هوش چیست؟

 استرنبرگ ، هوش را به عنوان توانائی های ذهنی تعریف می کند که برای انتخاب انطباق و شکل ذهنی محتوای محیطی ضروری است. استرنبرگ مدلی سه بخشی را تعریف می کند شامل:

  •  هوش آکادمیک: توسط تستهای کلاسیک ضریب هوشی  اندازه گیری می شود.
  •  هوش عملی: از طریق گردآوری دانش ضمنی برای حل مسئله روزانه رشد می یابد.
  •  هوش خلاق: که نشان دهنده توانایی های ترکیبی است به گونه ای که افراد مشکلات را به شیوه ای نو و بدیع ببینند و تفکر که به شیوه متداول را کنار بگذارند.

تعریف پیاژه، هوش عبارتست از حالت تعادلی کلیه استعدادهای سازشی پی درپی از نوع حس و حرکت و نیروهای شناختی واکتسابی وهمچنین کلیه تبادلات جذبی وانطباق که بین جسم ومحیط صورت می گیرد.هوش رفتار حل مسئه ای انطباقی است که در راستای تسهیل اهداف کاربردی و رشد سازگارانه جهت گیری شده است. گاردنر ، هوش را درمجموعه توانایی هایی می داند که برای حل مسئله و ایجاد محصولات جدید به کار می رود درمجموع هوش عموما موجب سازگاری خود با محیط می شود و روش های مقابله با مشکلات را دراختیار او قرار می دهد.

 همچنین توانایی شناخت مسئله، ارائه راه حل پیشنهادی برای مسائل پیشنهادی و کشف روشهای کارآمد حل مسائل از ویژگی های افراد با هوش است.به اعتقاد مایر،انواع هوشها عملکرد ذهنیشان رامنعکس میکنندونشاندهنده مجموعه توانائی ها هستند،ازجمله: تعریف مسأله ایجاد استراتژیهایی برای حل مسأله و اختصاص دادن منابع برای آن از دیدگاه نازل بطوری کلی هوش عبارتست از رفتارهای حل مسأله به شیوه ای انطباقی که جهت گیری آن به سوی اهداف عملی است به گونه ای که باعث افزایش میزان انطباق پذیری فردی شود. رفتارهای انطباقی تضادهای درونی را کاهش می دهد. این تعریف مستلزم این است که دنبال اهداف باید با غلبه برموانع و حل مسائل توأم باشد.هوش عبارتست از به کارگیری آنچه که ما می دانیم درزمان مناسب و با هدفی صحیح .

 تعاریف هوش معنوی از دیدگاه های مختلف

با ظهور این پارادیم جدید اختلاف نظرهایی در رابطه با تعریف و تشریح هوش معنوی بوجود آمده است از جمله این اختلاف نظرها عبارتند از:

  • هوش معنوی چگونه عمل می کند؟
  • آیا این هوش قابل یادگیری و افزایش می باشد؟
  • هوش معنوی چگونه مورد استفاده قرار می گیرد؟
  • آیا استفاده از این هوش مزایای قابل توجهی را برای فرد فراهم می  کند؟

هیچ یک از نویسندگان نتوانسته اند به تنهایی برای همه این سئوالات پاسخی را بیابند.هوش معنوی مجموعه ای از توانمندی هایی است که به منابع معنوی متصل است.این بسیار مشابه تعریف هوش عاطفی است که می گوید هوش عاطفی مجموعه ای از توانمندی هایی است که به منابع عاطفی متصل است.هوش معنوی ساختارهای معنویت و هوش را جهت ایجاد ساختار جدیدی تحت عنوان هوش معنوی ترکیب می کند و ساختاری است که با روانشناسان بیولوژی مذهب معنویت و عرفان همپوشان است.

تعریف ایمونز

ایمونز ، به تعریف گاردنر از هوش نزدیک شده است و معتقد است که معنویت می تواند به عنوان شکلی از هوش مورد بحث قرار گیرد چرا که هوش معنوی نه تنها معنویت بلکه میزان انطباق پذیری را به فرد می دهد که او را برای حل مسائل و دستیابی به اهداف قادر می سازد. درواقع ایمونز معنویت را از زاویه هوش مورد توجه قرار می دهد و بیان میکند که:هوش معنوی چارچوبی برای شناسایی وسازماندهی مهارت ها و توانمندی های مورد نیازست بگونه ای که با استفاده ازمعنویت میزان انطباق پذیری فرد افزایش می یابد.

از دیدگاه ایمونز، هوش معنوی متشکل از شماری توانمندیها و شایستگی هایی است که مولفه های اصلی آگاهی شخص و تخصص وی می باشند هوش معنوی چارچوبی برای معرفی و سازماندهی توانمندیها و مهارت های مورد نیاز برای استفاده انطباقی از معنویت است.

تعریف واگان

چارچوب دیگری با اندکی تفاوت توسط واگان ، مطرح شده است به طوری که او هوش معنوی را به صورت زیر تعریف کرده است ظرفیتی برای فهم عمیق مسائل مربوط به هستی و داشتن سطوح چندگانه آگاهی این سطوح چندگانه آگاهی دلالت دارد بردرک ما از رابطه ما با جهان مادی رابطه ما با دیگری رابطه ما با زمین و رابطه ما با همه موجودات.

تعریف زهرومارشال

زهرومارشال هوش معنوی را به این صورت تعریف کرده اند: هوش معنوی هوشی است که بوسیله آن ما مشکلات معنایی و ارزشی را حل کرده و به آنها می پردازیم. هوشی است که از طریق آن می توانیم فعالیت ها و زندگیمان را درفضایی غنی تر، وسیع تر و با معناتر قرار دهیم و تعیین کنیم کدام یک از روش های زندگی معنای بیشتری دارد. این تعریف همچنین برابطه هوش معنوی باداشتن احساس ارتباط با یک کل بزرگتروعظیمتر اشاره دارد.

)تعریف لدین

لدین ، نیز با تعاریف دیگر نویسندگان از هوش معنوی همپوشانی دارد.هوش معنوی زمانی بروز می کند که ما به طریقی زندگی کنیم که بتوانیم معنویت را با زندگی روزانه خود تلفیق نمائیم.او معتقد است که افزایش هوش معنوی نیازمند شناخت از ارتباط ما با کل هستی است همچنین نیازمند وجود ظرفیتی است برای بهره برداری از قدرتی ادراکی که فراتر از حواس پنجگانه ماست و شهود را دربرمی گیرد که این فراتر از هوش عقلایی خطی و تحلیلی ماست.

تعریف سیسک

هوش معنوی عبارتست از خودآگاهی عمیق که درآن خود هرچه بیشتر از جنبه های خودآگاه می شود به گونه ای که او تنها یک بدن نیست بلکه مجموعه ای از فکر بدن و روح است زمانی که افراد هوش معنوی خود را به کار گیرند مغز آنها نه تنها اطلاعات مورد نیاز را تولید می کند بلکه نیاز به استفاده از شهود در فرد تسریع داده می شود.نازل ، ادامه می دهد که هوش معنوی دربرگیرنده اتصال ما با خود دیگران اجتماع زمین و نظام هستی است هوش معنوی برای افرادی که می خواهند سوالات زیر را درزندگی کشف نمایند مهم است.

  • چرا ما اینجا هستیم؟
  • ارتباط ما با دیگران اجتماع و جهان چیست؟

افرادی که هوش معنوی بالایی دارند به سطحی از ارتباط یا جهان دست می یابند که خود را متحول کرده و به موقعیتی دست می یابند که تغییر فراوانی ایجاد می نمایند.

تعریف نازل

نازل ، هوش معنوی را چنین تعریف می کند:قابلیتی که باعث می شود تا فرد از طریق توانمندیها و امکانات معنوی خود مباحث علمی، معنوی مربوط به هستی را به گونه ای بهتر شناخته و معنای آن را درک نماید.نازل، می نویسد: هوش معنوی نشان دهنده توانایی بهره برداری از توانایی ها و منابع معنوی جهت شناسایی بهتر درک معنا و حل این مباحث می باشد. هوش نشان دهنده توانایی انتخاب انطباق و شکل دهی محیط می باشد.

هوش معنوی با پدید آوردن ادراکی کلی نسبت به زندگی به افراد کمک می کند تا به صورت عمیق تری مبنای زندگی را درک کنند ممکن است یک فرد با استفاده از هوش معنوی تجارب خویشتن دوباره تفسیر و مفهومسازی کندبدینوسیله تجربیات ورویدادهایی که درزندگی اورخ  میدهد ارزش بیشتری می یابند.

تعریف نوبل

نوبل، نیز بیان می کند که هوش معنوی عملکرد ذهنی انسان را منعکس می کند زیرا که با استفاده از هوش معنوی به مباحث مربوط به هستی می اندیشیم تا ارتباط میان رویدادها را بیابیم .

تعریف والش و وگان

والش و وگان ، مطرح کرده اند که هوش معنوی دربرگیرنده مجموعه به شدت وابسته از قابلیت هاست. توانایی هایی چون خودآگاهی بیشتر از ماهیت چند بعدی حقیقت داشتن، تقوا، شناخت تقدس درفعالیتهای روزانه که همه به روشی مشابه پرورش می یابند.

تعریف ولمن

هوش معنوی هوش معتبر است که دربرگیرنده تفکر ادراکات و حل مسئله می باشد. هوش معنوی ظرفیتی انسانی است برای پرسیدن سئوالات غایی درخصوص معنای زندگی و همزمان ظرفیتی است برای تجربه کردن ارتباطات یکپارچه بین هریک از ما و جهانی که در آن زندگی  می کنیم.

 تعریف سانتوس

سانتوس ، معتقد است که هوش معنوی درارتباط با آفریننده جهان است وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی، بنا نهادن زندگی براساس این قوانین تعریف نموده است وی اصول زیر را برای هوش معنوی عنوان کرده است:

  •  شناخت و تصدیق هوش معنوی یعنی باور داشتن این مسأله که ما موجوداتی معنوی هستیم و زندگی جسمانی موقت است.
  •  بازشناسی و باور به یک موجود معنوی برتر یعنی خداوند.
  •  اگر خالق هست و ما مخلوق هستیم باید کتاب راهنمایی هم وجود داشته باشد.
  •  لزوم شناسایی هدف زندگی وپذیرش این نکته که ازنظر ژنتیکی بعضی از تواناییها کدگذاری شده اند.
  •  شناختن جایگاه خود درنزد خداوند.
  •  شناخت اصول زندگی و پذیرفتن این امر که باید برای داشتن زندگی موفق، سبک زندگی و تصمیمات خود را مطابق این اصول شکل داد .

تعریف امرام

هوش معنوی توانایی به کارگیری و بروز منابع ارزی ها و کیفیت معنوی است به گونه ای که بتواند کارکرد روزانه و آسایش؛ سلامت جسمی و روحیرا ارتقاء دهد.روی هم رفته برای درک مفهوم هوش معنوی باید نگاهی علمی به معنویت داشته باشیم مفهوم هوش معنوی دلالت دارد براین که معنویت می تواند جنبه علمی به خود بگیرد و وارد حوزه های علمی شود.هوش معنوی نشان دهنده ترکیب موثر معنویت ارزش ها و قابلیت های معنوی با زندگی روزانه می باشد. درواقع هوش معنوی به این معناست که معنویت وقابلیتهای آنرا بطور موثری با زندگی خودترکیب کنیم.

 مفهوم کاربرد ارزشها واصول معنویت در رفتار یک فرد آمده است: با ثمره کار،نتیجه کارافراد آنها را خواهید شناخت. درواقع هوش معنوی نه تنها پذیرش افراد را به تجارب معنوی و پتانسیل آنها، برای رشد معنوی افزایش می دهد بلکه از یک چنین تجاربی نیز ناشی می شود و به افراد کمک می کند تا مقصود خود را درک کنند منتهی اگر به صورتی مناسب و آگاهانه با آنها برخورد شود .

منبع

 کاشانی مطلق،موژان(1393)، رابطه میان هوش معنوی وخودکنترلی دانشجویان،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی،دانشگاه پیام نور تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0