پیش شرط ها و عوامل موثر بر خوش بینی
پیش شرط ها و عوامل موثر بر خوش بینی
- تفکر مثبت داشتن: اولین لازمه خوش بینی، تفکر مثبت است. به گفته «ویلیام جیمز»، این اندیشه هایمان است که زندگی مان را شاد یا غمگین می کند. وقتی تفکر انسان منفی باشد، احساس نیز منفی می شود و با تفکر و احساس منفی، عملکرد منفی از انسان سرمی زند. انسان ها با توجه به تفکرات متفاوتی که دارند، در مورد موقعیتی یکسان، تفسیر و تحلیل متفاوتی از خود ارائه می دهند. عده ای موقعیت پیش آمده را فاجعه می دانند و عده ای تنها یک موقعیت ناخوشایند.
- فراموش کردن گذشته: امکان آنکه به گذشته برگشت و به بازسازی و تعمیر گذشته پرداخت، وجود ندارد، یادآوری گذشته ها فقط زخم های روانی را تحریک نموده و روح و روان را آزرده می کند و جز غم و اندوه، نتیجه ای ندارد.
- عدم مقایسه خود با دیگران: انسان ها از مقایسه زندگی خود با دیگران، دچار احساس فقر نسبی می شوند، یعنی از اینکه می بینند دیگران امکانات بهتر و روابط بهتری دارند، خود را سرزنش می کنند و نداشته های خود را با داشته های دیگران می سنجند و دچار احساس منفی می شوند(مانی کازرون، 1383).
مطالعات مختلف نشان ميدهد که ابعاد شخصيتي افراد بر خوش بینی آنها تأثير زيادي دارد. به نظر برخي از کارشناسان ، دو بعد شخصيت انسان در تعيين ميزان خوش بینی از اهميت بيشتري برخوردارند. آيزنک(1387) يکي از اين دو بعد را برونگرايي و آرامش و ديگري را درونگرايي و عصبانيت ناميد. او معتقد است که اکثر مردم شخصيتي تک بعدي و افراطي ندارند ، يعني فرد طبيعي کسي است که نه کاملاً درونگراست و نه کاملاً برونگرا؛ نه عصباني و خشن است و نه کاملاً آرام و خونسرد. با اين حال، شخصيت بسياري ازافراد در يک بعد نسبت به بعد ديگر پيشرفتهتر است و به همين جهت برخي را برونگرا و برخي را درونگرا ميناميم.
داينر (1984) معتقد است که خوش بینی حداقل داراي سه جزء است که عبارتند از، عاطفه مثبت، عاطفه منفي و متغيرهايي مانند رضايت از زندگي. عاطفهي مثبت داراي ارتباط قوي با برونگرايي و عاطفه منفي با روانرنجوري ارتباط دارد. دنيو و کوپر (1998) و آرجيل، مارتين ولو(1995) با انجام مطالعات مختلف، همبستگي برونگرايي و خوش بینی را به ترتيب 22/0 و 45/0 گزارش کردهاند.روانشناسان دربارهي تأثير شخصيت بر ميزان خوش بینی مطالعات زيادي کردهاند که همگي رابطه مثبت برونگرايي با خوش بینی را تأييد ميکنند. پژوهش طولي کاستا، مک کرا و نوريس (1981) نتيجه جالب توجهي به دست ميدهد. آنها گزارش کردهاندکه برونگرايي ميتواند وجود عاطفهي مثبت و خوش بینی 17 سال بعد فرد را پيشبيني کند. با وجود اين، هيلز و آرجيل (2001) مهمترين عوامل مؤثر بر خوش بینی را ثبات هيجاني ميدانند(سخاء ، 1388).
عزتنفس نيز يکي از عواملي است که بر ميزان خوش بینی افراد تأثير زيادي دارد. وارت (2001) عزت نفس را اساسيترين عامل خوش بینی ميداند و ويلسون (1967) گزارش کرده است که عزت نفس در ايجاد خوش بینی به حدي است که برخي از صاحبنظران و پژوهشگران روانشناسي شادي، از جمله آرجيل (2001) آن را جزء جداييناپذير خوش بینی ميدانند. شباهت زياد پرسشنامههاي سنجش خوش بینی و پرسشنامههاي سنجش عزتنفس گواهي بر اين ادعاست. داينر (1984) با استناد به 11 پژوهش، به وجود همبستگي بين خوش بینی و عزت نفس اشاره ميکند. به اعتقاد برخي از کارشناسان روانشناسي، هنگام وجود احساس ناراحتي و فقدان خوش بینی، عزتنفس افراد کاهش مييابد. به عبارت ديگر، بين خوش بینی و عزتنفس ارتباط علي متقابل وجود دارد، اما آرجيل ولو(1990) ضمن مخالفت با اين نظر، معتقدند که عزتنفس، خوش بینی را افزايش ميدهد، اما فقدان آن موجب کاهش عزتنفس نميشود.
يکي از عوامل مؤثر در ايجاد خوش بینی، ايمان مذهبي است. از آنجا که فردِ با ايمان داراي ارتباطات و اعتقادات معنوي است، کمتر احساس رهاشدگي، پوچي و تنهايي ميکند. مايرز (2000) معتقد است ايمان مذهبي تأثير زيادي بر ميزان خوش بینی دارد. ايمان مورد نظر مايرز ايماني است که حمايت اجتماعي، هدفمندي، احساس پذيرفته شدن و اميدواري را براي فرد به ارمغان ميآورد. از نظر گريلي (1975) فعاليتهاي مذهبي داراي کارکردهايي هستند که نهايتاً موجب افزايش خوش بینی فردي ميگردد. هيلز و آرجيل (1998) در بيان اين کارکردها به مواردي از جمله احساس اتصال با معبودي بسيار قدرتمند و مقدس، عشق، برابري و احساس در جمع بودن اشاره ميکنند. همچنين در مذاهب مختلف، ايماژهايي مثل آب، گرما، نور و آتش ديده ميشود که به نظر هيلز و آرجيل توجه پيروان اين مذاهب به اين ايماژها و عناصر ياد شده موجب افزايش شادماني آنان ميگردد. در زمينه تأثير ايمان و فعاليتهاي مذهبي بر ميزان خوش بینی افراد، تحقيقات متعددي شده است.
يکي از مفاهيمي که در سالهاي اخير وارد حوزه علوم اجتماعي و اقتصادي شده است، مفهوم «سرمايه اجتماعي» است. ريچاردز (2000) سرمايه اجتماعي يا همبستگي اجتماعي را چگونگي شبکه روابط اجتماعي، دوستيها، احساس کنترل شخصي و اعتماد اجتماعي ميداند. به عقيدهي او سرمايه اجتماعي بيش از سرمايه انساني (سطح تحصيلات، درآمد، موقعيت اجتماعي فرد و …) بر ميزان خوش بینی افراد جامعه اثر ميگذارد.
پوتنام و همکاران در تحقيقي که با همکاري دانشگاه هاروارد و مرکز بشردوستي دانشگاه اينديانا انجام دادند، دريافتند که افرادي که از نظر روابط اجتماعي مهارت بيشتری دارند و بهتر ميتوانند با مردم رابطه برقرار کنند، نسبت به افرادي که از نظر مالي غنيتر، ولي روابط اجتماعي مطلوبي ندارند، خوش بین تر هستند. به نظر پوتنام و همکاران، سرمايه اجتماعي عبارت است از ارتباطاتي که بين مردم وجود دارد و محل زندگي آنها را از نظر روابط غني ميسازد. آنها معتقدند که سرمايه اجتماعي، در واقع يک پيشبيني کننده قوي براي تعيين ميزان شادماني افراد و کيفيت زندگي در اجتماع است، لذا براي افزايش سطح خوش بینی مردم سرمايهگذاري در سرمايه اجتماعي بسيار ارزشمندتر از سرمايهگذاريهاي اقتصادي است . رابينسون و دراکر نيز ضمن تأکيد بر تأثير سرمايه اجتماعي بر ميزان شادماني جامعه، ابعاد سرمايه اجتماعي را به شرح ذيل بيان ميکنند.
الف) اعتماد که شامل سه مقوله ميشودص 1) اعتماد اجتماعي؛ يعني ميزان اعتمادي که افراد جامعه نسبت به یکدیگر دارند. 2) اعتماد بين نژادي؛ به اين معنا که اقوام و نژادهاي يک جامعه به چه ميزان نسبت به يکديگراعتماد دارند و 3) تنوع روابط دوستانه؛ يعني اينکه افراد به چه ميزان از ميان گروههاي شغلي و اجتماعي مختلف به دوستيابي اقدام ميکنند(عباس زاده، 1394).
ب) مشارکتهاي سياسي اجتماعي، طيف وسيعي از فعاليتها را شامل ميشود که مهمترين آنها عبارتند از، 1) شرکت در فعاليتهاي سياسي مرسوم از جمله شرکت در انتخابات، ابراز علايق از طريق شرکت در ميتينگهاي رسمي، مطالعه روزنامه و …؛ 2) شرکت در اعتراضات سياسي، اعتصابات و تظاهرات؛ 3) عضويت در نهادهاي اجتماعي (مدني) و اتحاديههاي رسمي؛ 4) فعاليتهاي اجتماعي غيررسمي؛ 5) پرداختن به امور خيريه؛ 6) تعهدات مذهبي؛ و 7) عدالت اجتماعي(سخاء ، 1388).
بهنظر ميرسد خوش بینی انسان با افزايش ثروت افزايش مييابد و کاهش ثروت، را ميکاهد. برخي از صاحبنظران نيز همين عقيده را دارند. برخي از تحقيقات از جمله داينر، سو، لوکاس و اسميت (1999) چنين گزارش کردهاند که مردم کشورهاي ثروتمند از مردم کشورهاي فقير بسيار خوش بین ترند. اما مايرز(2000) چنين بيان ميکند که بين سطح درآمد و خوش بینی در ميان مردم آمريکا، کانادا و اروپا همبستگي ضعيفي وجود دارد. آرجيل (1999) معتقد است بين درآمد و خوش بینی ارتباط مثبت وجود دارد، اما پژوهشهاي وي نشان ميدهدکه اين ارتباط در بين اقشار کم درآمد بيشتر است؛ يعني درآمد تا اندازهاي که نيازهاي مادي افراد را برطرف ميسازد بر خوش بینی تأثير دارد، ولي درآمد بيشاز حد موردنياز، خوش بینی را افزايش نميدهد.
براي مطالعه رابطه خوش بینی و ثروت بررسيهاي مختلفي شده است. بريکمن و همکارانش (1978) براي مطالعه اين موضوع، برندگان چند لاتاري را به عنوان گروه آزمايش و به همان تعداد، از افراد ديگر به عنوان گروه گواه انتخاب کردند. از شرکتکنندگان خواسته شد که ميزان تغييري را که به دليل برنده شدن در لاتاري در زندگيشان رخ داده است، ميزان شادي خود در گذشته و حال و انتظاراتي را که از آينده دارند بيان کنند. همچنين از آنها خواسته شد که ميزان رضايت خود را نسبت به امور روزمره از قبيل تماشاي تلويزيون و ارتباط با دوستان خود را اظهار کنند. نتایج اين مطالعه نشان داد که برندگان لاتاري و گروه گواه از نظر ميزان شادماني درگذشته، حال و آينده تفاوت معناداري با يکديگر ندارند. علاوه بر اين، برندگان لاتاري به طور معناداري از فعاليتهاي روزانه خود اظهار ناخرسندي کردند. شرح و تفسيرهاي مختلفي راجع به اينکه چرا پول به تنهايي نميتواند در شادسازي افراد تأثير زيادي داشته باشد، وجود دارد. پژوهشگران در اين رابطه اعتقاد دارند که اولاً افراد خيلي زود به سطح درآمد خود عادت ميکنند. ثانياً ، اکثر مردم درآمد و دارايي خود را با درآمد و دارايي ديگران مقابله ميکنند. دليل سوم اين است که ثروت شايد براي زندگي مفيد باشد، اما انسان نيازهاي ديگري نيز دارد که با پول قابل مقايسه و خريداري نيستند.در سطح ملي و بينالمللي نيز، درباره وضعيت اقتصادي کشورها و ميزان خوش بینی مردم آنها تحقيقاتي شده است. از جمله، کلارک و اسوالد (1994) در اين زمينه نتایج قابلتوجهي به دست آوردهاند. آنها گزارش کردهاند که شواهدي وجود دارد که نشان ميدهد تولید ناخالص ملي سرانه با ميزان خوش بینی افراد جامعه رابطه مستقيم دارد و افزايش در آمد ملي شادماني مردم را افزايش ميدهد.
رضايت شغلي يکي از عوامل تأثيرگذار بر خوش بینی افراد است. تايت و پاجت (1989) پس از بررسي 34 پژوهش، گزارش کردند که ميزان همبستگي ميان رضايت شغلي و خوش بینی 46/0 است.
سلامت و خوش بینی با یکدیگر ارتباط دارند. برخي از تحقيقات از جمله مطالعات عليپورو همکاران (1379) بيانگر اين نکته هستند که شادي، دستگاه ايمني را تقويت ميکند و تقويت دستگاه ايمني، سلامت فرد را بهبود ميبخشد. پژهشگران معتقدند که عواطف مثبت، به خصوص خوش بینی ، فعاليتهاي قلبي عروقي و سيستم ايمني را بهبود ميبخشد. وينهوون (1988) نيز ارتباط خوش بینی با سلامت را چنين بيان ميکند که اولاً، فقدان شادماني استرسزاست و استرس ميتواند بيماريهاي خطرناکي توليد کند. ثانياً ، فرد خوش بین در صورت مواجهه با يک بيماري سخت بهتر ميتواند از پس آن بر آيد و ثالثاً خوش بینی براي رشد رواني فرد لازم و مفيد است، زيرا خوش بینی به شخص کمک ميکندکه با فشارهاي روحي مقابله کند. برخي ديگر از صاحبنظران از جمله مايرز (1992) معتقدند که وجود سلامت شرط اول خوش بینی است.
جنيسيت نيز موضوع تحقيقات زيادي در ارتباط با خوش بینی بوده است. داينر و همکاران (1999) معتقدند که ميزان خوش بینی زنان و مردان برابر است، اما هنگامي که افسردگي را در نظر ميگيريم، موضوع تا حدودي پيچيده ميشود. به اين صورت که با وجود شادي يکسان زنان و مردان، افسردگي در زنان بيشتر از مردان است. توضيح اين امر توسط داينر و همکاران اين است که زنان نسبت به مردان هم عاطفه منفي بيشتري و هم عاطفه مثبت بيشتري را تجربه ميکنند و برآيند اين دو عاطفه، شادي زنان و مردان را يکسان ميسازد. فوجيتا و همکاران(1991) نيز بر همين اعتقاد هستند.
منبع
تعجبی، محمود(1395)، الگوی علّی احساس عدالت سازمانی با درگیری شغلی؛ آزمون نقش میانجی هویت سازمانی و خوش بینی، پایان نامه دکتری مدیریت آموزشی، دانشگاه ارومیه.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید