گونه هاي مختلف استرس
استرس ها انواع مختلفي دارند كه به انواع :
- مثبت،
- منفي،
- خنثي،
- يو استرس ديسترس،
- خفيف و شديد،
- حاد يا مزمن،
- بيروني و دروني،
- كوتاه مدت و بلند مدت،
- سازمان يافته،
- اجتماعي،
- جانشيني
- استرس عاطفي،
- فيزيولوژيك و جسماني و …
طبقه بندي مي شوند كه در زير به آنها اشاره مي شود.
- استرس مثبت يا سالم
هيجانات معمولي و احساسات لذت بخش مي توانند موجب استرس و فشار گردند هر چند كه نشاط بخش هستند. اين نوع استرس سالم و مثبت بوده و حائز اهميت است به شرط آنكه پس از آن شخص مجدداًً به حالت استراحت و تمدد اعصاب بازگردد. يعني پس از پيچ خوردن يا به اصطلاح كوك شدن بدن به سطح نرمال كاركرد فيزيكي خود بازگشته و فشار را بيشتر از زمان لازم در خود نگه ندارد.
- استرس منفي يا احساس پريشاني
ما معمولاً استرس را با كلماتي همچون اضطراب، ناكامي، فشار و تنش، فشار، درد، كه در اتفاقهاي پر هياهو به آن بر مي خوريم مرتبط مي دانيم. استرس منفي كه از خشم يا ترس و خستگي روزمره نشأت ميگيرد و منشأ اين گونه هيجانات، وضعيتهاي پرفشار، احساسات گره خورده به هم، تنشهاي عصبي و حوايج شخصي و ديگر رويارويي هاي ناخوشايند مي باشد.
- استرس خنثي
كلماتي مانند تغيير، مسأله، تعارض، بحران،سر و صدا ، پول و انتقاد، عدم توازن، ابهام، غير منتظره بودن، و … كلمات، نگرشها و رفتارهايي است كه در ابتدا احساسات منفي را بر مي انگيزد اما بايد آنها را خنثي بدانيم يعني اگر اين احساسات را به نحو مناسبي كنترل نماييم و ديدگاه محيطي در مورد آنها اتخاذ كنيم حتي مي توانند تجارب مثبتي به شمار آيند. مثلاً تعارض ما را به ياد رويارويي هاي ناخوشايند با همكاران مي اندازد.درحالي كه اين رويارويي ها مي تواند باعث تغييرات مثبت، تخليهي احساسات، نوآوري و خلاقيت هم بشوند. در اين مورد تغيير مي تواند مثال خوبي باشد زيرا در حد متوسط خود مي تواند چاشني زندگي باشد و در شكل افراطي خود موجب خشم، ناكامي و سردرگمي شود .
يواسترس
سليه ، براي استرسهاي خوشايند كلمه فشار روحي خوب ؛ يوديسترس را ابداع كرد. يو، يك پيشوند يوناني است كه معناي خوب و مطلوب را مي دهد. فشارهاي روحي خوب ؛ يواسترس ما را وادار مي سازند كه در زندگي از خود، رشد و سازگاري نشان دهيم و راه حلهاي بديع بيابيم. كلمهي رنج( ديسترس)به اثرات منفي استرس اشاره دارد كه مي تواند انرژي حياتي ما را بيش از حد مصرف كند و يا حتي آن را به نابودي بكشاند. در بهترين حالت، سطح استرس زندگي ما بايد جهت ايجاد انگيزه براي بر آوردن نيازهايمان كافي باشد ولي در عين حال، فزوني آن، موجب اختلال در توانايي ما در رسيدن به حداكثر ظرفيت نگردد.
استرس خفيف يا شديد
استرسهاي خفيف عبارتند از :
- از دست دادن اتوبوس
- گم كردن بليط بخت آزمايي
- تصادف حيواني با ماشين شما
استرس هاي شديد يا مزمن
- مرگ همسر يا كودك
- طلاق
استرس حاد يا مزمن
دي بيكه، استرس حاد را به محور كورتيكوتروپ ، مربوط مي داند. كه راه هاي آوران به هيپوتالاموس بر حسب منشأ محرك مسيرهاي گوناگوني پيدا مي كند.استرس مزمن، عبارتند از شرايط استرس زاي دائمي به مدت چند ساعت چند روز و يا چند هفته ؛سرما، كاهش فعاليت، محيط اضطرابزا وتراكم جمعيت،نمايانگر انگيزش بيش ازحد ومداوم محور كورنيكوتروپ مي باشد.
استرس دروني و بيروني
- استرس هاي دروني: به نظرمي رسد بيشتراسترس ها را خودمان ايجاد مي كنيم.مثلاً سبك زندگي ضعيفي راانتخاب مي كنيم، ويژگي هاي شخصيتي استرس آور داريم، بر خودمان سخت مي گيريم، به دام ذهني غير مولد مي افتيم، بسياري از ما به خودمان تلقين مي كنيم كه در اغلب موارد با ديگران قابل مقايسه نيستيم و هرگز در زندگي و شغل خود پيشرفت نخواهيم كرد.
- استرسهاي بيروني: منابع خارجي استرس همه جا هستند هر روزه انواع مختلف استرس را تجربه مي كنيم. زمانيكه كليدرا پيدا نمي كنيم، ترافيك سنگين مي شود يا ماشين لباسشويي خراب است. زمانيكه با اين قبيل استرسهاي روزمره مواجه مي شويد ماننداين است كه آرام آرام مثل شمع ذوب مي شويد.
استرسهاي كوتاه مدت و بلند مدت
- استرس كوتاه مدت: استرس كوتاه مدت اشكالي بروز نمي كند چون بدن ما بعدازآن استرس فرصتي براي استراحت پيدا مي كند. مثل يك ورزش يا يك رابطه عاشقانه باشد. احساس هيجاني كه دراين موقع ايجاد مي شود استرس خوب است و از فعاليتهايي نشأت مي گيرد كه تحريك كننده اند و به ارادهي انسان پايان مي گيرند.
- استرس بلند مدت: اگر استرس بلند مدت باشد و شما بر آن كنترلي نداشته باشيد بدنتان فرصتي براي استراحت پيدا نمي كند و اثرات اين استرس بد، خودش را نشان مي دهد. قلب در نهايت يك لحظه است نه يك ماشين دائمي و ديري نمي پايد كه با ضربان جا افتاده ويا تندي ضربان قلب مواجه مي شويد و بعيد نيست كه روي قلبتان نيز درد بگيرد.
استرسهاي سازمان يافته
بدين معني كه با مشكلاتي مواجه مي شويد هنگامي كه سعي داريد بر آنها غلبه كنيد، تفكرتان ضايع شده و در درون قوانين نظمها و نوار قرمزي محبوس مي شويد.
استرسهاي اجتماعي
پايداري در زندگي افراد درست در لحظه اي كه فرد زندگي خود را شروع مي كند و جود دارند. فرد با خلق و خوي افراد ديگر، پرخاشگري و عصبانيت مواجه مي شود. البته در اين بين نبايد وقايع بزرگ زندگي را فراموش كنيم، زماني كه شغل خودراازدست مي دهيد،ترفيع درجه دريافت نمي كنيد، صاحب فرزندي مي شويد، يا مرگ يكي از عزيزان خود را تجربه مي كنيد.
استرس جانشيني
گاهی احساس استرس مي كنيم حتي اگرمستقيماً درگيرواقعه نباشيم مانندوقتی ميبينيم فردي درد ميكشديا به بيماري درمان ناپذيري دچارست امكان دارد با او همدردي كنيم واحساس آسيب پذيري بما دست دهد.
استرس عاطفي
به شرايطي اطلاق ميشود كه درخانواده گفت وشنودهايي صورت بگيرديا يكي ازبستگان يا عزيزان فوت شود .
استرس فيزيولوژيك يا جسماني
به شرايطي اطلاق مي شود كه غدد فوق كليوي مقدار زيادي از هورمونهاي استروئيد را وارد خون سازند كه طبق نظر هانس سليه،اين هورمونها براي حفظ حيات و صيانت ذات موجودات زنده ازاهميت بسيار زيادي برخوردارند و مي توانيم ميزان اين ترشحات را عامل بسيار مهم و مؤثر در شدت استرس تلقي كنيم.
منبع
سعادتمند،مرجان(1388)، رابطۀ بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی با استرس شغلی از دیدگاه مدیران مدارس،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی مرودشت
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید