هیجان و برانگیختگی
هیجان
واژه انگلیسی Emotion به معنی هیجان از واژه فرانسوی گرفته شده است که خود دارای ریشه لاتین است. E که بجای Ex به کار رفته به معنای خارج و بیرون است و omever به معنای حرکت، تحریک، حالت تنش و تهییج است و در کل این معنا را القا مینماید که بدن به ندرت از ثبات برخوردار است.هیجانها نقش مهمی در زندگی انسانها دارند. در فعالیتهای مختلفی که انسان درگیر آن میگردد به نوعی هیجانها نقش بازی میکنند. تعاریف مختلفی برای هیجان ارایه شده است. هیجان، حالت پیچیدهی روان شناختی است که دارای سه مؤلفهی مجزا از هم است. این مؤلفهها شامل تجربه ذهنی، پاسخ هیجانی و رفتار مشهود و آشکار حاصل از این تجربه است. بر اساس این مؤلفهها، هیجان را به انواع مختلف تقسیم بندی کردهاند که این طبقه بندی در مجموع شامل هیجانهای اصلی و هیجانهای مرکب است .اگر بخواهیم نگاهی به اولین پژوهشها در حوزه موضوع هیجان بیندازیم متوجه میشویم که جیمز ، به عنوان اولین پژوهشگر برای هیجان یک الگوی فیزیولوژیک ارائه کرد.
نظریه جیمز بعد از مدتی به علت تشابهی که با نظریه فیزیولوژیست دانمارکی بنام لانگه داشت نظریه جیمز,لانگه نامیده شد. در این نظریه بر نقش دستگاه اعصاب خودمختار، احشا و تغییرات چهره ای تاکید شده است .در مورد هیجان همانند سایر زمینهها و موضوعات روان شناختی فقط یک یا چند نظریه مشخص وجود ندارد بلکه نظریات مختلف و حتی گاهی به ظاهر مخالف و یا مکمل هم ارایه شده است مثلاً” کنن, بارد و پاپز نظریات مخالفی نسبت به نظریه جیمز, لانگه مطرح کردند و بر نقش اعصاب مرکزی از جمله تالاموس و هیپوتالاموس در هیجانات تاکید کردند. نظریهی مهم دیگری که ارایه شد نظریه شاختر-سینگر بود که بیان میدارد هیجانی که فرد احساس میکند نتیجهی تعبیر و تفسیر او از حالتهای برانگیختگی است .آنچه با مرور بر نظریات هیجان روش میگردد این است که هر پژوهشگری بسته به دیدگاه و جهت گیری خود در مورد هیجان نظریه پردازی نموده است. دیدگاه زیستی و دیدگاه شناختی به هیجان و دیدگاه مهم و بزرگ نظریهپردازان در مورد هیجان است .
ابعاد هیجان
هیجان، دارای ابعاد متعددی است که در این پژوهش برانگیختگی، خوشایندی و غلبه مورد مطالعه قرار میگیرند.
برانگیختگی
جیمز، ارتباط احساسهای ذهنی و حالتهای فیزیولوژیک برانگیختگی را تایید میکند. به نظر او این تغییرات و واکنشها به عنوان تجربه های هیجانی در قشر مغز احساس میشود. دریافت محرکهای هیجانی به تغییرات عروق نهان و واکنشهای ماهیچه ای پوشیده منجر میگردد. به نظر او تجربه هیجان به تنهایی همان درک آگاهانه پاسخ فیزیولوژیک است .به اعتقاد لنگ و همکاران، ابعاد برانگیختگی و جذاب بودن هیجان از جنبه خوشایندی, اخوشایندی هیجانها قابل تفکیک است و هیجانهای خوشایند و ناخوشایند هر دو میتوانند در دو سوی پیوستار و محورهای برانگیختگی و جاذب بودن دیده شوند .انگیختگی, عدم انگیختگی به مسئله فعالیت فیزیکی و تغییرات روانی, فیزیولوژیک اشاره میکند.تجربه هر هیجانی همراه با ظهور تغییراتی در وضعیت فیزیولوژیکی و روانی بدن است. گلمن، بیان میکند در احساس شادی، بخشی از مغز که بازدارنده احساسات منفی است فعال میگردد، انرژی بدن زیاد شده و فعالیت مراکزی در مغز که تفکرات نگران کننده را میسازند متوقف میشوند. در غمگینی و ناراحتی، از جمله در حالت افسردگی که یکی از شدیدترین حالتهای این هیجانات است، انرژی و شور و شوق و امید برای زندگی کاهش مییابد و هر چه این احساس عمیقتر میشود سوخت و ساز بدن کندتر میشود.
خوشایندی, ناخوشایندی
یکی از ابعاد مهم هیجانات خوشایندی-ناخوشایندی است که در آن رویداد یا موضوع را به صورت خوشایندی-ناخوشایندی ارزیابی میکنند. هیجانها انواع مختلفی دارند و تجربه احساسی افراد در هر هیجان متفاوت از دیگری است. منظور از خوشایندی, ناخوشایندی کیفیت تجربه هیجانی است. هیجانها محدوده ای از سرخوشی تا تنفر و وحشت و ملال را در بر میگیرند .همچنین آنها، الگوی واکنش ارگانیزم نسبت به محرکهای درونی و بیرونی تلقی میشوند که در ابعاد خوشایند, ناخوشایند ؛ نزدیکی,اجتناب و تحریکی و بازداری تجلی میکنند . افراد در زمان تجربه هیجانهای خشم، غم، شادی، ترس و … حواس متفاوتی را از نظر خوشایندی یا ناخوشایندی احساس میکنند. انسان جریانی دائمی از خلقها را تجربه میکند. با آنکه به ظاهر تجربه هیجانی در زندگی روزمره نادر هست، اما افراد همیشه حالتی را احساس میکنند. آنچه انسانها معمولا احساس میکنند، نوعی احساس، که غالبا به صورت اثر پسین خلق رویداد هیجانی که قبلاً تجربه شده است میباشد. با این حال، خلق به صورت عاطفه مثبت یا عاطفه منفی وجود دارد؛ یعنی، خلق خوب و خلق بد .
لنگ ، برادلی و کاتب، اعتقاد دارند که هیجانات دو دستهاند؛ دسته اول، هیجانهایی که به شکل رفتارهای اجتنابی، کنار کشیدن و فرار کردن دیده میشوند. دسته دوم، هیجانهایی که با رفتارهای دلبستگی، روی آوردن و تمایل و علاقه مشخص هستند. بر این اساس و با این دیدگاه، هیجان نوعی آمادگی برای عمل کردن است و میتوان آنها را در قالب هیجانهای مثبت خوشایند مانند: شادی و نیرومندی و هیجانهای منفی ؛ ناخوشایند مانند غمگینی و خشم طبقه بندی نمود.هیجان بسته به این که خوشایند باشد یا ناخوشایند اثرات متفاوتی را خواهد داشت. آنچه بدیهی است اینکه هیجانات مثبت دارای فوایدی هستند. از مزایای هیجانات مثبت و خوشایند اینکه امید به زندگی را افزایش میدهند و موجب سلامتی طولانی مدت و بهزیستی میشوند، اثرات تشویق کننده داشته و عمل و تفکر را وسعت میبخشد . هیجانهای خوشایند مزایای متعددی را میتوانند به همراه داشته باشند. غلبه: بعد غلبه در هیجان به احساس کنترل یا عدم کنترل افراد در یک وضعیت تعریف میشود.
منبع
علمی،سپیده(1393)، مطالعهی برانگیختگی،خوشایندی و غلبهی کلمات بهکار برده شده در عناوین مشترک تارنماهای فارسی زبان داخل و خارج از کشور،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،پژوهشکده علوم شناختی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید