چارچوب  نظری اعتماد اجتماعی

اعتماد پدیده ای کاملاً شناختی است و بر دانش و باور متکی است و به عنوان یک  متغیر از  کارکردهای روان شناختی ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی برخوردار است. و با مفاهیمی چون ایمان، صداقت، ریسک پذیری و تعهد ،پاسخگویی، … در ارتباط می باشد. در واقع اعتماد یک واقعیت ذهنی است که نتیجه ی آن درعمل آشکار می شود واقعیتی است که براساس آن فرد به دیگری تکیه می کند ویا احتمالا سرمایه ی خود را بدون هیچ شک وگمانی در اختیار وی قرار می دهد .اعتماد اجتماعی درواقع یکی از شاخص های برجسته سرمایه اجتماعی است وضمانت اجرای بسیاری از فعالیت ها ومناسبات اجتماعی را فراهم می سازد. ازاینرو؛ نظریه­های زیر براي تبیین  رابطه اعتماد با انضباط اجتماعی ارائه می­گردد.

 نظریه زیمل

جرج زیمل، اعتقاد دارد جامعه بافتی از كنش‌های متقابل الگودار است و وظیفه جامعه شناسی بررسی صورت‌های این كنش هاست. نظریه اعتماد زیمل یك چارچوب نظری برای تحلیل اعتماد شخصی و اعتماد تعمیم یافته؛ غیر- شخصی فراهم می‌سازد. زیمل بیشتر به توصیف شرایط، نقش و كاركرد اعتماد در جوامع مدرن می‌پردازد. بسیاری از تحلیل‌های زیمل در باب ماهیت روابط اعتماد بعداً توسط محققینی مثل؛ لوهمان وگیدنز، توسعه یافت. به عقیده زیمل ، جامعه صرفاً تعدادی از افراد است كه از طریق كنش متقابل با یكدیگر پیوند دارند. از این رو؛ جامعه را باید بعنوان آرایشی از اشكال روابط یا اشكال اجتماعی شده مطالعه كرد. برای زیمل رابطه اجتماعی مسلط در جوامع مدرن، مبادله است.

مبادله شكل خالص و اصلی­ترین شكل همه كنش‌های متقابل انسان­هایی است كه در آن منافع دنبال می‌شود. هر كنش متقابلی باید همچون مبادله قلمداد گردد. مبادله نه تنها به ما ارزش نسبی اشیاء را می‌آموزد، بلکه؛ درنظر زیمل بعنوان عالم سازنده كلیه روابط اجتماعی است. یكی از كاركردهای مبادله این است كه پیوندی درونی میان افراد ایجاد می‌كند.از اینرو؛ یكی از مهمترین شرایط مبادله اعتماد است. بدون اعتماد عمومی افراد نسبت به یكدیگر، جامعه تجزیه می‌گردد. بنابراین؛  اعتماد یكی از مهمترین نیروهای درون جامعه است. به اعتقاد زیمل اعتماد غیرقابل اثبات است و می‌تواند مبتنی بر شناخت یا عدم شناخت باشد و بدون احترام، حق شناسی یا وفاداری جامعه به سادگی نمی‌تواند وجود داشته باشد. تكمیل نگردد می‌توانند جامعه را از تجزیه شدن مصون نگه دارند.

از نظر او؛ اعتماد اجتماعی از طریق احساساتی مانند حق شناسی و احترام تضمین می‌شود. این احساسات فضایی از تعهد بوجود می‌آورند كه یك عنصر را به عنصر دیگر پیوند می‌زند، كه در نهایت همه آنها در یك زندگی مستحكم جمعی به هم پیوند می‌خورند. از اینرو؛ اعتماد به اشخاص نزدیك و وابسته به گروه پیامدهای ناخوشایند كمتری به دنبال خواهد آورد. اما در جامعه مدرن خودآگاهی بیشتر می‌شود كه در نتیجه به فردگرایی می‌انجامد و از سوی دیگر بین عین و ذهن فاصله می‌افتد و وابستگی چندگانه به انواع حلقه‌های اجتماعی می‌انجامد. از آنجایی كه اعتماد، اعتقاد به كیفیات ذهنی و اخلاقی دیگری است می‌تواند به راحتی توسط رفتارهای ناخودآگاهانه، غیر ارادی و هیجانی سست گردد. بنابراین اعتماد ضرورتاً یك خطر است كه همواره در معرض خیانت قرار دارد. بر اساس نظریه زیمل پرچاذبه ترین نمونه‌های انسجام اخلاقی در جوامع بشری یافت می‌شود كه در آنها اعتماد متقابل؛ سركوب، سكوت را تقویت می‌كند و اعضایش غالباً مورد هدف خیانت می‌باشند.

نظریه كلمن

كلمن، اعتقاد دارد در یك رابطه مبتنی بر اعتماد حداقل دو طرف شركت كننده دارد :

  1. فرد مورد اعتماد
  2. افردی كه اعتماد می‌كند، یا اعتماد كننده، در این رابطه هر دو در دنبال كردن منافع خود هدفمند هستند وكنش‌های هر كنشگر معقول فرض می‌شود. در برخی موارد كنشگر ممكن است هم اعتماد كننده باشد و هم مورد اعتماد قرار گیرد. در چنین مواردی كنشگر در تصمیم‌گیری مواجه است با :
  • بعنوان اعتماد كننده، اینكه آیا به فرد مورد نظر اعتماد كند یا خیر ؟
  • بعنوان فرد مورد اعتماد، اینكه آیا رابطه مبتنی بر اعتماد را حفظ كند یا خیر ؟

 به نظر كلمن ، افراد براي اين به كنش اجتماعي مي پردازد كه نيازهاي خود را رفع كنند و رفع نيازها تنها از طريق بده بستانها امكان پذير است.اعتماد نقش اساسي در ساختن كنش­هاي اجتماعي دارند. بنابراین؛ يكي از ترتيبات اجتماعي معمول، وارد كردن عنصر خطر در تصميم است، يعني فرد تصميم بگيرد كه با ديگران وارد كنش شود يا نه. به نظر او ، اعتماد عبارتست از وآرد كردن عنصر خطر در تصميم براي كنش با ديگران . بنظر كلمن ، حتي اعتماد به مكانيسم­هاي كلي تر و ساختارهاي كلان، از چارچوب اعتماد متقابل نشأت مي گيرد. از اين رو آسيب پذيري اعتمادهاي انتزاعي را نيز مي بايست بر حسب آسيب هاي وارد به حدود اعتماد متقابل تعريف و بررسي كرد .

نظریه فوكوياما

فرانسیس فوكوياما ، با نوعي رويكرد اقتصادي به مسئله سرمایه اجتماعی مي پردازد و مبناي نظري و كانون تمركز او بر حفظ اعتماد به عنوان مجموعه معيني از هنجارها و ارزش هاي غير رسمی مي باشد، فوكوياما سرمايه اجتماعي را مجموعه معيني از هنجارها با ارزش‌هاي غيررسمي می داند، كه افراد و گروهها از طريق پيوند با يكديگرآن را بدست می آورند.از ديد فوكوياما يكي از منابع اصلي براي توليد سرمايه اجتماعي در سطح جهاني خانواده است وي همچنين فقدان سرمايه اجتماعي را با رواج انحرافات اجتماعي نظیر جرم و جنايت، فروپاشي خانواده، خودكشي، مصرف موادمخدر و … مترادف مي‌داند. البته از نظر او هر گونه مشاركتي در ارزش­ها و هنجارها منجر به توليد سرمايه اجتماعي نمي‌شود بلكه فقط آن دسته از هنجارهايي كه مبتني بر صداقت، انجام تعهدات و ارتباطات متقابل مي‌باشند مي‌توانند در توليد سرمايه اجتماعي موثر باشند.

به اعتقاد وی  يكي از مفاهيم مفيد در تبيين مفهوم سرمايه اجتماعي، شبكه اعتماد است. شبكه اعتماد متشکل از گروهي است كه بر اساس اعتماد متقابل به يكديگر از اطلاعات، هنجارها و ارزش­ها يكساني در تبادلات میان خود استفاده مي‌كنند از اين رو اعتماد میان افراد نقش زيادي در تسهيل فرآيند و كاهش هزينه‌هاي مربوط به اينگونه تبادلات دارد. شبكه اعتماد مي‌تواند بين افراد يك گروه و یا گروه­ها و سازمان‌هاي مختلف به وجود آيد. وی معتقد است كه قبل از ورود به هر سيستم اجتماعي بايد آگاهی كافي درباره شبكه‌هاي اعتماد موجود در آن سيستم و ويژگي‌هاي آن به دست آورد زيرا اعتماد را پايه هرگونه مبادلات اجتماعي مي‌داند. سرمايه اجتماعي را مي توان حاصل پديده هاي ذيل در يك سيستم اجتماعي دانست .

اعتماد متقابل ; تعامل اجتماعي متقابل ; گروههاي اجتماعي ; احساس هويت جمعي و گروهي ; احساس وجود تصويري مشترك از آينده ; كار گروهي .يكي از مفاهيم مفيد در تبيين مفهوم سرمايه اجتماعي ،  شبكه اعتماد است . شبكه اعتماد عبارت از گروهي است كه براساس اعتماد متقابل به يكديگر، از اطلاعات ، هنجارها و ارزشهاي يكساني در تبادلات فيمابين خود استفاده مي كنند. از اينرو، اعتماد فيمابين نقش زيادي در تسهيل فرايندها و كاهش هزينه هاي مربوط به اينگونه تبادلات دارد. شبكه اعتماد مي تواند بين افراد يك گروه و يابين گروهها و سازمانهاي مختلف به وجود آيد. فوكوياما ، معتقد است كه قبل از ورود به هر سيستم تجاري يا اجتماعي ، بايداطلاعات و آگاهی كافي درباره شبكه هاي اعتماد موجود در آن سيستم و ويژگي­هاي آن به دست آورد.

زيرا اعتماد را پايه هرگونه مبادلات اقتصادي و اجتماعي مي داند. مفهوم مفيد بعدي شعاع اعتماد است . تمامي گروه­هاي اجتماعي داراي ميزان خاصي از شعاع اعتمادند كه به مفهوم ميزان گستردگي دايره همكاري و اعتماد متقابل اعضاي يك گروه است . در يك نتيجه گيري مي توان گفت كه هرچه يك گروه اجتماعي داراي شعاع اعتماد بالاتري باشد، سرمايه اجتماعي بيشتري نيزخواهد داشت . چنانچه يك گروه اجتماعي برون گرايي مثبتي نسبت به اعضاي گروه­هاي ديگر نيز داشته باشد، شعاع اعتماد اين گروه از حد داخلي آن نيز فراتر مي رود. هرچه سرمايه اجتماعي يك سيستم اجتماعي بالاتر باشد، موجب پايين آمدن هزينه‌هاي مربوط به تعاملات رسمي مي‌‌شود.مفهوم ذكر شده را مي توان در قالب شكل … مشاهده كرد.

تالكوت پارسونز

به اعتقاد پارسونز ،مقدار خالص قدرت را در یك نظام به شرطی می‌توان گسترش داد كه كسانیكه تحت حاكمیت باشند، حاضر باشند مقدار قابل ملاحظه ای اعتماد  در اختیار حاكمانشان قرار دهند.اعتماد مستقیماً با عملكرد مستمر و بنیادی كارگزاران مرتبط است و اعمال غیر مستمر و نامنتظره باعث بی اعتمادی می‌شود. به نظر پارسونز، اعتماد در حوزه سیاست منبعث از نظام اجتماعی و در جهت اهداف جمعی است. از سوی دیگر می‌توان چنین برداشت كرد كه اعتماد در حوزه اقتصادی مرتبط با اعتماد در حوزه سیاسی است. به اعتقاد پارسونز، هنگامی كه اعتماد به مظاهر قدرت سیاسی تدریجاً دچار افول شود،  انقباض قدرت می‌تواند به وقوع بپیوندد .این از دست دادن اعتماد، عاملان قدرت سیاسی را وا می‌دارد تابرای حفظ وحدت سیاسی بیش از پیش به زور تكیه كنند. پارسونز به مسئله هنجارها و ارزش‌ها و نقش آن در ایجاد انتظارات مشخص از كنشگران دیگر یا همان اعتماد متقابل اشاره دارد و از نظر وی تصور رفتار دو نفر، مدل ساده‌ای از فرایندهایی است كه كلیه اشكال سازمان اجتماعی را در بر می‌گیرد و در نتیجه شكل‌گیری اعتماد در نظام اجتماعی مؤثر است.

مهمترین متغیر الگویی پارسونز كه درارتباط با اعتماد می‌باشد، متغیر عام گرایی در برابر خاص گرایی می‌باشد. عام گرایی در برابر خاص گرایی، یكی از انتخاب‌های ممكن فرا روی كنشگران در نحوه سوگیری نسبت به اعیان مختلف؛ اجتماعی، فرهنگی، فیزیكی است. كه در تئوری پارسونز، در سه سطح فرهنگی؛ مجموعه نهادها، ارزش ها، باورها و الگوهای هنجاری , اجتماعی ؛ نقش‌های مشخص شده و نهادینه شده و انتظارات نقش, و نظام شخصیتی؛ پتانسیل و انگیزه‌ها و تمایلات شخصیتی ، هدایتگر نحوه سوگیری كنشگران بر اساس ضوابط عام و موقعیت می‌باشد. یكی از مهمترین عناصری كه زمینه ساز تمایل به سوءگیری عام گرایانه تلقی می‌شود اعتماد اجتماعی تعمیم یافته است، اعتماد تعمیم یافته كه در فرایند توسعه اجتماعی و بسط روابط بین گروهی شكل می‌گیرد  . از اینرو؛ زمینه ساز احساس مسئولیت، مشاركت و تعادل اجتماعی و بسط عام گرایی است.

وبالعكس ضعف تمایلات بین گروهی، تجدید عواطف، اعتماد، احساس مسئولیت و به تبع آن روابط خاص گرایانه می‌باشد كه پیامدهای زیان باری، چون فساد اداری، كم كاری، بی نظمی و از هم پاشیدگی سازمان اجتماعی را به دنبال خواهد داشت . پارسونز، عامل ايجاد اتحاد و انسجام اجتماعي و ثبات و نظم را اعتماد مي داند. به عقيده  وي اعتماد، اين باور را در افراد ايجاد مي كند كه ديگران به منظور دستيابي به يك موقعيت گروهي، از منافع شخصي دست مي كشند. اعتماد در واقع اين انتظارات را موجب مي شود كه ديگران به تعهدات و مسئوليت­هاي­شان عمل كنند و موقعيت ديگران را درك کنند . پارسونز ، اعتماد را مدل دروني شده ارزشها و هنجارها و تعهدات مي داند كه قدرت پيش بيني در فعاليت هاي روزمره را افزايش مي دهد . به اعتقاد او افراد سعي مي كنند بر اساس آنچه بطور تجربي از خواسته ها و انتظارات طرف مقابل درك كرده اند ، عمل نمايند و با بررسي رفتار يكديگر امكان كنترل و پيش بيني رفتارها را بدست آورند و بر اساس شيوه و الگوهاي استقرار يافته كه در جريان انتظارات متقابل بوجود آمده عمل نمايند  .

نظریه جانسون

جانسون، معتقد است كه اعتماد براي رشد و گسترش روابط جنبه ضروري دارد و اوّلين بحراني كه بيشتر روابط با آن مواجه مي­گردند، مربوط به توانايي دو شخص در اعتماد كردن است. و براي ايجاد ارتباط، فرد بايد بتواند، فضايي آكنده از اعتماد را ايجاد كند، كه ترس­هاي خود و ديگري را از طرد و دفع شدن كاهش داده و اميد به پذيرش و حمايت و تأييد را ارتقاء بخشد. اعتماد يك خصيصة شخصيتي ثابت و بِلا تغيير نيست. اعتماد جنبه­اي از روابط است كه مدام در حال تغيير است. همچنین، در ايجاد و حفظ اعتماد در روابط دو جانبه، كنش­هاي هر دو طرف از اهميتي زيادي برخوردار است. شواهد قابل توجّهي وجود دارد كه ابراز گرمي و محبّت، حسن تفاهم دقيق و گرايشات همكاري­جويانه حتي در مواردي كه تضادهاي لاينحلي بين افراد وجود دارد، باعث افزايش اعتماد در يك رابطه انساني مي­گردد. پذيرش، شايد اوّلين و عميق­ترين عنصر در يك رابطه باشد.

جانسون، معتقد است كه براي ايجاد ارتباط ، فرد بايد بتواند فضايی آكنده از اعتماد ايجاد كند كه ترس­هاي خود و ديگري را كاهش داده و اميد به پذيرش ، حمايت و تاييد را ارتقاء بخشد . اعتماد يك خصيصه شخصي ثابت و بلا تغيير نيست . اعتماد جنبه اي از روابط است كه مدام در حال تغيير است هر آن چه كه افراد آن چه كه افراد انجام دهند ، سطح اعتماد را در روابط افزايش يا كاهش مي دهد . در ايجاد و حفظ اعتماد در روابط دو جانبه ، كنش­هاي هر دو طرف اهميت زيادي دارد. جانسون معتقد است كه اعتماد براي رشد و گسترش روابط جنبه ضروري دارد و اولين بحراني كه بيشتر روابط با آن مواجه مي گردند ، مربوط به توانايي دو شخص در اعتماد كردن است .

جانسون، معتقد است كه در يك رابطه مبتني بر اعتماد عناصر زير وجود دارد :

  • صراحت
  • سهيم كردن
  • تمايلات همكاري جويانه
  • اطمينان ؛ حمايت
  • اعتماد كردن
  • پذيرش

آنتوني گيدنز

گيدنز، اعتماد را چنين تعريف مي­كند: اطمينان از اعتمادپذيري اشخاص يا نظام­ها با توجه به يك رشته معين از پيامدها يا رويدادها، جائي­كه اين اطمينان ايمان به صداقت يا عشق ديگري و يا صحّت اصول انتزاعي را بيان مي­دارد. به اعتقاد وي؛  اعتماد، انتظار برآورده شدن چشم­داشت­ها در مورد رويدادهاي احتمالي است. اعتماد بيان­كننده اين احساس است كه ميان تصوّر ما از يك موجود و خود آن موجود پيوند و وحدت معيني وجود دارد و ادراك ما از آن موجود از تداوم معيني برخوردار است. گيدنز اعتماد را صورتي از ايمان مي­شمارد كه در آن اطمينان به پيامدهاي احتمالي پايبندي به چيزي متفاوت از صرف فهم­شناختي را بيان مي­كند. اعتماد به معنای جهش در فضاي تعهّد است. يا حتّي به معناي نوعي كيفيت ايمان كاستي­ناپذير كه به طرز خاص با غيبت در زمان و مكان پيوندهايي جانانه دارد. به اعتقاد گيدنز اعتماد تحت تأثیر اطلاعات محدود و در ناآشنايي و در بي­اطلاعي محلي از ارعاب مي­تواند باشد.

اعتماد به نظام­هاي انتزاعي، مهمترين بخش نظريات گيدنز است، و بيانگر اعتماد افراد به اصول غيـرشخصي مي­باشد. این نوع اعتماد با پيشرفت­هاي علمي و تكنولوژيك عصر جديد در ارتباط است و نشان­دهنده رابطه عقلي انسان­ها با اين دسته از امور و افرادي است كه در اين زمينه فعاليت مي­كنند. به اعتقاد گيدنز در جوامع مدرن كه نظام­هاي انتزاعي تسلّط دارند، اعتماد بسيار مهمست.ديگر نياز نداريم به كساني اعتماد كنيم كه پيوسته در معرض ديدمان هستند و فعاليت­هايشان را مستقيماً مي­توان بازنگري كرد. اعتماد هنگامي ضروري مي­شود كه در نتيجه فاصله­گيري روزافزون زماني ومكاني ديگر اطلاع كاملي از پديده­هاي اجتماعي نداشته باشيم.

در جوامع نوين، به نظر گيدنز، افراد هرچه فاصله زماني- مكاني بيشتري از هم داشته باشند، به اعتماد نياز بيشتري دارند. در جوامع ماقبل نوين كه خصلتي محلي و بومي دارند و كنش­هاي متقابل بيشتر در سطح محلي و رو در رو رخ مي­دهند. در روابط اجتماعي افراد چنان صراحت و شفافيّتي به چـشم مـي­خورد كه نيازي به اعتماد ندارند. زيرا اين اعتماد به طور طبيعي وجود دارد. اما، در جوامع بزرگ و گسترده كه روابط اجتماعي در فاصله زماني- مكاني بسيار دوري انجام مي­گيرد و افراد درگير اين روابط كمتر با يكديگر آشنايي چهره به چهره دارند، به اعتماد از طريق نظام­هاي انتزاعي پولی و حقوقی بسيار نيازمندند . از اینرو؛ گيدنز بين دو نوع اعتماد تمايز قائل مي شوند: اعتماد به افراد خاص؛اعتماد بین شخصی و اعتماد به افراد يا نظام هاي انتزاعي ؛ اعتماد تعمیم یافته . اعتماد انتزاعي در برگيرنده آگاهي از مخاطره و فرد مورد اعتماد است .

لذا در حالي كه كنشگر مي تواند به راحتي در مورد ميزان ارزش اعتماد به افراد خاص قضاوت كند، مي تواند درخصوص ارزش اعتماد نسبت به ديگران تعميم يافته نيز داراي ايده ها و باورهايي باشد.افراد همچنين مي توانند درباره ميزان ارزش اعتماد نسبت به نظام هاي انتزاعي نظير نهادها نيز داراي باورهايي باشند. از اين فرايند مي تواند تحت عنوان سطح نهادي اعتماد نام برد . اين همان چيزي است كه گيدنز آ ن را ايده اعتماد به  نظام تخصصي مي نامد. ممكن است كنشگر از فردي كه به اتومبيل او يا خانه او را ساخته شناختي نداشته باشد، ولي نسبت به نظام استاندارد، تنظيم قواعد و قوانين، نظارت و كنترل كيفيت، داراي ميزاني از اعتماد باشد.

براي ارز يابي سرمايه اجتماعي در سطح ملي، سنجش اعتماد به نهادهاي مختلف، ضرورت دارد؛ در حالي كه، اعتماد به افراد خاص مي تواند در سطح خرد سرمايه اجتماعي مهم باشد، واین در حالی است که، اعتماد انتزاعي در سطح ملي براي  افزایش سرمايه اجتماعي از اهمیت بیشتری  برخوردار است .در اينجا اعتماد را نمي توان با اصول ثابت هنجار بخش در اختيار داشت، بايد آن را جلب كرد و وسيله اين كار، نشان دادن محبت و سعه صدر است. علاقه ما به داشتن روابط  بيانگر همين پديده است. اين روابط همان پيوندهاي مبتني بر اعتمادند كه بايد روي آن كاركرد و اين كار به معناي فراگرد متقابل خود واگشايي است. نكته مهم در جامعه مدرن ساختن روابط ناب است كه هر كس بايد شخصيت ديگري را به رسميت بشناسد  و قادر باشد به طور منظم برخي پاسخ­هاي مطلوب را از گفتار و رفتار او استنباط كند.

منبع

حاتمی مازغی،محمدکریم(1392)،بررسی میزان اعتماد به مدیریت در بین آموزگاران مدارس ابتدایی ،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0