظامهای خانوادگی هستند که در واقع همة جنبههای تبادلات اعضای خانواده را بازتاب میدهند.
اهداف: سیستمهای خانواده در بدست آوردن اهداف میکوشند. این اهداف در طی زمان و به موازات رشد افراد تغییر میکند. این بدان معناست که رفتارها و تعاملات خانوادگی هدف محور هستند.
مکانیسمهای بازخورد خانوادهها الگوهای بازخورد بیپایان از نظارت بر وضعیتشان را بازتاب میدهند .
جمع غیر ساده: سیستمهای خانوادگی مجموعهای از اجزا را شامل میشود که صرفاً جمع ساده اجزا نیست.
تغییر: سیستمهای خانوادگی تمایل به تغییر در ساختار و یا کارکرد اصلی در طول زمان را دارند.
هی لی معتقد است: «در مطالعه خانواده و درمان مشکلات هر یک از اعضای آن، باید بر کل خانواده تمرکز کرد؛ بر روابط کودکان و والدین با یکدیگر و بر روابط تمام اعضا با یکدیگر».
تبریزی و علوینیا میگویند: سیستم خانواده یک سیستم باز است و با سایر سیستمهایی که بهنحوی با خانواده در تعاملند تأثیر و تأثر متقابل دارند. آنان می گویند: «زن و شوهری که با هم ازدواج کردهاند و یک سیستم جدید تشکیل دادهاند، ممکن است به سیستم خانواده قبلشان وابسته باشند و این منجر به بروز تغییراتی در سیستم جدید آنها میشود. در کشور ما، تعداد زنهایی که پس از ازدواج هنوز دختر خانوادهشان هستند و نه خانم یک خانواده جدید و نیز مردانی که پس از ازدواج هنوز پسر خانواده خود هستند و نه آقای یک خانواده جدید، بسیار زیادند. بسیاری از اوقات تعارضهایی که بین زن و شوهر رخ میدهد حاصل تأثیر و تأثر متقابل این سیستمهای خانوادگی است».
جان برادشاو نیز با نگرش سیستمی به خانواده مینگرد. او میگوید: «الگوی سیستمی خانواده نشان میدهد که چگونه هر شخص در زندگی، نقشی را در مجموعه نظام بازی میکند. نگرش سیستمی به درک ما از این که چرا فرزندان یک خانواده اغلب تا این حد با هم تفاوت دارند کمک میکند».
نظریة اکولوژی:
این نظریه به نقش محیط اجتماعی در تعاملات خانوادگی اشاره میکند. مبدعان این نظریه، چی بو کاس و لایت میگویند: «فرضیه بنیادین نظریة اکولوژی این است که توسعه و تغییر در نتیجة تعامل میان دو شیء» در حال گسترش است و زمینه محیطی آن به طور وسیع اتفاق میافتد. آنها از این جهت کلمه «شیء» را بهکار میبرند که این دیدگاه نظری به توسعه فرد و خانواده و موجودات دیگر مانند مدارس و مراکز کار، سروکار دارند. ویژگی اساسی فرض بالا تمرکز بر تعامل است. یعنی افراد و خانوادهها صرفاً توسط تأثیرات و زمینههای محیطی شکل نمییابند، بلکه آنها نیز به زمینهها تأثیر میگذارند. روابط خانوادگی با محیط بیرونی در ارتباط کامل است. محیط امن و مناسب میتواند به رشد و سلامت خانواده کمک کند و برعکس محیط ناامن و نامناسب زمینهای برای تخریب خانواده محسوب میشود. محیطهای جرمخیز و آلوده، اعضای خانواده و مخصوصاً فرزندان را در معرض نابسامانیهای اخلاقی و رفتاری قرار میدهد. محیطهای شلوغ و فاقد کنترل لازم محیطهای مسمومی است که سلامت خانواده را بهخطر میاندازد. مهاجرتهای غیر اصولی و بدون برنامه در حواشی شهرها میتواند نقاط جرمخیزی را بهوجود آورد که بر سلامت خانوادهها تأثیر دارد.
نظریة شبکه خویشاوندی:
یکی دیگر از نظریات مهم در زمینة خانواده، نظریة شبکه خانواده است. براساس این نظریه، روابط خانوادگی و خویشاوندی تأثیر زیادی بر سلامت خانواده دارد. روابط خویشاوندی دارای کارکردهای بسیاری است که این کارکردها سلامت خانواده را تضمین میکند. «خویشاوندی علاوه بر برقراری تماسها، دیدارها، مبادله خدمات و گردهماییهای خانوادگی آفرینندة مجموعهای از مسئولیتهای اخلاقی و محدودیت آفرین است؛ مضافاً، خویشاوندی چارچوبی را بهعنوان مبدأ یا مرجع پدید میآورد که در ارتباط با سایر مراجع، از جمله حرفه، محل سکونت و ولادت و نوع اتومبیلی که مورد استفاده یک فرد قرار میگیرد، به سهم خود حائز اهمیت است».
«در جامعهای که فرد را منزوی میسازد، حضور بالقوه شبکه خویشاوندی از اهمیت بسیار برخوردار است. و پذیرش خانواده بهعنوان مأمنی برای فرد تجلی دوبارهای مییابد. دیگر مسئله فرد به غوطهور شدن در گروه خانگی زناشویی منحصر نمیشود، بلکه یافتن جایی در شبکه خانگی است که به افراد امکان آن را میدهد تا به جهتیابی فضایی و زمانی دست زنند و از طریق شناخت تاریخچه خانوادگی، در صدد کسب هویت مبدأیی برای خود برآیند».در شبکه خویشاوندی ثبات و احساس «تعلق داشتن» تحقق مییابد. همچنین شبکه خویشاوندی زمینه را برای انتقال هنجارهای خانوادگی و حمایتهای لازم را برای اعضای خانواده به ارمغان میآورد.
بهنام معتقد است: «وقتی خانواده شکل میگیرد، شخص ابعاد و ساختاری متفاوت با زندگی مجردی مییابد، پیوندهای خانوادگی در میان اعضای خانواده و خویشاوندان استوارتر میشود» .ایشان در این نظریه بیان میکند که خانواده در شبکه خویشاوندی زنده میماند و به بقای خود ادامه میدهد و سلامت روانی خانواده را در گرو ارتباط داشتن با خویشاوندان میداند و در ادامه اضافه میکند که «حدود گروه خویشاوندی نامشخص است، و ابتدای این گروه را نسل اول آن، یعنی پدر و مادر همسران، تشکیل میدهند و سپس به خویشاوندان جانبی، یعنی عموها / داییها و عمهها / خالهها، برادران و خواهران همسران کشیده میشود. این خانواده مبتنی بر رابطه زیستشناختی تولید مثل پابرجا میماند، و محلی برای یاری و ابراز عاطفه قلمداد میشود. همین خانواده و شبکه و رابطه خویشاوندی است که باعث میشود خانواده با مرگ فاصله بسیار بگیرد و بقایش حفظ شود».
تئوری اسنادی یا نسبت دادن (صفت تراشی) : ارزیابی قضاوتهای سطحی و مسئولانه در خانوادهها:
این نظریهها بر نحوه تفسیر افراد از عملکردهای روزانه خود و دیگران تأکید میکنند. مثلاً وقتی شخصی عملی را به روش خاصی انجام میدهد، اغلب ما در پی آنیم که علت آن رفتار خاص را بفهمیم، به طور مثال، اگر پدر و مادری دیر به دنبال فرزندشان بروند، باعث میشود که بچه این برداشت را بکند که والدینش وقت نشناس هستند و یا اگر شوهری هدیه غیر منتظرهای برای همسرش بخرد، زن به علت خرید آن هدیه میاندیشد. این نظریه، مجموعهای از اصولی است که به ما در درک و پیشگویی فرایندهایی که طی آن مردم جوامع اجتماعی خود را برای خودشان و دیگران شرح میدهند، کمک میکند.
اولین مقاله در ارتباط با این نظریه، از بحث هایدر بیرون آمد که معتقد بود، افراد بهعنوان بخشی از نیاز عمومی خود تلاش میکنند که از عملکردهای دیگران مفهومسازی کنند، تا جهان پیرامون خود را کنترل و پیشبینی کنند (به جهان پیرامون خود تسلّط یابند و امکان پیشبینی برایشان بهوجود آید). طبق اظهارات هایدر، مثلاً وقتی مستقیماً قادر به فهم علّت رفتار فردی نیستیم تلاش میکنیم آنچه را که باعث به وجودآمدن این رفتار شده با دلایل احتمالی خودمان حدس بزنیم.برخلاف تصور انسانها، که عمل نسبت دادن را جزئی از مفهوم سازی معمولی که بهطور روزانه انجام میدهند میدانند، هایدر این عمل نسبت دادن را واکنشی میداند که در زمانها و مواقع خاصی روی میدهد، و ما از این عمل گاهی اوقات استفاده میکنیم.
سیلارس یکی از محققان پیشرو در زمینه ارتباطات نسبت دادن (صفت تراشی) را در روابط (مخصوصاً روابط زوجها) بررسی میکند.زوجهای ناراحت و رنج دیده عمل نسبت دادن را برای رویدادهای منفی بهگونهای انجام میدهند که تأثیر آن را افزایش میدهد (بهطور مثال، علّت را در همسر خود جستجو میکنند، آن را ثابت و غیرقابل تغییر میدانند و آن را عاملی موثر در تمام دامنههای روابطشان میدانند)، درحالیکه زوجهای شادمان و موفق عمل نسبت دادن را بهگونهای انجام میدهند که تأثیر اتفاقات منفی را در زندگیشان به حداقل برسانند (بهطور مثال، علّت آن اتفاق را در همسرشان جستجو نمیکنند و آن اتفاق را ناپایدار میدانند).
زوجهای پرخاشگر بیش از آنکه به خودشان نسبت دهند، دوست دارند از همسرشان دوری کنند و یک سطح ارتباطی شدیداً منفی با هم دارند و این ارتباط زمانی که شوهران مواد مخدر مصرف میکنند، منفیتر میشود.یا مثلاً بیان میکند که نسبتی که یکی از زوجها برای رفتار غیرکلامی طرف مقابل خود استفاده میکند بر سایر رفتارهایش با همسرش موثر است (مثلاً وقتی یکی از زوجها فکر کند که همسرش بر حالات چهره او کنترل و توجه دارد، به احتمال زیاد چهره خود را خوشایند، نگاه خود را خیره و هنگام مطالعه و گفتگو با همسرش، ژست صاف به خود میگیرد.چون خانواده تنها متشکل از زن و شوهر نیست، محققان به ابعاد دیگری که صفت تراشی در آن صورت میپذیرد(یعنی فرزندان) هم توجه کردند.مثلاً فرزندانی که در خانواده مورد بدرفتاری قرار میگیرند، این بدرفتاری بر نوع نسبتهایی که آنها میسازند، اثر می گذارد.
منبع
رزمیان ، راضیه (1393) ،روابط خانوادگی از منظر قرآن ،پایان نامه کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی ،دانشگاه علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید