کنترل خروجی، کنترل فعالیت و کنترل ظرفیت
پنج وظیفه اصلی مدیران عبارتند از برنامهریزی، سازماندهی، تأمین نیروی انسانی، رهبری و کنترل.با وجود اهمیت تقریباً یکسان این وظایف، برنامه ریزی نسبت به بقیه اولویت دارد چون سایر وظایف مدیریت پـس از برنامـه ریـزی و بـه منظـور تأمین اهـداف پیش بینی شده آغاز می شوند. برنامه ریزی بدون سازماندهی و انتخاب افراد مناسب برای انجام فعالیت ها و برنامه ها و هم چنین عدم نظارت بر اجرا، امری زاید می باشد.
سیستم سنجش عملکرد یک سیستم کنترلی است و در مدیریت عملکرد از سیستم های کنترلی استفاده می شود. به منظور روشن شدن نقش سیستم سنجش عملکرد در سازمان ها، مفهوم کنترل و دلایل نیاز سیستم های مدیریت به کنترل بررسی میشود. کنترل فرایندی مستمر برای اطمینان از انطباق نتایج واقعی با برنامه های پیش بینی شده است. کنترل ابزاری برای ارزیابی اثربخشی و کارایی سایر فعالیت های مدیریت، یعنی برنامه ریزی، سازماندهی، تأمین نیروی انسانی و رهبری است.
کنترل دارای گستره وسیع و مراتب و اشکال گوناگونی می باشد که از آن جمله می توان به : نظارت و هدایت حین اجرا، اندازه گیری فعالیتها، فرایندها و نتایج، مانیتورینگ، انواع ممیزی، ارزیابی، رسیدگی و بازنگری و … و روش های کسب اطمینان از حصول اهداف و برنامه ها و اجرای اصلاحات مورد نظر اشاره کرد.
فرایند کنترل
سطح استـراتژیک: فرایـنـدی اسـت کـه بـه منـظـور کنـترل روند تصـمیـم گـیـری ها و تعیین هـدفهای کلـی سـازمـان یـا تـدویـن مجـدد استراتژی های بلندمدت در رسیدن به هـدفهای سـازمان صـورت می گیرد. برای انجام این نوع کنترل، فعالیتهای فرعی به شرح زیر بر اساس برنامه تعیین شده باید اجرا شوند.
الف) کنترل صحت مفروضات پایه ای برنامهریزی استراتژیک: با توجه به اینکه استراتژیها بر پایه و بر اساس یکسری مفروضات بنا میشوند، لذا اولین بعد مفهوم استراتژی که بایستیکنترل شود، مفروضات برنامهریزیمیباشد. مفروضات برنامهریزی بر دو اساس وضعیت داخلی و وضعیت محیطی (پیشبینی شده) سازمان تعیین میگردند و ممکن است این مفروضات به صورت غلطینتیجهگیریشده باشند یا اینکه بدلیل تغییرات جدید، اعتبار خود را از دست داده باشند. لذا در این فعالیت فرعی صحـت و اعتبار مفـروضات برنامهریزیبا توجه به شایستگی هایکلیدی مؤسسه و اقتضائات محیطیمورد بررسی و کنترل قرار میگیرند(ب.
ب) کنترل تغییرات درونی و بیرونی: یکی دیگر از ابعاد استراتژیها که بایستیمورد بررسی و کنترل قرار گیرد، بررسیاثر تغییرات درونی و بیرونی، که در شکل تغییرات در قوتها و ضعفها وتهدیدها بروز مینماید، میباشد. باتوجه به اینکه استراتژیهای سازمان بر اساس وضع موجود و پیشبینی شده طراحی میشود، لذا تغییرات وضع موجود یا وضعیت پیشبینیشده موجب تغییر در گزینههای موجود میگردد، که بایستی اثر این تغییرات محیط مورد بررسی و در صورت لزوم برای تعریف مجدد استراتژیها به کار گرفته شود.
ج) کنترل صحت اجرایفرایند برنامهریزی استراتژیک: سـازمانها بدون اجـرای صحـیـح استراتـژی های تدوین شده نمی توانند به اهداف مورد نظر خود دست یابند، پس در زمینه اجرای صحیح استراتژی ها نیز به نظام های کنترلی نیاز داریم.
د) بررسی ادواریجامع استراتژیها (بازنگری استراتژیک): برای کنترل کلی و سیستماتیک و در نظر گرفتن تعاملات تمامی ابعاد استراتژی ها، شامل مفهوم و اجرا، بازنگری استراتژیک پس از طی یک دوره خاص از اجرای استراتژی ها به صورت ادواری صورت می گیرد.
سطح فرآیندی: فرایندی است که به وسیله آن مدیریت اطمینان می یابد که اهداف و استراتژی های تعیین شده از طریق زنجیره ای از فرایندهای مورد نظر به شکل برنامه های عملیاتی توسط واحدهای مختلف سازمان جاری میشوند. در این سطح، کنترل توسط مالکان فرایند و تحت نظر مدیریت سازمان صورت می گیرد
سطح وظیفه ای : فرایندی است برای اطمینان از اینکه در راستای برنامه عملیاتی و جاری سازی برنامه ها به منظور نیل به اهداف و استراتژیها، وظایف مشخص واحدهای وظیفه ای به طور مؤثر و مناسب انجام یافته است.
نظام كنترل مدیریت
نقش مدیریت در كنترل، «كنترل مدیریت» و نظامی كه دركارهایی از قبیل جمع آوری، تجزیه و تحلیل و ارزیابی اطلاعات برای استـفاده ازآن دركنـترل فعـالیتهـای سـازمـان می كـوشد، «نظام كنترل مدیریت» نامیده می شود. كنترل مدیریت شامل كلیه روش ها و دستورالعمل های لازم، ازجمله نظامهای كنترل مدیریت است كه برای اطمینان یافتن از انطباق آنها با استراتژی ها و خط مشی های سازمانی مورد استفاده قرار می گیرد و نظام كنترل مدیریت یك فرایند و ساختار منظم سازمان یافته است كه مدیریت دركنترل مدیریت به كار می گیرد.
نقش هدفها و استراتژی ها در كنترل مدیریت
سازمانها به هدف هایی نیازمندند كه به صورت بیانیه هایی، نشان دهنده دلیلی برای بقای سازمان می باشند. این چنین بیانیههایی برای هماهنگی، هدایت و بهینه سازی هدف برای اعضای سازمان طرح ریزی شده است. برای هماهنگی فعالیتهای سازمان در راستای هدفها، سازمانها استراتژی هایی را تدارک می دهند كه مدیریت سازمان،آنها را برای رسیدن به هدفها دنبال می نماید.
استراتژی ها شكل «خط مشی ها» و « برنامه ها» را به خود می گیرند واین دو مبنای انواع مختلف كنترل مدیریت و نظامهای كنترل مدیریت را تشكیل می دهند. فرایند كنترل مدیریت در رابطه با میل به هدف های سازمان از طریق اجرای استراتژی ها ممكن است. تا حد ممكن، نظـام كـنترل مدیـریت می بـایستی بـه نحوی طرح ریزی شود كه برای استراتژی های مشخص درهر سازمان مناسب بوده ومدیران باید دریابنـد كه چـگونه استـراتژی ها فراینـد كنترل مدیریت را تحت تأثیـر قرار میدهند. طراحـان نظام بـایستی اطمینـان یابند كه نظام های كنترل مدیریت با هدفهای سازمان تجانس داشته و به آنها منتهی شود.).
متغیرهای كلیدی در طراحی كنترل مدیریت
با توجه به اینکه نظامهای کنترل مدیریت باید به نحوی طرح ریزی شوند که با ارائه اطلاعاتی در زمینه ارزیابی عملکرد سازمان،رسیدن به اهداف را ازطریق اجرای استراتژی ها تسهیل نمایند پس باید ارائه کننده سنجش های مناسب باشند. که در این راستا تعریف معیارها و شاخص ها به منظور کنترل میزان دستیابی به اهداف و استراتژی ها اهمیت ویژه می یابد. چنانچه قصد پرورش استراتژی ها و اجرای به موقع و درست آنها را داریم، سنجش های نظام كنترل مدیریت می بایستی با متغیرهای كلیدی در فعالیت های سازمان ارتباط داشته باشند. تشخیص متغیرهای كلیدی مستلزم آگاهی كامل از وضعیت اقتصادی سازمان خواهد بود . متغیرهای كلیدی ممكن است عوامل داخلی یا خارجی باشند. متغیرهای كلیدی داخلی دراصل نقطه های خطرجویی در كل نظام یك سازمان هستند كه فعالیتها ممكن است در آنجا از كنترل خارج شده و یا از برنامه های مدیریت منحرف شده باشند. متغیرهای كلیدی خارجی، عواملی هستند كه به میزان زیادی از كنترل مستقیم سازمانها خارج هستند. متغیرهای كلیدی دارای ویژگیهایی به این شرح هستند:
- در شرح علل موفقیت و شكست سازمان، از اهمیت زیادی برخوردارند.
- اغلب به سبب دلایلی كه توسط مدیران كنترل ناپذیرند، به سرعت تغییر پذیرند.
- زمانی كه تغییری رخ می دهد، به اندازه ای اهمیت می یابند كه به كنش فوری نیاز می باشند.
- متغیـر یا به طـور مستـقیم و یااز طریق جانشین سنجـیده می شود. به طور مثال رضایت مشتری به طور مستقیم قابل سنجش نیست، اما جانشین آن یعنی « تعداد دفعات برگشت از فروش » یك متغیر كلیدی است.
یكی از راههای تشخیص متغیرهای كلیدی این است كه به كارهایی كه شركت می كند، بنگریم و بپرسیم كه چرا مشتریان علاقه مند به پرداخت در مقابل وظایف انجام شده در شركت هستند. همچنین این سؤال مطرح است كه آیا شركت،در مقایسه با رقبای خود، حجم فروش یا سود مناسبی دارد. نگرش دیگری كه برای شناخت متغیرهای كلیدی وجود دارد، بررسی راههای تصمیم گیری است. مدیریت چه عواملی را درتصمیم گیری، مهم در نظر میگیرد؟ منابع درآمد شركت برای جبران هزینه های آن و تحصیل سود كدامند؟
سؤالاتی از این قبیل به تشخیص عواملی كه در موفقیت شركت در دنیای رقابت مهم است، كمك می كند.
از فهرست بلند پاسخ به این پرسش ها، طراح نظام كنترل مدیریت آنهایی را انتخاب می كند كه دارای ویژگی «اهمیت»، «تغییرپذیری»،« نیاز به كنش فوری»و« سنجیدنی» باشند. اینها متـغیرهـای كلیدی هستنـد. سنـجش و گـزارش دهـی كاركـرد آنهـا، نظام كنترل مدیریت را قـادر می سازد تا استراتژی های سازمان را از طریق انگیزش كنترل متغیرهای كلیدی كه درارتباط با موفقیت استراتژی هستند، اجرا كنند.
متغیرهای استثنایی
علاوه بر متغیرهای كلیدی، نظام كنترل مدیریت، اطلاعاتی را در زمینه متغیرهای دیگری ارائه می دهد كه به جز در موارد استثنایی، نیـاز به توجه خـاص مدیریتـی ندارند. اینها «متغیرهای استثنایی» هستند و به همان صورتی که متغیرهای كلیدی شناسایی می شوند، مشخص می شوند.
منبع
رستمی، طاهره(1394)، تأثیر مؤلفه های کنترل مدیریت فروش در گرایش به کارآفرینی سازمانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید