نقش عزت نفس در پيشرفت تحصيلي
هر معلمي شايد اين تجربه را داشته باشد كه وقتي براي اولين بار وارد كلاس ميشود و سؤالهايي را ميپرسد، بعضي از دانشآموزان بلافاصله دست بلند ميكنند و داوطلب پاسخگويي ميشوند و پارهاي خاموش مينشينند و فقط با نگاه و دقت، جريان كلاس را دنبال ميكنند. اين داوطلبها هميشه هم جواب سؤالها را به درستي نميدانند، ولي جرأت داوطلب شدن را دارند. بعد از اولين امتحان رسمي كتبي، معلم تازه پي ميبرد كه تعدادي از بالاترين نمرهها به بعضي از شاگردان خاموش تعلق دارند؛ شاگرداني كه شهامت ابراز وجود شفاهي ندارند؛ ميترسند جواب سؤالها را غلط بدهند و آبرويشان نزد ديگران برود. در واقع به خود اتكا ندارند. آنها پس از هر بار كه جواب صحيح معلم به سؤالي را ميشنوند، در دل افسوس ميخورند كه چرا داوطلب پاسخگويي نشدند؛ چون جواب صحيح سوال را ميدانستند. اين نوع دانشآموزان در امتحانات شفاهي عملكرد ضعيفتري نسبت به امتحانهاي كتبي دارند. يكي از مهمترين عوامل در اين نوع عملكرد دانشآموزان، ضعف عزت نفس در آنهاست .
يكي از عوامل مهم كه در پيشرفت تحصيلي افراد تاثير ميگذارد، علتهايي است كه افراد براي رفتار خودشان ذكر ميكنند. واينر ، عقيده دارد در تفسير ما از رويداد پيشرفت، عوامل مهمي وجود دارند كه عبارتند از: توانايي، تلاش، دشواري تكليف و شانس. توانايي و تلاش را به عنوان علل دروني، شانس و دشواري تكليف را به عنوان علل بيروني نام ميبرد. وي هم چنين يك بعد ديگر را هم بيان ميكند؛ يعني ثبات و غير ثابت كه دشواري تكليف و توانايي را ثابت و شانس و تلاش را غير ثابت ميداند. بعد ديگر، بعد كنترل پذيري است، توانايي و شانس، غير قابل كنترل لکن تلاش و دشواري تكليف، قابل كنترل ميباشند. اگر فرد، موفقیت و شکست خود را ناشی از علل درونی بداند، در مواجهه با تکلیف مشابه بعدی، تلاش و کوشش نشان می دهد و اگر ناشی از علل بیرونی برآورد کند، در مواجه بعدی انتظاراتش در حد پائین خواهد بود و ممکن است به سادگی دست از تلاش بردارد .
شايد يكي از دلايلي كه بعضي از كودكان عملكردی يكسان و انتظارات متفاوتي از موفقيت دارند اين باشد كه، از شكست و موفقيت خود برداشت متفاوتي دارند زيرا آنها علت يابيهاي متفاوتي دارند. اگر كودك موفقيت و شكست خود را ناشي از علل بيثبات بداند ؛ مثلاً فردي كه توانايي را عامل موفقيت ميداند، احتمال دارد كه انتظار توفيق دوباره داشته باشد و براي آن تلاش و كوشش نشان دهد و به هنگام مواجه با تكليفي مشابه تكليف قبلي نيز سطح توقعش در حد معقولي خواهد بود. كسي كه علت شكست را به عدم توانايي خود يا دشواري تكليف نسبت ميدهد، احتمالاً انتظاراتش در حد پايين خواهد بود و ممكن است به سادگي دست از تلاش بردارد و در تكليف مشابه توقعاتش را پايين نگه ميدارد. از طرف ديگر كسي كه شكست را ناشي از تلاش نكردن ميداند دفعه بعد تلاش بيشتري ميكند.
واينر، عقيده دارد كه اگر افراد موفقيت را به عوامل دروني نسبت بدهند، احساس غرور كرده و اگر شكست را به عوامل بيروني نسبت بدهند احساس شرمساري ميكنند. ثبات و پايداري يك اسناد انتظارات آينده را تعيين می كند. اگر مردم موفقيت يا شكست را به عوامل ثابت نسبت بدهند (چه دروني و چه بيروني) مطابق عملكرد خود، اميدهاي خود را كم يا زياد ميكنند و وقتي همان بازدهها را به علل غير ثابت نسبت ميدهند اميد آنها به عملكرد در آينده نسبتاً بدون تغيير ميماند . قضاوت ما در يك موقعيت و امكان دگرگوني آن بستگي به اسناد ما به عوامل دروني و بيروني دارد. اگر فرد، دگرگوني موقعيتي را به عوامل دروني نسبت دهد براي آن تلاش ميكند و اگر دگرگوني را به عوامل بيروني نسبت بدهد كوشش از خود نشان نميدهد، زيرا ميپندارد كه عوامل از حيطه و اراده او خارج است .
يكي ديگر از عواملي كه در پيشرفت تحصيلي افراد تاثير ميگذارد، اضطراب است. براساس نظر بك، عقايد و باورهاي ناكارآمد و خودپنداره ضعيف، يكي از عناصر شناختي افراد مضطرب است. براساس مطالعاتي كه شده است افراد مضطرب (اضطراب حالتي بالا و اضطراب صفتي بالا) موفقيتها را بيشتر به عوامل بيروني و شكست ها را بيشتر به عوامل دروني نسبت ميدهند؛ ولي افرادي كه اضطراب ندارند، موفقيت ها را بيشتر به عواملي دروني و شكست ها را به عوامل بيروني نسبت ميدهند. اگر افراد علت شكست خود را به عوامل دروني مثل عدم توانايي نسبت بدهند، همواره انتظار شكست دارند و آنها به اين باور ميرسند كه توانايي كسب موفقيت را ندارند و بنابراين اغلب از فعاليتهايي كه به سوي هدف جهتگيري شده است اجتناب مي كنند .
از جمله نيازمنديهايي كه باعث ميشود انسان تلاش كند و از استعداد خود به طور كامل استفاده نمايد عزت نفس ميباشد كه به عنوان يك موضوع تحقيقي مهم، قريب چند دهه است كه فكر پژوهشگران را به خود مشغول ساخته است. در زبان عاميانه، عزت نفس مفهومي آشنا است و عبارت است از: احساس ارزشمندي فرد از خود؛ و اين مفهوم قدمت طولاني دارد و ميتوان اثر آنرا در اديان مختلف از جمله بودا، يهود، مسيحيت، و اسلام ديد . بعضي از جامعه شناسان هم معتقدند كه افرادي كه عزت نفس بالايي دارند كمتر به نابهنجاری های اجتماعي از قبيل اعتياد، سرقت، قتل و سوء استفادههاي جنسي دچار میشوند. انسان براي موفقيت در زندگي نيازمند است كه عزت نفس بالايي داشته باشد.
اگر فرد نسبت به خود احساس مثبتي داشته باشد نسبت به اطرافيان و زندگي احساس مثبت خواهد داشت و نتيجه آن لذت بردن از زندگي است. معمولاً افرادي كه عزت نفس بالايي دارند مستقل عمل ميكنند، مسئوليت پذيرند، با اطمينان عمل ميكنند، بدون درخواست به كمك ديگران ميشتابند، به پيشرفت هايشان افتخار ميكنند و به موقعيت هاي جديد مشتاقانه روي ميآورند . در بررسي عزت نفس، اولين كار توسط جيمز،انجام شده است. او به توضيح تميز بين خودشناخته و خودشناسانده پرداخت و آن را به سه عنصر مادي (بدن، خانواده، خانه)، اجتماعي (فرد در عين داشتن سطوح مختلف اجتماعي، براي ساير افراد قابل شناخت است) و روحاني (حالت هوشياري و تمايلات) تقسيم كرد. كلي، به گسترش اين عقيده يعني توجه به خود پرداخت. عزت نفس هر فرد براساس تركيبي از اطلاعات عيني در مورد خودش و ارزش هاي ذهني كه براي آن اطلاعات قائل است بنا نهاده ميشود.
عزت نفس همان احترام به دانشهای خود، ارزشمند دانستن مطالعههای پیش از كنكور و تصویر مثبتی است كه داوطلب از خود در ذهنش میسازد و پرورش میدهد. مسأله عزت نفس و مقوله ارزیابی مثبت از خود از اساسیترین عوامل رشد مطلوب شخصیت دانشآموز كنكوری است. مطالعات و پژوهشهای متعدد كارشناسان آموزش و پرورش نشان میدهد، دانشآموزی كه احساس خودارزشمندی و عزت نفس قابل توجهی دارد، در زمان كنكور موفقتر است و پیشرفت تحصیلی و كارآمدی بیشتری از خود نشان میدهد. این نكته حائز اهمیت است كه پرورش احساس خودارزشمندی و عزت نفس داوطلبان كنكوری از مهمترین وظایف و رسالتهای اولیاء و مربیان مدارس است و در زمره الگوهای رفتاری معلمها قرار میگیرد .
منبع
صالحی،سلیمه(1393)، سبک های اسنادی با پیشرفت تحصیلی و عزت نفس در دانشآموزان دبیرستان ها، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاد اسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید