نوروفیدبک و  بیوفیدبک

 بیوفیدبک

بیوفیدبک  به عنوان یک رشته از اواخر دهه 1960 شروع به رشد کرد. این روش از ابزارهای مشاهده گر که به بدن وصل هستند استفاده می‌کند تا اطلاعاتی در مورد عملکرد برخی از کارکردهای زیست شناختی بدنشان به آنها ارائه کند. به این ترتیب افراد قادر به مشاهده اطلاعاتی در مورد بدنشان که در حالت عادی به آن هشیار نیستند از قبیل درجه حرارت، فشار خون، تعداد و عمق تنفس، سطح تنش ماهیچه ای و حتی فعالیت‌های مغزی شان خواهند بود. این حقیقت کشف شده که هر چه افراد دسترسی جزئی تر به اطلاعات درباره آن چه در بدنشان در حال انجام است داشته باشند قادر به کنترل هشیار یا نیمه هشیار عملکردهایشان خواهد بود .واژه بیوفیدبک یا پسخوراند زیستی عبارت اختصاری مفاهیم فیدبدک خارجی روان فیزیولوژی و در برخی موارد درک فضایی تقویت شده می‌باشد. این تکنیک در آغاز با به کارگیری مفاهیمی از علوم مختلف در دهه 1950 مورد استفاده قرار گرفت، به تدریج رواج یافت و نهایتاً در 1969 به این نام شناخته شد. ایده‌های متعددی از علوم مختلف از جمله یافته‌های مطالعاتی در زمینه شرطی سازی دستگاه عصبی خودکار، سایکوفیزیولوژی، رفتار درمانی، راهبردهای کنترل استرس، مهندسی پزشکی و سایبرنتیک، به پرورش مدل کاربردی بیوفیدبک و شکل گیری آن به شکل امروزی کمک کرده است.

حوزه ی تعریف کننده‌ی بیوفیدبک، علم سایبرنیتیک  می‌باشد که به طور مستقیم به تعریف پردازش اطلاعات و ارائه‌ی فیدبک در سیستم‌های گوناگون می پردازد.طبق یکی از اصول پایه‌ی سایبرنیتیک، فرد نمی‌تواند متغیری را کنترل کند مگر این که اطلاعات لازم در مورد آن متغیر را دریافت نماید. این اطلاعات را فیدبک  می‌نامند. اصل دیگری نیز بیان می دارد که وجود فیدبک خارجی یادگیری را ممکن می‌سازد . در بیوفیدبک کاربردی هدف اصلی بالا بردن آگاهی شخص نسبت به آنچه در بدن و حتی در مغزش به وقوع می پیوندد و افزایش قدرت کنترل بر آن است. با ارائه این تکنیک افراد فیدبک‌های واضح و مستقیمی را از سیستم فیزیولوژی شان دریافت می دارند که به آنها در کنترل عملکرد این سیستم کمک می نماید. به عنوان مثال با استفاده از دستگاه برق نگار ماهیچه (EMG) شخص در مورد فعالیت ماهیچه‌ها و انقباض آنها آگاهی می‌یابد و با استفاده از فیبدک عینی که از دستگاه EMG دریافت می‌کند خواهد توانست کنترل بهتری در کاهش، افزایش و تنظیم انقباض عضلاتش داشته باشد. آنچه در روانشناسی رفتاری به عنوان شرطی سازی عاملی تعریف شده و از اصول اولیه یادگیری دانسته شده، در سایبرنیتیک نوعی ارائه فیدبک گفته می‌شود.

فیدبک‌هایی که از نتایج مثبت یا منفی یک رفتار به دست می آیند و می‌توانند موجود را شرطی نموده و یا تغییر رفتار ایجاد نمایند. به همین دلیل بسیاری از متخصصین به ویژه روانشناسان، بیوفیدبک را نوعی یادگیری عاملی می دانند یا با دیدگاه شناختی آن را به عنوان مدلی از پردازش اطلاعات در سیستم شناختی تعریف می نماید. علاوه بر تحقیقات انجام شده در علوم اعصاب، رفتار و سایبرنیتیک، عوامل فرهنگی فرد نیز در پیدایش و رشد بیوفیدبک بسیار موثر بوده اند. که از مهم ترین آن‌ها کاربرد روش‌های آرام سازی بوده است. روش‌های مختلف آرام سازی عمدتا ریشه در فرهنگ شرقی داشته و به ویژه در مکاتی یوگا و ذن آموز داده شده اند. یوگی‌ها و اساتید ذن طی مراقبه‌های عمیق قادر هستند تغییرات چشمگیری را در فیژیولوژی طبیعی شان ایجاد کنند.

از همین رو برخی از متخصصین از بیوفیدبک، که هدفش داشتن کنترل بیشتر بر تغییرات فیزیولوژیک است، که به عنوان ؛ یوگای غرب  یا  ذن الکتریکی نام می بردند.از سویی حوزه‌ی مهمی از رفتاردرمانی به تحقیقات در زمینه‌ی استرس و علائم جسمی و ایمونولوژیک ناشی از آن اختصاص دارد. در بسیاری از سیستم‌های کنترل استرس، به ایجاد آگاهی نسبت به علائم ناشی از استرس و در مقابل وضعیت داشتن آرامش پرداخته می‌شود.در واقع مدل‌های مختلف آرام سازی که برگرفته از مکاتب ذکر شده هستند به دو روش تمرکز بر اندام، نظیر آموزش آرام سازی پیش رونده و یا خودآموزی آرام سازی و یا افزایش تمرکز ذهنی به ایجاد هماهنگی فیزیولوژیک و افزایش آرامش ذهنی می پردازند .

بیوفیدبک بر این نکته تاکید دارد که انسان قادر است به طور ارادی بر عملکرد سیستم خودکار جسمش تاثیر بگذارد. به عنوان مثال در طول چند روز می‌توان به فرد آموخت که بدون ایجاد انقباض عضلانی حرارت یک دستش را به پنج تا ده درجه سانتی گراد بیشتر از دست دیگرش برساند. این مثال یکی از روشهای بیوفیدبک برای کنترل سردردهای میگرنی از طریق هدایت خون بیشتر به محیط و کاهش جریان خون در سر می‌باشد. اما یک ویژگی مهم بیوفیدبک که از اجزای اصلی آن به حساب می آید و آن را از روشهای آرام سازی و تمرکزی متمایز می‌کند، استفاده از ابزار و ماشین‌های مختلفی است که به دریافت فیدبک و داشتن درک بهتر و نهایتاً اعمال کنترل بیشتر به فرایندهای نظیر انقباض عضلات، دمای پوست، ضربان قلب، فشار خون و …کمک نمایند برخی از این ابزارها عبارتند از:

برق نگاری ماهیچه ای (EMG): دستگاه EMG انقباض عضلاتی را به عنوان نشانه ای از استرس روانی که فرد متحمل است اندازه گیری می‌کند. در بیوفیدبک عضلات پیشانی بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. حتی در فلج اندام، مثلاً به دنبال سکته مغزی که فرد هیچ گونه دریافت حسی نداشته و نیز قادر به حرکت دادن عضو به طور ارادی نیست، دستگاه EMG فعالیت الکتریکی عضلات را شناسایی کرده و سیگنال هعای مربوطه را به صورت امواج صوتی و یا رنگ به فردنشان می‌دهد و او را نسبت به وجود انقباضات خفیف آگاه می‌سازد. با تشدید سیگنال گرفته شده از عضلات می‌توان به طور غیرمستقیم دستگاه عصبی را به ایجاد تحریک بیشتر واداشت. با ادامه این روند نهایتا اتصالات عصبی بیشتری در ماهیچه‌ی دچار اختلال ایجاد شده و بیمار بخشی از توان حرکتی اش را به دست خواهد آورد.البته دستگاه EMG در بیوفیدبک بیشتر برای افزایش رهاسازی عضلات تحت انقباض استفاده می‌شود. هنگامی که الکترود جریان الکتریکی ناشی از انقباض عضلانی را منتقل می نماید، ماشین توسط سیگنال فرد را از وجود انقباض آگاه می‌سازد و وی با دریافت پیامی عینی وجود انقباض را بهتر درک می‌کند. این آگاهی به وی کمک خواهد کرد که در فعالیت‌های روزمره در صورت وجود انقباضات ناخودآگاه ناشی از استرس، سریع تر متوجه آن شده و به طور ارادی جلوی پیشرفت انقباضات را بگیرد و نهایتا برخی از علائم جسمانی ناشی از استرس یا درد را کاهش دهد.

پاسخ گالوانیک پوستی (GSR): جریان الکتریکی بسیار ضعیفی در پوست وجود دارد که افراد قادر به درک آن نیستند. این دستگاه براساس تغییرات آب و املاح موجود در مجاری غدد عرق، فیدبک قابل درکی از این جریان را ارائه می‌دهد. هرچه فرد از نظر هیجانی برانگیخته تر باشد فعالیت غدد عرق بیشتر و جریان الکتریکی بیشتر خواهد بود. GSR در درمان فوبیا، اضطراب، تعریق شدید و غیره کاربرد دارد. ورزشکاران نیز از این دستگاه جهت کاهش بی قراری و اضطراب قبل از مسابقات بهره می برند .

در کل مدل‌های بیوفیدبک در دو شکل قرار می‌گیرند:

  • بیوفیدبک سیستم عصبی پیرامونی، که مرتبط با سیستم عصبی پیرامونی و عمدتاً بخش‌های سمپاتیک و پاراسمپاتیک است GSR ، EMG و STBF بیوفیدبک درجه حرارت پوستی در این گروه قرار می‌گیرند.
  • بیوفیدبک سیستم عصبی مرکزی یا همان نورفیدبک که به دو شکل نورفیدبک بر پایه مغز نگاری الکتریکی و نورفیدبک بر پایه مغز نگاری خونی است.

نوروفیدبک

شکلی از بیوفیدبک که افراد را قادر می‌سازد وضعیت روحی روانی خود را با تنظیم فعالیت الکتریکی مغز خود تغییر دهند. نورفیدبک یا EEG بیوفیدبک است. دلیل تمرکز ویژه روانشناسی بر این حیطه این است که مغز تنظیم کننده مرکزی هیجانات، نشانگان فیزیکی، افکار و رفتارهایی است که بسیاری از مشکلات را که افراد را به مطالبه مشاوره و درمان روانشناختی وادار می‌کند تبیین می‌کند. نوروفیدبک بر پایه ایده پذیرفته شده ارتباط ذهن,  بدن و شامل آموزش ذهن برای عمل به شیوه ای بهینه به منظور تجربه درست رفتاری، فیزیکی، شناختی و هیجانی است و در واقع توانایی ذهن را برای بازسازی، تغییر و التیام خود به روش طبیعی درگیر و افزایش می‌دهد ، به طور کلی نوروفیدبک در دو شاخه عمده اثربخش است:

  • نرمال سازی EEG
  • رشد فردی و انعطاف پذیری ذهنی .

نوروفیدبک روش ایمن و بدون دردی است که طی آن حسگرهایی که الکترود نامیده می‌شوند به سر بیمار متصل می‌گردد . نوروفیدبک فرآیند ضبط و فرستادن داده‌ها به سوی مراجع است . در این روش، حسگرهایی که الکترود نامیده می‌شوند به پوست سر بیمار وصل می‌شوند. این حسگرها اطلاعات مربوط به سطح فعالیت مغزی افراد را ثبت و در غالب امواج مغزی به آن‌ها نشان می‌دهد.اطلاعات دریافتی پیرامون فعالیت مغزی بیمار، توسط دو مانیتور قابل مشاهده است. در نتیجه فعالیت امواج مغزی از جمله :آلفا، تتا، بتا  و دلتا، که فرآیندهای ناهشیار و خارج از اراده‌ی فرد هستند، برای بیمار و درمانگر کاملا محسوس می‌گردد و بیمار با کمک درمانگر و با دریافت محرک‌های دیداری,  شنیداری قادر خواهد بود هر یک از امواج آلفا، بتا، تتا و دلتا و …را که در مقایسه با پایگاه داده‌های نرمال موجود، نابهنجار تشخیص داده شده و خارج از شکل طبیعی مثلا: با بسامد بالاتر یا پایین تر ازحدمعمول، شدت بیشتر یا کمترازحالت نرمال عمل می‌کنند، کنترل کرده وطی جلسات آموزش به حالت بهنجار تبدیل کند.  ابزارهای مورد استفاده در نوروفیدبک ،الکترودها و دستگاه ثبت امواج، صرفاً به عنوان منبع ثبت، عینی سازی و ارائه اطلاعات استفاده می‌شوند و هیچ گونه جنبه‌های تهاجمی ندارند.

در واقع نورفیدبک یک سیستم انتقال یک سویه اطلاعات از دنیای درون مغز به دنیای بیرون است، و هیچ چیزی از بیرون وارد مغز نمی‌شود .ابتدا مصاحبه ای اولیه ای جهت به دست آوردن توصیفی از علائم و شناسایی کلی از تاریخچه سلامتی و خانوادگی افراد انجام می‌شود. می‌توان آزمون‌های دیگری هم انجام داد. از فرد EEG گرفته می‌شود و سپس تحت اولین جلسه آموزش قرار می‌گیرد. جلسه اول ممکن است حدود دوساعت طول بکشد، سایر جلسات حدود چهل وپنج دقیقه تا یک ساعت طول می کشد. تعداد جلسات حداقل سه روز در هفته و درباره‌ی برخی از اختلالات مثل سوء مصرف مواد و وابستگی به مواد هر روز هفته می‌باشد. طی جلسات درمانی بیمار در یک اتاق نسبتاً آرام روی یک صندلی راحت نزدیک به سیستم کامپیوتری تصویری قرار می‌گیرد. درمانگر براساس پروتکل درمانی، حسگرهای  مخصوص ضبط امواج مغزی را به سر و گوش‌های بیمار وصل می‌کند. هیچ چیزی از کامپیوتر به حس گرها منتقل نمی‌شود، این یک انتقال یک سویه از حس گرها به کامپیوتر است تنها احساس فیزیکی که وجود دارد آگاهی از وجود حس گرها روی مو یا چسبیده به گوش است.

یک یا چند حس گر روی فرق سر و یکی هم روی هر یک از دو گوش قرار می‌گیرد.امواج دریافتی به وسیله‌ی یک تقویت کننده و یک دستگاه کامپیوتری که علائم را پردازش کرده و پسخوراند مناسب را فراهم می آورد، پی گیری می‌شود. در رایج ترین روش مورد استفاده برای نوروفیدبک، بیمار در مانیتور خود یک بازی ویدئویی را انجام می‌دهد. البته بر خلاف بازی‌های رایج بیمار نباید از دست خود استفاده کند، بلکه این کار را از طریق امواج مغزی خود انجام می‌دهد.درمانگر در طول درمان، امواج مغزی و تحلیل‌های صورت رفته از آنها را در مانیتور خود مشاهده می‌کند و جریان بازی را به گونه‌ای هدایت می‌کند تا الگوی مناسب و بهنجار امواج مغزی فعال شود. از آزمودنی خواسته می‌شود که این بازی یا صوت و نمایش را به وسیله مغزش و تنها با تمرکز بر روی آن، بدون به کارگیری دست‌ها هدایت کند. بازی به گونه‌ای توسط درمانگر نتظیم می‌شود که با افزایش یا کاهش فعالیت در یک موج مورد نظر تقویت ارائه می‌شود. وقتی فعالیت در یک باند نامناسب افزایش یا کاهش می‌یابد بازی یا تقویت‌ها بازداری می‌شود. به تدریج مغز و به دنبال آن فرد یاد می‌گیرد به علائم خاصی پاسخ دهد و کم کم یادگیری پیرامون امواج مغزی جدید جایگزین الگوی امواج مغزی غلط قبلی می‌شود  الگوی جدید آن چیزی است که به آنچه در افراد فاقد اختلال به طور نرمال وجود دارد نزدیک تر است .

مبانی نظری نوروفیدبک

پس از کشف نقش مهم مغز در فرایندهای هیجانی، تحول فرد و صفات شخصیت و این که بدعملکردی مغز، بدعملکردی رفتاری و روانی و اختلالات مختلف روانشناختی را ایجاد می‌کند . تصویربرداری مغزی به دانشمندان اجازه داده تا متابولیسم فعالیت نواحی خاصی مغزراحین فعالیت‌های هیجانی, شناختی مشاهده کنند ،این دانش کلید درک چگونگی اثربخشی نورفیدبک در درمان و کمک به بیماران است.مکانیسم زیربنایی اثربخشی درمان‌های طولانی مدت نورفیدبک در تغییرات رفتاری، به وسیله تحقیقات انجام شده در زمینه انعطاف پذیری عصبی تبیین شده است. محققان نشان داده اند تجاربی که فعالیت عصبی را تحریک می‌کنند، می‌توانند ساختار و عملکرد مغز را تغییر دهند. یکی از تبیین‌ها این است که تحریک مغزی، فعالیت الکتریکی مغز، ترکیب، ترشح و فعالیت نوروتروفین‌ها را افزایش می‌دهند.

که این خود منجر به پیوستگی و اتصال سیناپسی بیشتر می‌شود . در واقع مکانیسم اثربخشی این روش بر این اساس است که مغز دائما سازش پذیر و دارای قابلیت بالای یادگیری است و می‌تواند یاد بگیرد عملکردش را تغییر دهد و بهبود دهد. اگر سرنخ‌هایی درباره‌ی این که چه چیز باید تغییر کند در اختیارش قرار داده شود .تحریک درست و به موقع مغز می‌تواند باعث رشد و عدم تباهی مغز و سیناپس‌ها و حتی شکل گیری سیناپس‌های جدید و آغاز فعالیت بهنجار در آن‌ها شده و در بهبود اختلال روان شناختی موجود موثر باشد؛ و بالعکس عدم تحریک به موقع و درست سیناپس‌ها باعث کاهش تدریجی فعالیت‌ها و تاخیر رشد عصبی و مرگ سیناپسی و به دنبال آن بروز علائم اختلالات مختلف می‌شود. اساس شکل گیری نوروفیدبک همین فرضیه‌ی عصب شناختی است .

در فرایند نورفیدبک یادگیری به سه شکل رخ می‌دهد:

یادگیری نیمه هشیار، که در آن طی یک فرایند زیر سطح هشیاری، مغز شروع می‌کند به بازشناسی خود روی صفحه نمایش کامپیوتری و ایجاد تغییرات لازم برای ادامه بازی و دریافت محرک تقویتی. همزمان ممکن است فرد احساس کند کاملاٌ از این فرایند جداست و تنها به صدا گوش کند یا به نمایش نگاه کند بدون ادراک آن به عنوان فرایند فردی. حیوانات با این نوع یادگیری میتوانند یاد بگیرند عملکرد مغزی شان را جهت دریافت تقویت تغییر دهند.

یادگیری از طرق تداعی و ارتباط هشیارانه بین نشانه‌های هدف ؛علائم بینایی و شنوایی و چگونگی احساسات فرد. فرایندی هشیارانه و شامل افزایش هشیاری از احساسات در بدن فرد و توانایی فرد در انجام ارادی اعمالی که برای ایجاد آن احساس لازم است. مثلاً آگاهی از این که اگر من آلفای بیشتر در مغز ایجاد کنم چه احساسی در من رخ خواهد داد؟

فرایندی ناهشیار که در آن تغییرات مورد انتظار برنامه نوروفیدبک در اثر راه اندازی و تمرین در گذرگاه‌های عصبی واقع می‌شود. هرچه تمرین مغزی به سوی حالت بهینه برود، انعطاف پذیری بیشتر در پاسخ دهی به محرک‌ها جهت دریافت تقویت مثبت رخ خواهد داد، که این از طریق گسترش گذرگاه‌های و سیناپس‌های عصبی رخ می‌دهد . مطالعات نشان دهنده‌ی شباهت بسیار بالای این فرایند‌ها، با مراحل وقوع شرطی سازی عامل بوده است. از آنجا که اثر بخشی نورفیدبک براساس یک فرایند یادگیری و شرطی سازی عاملی است، طول دوره درمان معمولاً بلند مدت ؛ حداقل سی جلسه می‌باشد، به ویژه که نورفیدبک با مغز و شرطی سازی و ایجاد تغییر در یادگیری مغزی سر و کار دارد، که این خود طول دوره‌ی درمان را طولانی تر می‌سازد .این روش به عنوان شکلی از درمان با استفاده از دستگاه‌های نمایش‌گر، به عملکردهای جسمانی افراد توجه کرده و با ارائه بازخوردی از این عملکردها به افراد، یکسری اطلاعات زیستی درباره بدنشان به آنها می‌دهد. به این ترتیب افراد می‌توانند اطلاعاتی در مورد اعمال ناهشیار بدنشان از قبیل حرارت دست، فشار خون، تعداد و عمق تنفس، سطح تنش ماهیچه ای و فعالیت الکتریکی مغزشان به دست آورند .

این روش نشان داده کسانی که به اطلاعاتی در مورد چگونگی عملکرد بدن خود دسترسی می‌یابند می‌توانند به شکل هشیار یا نیمه هشیار آن عملکردها را کنترل و در صورت وجود نابهنجاری به اصلاح آنها بپردازند. و در این روش به عنوان مثال افراد دچار سردردهای عصبی می‌توانند یاد بگیرند که ماهیچه‌های عصبی را آرام کنند، افراد دچار بی اختیاری ادرار یاد می‌گیرند ماهیچه‌های مثانه‌ی خود را کنترل کنند و یا افراد دچار فشار خون بالا یاد می‌گیرند که علائم را کنترل کنند .این روش یک فرآیند یادگیری طولانی مدت است، لذا نتایج آن طی زمان مشاهده می‌شوند، در اغلب شرایط، پیشرفت اولیه می‌تواند حدود جلسه دهم مشاهده شود. اهداف آموزشی اولیه ممکن است بوسیله‌ی حدود بیست جلسه مشاهده شود. اما جهت تثبیت تاثیرات و شکل گیری یادگیری اساسی در مغز، و رسیدن به مرحله‌ای که این یادگیری به شکل عملکرد خودکار مغز درآید، به حدود 40 تا 100 جلسه آموزش مداوم نیاز است. در مراحل اولیه‌ی یادگیری، تعداد جلسات باید دردو یا سه یا حتی بیشتر در هفته تنظیم شود. بعد از آغاز تحکیم یادگیری تعداد جلسات در هفته می‌تواند کاهش یابد.

منبع

جیریایی شراهی،یاسر(1394)، تاثیر درمان نوروفیدبک بر ولع مصرف و افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه خوارزمی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0