هفت عامل اختلالات شخصیتی موثر در فرار دختران
هیجان پذیری
هیجانات از انواع مهم و زورگذر احساسات خلقی هستند که یک تغییر ناگهانی مربوط به میل زندگی عمل داخلی اورگانیسم را مختل کند یا زمانی که حوادث خرجی موافق یا مخالف طبع روی دهد هیجان ظاهر میشود.
بحث هیجان به دلیل وجود اصطلاحات دو پهلو و مبهم و تأثیر زیاد اعتقادات سنی به اندازه هر موضوع دیگر در روانشناسی گیج کننده و پیچیده است : مطرح میکند که مشکل اساسی در مطالب مربوط به هیجانها این است که این اصطلاح گاهی به معنای یک پدیده و گاهی به معنی نیروهای پویایی که در اساس یک پدیده یا تعدادی از آنها قرار میگیرد اطلاق میشود. هیجانها نوعاً واکنشهای موقتی، انطباقی، و بیولوژیک هستند که معمولاً توسط محرکهای بیرونی به سرعت ایجاد میشود همراه با هر الگو و واکنش هم فعالیت فیزیولوژیکی و هم فعالیت واکنشی آشکار دیده میشود که اساس تشخیص هیجانهای مختلف به شمار میآید این واکنشها به اشکال مختلف ظاهر میشود.
1) بعد ترس: فروید ترس را به عنوان علت اصلی اختلالات عصبی شناخته است و این اختلال از آن جهت اهمیت ویژهای دارد که در آن حالت فشار و تخریب به طور بالقوه از نظر مقدار و اهمیت بر حالت سازندگی تفوق دارد و معمولاً آمادگی برای بروز واکنشهای اجتنابی بیشتر از آمادگی برای واکنشهای اکتسابی است.
2) بعد خشم: یاد آور میشود که خشم، یکی از روشهای حل اضطرابهایی که ما قبل از هر چیز میآموزیم بدیهی است که هدف خشم این نیست که به فرد توانایی گریز از موقعیتهای تهدید آمیز و آزار دهنده را بدهند بلکه هدف ، تخریب و یا عقب زدن آن موقغیتها است.
رایک میگوید: «که گر چه هدف تخریب کسب لذت نیست اما رهایی از موقعیت دردناک یا ناکام کنندهای که موجب خشم میشود تجربه لذتبخش است» از این نظر ممکن است خشم را به هنگامی که با موفقیت ابراز میشود به عنوان حالت لذتبخش رهایی از حالت تنش تلقی کرد.
بعد شادی و بعد پذیرش و بعد تنفر و بعد تعجب و بعد انتظار از دیگر اشکال هیجان هستند. هر یک از هیجانات به نوبه خود منعکسکننده بعد خاصی از شدت هیجان است و باید در نظر داشت که هر یک از این اصطلاحات به منزله واژه کلی برای نامیدن گروهی از واژههای هیجانی بکار گرفته شده است که در مراحل مختلف مبین شدت خاصی از هیجانات است.
«دوپره» تحت عنوان سرشت هیجانی حالتی را شرح داده است که درد آن بیمار در قبال قضایای بیاهمیت هیجانات شدید و عمیقی پیدا میکند این اشخاص دارای علائم بدنی، حساسیت شدید، اسپاسمهای احشائی و لرزش، دلهره، عدم تعادل حرارتی و غدهای میباشند. علائم مزبور یک تابلو عدم تعادل اعصاب رویشی همراه با غلبه سمپاتیک است بر اساس این هیجان و اشکال زیر مطرح است:
- اضطراب
- ترس
- خشم
- حمله هیجانی: که ممکن است به طور ناگهانی و شدید به شکلی که در اصطلاح معمول به نام حمله عصبی گفته میشود تظاهر کند، مشخصات آن احساس گرفتگی گلو، فریادها، اطوار نامربوط، اغلب از کار افتادن پاها توأم با سقوط شخصیت، گاهی حمله هیجانی شکل مهیج و جالب توجهی به خود میگیرد که در بیداری، خیالی را بدون توهمات واقعی بوجود میآورد.
- مانی هیجانی: منتها درجه فشار هیجانات مخصوصاً ترس یک حالت منگی هیجانی را بر میانگیزد که در آن حالت شخص شناسایی خود را کاملاً از دست میدهد مانند یک بیمار مبتلا به کاتاتونی منجمو و بی حرکت میماند پس از رفع حالت مزبور و به خود آمدن شخص ممکن است بعضی ناتوانیهای عملی مانند گنگی، کری ، کوری و غیره بر جا میماند. حالت مزبور به استثنای بعضی موارد وخیم به آسانی درمان میشود و بهبود مییابد.
ترکیب هیجانات
ابعاد هیجانی اولیه دارای ماهیت دو قطبی و شدت بیشتر در هر بعد است ما با توجه به این دو مورد به یک نوع الگو ساختگی و یا نگارهای نیاز داریم که بتواند خصوصیات و ساخت هیجانها را منعکس کند بنابراین از ترکیب هیجانهای مجاور یکدیگر یک هیجان مرکب حد وسط بوجود میآید مثلاً از ترکیب هیجان انزجار با انتظار باعث ایجاد بد گمانی میشود. از آنجا که هیجانها واکنشهایی هستند در مقابل شرایط خاص که به موجب پاسخهای تخریب ، دفاع، طرد و غیره میشوند میتوان چنین نتیجه گرفت که حالهای پایایی که هیجانهای مرکب را بوجود می آورتد باعث بوجود آمدن ویژگیهای شخصیت نیز میشوند.
ماهیت روان درمانی
«اسپینوزا» احساس تنفر را تنفر متقابل تشدید میکند اما می توان آن را با عشق از بین برد نیز به طور کلی جزء با یک عاطفه متضاد و قویتر نمیتوان از بروز عاطفهای جلوگیری کرد یا آن را از بین برد این یک راه برای غلبه بر هیجان است و دیگر راه این است که درمانگر آن جنبهای از تعرض را که سالمترند تقویت کند مثلاً بیمار تشویق میکند تا خشم را جایگزین ترسهای عصبی خود کند و روش دیگر درمان بازتاب شرطی که بازگو کننده همین تلاش است در این روش اخیر درمانگر قواعد مختلفی را ارائه میدهد که میتوان گفت برای افزایش انگیزه تدوین شده است اما در حقیقت تمایلات نامطلوب عاطفی را به تمایلات متضاد با آنها مبدل میکند.
ویژگیهای بالینی اختلال آسپرگر
1). مهمترین مشکل مبتلایان به اختلال آسپرگر در قلمرو تعاملهای اجتماعی قرار دارد که به صورت گریز از تماس جلوهگر نمیشود بلکه به منزله شکست در کوششهای ارتباطی نمایان میگردد.
نا رسایی تعاملهای اجتماعی بر این بیماران در سه سطح متجلی می شود، در نظر گرفتن قواعد بنیادی اجتماعی ، مشکلات سازشیی در جهار چوب ارتباطی و بالاخره بی اثر بودن تجربه بر یادگیری تعاملهای اجتماعی، بی مهارتی در برقراری تماس ، حالت عجیب و ساده لوحانه را در مبتلایان به اختلال آسپرگر ایجاد میکند. و آنها را به سوی انزوا طلبی میراند.
2). اختلالهای ارتباطی: اختلال بیان بر اساس عدم غتای حالتهای صورت و وجود حرکتهای نا متناسب با گفتار و اختلال دریافت و یا فهم زبان ناشی از اشتباهات در تفسیر علائم بدنی و هیجانی مخاطب.
3). سازش با محیط: این کودکان گرایش به استفاده قالبی و یکنواخت از اشیاء دارند نسبت به موضوعات پیچیده رغبت نشان میدهند و کوشش میکنند تا به حداکثر جزئیات در سطح انحصاراً عملی دست یابند و همچنین در برابر تغییر اشیاء یا مکانها مقاومت نشان میدهند.
4). ظرفیتهای روانی حرکتی: بهره هوشی بهنجار یا نزدیک بهنجار است، ظرفیتهای شناختی نامتناجساند و بهره هوشی کلامی اغلب بالاتر از بهره هوشی غیر کلامی است. شیوه فکری جنبه خاص دارد و بر یک فزون عقلی سازی شبه منطقی و نا منعطف استوار است که میتوان این بیماران را به تک گودیهایی که تحت تأثیر دیگران قرار نمیگیرد بکشد، نشانههای این اختلال دیر از اختلال در خودماندگی « کاتر» آغاز میشود، قبل از ورود به مدرسه اغلب شاهد یک تأخیر حرکتی و یا یک مهارت حرکتی هستیم. در چهارچوب آموزشگاهی مشکلات در قلمرو تعاملهای اجتماعی آشکار میشود. در این مرحله است که رغبتهای محدود خاصی ظاهر میشود.
در سن بزرگسالی بیماران دچار مشکلاتی در قلمرو هم احساسی و یا مشکل دهی تعاملهای اجتماعی هستند. بزرگترین مشکلی که میتواند به وجود آید بروز بیماریهای روانی دیگر است که از آن میان محققان به فراوانی اختلال افسرده وارد مرحله اول روان گسیختگی و یا فعالیت هذیانی و اختلالهای رفتار ضد اجتماعی در مرتبه دوم اشاره کردهاند.
نوعی تنها گرایی نیز در دوران سوم کودکی بوجود میآید که همان در خودماندگی است. کودک به تدریج هر رغبتی را از دست میدهد ، روابط خود را با دوستانش قطع میکند، بیش از پیش منزوی میشود، از معاشرات دوری میورزد و فعالیتهای فرهنگی و ورزشی خود را متوقف میکند.
انزئای عاطفی میتواند جنبه افراطی به خود بگیرد و با بی تفاوتی و سردی ارتباطی همراه باشد برخی اوقات کودک تا مدتها نوعی سازش سطحی اجتماعی را حفظ میکند اما این سازش معمولاً با اختلالاتی مانند امتناع از رفتن به مدرسه، گریز بدون انگیزه، بحران خشم یا پرخاشگری همراه است.
افسردگی
افسردگی یکی از رایجترین انواع ناراحتیهای روانی است که باعث مراجعه به روانپزشکان روانشناسان و دیگر متخصصان بهداشت روانی میگردد، از این لحاظ افسردگی با سرما خوردگی در میان ناراحتیهای جسمی قابل مقایسه است با این حال تفاوت ظریفی میان سرماخوردگی و افسردگی وجود دارد افسردگی کشنده است.
در هر لحظه از زمان 15 تا 20 درصد افراد بزرگسال جامعه ممکن است عوارض و نشانههای مختلف افسردگی شدید را از خود نشان دهند حداقل 12 درصد از جمعیت کشورهای پیشرفته در طی عمر خود برای معالجه علائم افسردگی شدید به متخصصان روانی مراجعه میکنند و حدس زده میشود که 75 درصد افرادی که در مؤسسات درمان روانی بستری می شوند دچار افسردگی میشوند. نسبت زنان به مردان افسرده در ممالک پیشرفته صنعتی تقریباً دو برابر است.
مطالعاتی که در سالهای اخیر از طرف متخصصان سازمان جهانی بهداشت در کشورهای در حال توسعه آفریقا و آسیا انجام گرفته از افزایش دامنه شیوع افسردگی در میان ملل در حال رشد حکایت میکند.
افسردگی درجات و انواع مختلفی دارد که از عوامل متعددی ممکن است ناشی گردد این عوامل شامل سرشت طبیعی ، وراثت ، اختلال در فعالیت شیمیایی و هورمونی بدن، اختلال در ترکیب شیمیایی انتقال دهنده مغز، تجارب خانوادگی (بخصوص داشتن پدر و مادر افسرده) ، از دست دادن یکی از والدین ، محرومیت از علاقه و محبت والدین، حوادث ناراحت کننده و منفی در سالهای اخیر زنرگی، همسر خشن و پرخاشگر، نداشتن روابط اجتماعی نزدیک با افراد قابل اعتماد، برخوردار نبودن از حمایت اجتماعی کافی و بالاخره نداشتن یا از دست دادن حس احترام و اعتماد به خود میگردد.
بارزترین و معمولی ترین نشانه افسردگی نوعی احساس ذهنی غم واندوه است یعنی احساس بدبینی و نا امیدی ، احساس تنهایی و بیتفاوتی و عدم علاقه فرد ممکن است در شرایطی که دلیلی برای گریه و اندوه ندارد دچار گریه شود. و برعکس در مواقعی که اتفاق واقعاً غم انگیزی رخ داده است نتواند گریه کند. فرد افسرده ممکن است در خوابیدن اشکال داشته باشد یا دائماً احساس خستگی کند و بیش از حد عادی بخوابد او ممکن است خود را آدم بیچاره و بیکی تصور کند و خود را به خاطر کمبودها و قصورهای جزئی سرزنش کند.
برای درمان افسردگی متخصصان روانی از روشهای متنوعی استفاده میکنند که از روانکاوی عمیق و دراز مدت تا دارو درمانی و استفاده از شوک الکترونیکی و شیوه سایکودرام و مشاوره درمانی و بستری کردن در بیمارستان را ممکن است در بر گیرد در سالهای اخیر استفاده از روشهای درمان روانی و رفتاری کوتاه مدت برای درمان افسردگی مورد توجه قرار گرفته و ارزیابی دقیق این روشها نتایج امیدوار کنندهای را بدست داده است. از جمله این روشهای موفق روش درمان شناختی است که توسط پرفسور آرون بک و شاگردان او در دانشگاه پنسیلوانیا در آمریکا ایجاد شده است.
بیقراری:
بیقراری را باید یک اختلال فعالیت عمومی شمرد، بیقراری حرکتی مرحلهای طبیعی از نمو حرکتی است. در اواخر اولین سال کودکی زمانی که کودک شروع به راه رفتن میکند فعالیت عقلانی وی افزایش مییابد طفل لاینفع در حرکت است ، به همه چیز دست میزند، هر شیء را میگیرد و بدون اینکه اهمیت دهد پرتاب میکند و میشکند.در حالت طبیعی این خصوصیت کم کم تخفیف پیدا میکند اما در کودکان بیقرار این حالت مستقر میماند. در دوره دبستان در چنین کودکی ضعف دقت بوجود میآید کودک گاهی چیزی را سریع یاد میگیرد اما به سرعت توجهش از آنچه که گفته شده قطع میشود، به محض کوچکترین اتفاق سربه هوا و گیج میشود. احتیاج فوقالعادهای به حرکت احساس میکند و طاقت نمیآورد که مدت زیادی در جایی بنشیند، این بیقراری با نشانهای ایدیوپاتیک (ساقهای بیقراری )همراه داست.
ساقهای بیقرار دریافت های حسی ناراحتکنندهای است که نیاز شدید به حرکت پاها را بوجود میآورد. این دریافتها با راه رفتن موقتاً آرام میگیرد ولی وقتی که ساقها بیحرکت میمانند ناراحتی از سرگرفته میشود این دریافتها میتوانند خواب را به تأخیر اندازند یا فرد را از خواب بیدار کنند. اختلال بینظم در عین حال هم بر روی فعالیت حرکتی و هم بر روی فعالیت هوشی گسترش مییابد بعد همین بیقراری در سنین جوانی و بلوغ تظاهر میکند چنین شخصی بعلت احتیاج به تغییر و تبدیل چندین شغل شروع میکنند و بدون انکه دربارهی آنها بتواند تصمیم قطعی بگیرد میل میکند برای دیدن ممالک در نیروی دریایی استخدام شود و اغلب در خانه به دوش زندگی میکند. باید خاطر نشان کرد بین افرادی که تغییر شغل میدهند نوع دیگری از بیقراری یافت میشود که دارای سرشتهای پارانوئید هستند افراد مزبور بدون اینکه بیقرار باشند یک «من هیپرتروفی» دارند. آنها احساس میکنند که موقعیتشان با لیاقتی که دارند موفق نمیکند لذا اغلب برای بهتر کردن موقعیت خود تغییر شغل میدهند.
علل بیقراری متنوع است که میتوان با آزمایش دقیق آنسفالیتهای جنبی به بعضی از علل آن پی برد، بهخصوص در مواردی که بیقراری حرکتی شدید توأم با حرکات ناگهانی و عدمهماهنگی حرکتی وجود داشته باشند.
بیقراری در نوجوانان
اختلال بیقراری میتواند یکی ازعلائم روان گسسیختگی باشد مثلاً اختلال پرسیون در نوجوانان حالت هیجانی و بیقراری عمدهترین علامت متساوی دپرسیون بهشمار میرود نوجوانان مدام بیقرار است، مایل نیست توجه خود را به چیزی جلب کند، در یک لحظه علاقه خود را به کار و یا شیای معطوف میدارد و در لحظهی دیگر به کار دیگری میپردازد. بیمار نمیتواند در اتاقی تعفا و آرام حتی برای چند دقیقه بنشیند و مطالعه کند. بعبارت دیگر بهطور مداوم دنبال تحلیل میگردد نوجوان از خستگی زیاد شکایت دارد و درعین حال بهطور خستگیناپذیر به فعالیت مشغول است. بعضی از نوجوانان از عدم قدرت برای تمرکز حواس و حافظه خود نسبت به دروس شکایت میکند و مجبورند هر صفحه کتاب را چندین بار بخوانند. علت پیدایش دپرسیون از دست دادن یک شی و یا چیزی است که کودکان و نوجوان به آن علاقه مفرط داشته است این علاقه ممکن است بهصورت آگاه باشد مثل از دست دادند پدرومادر و دوست صمیمی و یا چیزی باشد که به صورت ناخودآگاه بوده و یک معنای سمبلیکی برای کودک داشته است.
وسواس
روانشناسان وسواس را نوعی بیماری از سری نوروزهای شدید و سخت میدانند که تعادل روانی و رفتاری را از بیمار سلب و او را در سازگاری با محیط دچار مشکل میسازد، ماهیت وسواس یک محتوای نفسانی بهصورت تفکر، خیال، میل، کشش و حرکت بههمراه یک احساس اجبار درونی مقاومتناپذیر است که اساس آن هیجانی شدید و دورنی است و بهصورت اعمال بیرویهای در فرد ظاهر میشود که در خودآگاه ذهن است و با من در تضاد است که باعث اضطراب میگردد. علائم این بیماری مشکل از آداب و رسوم خشک و غیرقابل انعطاف است که اغلب جنبه سمبولیک و سحرآمیز دارد. در آن اعمال الزام، شگفتانگیزی، تکرار کلمات و اعداد اهمیت زیادی پیدا میکنند از علائم اولیه آن ترس، تکرار یک طرز فکر و اندیشه، تردید در عقاید و تصورات و در صورت نهائی احساس اجبار است ضعف روحی از نشانههای اصلی مرض است.
صورتهای وسواس:
- اجتناب: رفتار وسواس به صورت پرهیز و اجتناب از اشیاء، امور و برخوردها پدید میآید بیشترین جلوه این نوع در پرهیز از آلودگی است.
- تکرار و مداومت: عمل بیحاصل و بیهودهای تکرار میشود گویی که نیرویی از درون او را مجبور میکند که عملی را انجام داده تکرار نماید.
- تردید (بیتصمیمی و دودل بودن) : تردید در امور از صورت دیگر وسواس است مانند بستن در و شک در اینکه آیا آن را بسته یا نه؟
- شک در عبادت: جلوه دیگر از تردید شک در عبادت است مثلاً میخواهد نماز بخواند و شک میکند که آیا تکبیرهالاحرام را درست گفته یا نه؟
- ترس: ترس بیریشه و اساس که اغلب بهصورت ترس از ناپاکی و یا در مواردی ترسهای مبهم مثل ترس از کشتن کودک خود.
- دقت و نظم افراطی: همه چیز باید دقیقاً براساس ترتیبهای خاص قرار بگیرد تا هیچ چیز غلط و پیشبینی نشدهای پدید نیاید.
- اجبار و الزام: همه اعمال و آداب خود را به صورت جبر انجام میدهد مثلاً فرد خود را ناگزیر میبیند که فردی را از بالای ساختمان هل دهد.
- احساس بنبست: فرد حس میکند که در مسئلهای به بنبست خورد و تلاشهای مکرر و یکنواخت انجام میدهد و فکر میکند عدم انجام این اعمال گناه بزرگی است.
وسواس به دوگونه است که به شکلهای گوناگون خود را نشان میدهد:
1)وسواس فکری:
- اندیشه درباره بدن
- رفتار گذشته یا حال
- اعتقادات
- اندیشه افراطی
2)وسواس عملی
- شستوشوی مکرر
- رفتار منحرفانه
- دقت وسواس
- شمردنها
- راه رفتن
در وسواس فکری و عملی به نظر میرسد که شخص مجبور است درباره چیزهایی فکر کند که همواره آرزو کند بتواند راجع به آن اندیشید یا ناچار است اعمال را انجام دهد که دائماً به خود میگوید ای کاش میتوانستم آن را انجام بدهم.
پارانویا
پارانویا یک اختلال پیسکوزی است که با هذیانهای کاملاً نظامدار احساس تعقیب و زجر یا بزرگی مشخص میشود که این خصوصیات در بیمار مداومت دارد به شدت از ان دفاع میکند. علامت اصلی پارانویا احساس تحت تعقیب بودن، تحت جاسوسی قرار گرفتن، مورد بیمهری بودن و یا وسیله سوءاستفاده دیگران قرار گرفتن است، معمولاً اعتقادات پارانویایی بر روی یک مورد خاص مثل حسادت، پول، یا قدرت متمرکز میباشد. شایعترین هذیانها از نوع تعقیب و آزار است هذیان بزرگمنشی در این بیماران معمولا در ارتباط با عقاید مذهبی، اختراعات و غیره است که خود را فرد مهمی میپندارد؛ جاهطلبی زیاد همیشه وجود دارد، احساس خشم و آزردگی بسیار عمیق است و بیمار اینگونه احساسات را بهوسیله پرخاشگری رها میسازد. بیمار مبتلا به پارانویا بهشدت سعی میکند افکار و احساستش را تحت کنترل درآورد و به این دلیل گاهی برای انتقام از دیگران مدتها با دقت و زیرکی نقشه میکشد و از این رو بسیار خطرناک است، فرد از تعادل خوبی برخوردار است و معمولاً در تمام مدت زندگی به همین وضع باقی خواهد ماند. درواقع این افراد از مردم عادی تعادل روانی بهتری دارند، خونسردی آنان به اندازهای است که بهنظر غیرعادی میآید آنها آرم و خونسرد هستند و عقیدهی انها در مورد بزرگی خود تزلزلناپذیر است و معتقدند قادر به رفع هرگونه گرفتاری ناگهانی میباشند.
خصوصیات اصلی پارانویا:
1)بدگمانی: فرد نسبت به انگیزههای دیگران بیاعتماد است و میترسد مورد سوءاستفاده دیگران قرار بگیرد.
2) تکرار محافظهکارانه: اعمال دیگران را به صورتی برداشت مینماید که بدگمانی خودش را مورد تائید قرار بدهد و دیگران را به خاطر اشتباهات خود سرزنش میکند.
3) خصومت: نسبت به سوءرفتار و بیعلاقگی دیگران شدیداً پرخاش و خصومت نموده و بیشتر بدگمان میگردد.
4) بصیرت پارنویای: لحظهای که همه چیز روشن گردد فرد متوجه تجربیات عجیب خود میشود.
5) هذیان: هذیانهای تعقیب و آزاری که ممکن است بیمار در انها نفعی داشته باشد با ظاهری منطقی و متقاعد کنند بروز میکند که بعداً هذیانهای بزرگمنشی نیز ظهور میکند. بیماری پارانویا بسیار نادر است تقریباً یک تا دو درصد از کل بیماران روانی را شامل میشود این اختلال در مردان بیشتر از زنان است و ازنظر ساختار ژنتیکی این بیماران شبیه به بیماران مبتلا به اسیکزوفرنی هستند این بیماری به تدریج ظاهر میشود و اختلال کلی شخصیت ندارد. نشانگان تمایل به این بیماری بیشتر در افراد دانشجو یافت میشود افرادی که استعداد ابتلا به پارانویا را دارند ممکن است به همان حال باقی بمانند یا دچار پیسکو شوند. مکانیزم این بیماران برونفکنی است.
انواع پارانویا
پارانویا بهگونههای مختلف دستهبندی شده است که به شرح زیر میباشد:
1)ازنظر عکسالعمل به دوگونه تقسیم میشود:
- پارانویا: که بیماری مداوم و غیرقابل علاج است.
- پارانوئید: که گاهی به ان پارانوفویای خالص میگویند و بسیار نادر است که مشخصات بارز آن توهم سیستماتیک خود بزرگبینی و ترس از آزار است و امکان درمان وجود ندارد.
2)ازنظر Dsm III:
- پارانویا: به آهستگی رشد یافته و سیمپتوم اصلی ان سیستم هذیانی گزند و اسیب و بزرگ منشی سازمانیافته است.
- پارنوئید: به جز درمورد سیستم اعتقادات هذیانی داراری شخصیت نرمال است و علائم سایکوتیک مانند توهم، اختلال افکار و بیتفاوتی عاطفی نشان نمیدهد و سیستم هذیانی اعتقادی دائما درحال تغییر است. این بیماری به دنبال استرس شدید بروز نموده و پس از رفع مشکل نیز بهبود مییابد.
- پارنوئید مشترک: بسیار نادر است که به صورت همزمان در همسر، فرزند و فرزند خوانده دیده میشود.
علل پارانویا:
اغلب پارانویاها در خانوادههایی بزرگ شدهاند که جو قدرت یا انحصارطلبی و انتقاد حکمفرما بوده است. این افراد در کودکی خجول و بیاعتماد بوده و در مورد آنها اعتماد متغیر اعمال شده است. خانوادهای افراد پارانوئید نسبت به دیگران احساس برتری داشته و در شرایط طرد اجتماعی بیشتر سعی دارند که این احساس را همچنان حفظ نمایند. مسینر معتقد است: پارانویا اقدام مایوسانه جهت حصول ایگو است «پارانوئیدها به خاطر دفاع یک جانبه مجکوم به شکست هستند و هر شکست یاس و حساسیت و بدگمانی بیتشر بیماری را به همراه دارد.
درمان بیماری:
درصورت کشف بیماری در مراحل اولیه رواندرمانی گروهی یا فردی میتواند موثر باشد چنانچه بیمار پارانوئی از درمان استقبال کند نتیجه غالباً بهتر است، گاهی شرطیسازی اجتنابی اعتقادات هذیانی همراه با تقویت مثبت رفتار جانشینی مفید واقع شده است. ولی اگر سیستم اعتقادات کاملاٌ سازمان یافته باشد ایجاد تغییر در آنها مشکل است. یک علت آن این است که فرد تمایلی به درک حقیقت نداشته و نیازی به درمان نمیبیند و فقط محتاج قضاوت است در این حالت پس از مدتی که اطمینان مییابد درصورت عدم تغییر برای همیشه در بیمارستان میماند سیستم هذیانی خود را فرو برده و تظاهر به بهبود میکند ولی درواقع به اعتقادات خود اعتماد بیشتری کردهاند.
شخصیت ضداجتماعی
شخصیت ضداجتماعی گسیخته و مخرب بوده اشکالات اخلاقی و وجدانی عمیق و همه جانبه دارد انها قادر نیستند ارزشهای فردی و اجتماعی و گروهی را رعایت نمایند. خودخواه، بیمسئولیت، بیعاطفه و انفجاری هستند، احساس گناه نمیکنند و تنبیه در آموزش انها موثر نیست، تحمل شکست را ندارند و دیگران را به خاطر اشتباهات خود سرزنش مینمایند.از نشانههای شخصیت ضداجتماعی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
شرم تصنعی و هوش زیاد، فقدان هذیان و سایر علائم تفکر غیرمنطقی، فقدان سیمپتومهای نوروتیک و سایکوتیک، بیاعتمادی، نداشتن صداقت و صمیمیت، فقدان پشیمانی و خجالت فقدان محرک کافی جهت رفتار ضداجتماعی، قضاوت ضعیف و شکست در درس آموختن از تجربه، خود محوری پاتالوژیک و عدم آموختن از دیگران، کمبود عمومی واکنشهای عاطفی، نداشتن بصیرت عدم احساس مسئولیت در روابط بین فردی، انجام اعمال تخیلی در حین نوشیدن مشروبات الکلی و حتی بدون آن، خودکشی بندرت وجود دارد، زندگی جنسی نامنظم با جزئیات خاص گسسته در تعقیب طرحهای زندگی، اشکال در فهم و ذهن عینی.
نشان مشخص این اختلال عبارت از یک نگرش درندهخوئی نسبت به دیگران و بیاحساسی مزمن و بیتفاوتی نسبت به حقوق انان که به صورت دروغ، دزدی، کلاهبرداری و سوء رفتار جلوهگر میشود. شیوع اختلالات شخصیت ضداجتماعی 2 تا 3 درصد و در مردان چهاربرابر زنان است. جرم این افراد برخلاف میل و ارادهشان صورت میگیرد و ناشی از شرایطی میباشد که هیچ کنترلی روی آن ندارد این افراد بعنوان افراد مبتلا به اختلال اراده شناخته میشوند. زیرا به نظر میرسد که این افراد خواه به دلیل زیستی، خواه اجتماعی و خواه روانی قادر به اداره امور زندگی خود نیستند اظهار میدارد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی از نظر ساختار روانی شبیه کودکان 10 ساله هستند به این معنی که هر دو گروه نمیتوانند مسئولیتی به عهده بگیرند خصایص شخصیت ضداجتماعی تحت سه گروه به شکل زیر طبقهبندی میشوند:
- بیهدف بودن رفتار ضداجتماعی برانگیخته
- فقدان وجدان و احساس مسئولیت نسبت به دیگران
- فقر هیجانی
این افراد وفاداری قوی نسبت به دسته خود دارند این افراد ازخطر سایر اختلالات روانی مصون نیستند ولی به هر صورت زمینه تربیتی و عایقسازی آنها معمولاً حتی در مقابل احکام زندان مانع تجزیه و انحلال ایگو یا من آنهاست.
علل رفتارضداجتماعی
چهار منبع بالقوه برای این اختلال مورد توجه قرار گرفته 1-زمینه خانوادگی و اجتماعی 2- نارساییهای یادگیری 3- وراثت4- بدعملکردی فیزیولوژیایی
- زمینه خانوادگی و اجمتاعی: درونی نکردن ارزشهای اخلاقی جامعه، مشاجرهها و درگیریهای والدین، بیبارگی و بیثباتی والدین و بیتوجهی پدر از مهمترین عوامل ایجادکننده فضای هیجانی ضایعهگر برای این اختلال محسوب میشود.
- نارساییهای یادگیری: کلکلی در بررسیهای خود دریافت که افراد ضداجتماعی در یادگیری اجتماعی هستند و در قضاوت و داروی ضعیف میباشند.
- وراثت: در مطالعاتی که به عمل آمده این موضوع به اثبات رسیده که کودکانی که پدران انها جرمی مرتکب شدهاند در بسیار مواقع باوجودی که کودک جدا از پدر زندگی میکرده مرتکب جرم شده است. و این درصد بسیار بیشتر از کودکانی است که پدران آنها جرمی مرتکب نشدهاند.
درمطالعه دیگر وجود کروموزم y اضافی به صورت yy بعنوان عامل رفتار تجاوزگرانه نشان داده شده است.
4)عملکرد فیزیولوژیایی: مشخص شده است که عده زیادی از افراد ضداجتماعی دارای امواج مغزی غیرعادی هستند. از شایعترین اختلال EEG فروانی امواج کوتاه است و نوع دیگر از این نابهنجاریها کندی امواج است که امواج آنها شبیه کودکان است که نشان از نارسایی رشد مغز میباشد. دندانههای ناگهانی در امواج اختلال یادگیری است که در 40 تا 45درصد از افراد ضداجتماعی دیده میشود که این رقم در افراد عادی 1 تا 2 درصد است. همینطور امواج غیرطبیعی لوپ تمپورال نیز مشخص شده است.
رفتار ضداجتماعی در کودکان و نوجوانان
اصطلاح اختلال سلوکی به جای رفتار ضداجتماعی برای افراد زیر 18 سال درنظر گرفته شده است. رفتارهایی که نشانه معمولی اختلال سلوکی هستند عبارتند از: جیببری، کیفزنی، سرقت و…
پرخاشگری
شخصیت انفجاری یا پرخاشگرانه با نشانه بارز بیثباتی خلقی و علائم زیر مشخص میشود: هیجانپذیری، پاسخهای فوری و حساب نشده به محرکها و فشارها، عصبانیت توام با رفتارهای ناشایست، احساس پشیمانی و گناه به دنبال اهانت به دیگران. پرخاشجویی از لحاظ غیرسازشی، بدخیم یعنی ویرانسازی و شقاوت در برابر تحدید نیست ازلحاظ تکامل نوعی برنامهریزی نشده است. تنها ویژه انسان است، از لحاظ زیستی زیانآورد است زیرا از لحاظ اجتماعی خانمانسوز است. پرخاشجویی بدخیم اگرچه غریزه نیست توانایی انسان است که دقیقاً در اوضاع هستی انسان ریشه دارد.
پرخاشگری و ناکامی
هیچکس نمیتواند منکر پرخاشگریهای انسان بشود زیرا در زندگی روزانه پیوسته درمعرض صدمات آن هستیم، مدتها فکر میکردند که کودک موجودی پاک و آرام است و میکوشیدند تا عکسالعملهای پرخاشگرانهاش را گذرا نشان دهند اکنون میدانیم که از لحظات اولیه زندگی کششهای پرخاشگرانه در کودک ظهور میکند میتوانیم آنها را تشریح و تحلیل کنیم و تغییر و تحولشان را در جریان زمان دنبال نمائیم. «ولچ معتقد است که پرخاشگری نیروی ذخیره و اجرائی جملهها نیست که اماده برانگیخته شدن است» و مایر 8 نوع رفتار پرخاشگرانه میشمارد که هر کدام متکی به جریان عصبی مشخص است که در آغاز تولد و در جریان رشد متمایز میشود، پرخاشجویی برای جانشینی، پرخاشجویی میان نرها، پرخاشجویی به واسطه ترس و یا برای ستیزهجویی و حفظ قلمرو، پرخاشجویی مادران و یا اظهار تمایلات جنسی.
اختلالات کرداری:
اختلالاتی نظیر رفتارهای تخریبی در گروههای مختلف سنی که به عدم تصویب اجتماعی منجر میگردند در اینجا طبقهبندی میشوند وجه تمایز بین این اختلالات و اختلالات سازگاری در آن است که در این گروه از اختلالات از طرفی ثبات و تداوم بیشتر دیده میشود و از سوی دیگر نمیتوان ارتباط و تناسبی را بین انها و فشارها و ناملایمات موجود جستوجو کرد، تفاوت آن با اختلالات شخصیتی در ان است که در این گروه از اختلالات نمیتوان نابهنجاریهای عمیق که در سنین نوجوانی یا زودتر ریشه میگیرند پیدا کرد، نمونهای از اختلالات را شرح میدهیم:
1)آشفتگی کرداری غیرجمعی( فردی، نامعمول) اختلالهایی که با رفتارهای نظیر عصیانگری، دزدی، دروغگویی، آزار رسانی و اختلال در رابطه با دیگران مشخص میگردد، عصیانها و بزهکاریهای جنسی را نیز میتوان در این گروه جای داد، عدم توفیق درهم حسی بودن با دیگران، سطحی بودن روابط، عدم توجه به خواستهای دیگران و عدم احساس گناه از نشانههای بارز بالینی و اختلال کردار میباشد.
2)آشفتگی کردارجمعی: اختلالت کرداری در آن دسته افرادی که با گروههای بزهکاری همانندسازی و پیوند داشته از آنها پیروی دارند در این گروه جای میگیرند، وفاداری به این گروه ها به شکل دزدی گریز از مدرسه؛ غیبت از خانه در شبها و زیادهرویها و بیپرواییهای جنسی و بزهکاریهای گروهی شکل گوناگون است اختلال را نشان میدهند.
3)کردار اجباری: اختلال کردار بزهکاریهای که از روی اضطراب و تکاتشوری صورت میگیرد جزء این گروه قرار دارد.
4)آشفنگی توأم با عاطفی و کرداری: هرگاه که اختلالاتی که در شمارههای 1 و 2 و 3 این گروه تشخیص برشمردیم با اختلالات بارز عاطفی نیز همراه باشد در این طبقه جای دارند بعنوان مثال میتوان از برهکاری نوروتیک نام برد.
5) سایر اختلالات کرداری
6) اختلالات کرداری نامشخص
منبع
شريفي، سيمين (1391)، رابطه اختلالات شخصيتي و فرار دختران، پایان نامه کارشناسی، علوم تربيتي ،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید