هويّتيابي در فرهنگهاي مختلف
هويّتيابي فردي
در برخي فرهنگها بر رشد فرد به عنوان يک فرد تأکيد ميگردد، شايد تا حدودي به اين دليل که سنّت اينگونه جوامع به استقلال و اتّکاي به خود تأکيد دارد، از اينگونه جوامع و فرهنگها ميتوان آمريکا را مثال زد .
هويّتيابي جمعي يا گروهي
در بعضي فرهنگها هويّتيابي و احساس ارزشداشتن از طريق روابط نزديک با ديگران و عضوبودن در يک نظم اجتماعي متشّکل تشويق ميشود. براي مثال در کشور ژاپن، جامعه بار سنگيني بر دوش ژاپنيها ميگذارد و آموختن چگونگي پذيرفتن اين محدوديّتها و فشارها اولين قدم عمده در راه بالغشدن است . با وجود اين، حتّي در فرهنگهايي که تأکيد نسبتاّ زيادي بر هويّت گروهي در برابر هويّت فردي ميشود، باز هم لازم است فرد از خود تصوّر فردي متمايز و با ثبات رأي داشته باشد يعني فردي که تا اندازهاي از ديگران جداست. در زبان ژاپني نياز به يکيکردن هويّت فردي و گروهي در عبارت ؛ گذاشتن ديگران در درون خود بيان ميشود، که براي نشاندادن مطلوبيّت همدلي و پذيرابودن ديگران به کار ميرود.
هويّتيابي فردي و گروهي
در برخي فرهنگها و جوامع، رشد احساس هويّت تلفيقي از دو هويّت فردي و گروهي است و بين اين دو نوع هويّتيابي هماهنگي مناسب وجود ندارد؛ از يک سو بر استقلال و اتّکاي خود تأکيد ميشود و از سوي ديگر بر روابط نزديک و عضوبودن در يک نظم اجتماعي تأکيد ميشود و در نهايت هويّت منسجم و مستحکمي ايجاد نشده و ميزان از خودبيگانگي افزايش مييابد. جوامع در حال پيشرفت از اينگونه فرهنگها هستند.
ديدگاههاي بين فرهنگي
اغلب روانشناسان اعتقاد دارند که کسب هويّت نقش اساسي در رشد نوجوان دارد. با وجود اين، سؤالاتي در اينباره مطرح است که چگونه کسب هويّت به عنوان يک تکليف، جنبهاي جهان شمول دارد. براي مثال، ميرنا، خاطرنشان ميسازد که به کودکان در بسياري از فرهنگ ها ؛ بهويژه کودکاني که فقير هستند ، چون هنگام نوجواني بايد کار کنند، اجازه داده نميشود تا يک تعويق رواني ـ اجتماعي را تجربه کنند. چنين کودکاني هرگز فرصت ندارند تا براي دستيابي به معناي واحدي از هويّت، نقشها، اعتقادات و احساسات مختلفي را تجربه کنند.
ديانا بومريند، بر اين باور تأکيد ميکند که کسب هويّت فقط براي نوجوانان غربي طبقهي متوسّط يک وظيفهي اساسي و تعيينکننده است. او ميگويد که تجربهي نوجوانان غربي در قبل از بلوغ متفاوت از تجربهي نوجوانان ساير کشورهاي دنيا است. در بسياري از کشورها افراد 13 ساله يا کمي بزرگتر، مسئوليّتهاي بزرگسالان را به عهده ميگيرند و دورهي نوجواني را که خاصّ فرهنگ غربي است فراموش ميکنند.
بومريند ، همچنين خاطرنشان ميسازد که در فرهنگهايي که ايدئولوژي همساني دارند ممکن است افراد نياز کمتري به هويّت شخصي داشته باشند. به علاوه، در فرهنگهايي که پيوسته دستيابي به يک هويّت شخصي را تشويق ميکنند ممکن است در شرايط بحران ملّي، افراد به خاطر هدف بزرگتري موقّتاّ از هويّت شخصي خود صرفنظر کنند.فقدان پژوهشهاي بين فرهنگي کافي در اين زمينه، ما را در قبال تعميم تجارب حاصل از نوجوانان طبقهي متوسّط غربي به نوجوانان ديگر فرهنگها محتاط ميسازد.
هويّت و جنسيّت
اريکسون ، که بيش از همه به تفاوت شکلگيري هويّت در دو جنس عقيده دارد، معتقد است که براي زنان مسألهي هويّت در ضمن نوجواني حل نميشود. وي اشاره ميکند که يک بخش از هويّت زنان بايد براي تطبيق و سازگارييافتن با شوهرداري و بچّهداري باقي بماند. به نظر وي تفاوتهاي جسماني ممکن است در جريان تحولّ هويّت تأثير بگذارد. در رابطه با تفاوت ميان دختران وپسران در زمينهي انتخاب شغل، عقايد سياسي، عقايد مذهبي و نگرشهاي مربوط به نقش جنسي، تحقيقاتي صورت گرفته که نتايج آنها اشاره به اين نکته دارد که ماهيّت و محتواي هويّت دختران متفاوت از پسران است. در همين راستا مارسيا ، معتقد است که جريان شکلگيري هويّت در زنان و مردان کاملاً يکسان نيست. مثلاً جريان اجتماعيشدن در طيّ شکلگيري هويّت بزرگسالي براي دو جنس مشابه نيست و ممکن است در کل، شکلگيري هويّت نيز چنين باشد.
او در سال 1980 اظهار ميدارد که زنان و مردان در تشکيل هويّت از نظر فرآيند و عمل به هم شباهت دارند و اگر تفاوتي در هويّتيابي وجود دارد؛ بيشتر مربوط به حوزهها و موضوعات هويّت ميشود.از نظر گلدبر، تفاوت در هويّتيابي زنان و مردان ناشي از الگوهاي متفاوت اجتماعيشدن براي زنان و مردان در فرهنگ اکثر جوامع است. آرچر و کروگر، معتقدند که در بيشتر موارد شکلگيري هويّت در زنان و مردان شبيه يکديگر است. آنها اظهار داشتهاند که زنان تقريباّ مشابه مردان به سمت بهدستآوردن معناي درستي از هويّت به پيش ميروند هرچند يک تفاوت جنسي مشاهده شده است.
منبع
رحیمیان،افسانه(1393)، رابطهي بين سبکهاي هويّت و تابآوري با شادماني در دانشآموزان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید