هیجان ونظرات درمورد هیجان
به این دلیل که در بحث دربارهی تنظیم هیجان، باید مشخص کنیم هیجان چیست، در ابتدا هیجان را در بافتاری از خانواده بزرگتر فرایندهای عاطفی که به آن تعلق دارد، معرفی می کنیم.
متاسفانه، توافقی دربارهی ماهیت هیجان وجود ندارد. نظریه های زیادی دربارهی هیجان وجود دارد، و هر کدام از آنها تعریف متفاوتی را ارائه می دهد. به همین دلیل، استاندارد طلایی برای مطالعه هیجان وجود ندارد. از نظر پژوهشگران، برای هر پژوهشگر حوزه ی تنظیم هیجان ضروری است که به طور واضح یک رویکرد مفهومی را مشخص کرده و سازه های مشتق از آن را معلوم کند تا کار علمی گویاتر و قوی تر گردد، در این پژوهش نیز، پژوهشگر از نظریههایی از هیجان کمک می گیرد که در ادبیات پژوهشی تنظیم هیجان در کودکی اولیه بیان شده اند ، علیرغم تفاوتهای محسوس بین این نظریه ها، همه ی آنها از نظریه ی نئو-داروینی تاثیر می پذیرند؛ که در آنها هیجانها آمادگیهای زیستی در نظر گرفته می شوند که ارزش فوق العاده ای برای بقا دارند، در بشر تکامل پیدا کرده و پایدار شده اند. هیجانها نوعی سیستم پاسخگویی سریع و رادار هستند،که سازنده و انتقال دهنده معنا در جریان تجارب زندگی می باشند. هیجانها ابزارهایی هستند که به وسیله ی آنها ما تجارب را ارزیابی کرده و برای عمل در مقابل موقعیتها آماده میشویم.
در مطالعه ی این نظریه های مختلف،فرض هایی دربارهی ماهیت هیجان استنباط می گردد از جمله :
هیجانها فرایندهای زیستی هستند که اجازه می دهند ارزیابیهای خیلی سریعی از موقعیتها به عمل آمده و همزمان آمادگیهای سریعی برای عمل در مقابل موقعیتهای خوشایند و مواجهه با موقعیتهای ناخوشایند ایجاد می کنند. اصطلاح ارزیابی که توسط آرنولد ، معرفی شده است، مربوط به فرایندهای ارزیابی کننده ی معنای خاص یک موقعیت برای بهزیستی فردی می شوند . بنابراین هیجانها تا حدوی به عنوان وسیلهی ارزیابی تجربه تعریف میشوند. فرایند ارزیابی که متصل به آمادگی برای تعامل در راههای ویژه ای با محیط است . به خاطر همین، ارزیابیها همراه با تمایل به آمادگی برای عمل برای پاسخگویی در راه مشخصی هستند. آیا ارزیابیها موجب هیجانها میشوند، آیا هیجانها همان ارزیابیها هستند، آیا ارزیابیها پیش از تمایل به عمل هستند یا با آن اتفاق می افتند، آیا هر هیجان خاص با تمایل های به عمل مجزا مرتبط هستند، همگی موضوعات مهمی هستند که در ادبیات پژوهشی هنوز حل نشده اند. به همین دلیل، این رویکرد که توسط کامپوس، مامه،کرمویان و کامپاس، بیان شده را ترجیح می دهیم که، ارزیابی و آمادگی برای عمل تار و پود ساختمان هیجان هستند.در شرح این فرضیات،نقطه خطرناک وقتی ست که هیجان را بصورت چیزی بشناسیم. هیجان یک فرایند است، یک فرایند پایدار و هشیار نسبت به محیط که به صورت دوره ای به سطح قابل شناسایی برای خود فرد مثلا ؛ احساس می کنم که شکست در امتحان مرا ناراحت کرده است یا یک مشاهده گر؛ دوست، والد،آزمونگر از طریق کانال های ارتباطی مثل جلوه های چهره ای ،تن صدا نمایان می شود.
در ادبیات پژوهشی مربوط به هیجان اصطلاحات فراوانی به اشتباه به جای هیجان به کار می روند ؛ عاطفه، بازتاب ، خلق ، تکانه ، احساس؛ …..که ارتباط بین پژوهشگران و انتقال مفاهیم را با مشکل مواجه می کنند.
شرر، عاطفه را بعنوان طبقه بالاتری برای انواع مختلف حالات تعریف می کند که شامل تمایز سریع خوب- بد می شوند.این حالتهای عاطفی شامل :
- پاسخ های استرس
- هیجانها مثل خشم یا ناراحتی
- خلق، مثل افسردگی و سرخوشی
- تکانه های انگیزشی مثل خوردن ، رفتار جنسی، پرخاشگری یا درد هستند.
اما این فرایندهای عاطفی مختلف چگونه از هم متمایز می شوند؟ در حالی که هم در استرس و هم در هیجان، پاسخ هایی که کل بدن بسیج هستند به حوادث معنادار داده می شوند، استرس عموما مربوط به پاسخ عاطفی منفی یا به عبارت بهتر، نامشخص می باشد، در حالی که هیجان اشاره به هر دو حالت عاطفی مثبت و منفی دارد.هیجان را از خلق هم می توان تمیز داد .خلق اغلب طولانی تر از هیجانها اتفاق می افتند، و در مقایسه با خلق، هیجانها عموما موضوع ویژهای دارند و به صورت پاسخ های رفتاری به آن موضوعات خود را نشان می دهند. در مقابل، خلق حالت روانی گسترده تری هست و هم چنین ممکن است خود را به صورت تمایلات عملی گسترده تری مثل نزدیکی یا دوری نشان دهد . خلق در شناخت بیشتر از عمل سوگیری ایجاد میکند. هیجانها هم چنین با تکانه های انگیزشی مثل: گرسنگی، تشنگی، رفتار جنسی و درد فرق دارد. اگرچه مثل هیجانها، هر کدام از این تکانه های انگیزشی نیروی انگیزشی و ظرفیتی خود را داشته، به رفتار انرژی داده و آن را هدایت می کنند ، اما هیجانها به دلیل قابلیت انعطاف پذیریشان و موضوعات گسترده ای که می توانند آنها را فراخوانی کنند، متمایز از فرایندهای انگیزشی هستند. هم چنین ماهیت تمایل به عمل هیجانها را بدون ارجاع به بافتی که هیجانها در آن اتفاق افتاده است، مشکل است که بتوان معلوم کرد.
یکی دیگر از مفاهیمی که لازم است از اصطلاح هیجان متمایز گردد، اصطلاح یکه خوردن است؛ یکه خوردن واکنشی است که برای مدت طولانی اما به اشتباه در زیرمقوله ی هیجانها در نظر گرفته شده است. اکمن، شواهد آزمایشی جدیدی ارائه می دهد که یکه خوردن خیلی بهتر است که یک بازتاب در نظر گرفته شود، به خاطر اینکه یکه خوردن ما را مجبور به انجام رفتار خاصی نمی کند، همچون واکنش هایی که ما آنها را هیجان می نامیم. وی پاسخ ها ی چهره ای و بدنی تحت چهار موقعیت مختلف را بررسی کرده است:
وقتی که آزمودنیها نمی دانند در چه زمانی هفت تیر ( در واقع خالی ) شلیک خواهد شد؛ وقتی آنها زمان شلیک را می دانند؛ وقتی که آنها تلاش می کنند تا از واکنش یکه خوردن جلوگیری کنند؛ و زمانی که آنها تلاش می کنند تا یک یکه خوردن واقعی را شبیه سازی کنند.اکمن هیجانها را با یکه خوردن مقایسه می کند، او دریافت که یکه خوردن به راحتی فراخوانی میشد و مداوما اولین پاسخ به تیر اندازی بود؛ در مقابل، هیچ محرک واحدی نبود که همیشه و در همهی زمانها هیجان یکسانی را در بزرگسالان به وجود بیاورد. به علاوه، پاسخ یکه خوردن نمی تواند به طور کامل بازداری شود؛ در حالیکه این در مورد هیجان صادق نبود.یکه خوردن را نمی توان با هر موضوعی بطور کامل شبیه سازی کرد. بر پایه ی این یافته ها، پاسخ یکه خوردن به نظر ثابت و انعطاف ناپذیر به نظر می رسد ، در حالیکه این در مورد هیجان صادق نیست.
منبع
ملکی،محبوبه(1391)، اثربخشی آموزش تنظیم هیجان بر شایستگی اجتماعی کودکان پیش دبستانی ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید