یادگیری خود تنظیمی

به اعتقاد روان شناسان هر رفتاری که از ما سر می زند، معلول یادگیری است. بدین معنی که یک رشته از یادگیری های ساده تر موجب یادگیری های پیچیده تر می شوند. به علاوه چون محیط زندگی افراد آدمی همواره در معرض تغییر است، انسان برای غلبه بر این دگرگونی ها ناچار از یادگیری است .
يادگيري، يک فرايند است. در هر فرايند، عوامل و متغيرهايي در حال تعامل‌اند. بر خلاف گذشته که تصور مي‌شد توانايي يادگيري هر فرد، تابعي از ميزان هوش و استعدادهاي اوست، در چند سال اخير اين نظريه در ميان روان‌شناسان قوت گرفته است که با وجود نقش تعيين‌کننده عواملِ ذاتي هوش و استعداد در يادگيري، عوامل غيرذاتي نيز در اين رابطه، مهم قلمداد مي‌شوند.

يکي از اين موارد «راهبردهاي يادگيري» است که روان‌شناسي تربيتي در کشف اين راهبردها، در چند سال اخير، پيشرفت زيادي داشته است. يادگيري براي انسان و ساير موجودات زنده، اهميت بنياديني دارد. در عمل، تمام فعاليت‌هاي روزانه ما (صحبت کردن، فهميدن، خواندن، ارتباط اجتماعي و…) وابسته به دريافت و ذخيره اطلاعات از محيط پيرامون ما مي‌باشد. حافظه و يادگيري، ما را قادر مي‌سازد تا مهارت‌هاي تازه آموخته و رفتارهاي تازه در خود ايجادکنيم. بدون يادگيري احتمالاً هيچ‌گونه حيات انساني وجود نمي‌داشت .

در دهه های اخیر نقش و اهمیت راهبردهای خود تنظیمی در یادگیری به طور فزاینده ای مورد توجه قرار گرفته است. رویکرد خود تنظیمی فرایند پیچیده ای است که تغییراتی را در مهارت ها، خود نظم دهی، دانش راهبردی، توانایی ها و انگیزش یادگیرندگان ایجاد می کند .بیش از دو دهه است که نقش الگوی خود تنظیمی به عنوان یک رویکرد آموزشی برای تحول راهبردهای تحصیلی و خود نظم دهی در بین دانش آموزان ثابت شده است.

خودتنظیمی در یادگیری از مقوله هایی است که به نقش فرد در فرایند یادگیری توجه دارد. این سازه ابتدا در سال 1967 توسط بندورا،مطرح شد. زیمرمن ، نیز به عنوان یکی از نظریه پردازان تئوری شناختی – اجتماعی، راهبردهای یادگیری خود تنظیمی را نوعی یادگیری تعریف کرده است که در آن دانش آموزان به جای آنکه برای کسب مهارت و دانش، بر معلمان و والدین یا دیگر عوامل اموزشی تکیه کنند، شخصاً کوشش های خود را شروع و هدایت می کنند ، به عبارت ديگر يادگيري خود تنظيمي به مشاركت فعال يادگيرنده از نظر رفتاري، انگيزشي، شناختي و فراشناختي در فرايند يادگيري براي بيشتر كردن يادگيري اطلاق مي شود .

مفهوم یادگیری خود نظم یافته از نظریه اجتماعی – شناختی بندورا ، نشئت گرفته است که در آن فرض می گردد بین فرایندهای شخصی، محیطی و رفتاری علیت متقابل برقرار است. میزان استفاده فراگیران از راهبردهای خود تنظیمی یادگیری نه تنها به دانش آنان درباره این راهبردها بستگی دارد، بلکه به فرایندهای تصمیم گیری فراشناختی و پیامدهای یادگیری در محیط آموزشی نیز مرتبط است. در مجموع، مفهوم یادگیری خود نظم یافته، به کاربرد خودتنظیمی در مسائل یادگیری، به ویژه آن گونه از یادگیری اطلاق می شود که در بافت کلاس و محیط آموزشی به وقوع می پیوندد.

مطابق نظر بندورا ، خود تنظیمی کاربرد توانایی ها و قابلیت های خود هدایتی، خود کنترلی و خود مختاری می باشد. از نظر وی، قابلیت های ذکر شده تحت تاثیر باور افراد درباره ی خودکارآمدی در فعالیت ها و رفتارهای مختلف است. خود تنظیمی بعنوان کوشش های روانی در کنترل وضعیت درونی، فرایندها و کارکردها جهت دستیابی به اهداف بالاتر تعریف شده است .

ایجاد و پرورش مهارت های یادگیری خود تنظیمی به یکی از اهداف آموزشی در چند دهه اخیر تبدبل شده است، به طوری که پژوهش ها و مطالعات مربوط به یادگیری خود تنظیمی در سطح جهان افزایش یافته است. یادگیرندگان خود تنظیم، افرادی فعال و خودجوش هستند که به جای انتظار کشیدن منفعلانه برای یادگیری واکنشی، ابتکار عمل را در یادگیری به دست می گیرند، یادگیری آن ها هدفمند و معنادار است و با توجه به انگیزه بالا، یادگیری ایشان پایداری و تداوم خواهد داشت. این گونه افراد در زندگی خود مسئولیت پذیر تر هستند و از فرایند خودانضباطی در یادگیری خویش سود می برند .

منظور از خودتنظیمی در یادگیری، توانایی یادگیرندگان برای درک و کنترل یادگیری شان است که برای موفقیت در مواد درسی بسیار مهم است و آن ها را به یادگیرندگانی اثربخش و کارآمد تبدیل می کند، بنابراین راهبرد یادگیری خودتنظیمی برای آموزش این موضوع به یادگیرندگان است که رفتارشان آموختنی است و می توانند اثرهای رفتاری خود را بررسی کنند و محیط یادگیری خود را چنان سازمان دهند که رفتارها و تلاش هایشان بازدهی بیشتری داشته باشد .

راهی ساده برای تعریف مفهوم خود تنظیمی وجود ندارد. اما محققان بارها و بارها بر سه بخش تاکید کرده اند. اول، یادگیری خود تنظیمی شامل استراتژی های فراشناختی دانش آموزان برای برنامه ریزی، نظارت و اصلاح شناخت خود است که اشاره به آگاهی و کنترل فرایندهای تفکر دارد. دوم، تلاش دانش آموزان در مدیریت کارهای علمی خود، به عنوان جزء دیگری از یادگیری خود تنظیمی ارائه شده است. جنبه سوم، راهبردهای شناختی واقعی دانش آموزان است که برای یادگیری مواد واقعی مورد استفاده قرار می دهند. از لحاظ تئوری، این مهارت ها باید نقش مهمی را در شرایط یادگیری عمومی که در آن یادگیرندگان به طور فعال در فرایند یادگیری شرکت دارند، ایفا نماید .

خودتنظیمی رفتار به استفاده بهینه از منابع گوناگون که یادگیری را بیشینه می سازد، گفته می شود. خود تنظیمی انگیزشی به کاربرد فعال راهبردهای انگیزشی اطلاق می شود که یادگیری را بیشینه می سازد و ترس و اضطراب را کاهش می دهد. خود تنظیمی شناختی به کاربرد فعال راهبردهای شناختی ( که خاص تکالیف هستند ) مربوط می شود و خود تنظیمی فراشناختی به کاربرد فعال راهبردهای قراشناختی ( که راهبردهای نظارتی و مدیریتی هستند ) اطلاق می شود که یادگیری را بیشینه می سازند .

بر اساس نظر سیری  و سیگ ، مفهوم خودتنظیمی به اعتقاد پژوهشگران حوزه شناختی – اجتماعی به رفتارها، احساسات و افکار از پیش برنامه ریزی شده ای که به طور مداوم، بر اساس بازخوردهای حاصل از عملکرد فردی دچار تغییراتی در جهت دستیابی به اهداف موردنظر می گردد، اطلاق می شود .

بنابراین یادگیری خود تنظیمی به توانایی ما برای درک و کنترل محیط های یادگیری باز می گردد. بدین منظور، ما باید اهدافی را مشخص کنیم، راهبردهایی را انتخاب کنیم که بتواند به ما در رسیدن به این اهداف کمک کند، راهبردها را انجام دهیم، و از این راهبردها جهت رسیدن به اهدافمان استفاده کنیم . تعداد کمی از دانش آموزان هستند که خود نظم دهی کاملی دارند؛ و آنهایی که مهارت های خود نظم دهی بهتری دارند، با تلاش کمتر بیشتر یاد می گیرند و سطوح بالاتری از رضایت تحصیلی را گزارش می دهند، در مقابل دانش آموزانی که خود نظم دهی ندارند، رفتارهای تکانشی بیشتری از خود نشان می دهند، پیشرفت تحصیلی کمتری دارند و نمی توانند توانایی هایشان را نشان دهند .

وینشتین  و مایر ، راهبردهای خود تنظیمی یادگیری را مشتمل بر سه سازه « شناخت »، « فراشناخت » و « منابع مدیریت و نظارت » می دانند. شناخت در این مدل مشتمل بر راهبردهای شناختی یادگیری و قدرت تفکر انتقادی، می گردد. راهبردهای شناختی یادگیری در این مدل شامل مرور ذهنی، بسط، سازماندهی اطلاعات و تفکر منطقی است. در این مدل، راهبردهای نظارت بر فرایندهای یادگیری و خود تنظیمی، فراشناخت خوانده می شود. راهبردهای مدیریت منابع که دربرگیرنده راهبردهایی برای کنترل و اداره عوامل غیرشناختی یادگیری مانند زمان، تلاش و محیط است، سومین مؤلفه خودتنظیمی در این مدل به شمار می آید.

یادگیرندگان خود تنظیم در دانش فراشناختی مهارت داشته و می دانند چگونه فرایندهای ذهنی خود را در جهت پیشرفت اهداف فردی سوق دهند. همچنین آن ها در مراحل مختلف یادگیری اقدام به برنامه ریزی، خود نظارتی، خود کنترلی و خودسنجی می کنند. از نظر انگیزشی، این نوع از یادگیری به داشتن باورها و نگرش های انطباقی مناسب در حوزه ی تحصیلی به ویژه علاقمندی در انجام تکالیف تحصیلی و تلاش و پشتکار لازم در این زمینه، کمک فراوانی نموده و سبب می شود فرد خود را لایق، خودکارآمد و مستقل تصور نماید. همچنین از نظر رفتاری، این یادگیرندگان قادرند محیط هایی را برای یادگیری بهینه انتخاب، پی ریزی و خلق نمایند .

واین ، ویژگی های یادگیرندگان خود تنظیم را چنین برمی شمارد:

  • به منظور گسترش علم خود، اهدافی تعیین می کنند.
  • از برانگیختگی خود، آگاه هستند و راهبردهایی به منظور مدیریت هیجان های خود دارند.
  • به طور مرتب مراقب خود و رسیدن به یک هدف هستند.
  • بر اساس پیشرفتی که داشته اند، راهبردهای خود را سازگار و مورد تجدیدنظر قرار می دهند.

در پژوهش پنتریچ و شانک ، گزارش شده است که دانش آموزان دبیرستانی که دارای پیشرفت تحصیلی بالاتری هستند، در استفاده از راهبردهای یادگیری خود تنظیم موفق ترند. آنها در برخورد با شرایط، از استراتژیهای متنوع تری استفاده می کنند. اما دانش آموزانی که موفقیت کمتری دارند، از استراتژیهای کمتری نیز استفاده می کنند و چنین بیان شده است که آن ها از هیچ روش خاصی برای مطالعات علمی استفاده نمی کنند.

جنبه دیگر تعریف آموزش و پرورش شامل تغییر رفتار و فعالیت های مبتنی بر قوانین رفتاری است . این یک واقعیت است که ما نمی توانیم همه چیز را به دانش آموزان یاد بدهیم، بنابراین باید به آنها بیاموزیم که چگونه خودشان یاد بگیرند . سازه خود تنظيمي به آموزش استراتژيهايي اشاره دارد كه افراد را قادر مي كند جهت گيري هدفهاي خود را در فرايند يادگيري رشد دهند. به عبارت ديگر، يادگيري خود تنظيمي فقط يادگيري دانش آموزان را تقويت نمي كند، بلكه فرصت هايي را براي آنها فراهم مي كند تا به طور فعال فرايندهايي مانند تنظيم اهداف، خود كنترلي، خود ارزشيابي و خود انگيزشي را مديريت كنند .

يادگيري خود تنظيمي در طي اكتساب مهارت ها ممكن است تفاوت هاي فردي افراد را توجيه كند. دانش آموزان موفق، راهبردهاي يادگيري خود تنظيمي سازش يافته و الگوهاي انگيزشي را در هنگام انجام دادن تكاليف (مثل كوشش براي موفقيت، لذت بردن از چالش هاي فعاليت، استفاده مناسب از راهبردهاي يادگيري، تنظيم كردن اهداف ويژه و نشان دادن سطح بالايي از احساس خودكارآمدي) از خود نشان مي دهند. در مقابل دانش آموزان ناموفق كمتر تلاش مي كنند و علاقه كمتري به انجام دادن فعاليت ها دارند. آنها به تنظيم اهداف ويژه و راهبردهاي يادگيري قادر نيستند، خودكارآمدي پاييني دارند و به ندرت به سطح بالايي از موفقيت مي رسند.

دانش آموزاني كه از راهبردهاي خود تنظيمي بيشتري استفاده مي كنند، با كوشش براي موفقيت، لذت بردن از چالش هاي فعاليت، استفاده مناسب از راهبردهاي يادگيري، تنظيم كردن اهداف ويژه و نشان دادن سطح بالايي از احساس خودكارآمدي به پيشرفت تحصيلي ملاحضه پذيري دست مي يابند؛ در حالي كه دانش آموزاني كه كمتر از اين راهبردها استفاده مي كنند يادگيري آنها طوطي وار است و فقط با تكرار انجام مي شود و از آنجا كه محل اين نوع يادگيري حافظه كوتاه مدت است، مطالب يادگرفته شده در صورت فقدان كاربرد به سرعت فراموش خواهند شد.

خود تنظیمی اشاره به تولید افکار، احساسات و رفتار به منظور رسیدن به اهداف خود است. در
سال های اخیر، اکتشافات شگفت آوری در مورد ماهیت، ریشه و توسعه چگونگی تنظیم فرایندهای یادگیری به وجود آمده است. دانش آموزانی که نسبت به توانایی ها و نقاط ضعف خود آگاهی دارند، در تلاش های خود برای مطالعه فعال می باشند. این دانش آموزان می توانند به طور مؤثر بر رفتار یادگیری خود به منظور رسیدن به اهداف نظارت داشته باشند و در فرایند یادگیری می توانند اثر خود را افزایش دهند. به عنوان نتیجه این روند، خود تنظیمی می تواند رضایت از خود، انگیزه و به احتمال زیاد موفقیت آکادمیک را در  میان آنان افزایش دهد .

پنتریچ و همکاران ، مشخص کردند که دانش آموزان دارای پیشرفت بالا اغلب یادگیرندگان خودنظم یافته ای هستند، بدین معنا که این دانش آموزان در مقایسه با دانش آموزان دارای پیشرفت پایین، هدف یادگیری شان را بصورت اختصاصی تری تنظیم می کنند و به شکل منظم تری پیشرفت شان را به سمت هدف ارزیابی می کنند .

راهبردهای یادگیری خود تنظیمی نه تنها به فرایند یادگیری در دانش آموزان کمک می کند، بلکه فرصت هایی را برای آنها فراهم می کند تا به طور فعال فرایند هایی مانند تنظیم اهداف، خود کنترلی، خود ارزشیابی و خود انگیزشی را مدیریت کنند و با رشد جهت گیری هدف های خود در یادگیری، انگیزه یادگیری را در خود تقویت و تسهیل کنند. معلمان و مربیان تعلیم و تربیت باید با فراهم کردن شرایطی مناسب برای رشد خودکارآمدی و با آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیمی، فرصت بیشتری برای یادگیری به دانش آموزان بدهند و محیط یادگیری مناسب تری برای آنها فراهم کنند زیرا آموزش راهبردهای یادگیری خود تنظیمی بازتابی از اهداف بلند مدت زندگی تحصیلی دانش آموزان به شمار می رود..

گرگوری ، در پژوهشی، نقش خود کنترلی و یادگیری خود تنظیمی در پیشرفت تحصیلی را مورد توجه قرار داد. به اعتقاد وی افرادی که خود کنترلی مناسبی دارند، در اغلب کارها خوب عمل کرده و تلاش مناسبی از خود نشان می دهند و بر حواس پرتی ها غلبه می کنند .

دانش آموزانی که از راهبردهای خود تنظیمی بیشتری استفاده می کنند، در هنگام تدریس معلم یا هنگام مطالعه سعی می کنند همان موقع با معنا دار کردن اطلاعات، ایجاد ارتباط منطقی با اطلاعات قبل، کنترل چگونگی این فرایند و ایجاد محیط یادگیری مناسب، مطالب را یاد بگیرند و عملکرد تحصیلی خود را بالا ببرند. دانش آموزانی که خود را افراد خودکارآمدی می دانند از راهبردهای شناختی- فراشناختی بیشتری استفاده می کنند و اصرار بیشتری برای انجام تکالیف از خود نشان می دهند. مدیریت زمان نیز بخش عمده ای از خود تنظیمی را دربرمی گیرد. اگر دانش آموز توانایی دستیابی به برخی از مهارت های مدیریت زمان را داشته باشد، در خصوص مسائل علمی با مشکلات کمتری مواجه می گردد .

بطور کلی یادگیری خود تنظیمی یک موضوع مهم برای یادگیری انسان است و روان شناسان تربیتی بر شرکت فعالانه یادگیرنده در فرایند یادگیری به جای تجربه یادگیری انفعالی تاکید می کنند . پژوهش های متعدد نشان می دهند که فراگیران دارای مهارتهای بیشتر در خود تنظیمی، کسب تجارب یادگیری خود را فعالانه و از راه های بسیار متنوع هدایت می نمایند. آنان از راهبردهای نظارتی مناسبی سود می جویند و هر زمان که ضرورت داشته باشد، راهبردهای یادگیری مورد استفاده درپاسخ به ملزومات خود، ویژگیهای تکلیف و شرایط محیط را تغییر می دهند.

یادگیری خود تنظیمی یک فعالیت خود آغازگری به منظور هدف گذاری و تنظیم تلاش های خود برای رسیدن به هدف، خود نظارتی (فراشناخت)، مدیریت زمان و تنظیم محیط اجتماعی و فیزیکی است. یادگیرنده های خود تنظیم افرادی هستند که به گونه ای فراشناختی و با انگیزه و فعال در فرایند های یادگیری خود شرکت می کنند.

مطالعات پنتریچ ، در زمینه این نوع یادگیرندگان حاکی از آن است که این افراد معمولاً شروع کننده یادگیری هستند و برای خود اهداف قابل وصول و دست یافتنی تعیین می کنند؛ عملکرد خود را بازبینی می کنند و با استفاده از ارزشیابی در تشخیص نقایص و اصلاح و جبران آنها می کوشند .

یادگیرندگان خود تنظیم اهدافی نزدیک و قابل دستیابی برای خود تنظیم می کنند، جهت گیری آنها بیشتر در راستای یادگیری است، نه موفقیت و به این درک رسیده اند که وظایف یادگیری مختلف به راهکارهای مختلفی نیز نیاز دارد و به همین خاطر، مناسب ترین راهکارها را به شیوه ای مؤثر به کار می گیرند، از خودکارآمدی بالایی برخوردارند، موفقیت خود را توسط راهکارهایی نظیر: تخیل، خودآموزی و تمرکز حواس تحت کنترل دارند، به ضرورت نتایج میانی فرایند یادگیری واقف هستند و می توانند ویژگی های تصادفی دقیقی برای نتایج یادگیری ایجاد کنند و در نهایت، در گزینش راهکارهای یادگیری برای هر یک از موقعیت های یادگیری خاص، آزادند.

اسکراو و بروکس، به نقل از درخشان هوره ، خود تنظیمی در یادگیری را توانایی دانش آموزان برای درک و کنترل یادگیری شان می دانند که برای موفقیت در مواد درسی بسیار مهم است و آنها را به یادگیرندگانی اثربخش و کارآمد تبدیل می کند. بنابر این تعریف می توان نتیجه گرفت که راهبرد یادگیری خود تنظیم برای آموزش این موضوع به دانش آموزان است که رفتارشان آموختنی است و می توانند اثرهای رفتاری خود را بررسی کنند و محیط یادگیری خود را چنان سازمان دهند که رفتارها و تلاش هایشان بازدهی بیشتری داشته باشد.

یک یادگیرنده خود تنظیم از این آگاه است که چه موقع یک واقعیت را می داند یا یک مهارت را دارد و چه موقع انها را ندارد. او تحصیل و فراگیری را به عنوان یک فرایند سیستماتیک و قابل کنترل می داند و مسؤلیت های بیشتری برای دستاوردهایش می پذیرد. به عبارت دیگر، یادگیرنده ابداع کننده فرایند یادگیری است. خود تنظیمی توان بالقوه افزایش یادگیری معنادار کلاسی دانش آموزان را دارد. بسیاری از خطاهای حل مسئله به جای فقدان دانش پایه وابسته به شکست فراشناختی است. راهبردهای فراشناختی باید به وسیله یادگیرندگان توسعه یابد نه اینکه به وسیله معلم بیان شود.

مطالعه راهبردهای فراشناختی به همان اندازه در خواندن برای یادگیری مهم است و می تواند برای تقویت پردازش متن به کار رود. یاددهی به یادگیرندگان به منظور فعال شدن، انگیزه داشتن و خود تنظیمی، یک مسئله مداوم در آموزش است. معلمان و مربیان می توانند از طریق تنظیم اهداف دست یافتنی و ارائه بازخورد به یادگیرندگان کمک کنند. کنترل مناسب یادگیرندگان بر وظیفه، به انها کمک می کند تا یادگیرندگان خود راهبری شوند. به یادگیرندگان می توان یاد داد که به وسیله کسب راهبردهای مؤثر و تقویت احساس مؤثر بودن، بیشتر خود تنظیم بشوند. تجهیز یادگیرندگان با راهبردهای خود تنظیمی، برای انها فنون لازم برای اینکه متفکران مستقل و یادگیرندگان مادام الهمر بشوند را فراهم خواهد ساخت .

سازه خود تنظیمی به آموزش استراتژی هایی اشاره دارد که افراد را قادر می کند جهت گیری هدف های خود را در فرایند یادگیری رشد دهند. به عبارت دیگر، یادگیری خود تنظیمی فقط یادگیری دانش آموزان را تقویت نمی کند، بلکه فرصت هایی را برای آنها فراهم می کند تا به طور فعال، فرایندهایی مانند تنظیم اهداف خود کنترلی، خود ارزشیابی و خود انگیزشی را مدیریت کنند .

طی دهه های اخیر شواهد تحقیقاتی بیانگر آن بوده اند که فراگیران خود نظم یافته، علاوه  برآگاهی از راهبردهای یادگیری و به کارگیری اثربخش آنها، از توانایی حفظ یا ارتقای سطح انگیزش خود برای به انجام رسانیدن وظایف تحصیلی حتی در شرایطی که با تکالیف پیچیده و دشوار یا یکنواخت و کسل کننده روبرو می گردند، برخوردارند.

یکی از مشخصه های بارز افراد خود تنظیم گر این است که آنها در حل مشکلات افرادی فعال هستند و هدف آنها بهبود عملکرد و توانایی خود است. افراد خود تنظیم گر در دستیابی به وظایف خود با موفقیت عمل می کنند به این دلیل که آنها تمام تلاش خود را برای از بین بردن شکاف بین وضعیت حال حاضر خود و اهدافشان، به کار می گیرند. طبق نظر زیمرمن ، تمرکز خود تنظیمی بر چگونگی فعال سازی، تغییر و حفظ شیوه های یادگیری افراد در زمینه خاص است .

محققان اجتماعی – شناختی بر یادگیری خود تنظیمی و ارتباط آن با تنظیمات خودکارآمدی، خود تقویتی، تنظیم اهداف، قضاوت به نفس و خود آموزشی اصرار دارند. در زمینه آموزش و پرورش، خودگردانی با انگیزش درونی، عملکرد مناسب، وحدت شخصیت، رشد اجتماعی و رفاه شخصی، ارتباط دارد. آنها یک الگوی مناسب برای توضیح فرایندهای یادگیری خود تنظیم ارائه کرده اند. با توجه به این نظریه، یادگیری خود تنظیم فرایند یادگیری است که در تلاش برای تطبیق شرایط عاطفی، رفتاری، انگیزشی و شناختی است. منبع ذاتی این آموزش مهم است و نباید از طریق منابع خارجی تحمیل شده باشد. کلمه « خود تنظیمی » با شرایطی مانند خود کنترلی، خود نظم دهی، انضباط و خود جهت دهی مترادف است .

در پژوهشی دانش آموزانی که استفاده از راهبرد خود نظم دهی بیشتری را گزارش کرده اند، سطوح بالاتری از انگیزش درونی، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی را گزارش و مشخص کرده اند فراگیرانی که باور دارند تکلیف جالب، مهم و با ارزش است بیشتر در فعالیت های شناختی درگیر می شوند و از راهبردهای شناختی و نظارت بر تلاش بیشتری استفاده می کنند و از پیشرفت تحصیلی بالاتری نیز برخوردارند، زیرا وقتی فراگیر به طور ذاتی برای محتوای یادگیری ارزش قائل است این امر بر خود نظم دهی و خودکارآمدی او اثر مثبت می گذارد. فراگیران خود نظم ده از نظر فراشناختی و انگیزشی، سازگاری و انطباق و پیشرفت تحصیلی بیشتری نسبت به سایر هم کلاسی های خود که فاقد خود نظم دهی هستند، دارند .

اگر برنامه های آموزشی با توجه به نیازهای دانش آموزان در سنین مختلف و متناسب با جنسیت آنان باشد، پشتیبانی از توسعه یادگیری خود تنظیمی در آنان می تواند تا حد زیادی افزایش یابد. توسعه آن برای اولین بار به وضوح قبل از سن دو سالگی از طریق جنبش های داوطلبانه با هدف رسیدن به شیء مورد نظر نشان داده می شود. در چهار سالگی معمولاً توانایی انعکاس اهداف و اقدامات برای به تاخیر انداختن لذت و برای انطباق با شرایط در حال تغییر، به دست می آید. در نهایت، مرحله فرموله کردن اهداف و اهداف فرعی، انتخاب استراتژی هایی برای دستیابی به آن ها و تصمیم گیری در زمان مورد نیاز را می توان به دست آورد .

اهداف جایگاه ویژه ای در فرایند یادگیری خودگردان دارند. هدف گذاری، ارزش گذاری به اهداف و اهداف شخصی، پیش نیازهای ضروری رفتار خودگردانی محسوب می شوند. بندورا ، معتقد است که خودگردانی دربرگیرنده سه فرایند مؤلفه ای است: مشاهده خود، ارزشیابی خود و واکنش به خود. برای اجرای این فرایندها داشتن یک هدف مشخص ضروری است .

رادوسویچ و همکاران ، معتقد هستند که عدم استفاده از راهبردهای شناختی و فراشناختی (یادگیری خودگردان ) در جریان یادگیری باعث می شود تا بعضی از فراگیران به راحتی به اهداف عملکردی گرایش پیدا کنند. در جهت گیری عملکردی، یادگیرندگان سعی در مقایسه توانایی های خود با دیگران کرده و بر این نکته تاکید دارند که دیگران راجع به آنها چگونه قضاوت می کنند، از وظایف چالشی پرهیز کرده و زمانی که با وظایف دشوار مواجه می شوند، پشتکار کمتری از خود نشان می دهند.

منبع

کوشان،زهرا(1393)، رابطه سبك مديريت كلاس اساتید با يادگيري خودتنظيمي و پيشرفت تحصيلي دانشجويان،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی، دانشكده ادبيات و علوم انساني

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0