پرورش و ایجاد مهارت تفکر انتقادی
در دنیای پیچیده امروز تنها یک چیز قابل پیشبینی است و آن یک چیز، پیشبینی ناپذیر بودن همه چیز است.لازمه زندگی درست در جهانی که پیوسته درحال تغییر و تحول است، توانمندی در تفکر است.در دنیای متلاطم و پرچالش امروز که شناسایی درست از نادرست و حقیقت از مجاز به دشواری انجام میشود،داشتن مهارت تشخیص و جداسازی آنها از یکدیگر، یکی از رمزهای موفق زیستن است.
تفکر چیست؟
منظور از تفکر ؛ اندیشیدن : فرایندی است که توسط آن یادگیریهای گذشته دستکاری و سازماندهی میشوند.از آنجا که یادگیریهای گذشته ما در حافظه ذخیره میشوند. پس میتوان تفکر را به عنوان دخل و تصرف در حافظه تعریف کرد و به عبارتی باز آرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظه دراز مدت. . . این تعریف کلی انواع مختلف تفکر را در بر میگیرد بعضی انواع تفکر جنبه ی بسیار خصوصی دارند و نمادهایی را به کار میگیرند که دارای معانی کاملأ شخصی هستند این نوع تفکر را تفکر خودگرا گویند رویا موردی از تفکر خود گرا است. انواع دیگر تفکر حل کردن مسائل و خلق چیزهای تازه است. این نوع تفکر را تفکر هدایتگرا, جهت دار میگویند.
تعریف تفکر انتقادی
هر یک از ما در زندگی واقعی و بدون درک عمیقی از تفکر انتقادی برای قضاوت درباره ی دغدغههایمان ،آگاهانه یا ناآگاهانه پرسشهایی طرح میکنیم.با پاسخگویی به آنها نیز آنها را میشناسیم و درباره شان تصمیم میگیریم. پس میتوان گفت هر یک از ما بدون دانستن تعریف دقیقی از تفکر انتقادی ادراکی شهودی نسبت به آن داریم. به واسطه همین ادراک شهودی وقتی با این پرسش مواجه میشویم که «تفکر انتقادی چیست؟» میتوانیم بگوییم اندیشیدن مستدل و عقلانی و منطقی است یا تفکری که با آن دریافتی عینی از واقعیت کسب کرد و . . .. اینها پاسخهای اولیه،؛ والبته صحیح به چیستی تفکر انتقادی اند.
انجمن فلسفه ی آمریکا یک تعریف برای تفکر انتقادی ارائه کرده است که شامل مولفههای عاطفی و شناختی تفکر انتقادی هدفمند و خود نظم دهنده ای است که به تعبیر و تحلیل و ارزیابی استنباط و همچنین تبیین ملاحظات موقعیتی و روش شناختی مفهومیمبتنی است که به صورت دائمیکنجکاو آگاه و دقیق در قضاوت ارزیابی کننده عینی و بدون سوگیری تمایل به بررسی مجدد و روشن بینی مسائل و مشکلات جدی در اخذ اطلاعات مرتبط در انتخاب معیارهاست .
نظریات در باب تفکر انتقادی
اما نظریه پردازان تفکر انتقادی از آغاز کوشیده اند تعریفی جامع و دقیق از آن ارائه دهند. این کوشش همچنان ادامه دارد بدون اینکه توافقی عمومینسبت به تعریفی از تفکر انتقادی ایجاد شده باشد. علت اصلی این است که تفکر انتقادی شیوه ی تفکر انتقادی در همه ی عرصهها از علوم دقیقه و تجربی تا علوم انسانی و فلسفه و هنر است. اما آیا این تفکر انتقادی در هر یک از زمینهها یکسان است. پاسخ منفی است. برای نمونه کاربرد تفکر انتقادی در ریاضیات مسئله گشایی؛ حل مسئله است.
نظریه پردازان تفکر انتقادی تعاریفی گاه مشابه و گاه متفاوت از آن ارائه کرده اند. نخستین تعریف عمومیاز رابرت انیس است: تفکر انتقادی تفکر عقلانی و بازتابی است که بر تصمیم گیری نسبت به آنچه معتقد میشویم یا عمل میکنیم متمرکز میشود. در این تعریف بر عنصر تصمیم گیری در تفکر انتقادی تأکید میشودهمین نکته نشانه ی رویکرد عمل گرایانه این تعریف است. این جنبه تأکید انیس بر تصمیم گیری درباره ی عملی که میخواهیم انجام دهیم نیز پر رنگ تر میشود. اما این تعریف کلی ابهامهایی دارد:آیا هر تصمیم گیری در مورد پذیرش هر عقیده یا انجام هر عملی در قلمرو تفکر انتقادی قرار میگیرد؟آیا عواطف و احساسات انسان در پیشبرد روند این تفکر نقش ندارند یا تأثیر منفی دارند که در این تعریف فقط بر عقلانی بودن آن تأکید شده است؟اصلأ هنجارهای عینی برای عقلانی و بازتابی بودن تفکر چیستند؟
ریچارد پاول تعاریف متعددی از تفکر انتقادی ارائه میدهد که هر یک بر جنبههایی از آن تأکید دارند. تعاریف او دو جنبه عمومیدارند:اول بر بازتابی بودن این شیوه ی تفکر متمرکزند.دوم بر مهارتها و ویژگیهایی تأکید دارند که اندیشمند انتقادی را به داوری درباره ی موضوع بررسیاش میرسانند.در مورد اولی مینویسد:تفکر انتقادی هنر تفکر است دربارهی تفکر به شیوهای که از نظر فکری (منطقی)انتظام یافته و منضبط باشد.اندیشمندان انتقادی آشکارا در سه برههی مرتبط تفکر متمرکز میشوند:آنان تفکر را تحلیل میکنند،تفکر را ارزشیابی میکنند و تفکر را اعتلا میدهند. . .این سه برهه برای این است که اندیشمند انتقادی مسئولیت تفکرش را به عهده گیرد.بازتابی بودن تفکر انتقادی آنچنان که در تعریف پاول آمده به این معنا ست که این تفکر تفکری است د رباره ی خود روند تفکر.
در مورد دوم مینویسد:تفکر انتقادی ؛ روند از نظر فکری انتظام یافتهی مفهومسازی کاربرد،تحلیل،و یا ارزشیابی ماهرانه و فعالانه ی اطلاعات فراهم آمده یا پدید آمده از مشاهده تجربه،بازنمایی،استدلال یا مکالمه با دیگران است که همچون رانمایی برای کسب عقیده و انتخاب عمل به کار گرفته میشوند.در ان تعریف او تفکر انتقادی را از منظر ارتباط با موضوع مورد بررسی میسنجد.
ریچارد پاول و همکارانش ؛ به ویژه لیندا الدر تأثیر مهمیبر نظریهپردازی تفکر انتقادی و اشاعه ی آن مشخصأ در حوزههای آموزشی داشته اند. با این حال انجمن فلسفه ی آمریکا متفکرانی را سازمان داد تا با استفاده از تحقیق و آزمایشهای گسترده در حوزههای گوناگون علوم تجربی علوم انسانی،فلسفه و . . .دریافت جامعتری از تفکر انتقادی معیارها و مهارتهای آن و نیز ویژگیهای لازم برای اندیشمند انتقادی تدوین کنند.این گروه متفکران به ریاست پیتر فسیونه در پی دو سال تحقیق گزارشی از نتیجه ی کار خود تحت عنوان گزارش دلفی منتشر کردنددر این گزارش با دریافت دقیق تر منسجم تر و همه جانبه تری از تفکر انتقادی به دست داده میشود:تفکر انتقادی روند رسیدن به داوری هدفمند و خود تنظیمگر است. این روند بررسی مستدلی را نسبت به شواهد و مدارک،زمینه مفهوم پردازیها،روشها و معیارها فراهم میآورد.او در جای دیگری در توضیح این تعریف مینویسد:تفکر انتقادی روند داوری است. هدفش عبارت است از تصمیمگیری در مورد آنچه باید عقیده داشت و یا آنچه باید در زمینه ای مفروض و در ارتباط با شواهد و مدارک قابل دسترس با استفاده از مفهوم پردازیها و روشهای مناسب و مبتنی بر معیارهای مناسب ارزشیابی کرد.فسیونه تفکر انتقادی را با روند کسب داوری ای تعریف میکند که دو ویژگی هدفمندی و خود تنظیم گری دارد.سه نکته ی مهم در این تعریف است:
- تفکر انتقادی یک روند است.روندی که در زمان حال متحقق میشود.وقتی به تفکر انتقادی همچون روند بنگریم آنگاه صرفأ به اتکای محفوظات ذهنی مان-آنچه از محیط اطرافمان پیشینه ی فرهنگی مان آموخته ایم که نمیتوانیم مدعی شویم که اندیشمند انتقادی هستیم.
- برای هدفمندی داوری میتوان دو وجه در نظر گرفت :اول،هدفمندی خود روند تفکر انتقادی است که از تعبیر و تفسیر دادهها و اطلاعات شروع میشود و در داوری پایان مییابد.دوم،هدفمندی خود داوری در این است که سمت تصمیم و عمل درباره ی موضوع مورد بررسی را مشخص میکند.
- خود, تنظیم گری خود روند تفکر را به نقد میگیرد آن را میسنجد،تصحیح میکند و اعتلا میبخشد با این جنبه ی تفکر انتقادی فرد میتواند مسئولیت داوری خویش را به عهده گیرد با پذیرش چنین مسئولیتی فرد گرایش مییابد تا به مسئولیت زندگی خویش و نظارت بر آن متعهد شود.
هدف تفکر انتقادی
با این تعریف مشخص میشود که هدف تفکر انتقادی دستیابی به همین نوع داوری است. اما این پرسش میتواند مطرح باشد که اصلأ داوری هدفمند و بازتابی در مورد موضوعات و دغدغهها وضعیتها مشکلات رویدادهاو. . .برای چه انجام میشود. پاسخ اینکه این نوع داوری ما را در ارتباط با موارد فوق در آستانهی تصمیم گیری و عمل قرار میدهد تصمیم و عملی که تغییر دهنده است،عملی که متناسب با موضوع آن میتواند باز و بیپایان باشد.این داوری به عنوان هدف تفکر انتقادی ما را به دانایی میرساند. میتوان گفت شکل بروز دانایی داوری هدفمند و بازتابی است. این دانایی ما را در آستانه ی تصمیمگیری و عمل قرار میدهد. اما خود تصمصم گیری و عمل جزء تفکر انتقادی نیست. داوری هدفمند و بازتابی برخوردار از دو مولفهی فردی و اجتماعی است. شناختهای انتقادی بدیل به ما کمک میکنند تا نگرش انتقادی هر چه آگاهانهتری نسبت به دانایی خود کسب کنیم. از این طریق میتوانیم دانایی خود را تصحیح کنیم و اعتلا دهیم. چگونگی تعبیر وتفسیر ما از دادهها و اطلاعات و استنتاج و. . . میتوانند به ما در روند تفکر خود،یعنی چگونگی اندیشیدنمان و آگاه تر شدنمان به این روند کمک کنند. رویکرد انتقادی دیگران به ما کمک میکند تا وجه بازتابی داوریهای خود را تقویت کنیم.
اهمیت تفکر انتقادی
به برخی از جنبههای تفکر انتقادی میپردازیم:
- شیوه ی تفکر انتقادی اتکا به دانش پیشینیان یا تقلید و الگو برداری فکری را تضعیف و حذف میکند.به اتکای این شیوه فرد میتواند دربارهی هر موضوع به دانایی و داوری خود انگیختهای دست یابد.
- ما با استفاده از مفاهیم و معانی خود به جهان میاندیشیم. اما این مفاهیم و معانی غالبأ غیر قطعی چند پهلو و مبهم اند.
- اهمیت تفکر انتقادی در این نیست که من پس از رو به رو شدن با نتایج تصمیم و عمل خود به داوریهایی که مرا به چنان تصمیم و عملی رسانده بودند و درستی و نادرستی آنها بیندیشیم. یرعکس اهمیت آن در این است که پیش از تصمیم گیری و عمل اصول و مهارتهایی را به کار گیریم که در هر وضعیت موجود و متناسب با دادهها و اطلاعات معتبر قابل دسترس بتوانیم به صحیح ترین داوری ممکن دست یابیم.
- نخستین عرصه فراگیری شیوه ی تفکر انتقادی ؛ آموزش است.
- تفکر انتقادی ذهنمان را از دستکاری شدن و خودمان را از فریب خوردن از سوی قدرتهایی که جریان ازاطلاعات را در اختیار دارند مصون میدارد. آموزش شیوه ی تفکر انتقادی آموزش شیوه ی منطقی پردازش ازاطلاعات و استدلال،استنتاج و. . . است.
ویژگیهای تفکر انتقادی
انیس به عنوان پیشرو در نهضت تفکر انتقادی بر اهمیت گرایش و آمادگی تفکر انتقادی تأکید کرده است وی ویژگیهایی را عنوان کرده:
- جستجوی یک بیان روشن از فرضیه یا سوال
- جستجوی دلیل برای آگاه شدن
- استفاده از منابع معتبر در نظر گرفتن کل
- موقعیت تلاش برای درک و فهم ایده اصلی
- توجه به مسئله اساسی و اصلی
- جستجوی راه حلها و راه کارها
- ذهن باز یا گشودگی ذهن
- جستجوی دقت بیشتر
- تغییر دیدگاه خود به هنگام وجود شواهد و دلایل کافی
- برخورد با یک شیوه ی منظم با سنتهای یک کل پیچیده
- به کار بستن توانایی تفکر انتقادی
- حساس بودن به احساسات
- سطح معلومات و درجه پیچیدگی دیگران.
بررسی فرایند تفکر انتقادی
فرایند گام به گام نیست بلکه ترتیب و نظمیکه در جریان تفکر انتقادی طی میشود به ماهیت موقعیت بستگی دارد با این وجود جنبههای زیر وجود دارد که هر فردی که انتقادی فکر میکند آنها را در نظر میگیرد.
- بر یک قصد و غرضی فکر میکند.
- دیدگاههای مختلف را در نظر میگیرد.
- هر تصمیم به وسیله ی مفروضاتی تحت تأثیر قرار میگیرد.
- منجر به اشارات ضمنی و نتایج میشود
- از دادهها و تجارب استفاده میشود.
- استنباط و قضاوت انجام میگیرد.
- دادهها یا تئوریها و مفاهیم مقایسه میشود.
- به سوال و یا مسئله پاسخ داده میشود.
در بررسی فرایند تفکر انتقادی به ساختارهای ذهنی پیاژه توجه کنیم پیاژه معتقد است که بچهها از طریق فعالیت به کسب دانش پرداخته و با تماس متقابل با محیطهای روانی و فیزیکی خود دست به خلق چیزی میزنند. که پیاژه آن را ساخت ذهنی مینامد. در حین تعامل با محیط او با چیزهایی که با ساخت ذهنی خود متناقض است مواجه شده که این دو باعث به وجود آمدن حالت عدم تعادل در کودک میشود که باید به اصلاح یا جایگزین ساختار ذهنی قبلی خود شود. تعادل و عدم تعادل پیاژه کار مفیدی است که در آن دورنمایی برای درک بعضی از فشارها درگیر در آموزش تفکر انتقادی ارائه میشود.
فرق بین تفکر انتقادی و تفکر عادی
لیمپن به نقل از ارنشتاین وهانکین میان تفکر انتقادی و تفکر عادی تمیز قائل میشود :تفکر عادی ساده و فاقد ملاک است اما تفکر انتقادی پیچیده تر و بر پایه ملاکهای عینی است او از معلمان میخواهد که تفکر عادی و انتقادی را در دانش آموزان پدید آورند ولی در مجموع تفاوتهای زیر را بین این دو تفکر قائل است: عادی ؛انتقادی. تفکر انتقادی یک مهارت محسوب میشود و روی فرایند تفکر تمرکز میشود برخی از روانشناسان برای تعریف تفکر انتقادی به طبقه بندی بلوم بر میگردند و تفکر را در مهارت تفکر بلوم قرار میدهد و معتقدند که بر خلاف مهارتهای سطوح پایین تر که به دانش و درک و کاربرد مربوط هستند تفکر انتقادی اغلب با سطوح بالا یعنی تحلیل و ترکیب و ارزیابی ارتباط دارد. در دیدگاه روانشناختی مهارت تفکر به عنوان مهارتهای شناختی و راهبردهایی که احتمال نتایج مطلوب را افزایش میدهد تلقی میکنندبه عبارت دیگر تفکری هدفمند مستدل و شامل حل مسئله استنباط و جمع آوری اطلاعات و تصمیم گیری است .
تفکر انتقادی از بعد مهارتها ونگرشها
انیس، تفکر انتقادی را شامل دو مولفه مهارتها و گرایشها و یا آمادگیها میداند. مهاترها شامل تحلیل و استدلال است قضاوت و اعتبار منابع شناسایی و مسئله اساسی و پاسخ دادن و خواستن و توضیح و آمادگیها نیز شامل آماده بودن برای حفظ تمرکز بر روی نتیجه یا سوال آمادگی برای جستجو و ارئه دلیل،اراده و خواست برای جستجوی گزینههای مختلف و تعلیق قضاوت در مواقع فقدان دلیل و شواهد کافی میباشد.مجموعه مهارتهای تفکر انتقادی مولفههای روند این نوع تفکر از مرحله ی مواجه شدن با دادهها و اطلاعات تا رسیدن به داوری هدفمند و خود تنظیم –گر است. ما این مهارتها را در سنجش منطقی و انتقادی موضوعات گوناگون به کار میبریم. این موضوعات مشتمل اند بر:
- شواهد و مدارک:مثل دادهها و اطلاعات ،تجارب
- مفهوم سازی:مثل ایدهها،نظریهها
- روشها:مثل استراتژی،ملاکها
- معیارها:مثل استانداردها،ملاکها
- زمینهها:مثل موقعیت،شرایط
شش مهارت تفکر انتقادی همراه با خرده مهارتهای آن
تعبیر و تفسیر
- طبقه بندی کردن
- رمزگشایی دلالت
- وضوح بخشیدن به معنا
تحلیل
- آزمون ایدهها
- کشف و شناسایی استدلالها
- تحلیل استدلالها
ارزشیابی
- سنجش ادعاها
- سنجش استدلالها
استنتاجها
- استفسار درباره ی شواهد و مدارک
- گمانه زنی در مورد نتایج بدلیل
- طرح و تدوین نتایج
توضیح
- اعلام نتایج
- توجیه و تبیین روالها
- ارائه ی استدلالها
خود , تنظیم گری
- خودآزمایی
- خود,تصحیح گری .
مبانی تفکرانتقادی
تفکر انتقادی به شیوه ی امروزی مقوله ی جدید است اما اساس آن قدمتی به اندازه ی تاریخ بشر دارد.وقتی به گذشته نظر میافکنیم اولین ترسیم تفکر انتقادی را در تدریس سقراط میبینیم و او از طریق بیاناتش و با سوالات دقیق مشخص کرد که مردم نمیتوانند به طور شایسته ای به داوری عاقلانه بپردازند و اکثر افراد طرف گفتگوی او برای ادعاهایشان دارای مدرک معتبری نبودند و یا دچار تناقض در عقایدشان بودند در این رویکرد سقراط نشان داد که دانش آموزان در واقع جایزالخطاست و هنوز پیروان او این رویه را ادامه میدهند.جنبش تفکر انتقادی در اوائل دهه ی 1960 با تأثیر پذیری از افکار انیس نیروی مضاعف گرفت.چرا تفکر انتقادی باید قسمتی از دروس باشد؟
امروزه،هم استادان و هم شاگردان اطلاعات فراوانی در دست دارند. استادان گاهی اوقات از دانستن اینکه چگونه همه این پیشرفتها در رشتههای تخصصی آنها میتواند برای تعیین موارد مورد نیاز شاگردان به دست آید،ناامید میشوند. شاگردان یورش عصر اطلاعات را حتی شدیدتر از استادان خود احساس میکنند و کمتر میتوانند از عهده تحمل فشار آن و فهم دنیای پیچیده اش برآیند. استادان میتوانند از طریق پیشنهاد چهارچوبها و نظرگاههای تحلیلی برای دسته بندی کردن امور و تفکر انتقادی درباره آنها شاگردان را در رویارویی با این پیچیدگی کمک میکند.تواناییهای تفکر انتقادی شاگردان طی تحصیل بدون کمک استادان و صرفأ با گوش دادن به سخنرانیها و خواندن کتب درسی و امتحان دادن به وجود نمیآید. استادان آشکارا باید بدانند که منظور آنها از تفکر انتقادی در چهارچوب رشته خودشان چیست هچنین باید فرصتهایی را برای تمرین مهارتها و روشهای تفکر انتقادی برای شاگردان تدارک ببینند.استادان تمام رشتهها باید از طریق مجسم کردن چهارچوبهای تحلیلی در میان گذاشتن روشهای حل مسئله خود با شاگردان صحبت با همکاران و شرکت در سمینارهای آموزشی مسئولیت آموزش مهارتها و روشهای تحقیق و بررسی انتقادی را بپذیرند.
علاوه بر آموزش مهارتهای واضح و چهار چوبهای تحلیلی استادان جنبههای رفتاری تفکر انتقادی مانند منابع فطری علاقه اعجاب و کنجکاوی شاگردان را پرورش دهند. نظریه وایتهد، در مورد شرط لازم بودن علاقه ی شاگرد در یادگیری حقیقتی است که کمتر کسی میتواند منکر آن شود. معمولأ یادگیری قابل توجه فقط زمانی به وقوع میپیوندد که شاگردان از طریق احساس شگفتی معما و علاقه فردی تحریک شوند. همه ما که با آموزش سروکار داریم باید ایجاد چنین علاقه ای آماده باشیم. این برای استادان کمال مطلوب است که گاهگاهی از غوطه ور شدن در رشتههای خود قدم به عقب بردارند و بکوشند محتوای رشته خود را از دید دیگران ببینند. این به معنای جدی گرفتن تردید و برداشت نادرست شاگردان است. اگر ما با رشتههای تحصیلی خود دست کم براساس بعضی بدگمانیهای شاگردان برخورد نکنیم به اهمیت نقش مهمیکه در تحریک علاقه شاگرد و ایجاد انگیزه برای آموختن تفکر انتقادی باید ایفا کنیم پی نخواهیم برد. ایجاد نوعی محیطهای درسی که باعث تشویق بحث پرسش و تعمق میشود تفکر انتقادی را پرورش و رشد میدهند.
چنین محیطهایی را میتوان تا حدی از طریق تنظیم وقت کلاس که شامل بحث بیشتر باشد و با طرح تکالیف نوشتاری صریح و اثر بخش ایجاد کرد. اصولأ با تأکید بر اینکه بهترین شیوه آموزش تفکر انتقادی بهره گیری از دیدگاههای نظام مند متفاوت و متشکل از عناصر ذهنی دانش است از روشهای سنتی تفکر انتقادی متمایز میشود. در این روش تأکید بحثهای مربوط به تفکر انتقادی هم بر رشته منطق است و هم بر مهارتهای عمومیحل مسئله. تا زمانی که تفکر انتقادی به منزله شکلی از منطق یا تعبیر و تفسیر آبکی روش علمیتلقی میشود این تأکید کاملأ مفید عینی و غیر شخصی باقی خواهد ماند. تفکر انتقادی باید از چهارچوب تنگ چنین تلقیهایی رهایی یابد و ضمن گسترش انواع نظرگاههای ذهنی و شخصی صریح تر را نیز در بر میگیرد.شاگردان باید هم مساعدتها و هم نسبیت نظرگاه علمیرا درک کنند و همچنین بدانند که هر رشته تحصیلی نظر گاه ویژه خود از واقعیت را ارائه میدهد. آنها باید نقش مهمیرا که ارزشها علائق و احساسات عمیق شخصی در ایجاد نظرگاههای تربیت فکری ایفا میکنند دریابند.آمیختن عناصر شخصی و ذهنی در آموزش تفکر انتقادی بسیار سودمند است. آموزش تفکر انتقادی درچهارچوبی مستقل و منطقی و عینی عمل یادگیری را به سان تلاشی جدی و غالبأ خسته کننده در میآورد در حالی که بهترین تفکر انتقادی در هر رشته تحصیلی موجد قضاوتهای درست و بدبینی معقول و عینیت است،بهترین متفکران انقادی نیز نسبت به موضوع مورد مطالعه علاقه شدید از خود نشان میدهند .
منبع
واعظی،سارا(1394)، رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و تفکر انتقادی با صلاحیت اجتماعی در دانشجویان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید