کارکردهای اعتماد و بی اعتمادی در جامعه

به نظر زتومکا، اعتماد امری نسبی است و اعتماد کردن به طور مطلق امر مثبتی نیست. اعتماد کردن و یا بی‌اعتمادی بسته به اینکه مناسب و یا نامناسب باشد می‌تواند دارای کارکردهایی  باشد.

سرمایه اجتماعی و اعتماد  

سرمایه اجتماعی ویژگی‌هایی از یک جامعه یا گروه است که ظرفیت سازماندهی جمعی و داوطلبانه برای حل مشکلات متقابل یا مسائل عمومی را افزایش می‌دهد. اعتماد از مولفه‌های مهم، بلکه اصلی‌ترین مولفه سرمایه اجتماعی است. در حوزه جامعه‌شناسی پیش کشیدن بحث سرمایه اجتماعی در دهه‌های اخیر به‌دلیل احساس خطر اندیشمندان از اتمیزه شدن جامعه و محدود شدن روابط صمیمی و خزیدن مردم در لاک فردگرایی افراطی بوده است.

سطوح اعتماد اجتماعی

در یک تقسیم‌بندی کلی اعتماد را می‌توان در چهار سطح مورد بررسی قرار داد، اعتماد بنیادین که در سطح فردی و روان‌شناسی بررسی می‌شود، اعتماد بین‌شخصی، اعتماد تعمیم‌یافته و اعتماد به نظام یا سیستم که در سطح جامعه‌شناسی بحث می‌شود.

اعتماد بنیادین :اعتماد بنیادی نگرشی است که فرد نسبت به خود و دنیای پیرامون خود دارد و موجب تقویت این احساس می‌شود که افراد و امور دنیا قابل اعتماد و دارای ثبات و استمرار هستند.اریک اریکسون، روانكاو نامدار معتقد است این اعتماد، محصول فرایندهای دوره نوزادی است. اگر دیگران نیازهای اصلی و مادی و عاطفی نوزاد را تامین کنند، حس اعتماد در کودک به وجود می‌آید، اما عدم تامین این نیازها، سبب می‌شود نوعی بی‌اعتمادی نسبت به جهان، به‌ویژه در روابط شخصی به وجود آید.

اعتماد بین شخصی :اعتماد بین‌شخصی شکلی از اعتماد است که در روابط چهره به چهره خود را نشان می‌‌دهد. این شکل از اعتماد موانع ارتباطی را مرتفع می‌‌سازد و با کاستن از حالت دفاعی، بسیاری از تعاملات روزانه را موجب می‌‌شود. اعتماد بین‌شخصی حوزه‌ای از تعاملات میان عشاق، دوستان و همکاران و همچنین اعتماد میان رئیس و کارمند، سرپرست و کارگر، معلم و شاگرد، فروشنده و مشتری، پزشک و بیمار و را دربر می‌گیرد. مشکل اصلی اعتمادی که از تجربه تعامل شخصی ایجاد می‌شود محدود بودن قلمرو آن است و در جامعه‌ای که تحرک و نیازها به همکاری با غریبه‌ها و اتکا به آن‌ها یکی از ویژگی‌های برجسته آن است چندان راه‌گشا نیست .

اعتماد تعمیم یافته:اعتماد تعمیم‌یافته را می‌توان داشتن حسن ظن نسبت به اکثریت افراد جامعه جدای ازتعلق آنها کروههای قومی و قبیله ای تعریف نمود.  اعتماد تعمیم‌یافته یا اخلاقی مبتنی‌بر تجارب شخصی ما نیست بلکه بیشتر مبتنی‌بر نگاه ما به جهان است که از والدین خود یاد می‌گیریم و کاملا باثبات و محکم است و در طول زمان توسط نمونه‌های اتفاقی خیانت یا قربانی ؛ بی‌اعتمادی از بین نمی‌رود.این نوع اعتماد در سطحی گسترده‌تر از خانواده، دوستان و آشنایان قرار می‌گیرد. زتومکا معتقد است هدف یا جهت‌گیری اعتماد ممکن است معطوف به جنسیت (من به زن‌ها اعتماد دارم، اما به مردها اعتماد ندارم)، سن (من به افراد میان‌سال اعتماد دارم و به افراد جوان اعتماد ندارم)، نژاد، قومیت، مذهب و … باشد.

اعتماد تعمیم‌‌یافته بنا بر تعریف فوق متضمن نکات زیر است :

  1. اعتماد تعمیم‌یافته تنها به افرادی که باهم تعامل دارند و میانشان روابط چهره به چهره برقرار است محدود نمی‌شود .
  2. اعتماد تعمیم‌یافته مرزهای خانوادگی، قومی و محلی را در می‌نوردد و در سطح ملی گسترش می‌یابد. اعتماد تعمیم‌یافته حوزه‌ای از کسانی که با ما تعامل دارندیا بالقوه می‌توانندداشته باشندرادربر میگیرد.
  3. اعتماد تعمیم‌یافته پدیده نسبتا جدیدی است که با شکل‌گیری دولت‌های مدرن یا دولت-ملت مطرح می‌شود.
  4. اعتماد تعمیم‌یافته لازمه همکاری و مشارکت میلیون‌ها شهروندی است که جوامع پیچیده و مدرن امروزی را تشکیل می‌دهند .
  5. در جامعه سنتی نیاز چندانی به اعتماد تعمیم‌یافته نیست زیرا مرزهای مشخصی بین خودی و بیگانه و همچنین بین دوست و دشمن وجود دارد.
  6. اعتماد در جامعه سنتی محدود به کسانی است که به آن جمع تعلق دارند و هر کس خارج از آن قرار گیرد مظنون و مشکوک است .

اعتماد به نظام یا سیستم:جامعه مدرن الزاما دو سوی فرایند ارتباط را ارتباط‌گران انسانی تشکیل نمی‌دهند، بلکه انسان‌ها گاهی با کنش‌گران غیرفردی ارتباط برقرار می‌کنند. به این ترتیب شکل دیگری از اعتماد مطرح می‌شود که متوجه ساختارهای غیرشخصی است. در این مورد به دو نوع اعتماد نهادی و اعتماد مدنی یا انتزاعی اشاره شده است .

اعتماد نهادی: دلالت دارد برمیزان مقبولیت و کارایی واعتمادی که مردم به نهادها ی رسمی دولتی دارند. به تعبیر دوگان، انعکاس فقدان اعتماد به نهادها در اغلب موارد نتیجه بی‌اعتمادی به افرادی است که عهده‌دار امور آن نهادها هستند. بنابراین میزان اعتماد نهادی برحسب نوع ارزیابی مردم از کارکنان این نهادها در قالب ادارات، ارگان‌ها و نهادهای مختلفی که در زندگی روزمره با آن‌ها ارتباط دارند سنجیده می‌شود.مدرسه، دانشگاه، ارتش، دادگاه، نیروی انتظامی، بانک‌ها، بازار سهام، دولت، مجلس و … نوعا از این نوع اعتماد هستند. میزان اعتمادی که مردم به نهادهای مختلف دارند در بین جوامع متفاوت است و در طی زمان دستخوش تغییراتی می‌شود.

اعتماد انتزاعی، مدنی: گیدنز، نظام‌های انتزاعی را نظام‌های انجام کار فنی یا مهارت تخصصی می‌داند که حوزه‌های وسیعی از محیط مادی و اجتماعی زندگی کنونی ما را تشکیل می‌دهد. مثل نظام پزشکی، نظام معماری و غیره. به نظر وی ما از اعتماد به نهادهای مدرن و نظام‌های انتزاعی در موقعیتی که بسیاری از جنبه‌های مدرنیت جهانی شده باشد، ناگزیریم. یکی از معانی قضیه بالا این است که هیچکس نیست که بتواند از نظام‌های تخصصی در نهادهای مدرن کاملا دوری گزیند.زندگی در دوره مدرن توسط نظام‌های انتزاعی تخصصی تکه‌تکه می‌شود و یک نفر نمی‌تواند مانند گذشته همه یا بیشتر کارهای خود را مستقلا انجام دهد.

البته به نظر زتومکا، اعتماد می‌تواند به مقولات انتزاعی دیگری مانند اعتماد به نظم، دموکراسی، علم و غیره نیز تعلق پیدا کند.

منبع

نامداری قلعه،بنفشه(1391)، عوامل موثر بر اعتماد اجتماعی، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور نجف آباد

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0