ویژگی های شخصیت افراد دارای هوش هیجانی بالا

به زعم گلمن ، نیمرخهای آماری مردان و زنان در این خصوص تا حدودی متفاوت است به این صورت که: مردانی که از نظر هوش هیجانی بالا هستند، از نظر اجتماعی متوازن، خوش برخورد و بشاش و در مقابل افکار نگران کننده یا ترس آور مقاومند، آنان در زمینه ی خدمت به مردم یا حل مشکلات ، قبول مسئولیت، برخورداری از دیدگاهی اخلاقی ظرفیتی قابل توجه دارند.  در ارتباط خود با دیگران هم حسی و توجه نشان می دهند. زنان دارای هوش هیجانی سرشار، با جرأت هستند و احساسات خود را به طور مستقیم ابراز می دارند و درباره ی خودشان احساس مثبتی دارند، زندگی برای آنان سرشار از معناست، آنان هم مانند مردان، خوش برخورد و اجتماعی هستند و احساسات خود را به صورت مقتضی ابراز می دارند، خود را به خوبی با فشارهای عصبی منطبق می سازند. جایگاه اجتماعی آنان به آنها امکان می دهد تا به آسانی با افراد جدید روبه رو شوند، با خودشان به قدر کافی راحت هستند تا آنکه بتوانند شوخ طبع، خودانگیخته و در مقابل تجارب عاطفی پذیرا باشند.

اهمیت هوش هیجانی

برای تبیین اهمیت و کاربرد هوش هیجانی راه های گوناگونی وجود دارد. عده ای راه اغراق و گزافه گویی اختیار نموده اند، عده ای به انکار اهمیت آن پرداخته اند و عده ی زیادی هم راه علمی و مناسبی برگزیده اند. عده ای معتقدند که هوش هیجانی همه چیز است و یکی از موضوع های کلیدی زندگی بشر است که اگر کسی صاحب آن باشد، می تواند سعادتمند گردد و خوشبختی را به صورت کامل تجربه نماید. این اِدعاهای اغراق آمیز اغلب توسط برخی از روزنامه نگاران یا گزارشگران مطبوعات مطرح می گردند که: برای داشتن یک زندگی خوشبخت، هوش شناختی چندان راه گشا نیست و هوش هیجانی می تواند جانشین خوبی برای آن باشد. بعضی هوش هیجانی را به عنوان یک قایق نجات یا دستاویز بسیار محکمی می پندارند که به کمک آن می توان از رنج ها و ناراحتی های زندگی عادی خلاص شد. عده ای هم به انکار اهمیت آن پرداخته و معتقدند که به یک مفهوم کهنه و قدیمی لباس نو تازه و پرزرق و برق پوشانده اند. اما واقعیت هوش هیجانی چیزی فراتر از این ادعاها و گزافه گویی هاست.

صاحب نظران و پژوهشگرانی که به بررسی و مطالعه هوش هیجانی می پردازند معتقدند که هوش هیجانی می تواند کاربردها و تأثیرات مهمی بر فعالیت های گوناگون آدمی چون رهبری و هدایت دیگران، توسعه ی حرفه یا شغلی، زندگی خانوادگی و زناشویی، تعلیم و تربیت، سلامت و بهزیستی روانی و… داشته باشد. از هوش هیجانی نباید بعنوان یک رقیب یا جانشین برای توانایی، دانش و آگاهی و مهارت های شغلی نام برد. فرض می شود که هوش هیجانی می تواند سبب بهبود و اصلاح فعالیت های حرفه ای، موقعیت های شغلی و کسب مهارت های لازم و مطلوب گردد. تحقیق و مطالعه راجع به هوش هیجانی تازه آغاز گردیده است. هوش هیجانی نمی تواند برای داشتن یک زندگی شاد و مرفه هم شرط لازم باشد، هم شرط کافی. شرط لازم هست، اما شرط کافی نیست.

برای بسیاری از مردم، هوش هیجانی نقش لکه های جوهر در آزمون رورشاخ را بازی می کند که هر کس از آن برداشته خاصی و آن را به گونه ای متفاوت از دیگران استنباط می نماید .

شاید مهم ترین عنصر هوش هیجانی برای سودمندی عملکرد عملی به تأخیر انداختن لذت باشد. گلمن این مورد را بر روی کودکان چهار ساله آزمایش کرد؛ او به کودکان توضیح داد که: شما می توانید یک شیرینی از من بگیرید، اما اگر مدتی صبر کنید تا من برای رساندن پیغامی بروم و برگردم، دو شیرینی خواهم داد. برخی از بچه ها به محض بیرون رفتن آزمایشگر به طرف شیرینی حمله کرده و شیرینی ها را خوردند، در صورتی که بعضی از آن ها حدود بیست دقیقه صبر کردند. ارتباط این توانایی در به تعویق انداختن تکانه با موفقیت علمی بعدی به اثبات رسیده است. کودکانی که در چهار سالگی لذت را به تعویق انداختند، صلاحیت اجتماعی بیشتری در نوجوانی داشتند، به احتمال کمتری در شرایط فشار تسلیم می شدند، چالش ها را می پذیرفتند، متکی به خود و قابل اطمینان بودند، قدرت عمل را به دست گرفته و از طرح های سخت استقبال می کردند. کودکانی که در چهار سالگی توانایی به تعویق انداختن تکانه را نداشتند در سنین نوجوانی، خجالتی، لجباز، و مردد بودند؛ آن ها ممکن بود متمایل به اغراق در خشم ها با مزاج تندی باشند. به محض رسیدن به دبیرستان، آن هایی که در مقابل وسوسه ی خوردن شیرینی مقاومت کرده بودند در مقیاس SAT در بیشتر از 200 مورد بالاتر از آن هایی بودند که این کار را نکردند. شواهد اندکی تفاوت در بهره هوشی نسبت به چهار سالگی شان نشان می داد .

در هوش هیجانی گلمن، توضیح می دهد که بعضی مردم در سطوح بالای عملکرد هیجانی ذاتی هستند. برای بسیاری از ما، کمبودها می تواند در نتیجه محدودیت هایی در عملکرد و ارضا در یک یا چند جزء از زندگی مان باشد. برای «ذاتی» ها به عنوان مردمی که هوش شناختی بالایی دارند – یک ورزشکار ذاتی، هنرمند یا موسیقی دان – پاسخ های هیجانی مناسب بدون فکر کردن به آسانی ظهور می یابند. همانطور که ما برای قوی تر کردن عملکرد هیجانی مان تلاش می کنیم رفتار جدید یاد گرفته می شود و بایستی به طور آگاهانه به کار گرفته شود تا این که ملکه ی ذهن مان شود. مطالعات رفتار چهار سطح عملکرد را تشریح می کند:

  • بی کفایتی ناهشیار،
  • بی کفایتی هشیار،
  • کفایت هشیار،
  • در سطوح بالا کفایت ناهشیار.

در پایین ترین سطوح شخص به ناتوانی اش در اجرای کار مشخص اش آگاه نیست. وقتی او به محدودیت هایش آگاه می شود و یادگیری مهارت هایی را که ادامه ی کار نیازمند آن است را انتخاب می کند در سطح دوم قرار می گیرد. بعد از مطالعه و تمرین او به مهارت هشیار دست پیدا می کند، با ادامه دادن تمرین او سرانجام به نقطه ای می رسد که می تواند کاری مطلوب و آرمانی را بدون فکر کردن در مورد آن انجام دهد.

منبع

کشاورز،بهنام(1393)، تاب‌آوری بر اساس سبک‌های فرزندپروری و هوش هیجانی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0