نقش ارزیابی شناختی استرس
ارزیابی شناختی استرس به برآورد دقیق دو موضوع بستگی دارد آیا یک رویداد سلامت شخص را تهدید می کند و آيا فرد منابعی برای رویارویی با آن در اختیار دارد؟اگر فردی آشنا با شیوه ای خصمانه با ما برخورد کند در صورتی دچار تنیدگی خواهیم شد که اولا او را دوست داشته باشیم . ثانیا از اینکه رابطه دوستی را از دست بدهیم نگران شویم و ثالثا نتوانیم علت برخورد خصمانه را از وی بپرسیم .از سوی دیگر اگر در باب حفظ رابطه دوستی دغدغه خاطر کمتری داشته باشیم و همچنین احساس کنیم که قادریم با شخص در باب موضوعی که موجب برخورد خصمانه اش شده است بی پرده سخن بگوییم شاید دچار استرس کمتری شویم یا اصلا احساس استرس نکنیم . تهدید، مفهومی کلیدی برای درک استرس است.تهدید،حاصل ارزیابی ذهنی فرد از تاثیرات منفی احتمالی عامل استرس زاست.تلقی یک رویداد به عنوان عاملی استرس زا به ارزیابی تهدید کنندگی آن بستگی دارد.این ارزیابی نتیجه برداشتها، انتظارات یا خاطرات فرد است.تهدید فرد را جهت انجام فعالیت بسیج می کند.رویددهای بیشتراسترس زاهستند.که فرد باور داشته باشد یا به خاطر آورد که منفی،کنترل نشدنی، مبهم و غیر قابل پیش بینی اند.اما فرد باید خود را با آنها سازگار کند.
استرس و نگرشهاي مربوط به آن
پژوهشگرانی که بطور مستقل در قلمروهای پزشکی و روانشناختی فعالیت کرده اند،در خلال بیش از یک قرن، به دلایل کافی برای اثبات نقش زندگی عاطفی در پدید آیی بیماریها دست یافته اند.در مجموعه این پژوهشها،با دو روی آورد مفهومی بنیادی که از الگوی چند علتی بیماریها سود جسته اند، مواجهیم:روی آورد روان – تنی و روی آورد تنیدگی. این دو روی آورد، به مدت چهل سال از سنتهای مستقلی پیروی کرده اند و فقط پس از دهه ١٩۳٠ است که در تلاشهای پژوهشگران و متخصصان بالینی با هدف شناخت،توصیف و ارزشیابی عوامل غیر پزشکی در علت شناسی بیماریها،شاهد بروز همگرایی فزاینده ای هستیم.
روی آورد روان , تنی سنتی
- روی آورد روان تحلیل گری زیگموند فروید
مورخان روان تحلیل گری خاطرنشان می سازند که این شاخه با بررسی یک پدیده روان , تنی یعنی ؛ تبدیل آغاز شده است. فروید از اصطلاح اخیر در تک بررسی امی، در مجموعه تحقیقات درباره هیستری، و در روان آزردگی دفاع، برای بیان : تجلی حالات روانی به صورت واکنشهای بدنی سود جسته است. این مکانیزم عبارت است از جابجایی یک تعارض روانی و کوشش در انحلال آن بر اساس بروز نشانه های بدنی به صورت حرکتی: مانند پاره ای از فلج ها ،به صورت حسی: مانند بی حسی ها و یا به شکل دردهای متمرکز در بخشهایی از بدن.
- پزشکی روان , تني
فلاندر – دنبار, و آلکساندر فلاندر ، دنبار در اثری که تحت عنوان؛ تشخیص روان, تنی در سال ١٩۴۳ انتشار یافت، انواع مختلف بیماریهای جسمانی را با نیمرخهای شخصیت روان, تنی در رابطه گذاشت و توجه خود را به شناخت و توصیف شیوه ای که بر اساس آن، تعارضهای سرکوب شده، در نهایت راه را بر تظاهرات جسمانی می گشایند معطوف کرد. دیدگاه وی با موفقیت گسترده ای در آمریکا مواجه گشت و بعدها به وسیله روانشناسی غیر روان تحلیل گری، از سر گرفته شد. بدین ترتیب،فلاندر – دنبار در اثر خود شخصیت افراد مبتلا به بیماری قند،بیماریهای عروقی، رماتیسم و جز آن را توصیف می کند، انتخاب نشانه مرضی را دارای مبنایی روانشناختی می داند و بر این باوراست که یک تعارض خاص می تواند به ایجاد ضایعه در سلولها و بافتها منتهی شود.
استرس به عنوان پاسخ دروني
- سندروم كلي سازگاري
هانس سليه را مي توان نخستين كسي دانست كه در سالهاي 1956 استرس را به عنوان پديده تازهاي در نوع خود به طور كامل شرح ميدهد. سليه كه توجه خود را بر پاسخ بدن در برابر خواستهايي كه بر آن وارد ميشود متمركز كرده بود ، معتقد بود كه اين پاسخ ، پاسخي غيراختصاصي است. منظور او از اين اصطلاح آن است كه خواستهايي كه بدن با، آنها روبرو مي شود، خواه دروني و خواه بيروني، هر چه باشند، پاسخ فردي كه در معرض تنيدگي قرار مي گيرد، از الگوي عام و يكساني پيروي مي كند و اين الگوي معين را سندروم سازگاري عمومي ناميد. اولين مرحله ، مرحله هشدار است. در اين مرحله، بدن پاسخ اوليهاي در برابر عامل استرس از خود نشان مي دهد. اين مرحله فاصله زمان كوتاهي را در بر ميگيرد كه بدن مقاومت كوتاهي از خود نشان ميدهد و در پي آن مقاومت طولانيتر فرد، ميرسد و تغييراتي در بدن رخ ميدهد تا آن را براي پاسخ فوري آماده كند، ضربان قلب تند ميشود، فشار خون بالا ميرود و قند آزاد مي شود، تا انرژي لازم را فراهم سازد.
در صورتي كه عامل استرس زا باقي بماند مرحله دوم يا مقاومت فرا مي رسد. در اين مرحله، پاسخ اوليه كه در مرحله هشدار ظاهر شده بود جاي خود را به پاسخهايي ميدهند تا سازگاري طولانيتري را به وجود آورند. مفهوم همئوستازي نقش خود را در اين مرحله بازي مي كند. به اين معني كه برگشتن به حالت تعادل براي بدن ضروري است. بنابه ضرورت در اين مرحله ، تلاش مداوم از جانب فرد صورت ميگيرد تا با عامل استرس زا سازگاري برقرار كند يا به آن خو بگيرد. مرحله سوم مرحله از پا در آمدن است. اين اصطلاح از نظر سليه به اين معني است كه بدن نمي تواند به طور نامحدود به مقابله خود با عامل استرس ادامه دهد. انرژي لازم براي ادامه سازگاري ته مي كشد و فرد از توان ميافتد. بنابراين وجه مشخصه مرحله سوم عبارت است از: از دست دادن مقاومت در برابر عوامل استرس، فرسودگي و از پا در آمدن كه حتي ممكن است منجر به مرگ شود.
- عوامل محيطي استرس
استرس نزد مهندسان، مفهوم ديگري دارد. در مفهومي ، استرس را حاصل نيروهايي مي دانند كه چنانچه بر قطعهاي يا دستگاهي وارد شود، مي تواند آن را در هم شكند بنابراين وقتي فشار تراكم از ميزان مقاومت شيء بيشتر است آن شيء متلاشي مي شود. براي اولين بار آدلف میر، اين مفهوم را گسترش داد و درباره استرس يا فشار وارد بر افراد انسان نيز صادق دانست. برخي ازروانشناسان چنين اظهارنظر ميكنند كه پزشكان اطلاعات پزشكي مربوط به بيمار را در جدولهايي وارد ميكنند. اطلاعاتي مانند سابقه، بيماريهاي پيشين، شرايط زندگي فرد و اتفاقهايي كه براي او رخ مي دهد، از جمله مرگ عزيزان تا تغيير شغل: منظور از تهيه چنين جدولهايي مشخص كردن رويدادهايي است كه ممكن است زمينه ساز بوده و فرد را در برابر بيماريهايي مستعد كرده باشد.
بعد هولمز و راهه ،اين مفهوم را باز هم تعميم بيشتري دادند. اين دو رويدادهاي استرسزاي زندگي را رويدادهاي برجسته و بيسابقه اي ميدانند كه فرد با آنها روبرو ميشود و موجب دگرگوني مهمي در زندگي او مي شوند. هر يك از اين رويدادها در كل برابر است با شماري از آحاد تغيير زندگي. برخي از رويدادها آشكارا استرسزا هستند مانند طلاق (كه نمره 73 را رقم مي زند) و مرگ عضو نزديك خانواده .
منبع
ساده میر،زهرا(1394)، رابطه بین ارزیابی میزان استرس رویدادهای زندگی وتیپ شخصیت دربیماران مبتلا به ام اس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید