نظریه ها  در زمینه شغلی  کدامند ؟

در اواخر دهه 1970، یک تیم تحقیقاتی به سرپرستی سالواتور مدی و سوزان کوباسا یک پژوهش طولی در زمینه شغلی انجام دادند. آنها میان افرادی که در شرایط شغلی همراه با استرس شدید، در کارشان موفقیت کسب کرده بودند و کسانی که در شرایطی مشابه، دچار مشکلات عملکردی شده بودند، تمایز قایل شدند. آنها باور سرسختی را به عنوان یک سیستم حیاتی برای حفظ سلامت و عملکرد، در برابر استرس پيشنهاد كردند و فرض كردند كه سرسختي از اثرات زيان آور فشار رواني جلوگيري مي­كند و به اين ترتيب شخصيت سرسخت از بيماريهاي وابسته­اي فشار رواني محافظت مي­كند.کوباسا در پژوهش های اولیه خود، برای بررسی فرضیه هایش، حدود 250 نفر را در پست های مدیریتی و سرپرستی مورد ارزیابی قرار داد. در این ارزیابی، آزمودنی ها رویدادهای استرس زای زندگی خود در طول 5 سال گذشته و نیز بیماری هایی که به آن مبتلا شده بودند، گزارش کردند. وی در همین مطالعه، علاوه به بررسی رابطه استرس- بیماری، توانست ویژگی های افراد سرسخت را تعیین کند و در نهایت مولفه های سرسختی را نیز بدست آورد.از این رو کوباسا و مدی، از اولین محققانی بودند که در میان متغیرهای تعدیل کننده رابطه استرس- بیماری، ویژگی های شخصیتی را مورد توجه قرار داده و نشان دادند ساختار شخصیتی افرادی که درجه بالایی از استرس را بدون بیماری تجربه میکنند، متفاوت از افرادی است که در شرایط استرس زای مشابه بیمار می­شوند. بنابر تعریفی که توسط کوباسا، در مورد سرسختی ارائه شده است و همچنین مورد توافق همگان قرار دارد؛ سرسختی “مجموعه و منظومه ای از ویژگی های شخصیتی است که به عنوان منبع مقاومت در برابر رویدادهای استرس زای زندگی عمل می­کند”. علاوه بر این افراد سرسخت سه مشخصه اساسی دارند، که مجموع آن ویژگی سرسخت بودن را منجر می­شود؛(الف) هدفمند بودن و تعهد عمیق به مردم و فعالیت هایی که انجام می دهند و مسئولیت هایی که بر عهده می گیرند (ب) احساس کنترل داشتن بر وقایع و رویدادهای پیرامون خود، و نیز (ج) توانایی در نظر گرفتن تغییر و دگرگونی ها به عنوان یک چالش معمول از لحاظ روان پویایی نیز، سرسختی یکی از عناصر شخصیت است که همه افراد درجاتی از آن را برخوردارند و همچون سایر ساختارها (یا صفات) شخصیتی، همواره در تغییر و تحول است و میزان و پویایی سرسختی تحت تاثیر تجارب رشدی، تفاوت های فردی، جنسی و سنی است. از این رو سرسختی روان شناختی به عنوان یک صفت شخصیتی و یک تعدیل کننده رابطه میان استرس-بیماری شناخته شده است.سرسختی یکی از عوامل جدید روان شناختی است که روانشناسان بدان علاقه مند شده و آن را در حوزه هاي مختلف مورد مطالعه قرار داده اند. سرسختی روان شناختی ابتدا مورد توجه کوباسا قرار گرفت و به عنوان مجموعه اي متشکل از ویژگی هاي شخصیتی در نظر گرفته شد که در رویارویی با حوادث فشارزاي زندگی به عنوان منبعی از مقاومت، همانند سپري محافظ عمل می کند و افراد واجد آن می توانند به گونه اي کارآمد با چالش ها و فشارهاي زندگی مقابله کنند. کوباسا و همکاران سرسختی را ترکیبی از باورها دربارة خویشتن و جهان تعریف می کنند که از سه مؤلفه تعهد، کنترل و مبارزه جویی تشکیل شده است.باور به تغییر و پویایی زندگی و این نگرش که هر رویدادي لزوماً به معناي تهدیدي براي سلامت انسان نیست، انعطاف پذیري شناختی را در برابر رویدادهاي سخت به دنبال دارد.کوباسا و پوکتی اظهار داشتند که ویژگی هاي سرسختی روان شناختی از جمله:حس کنجکاوي قابل توجه، گرایش به داشتن تجارب جالب، ابراز وجود و این که تغییر در زندگی امري طبیعی است، می توانند در سازش افراد با رویدادهاي استرس زاي زندگی مفید باشند. بررسی ها نشان داده اند که سرسختی با سلامت بدنی و روانی رابطه مثبت داشته و به عنوان یک منبع مقاومت درونی، تأثیرات منفی استرس را کاهش داده و از بروز اختلال هاي بدنی و روانی پیش گیري می کند.بشارت و صالحی نژاد نشان دادند که بین تاب آوري و سرسختی روان شناختی با موفقیت ورزشی در ورزشکاران ارتباط مثبت معنی دار وجود دارد.بشارت و رمزی در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که سرسختی روان شناختی عاملی مهم در همراهی موفقیت ورزشی و سلامت روانی در دانشجویان ورزشکار است.در زمینه گذشت پژوهشگران مختلف نشان دادند که داشتن گرایشات گذشت نسبت به دیگري با کاهش خشم و نشخوار فکري و با افزایش و بهبودي حمایت اجتماعی و بهزیستی روان شناختی  همراه است.سرسختی روانشناختی، در میان عوامل مؤثر بر مقابله با فشارهاي روانی، به عنوان یک ویژگی شخصیتی مقاوم ساز، امروزه مورد توجه بوده و بسیاري معتقدند که می تواند فعالان مشاغل خدماتی و بیمارستانی را در برابر استرس هاي ناشی از شغل، مقاوم می سازد. نتایج مطالعه نریمانی و عباسی نشانگر رابطه منفی معنادار میان فرسودگی شغلی با سرسختی روانشناختی بوده است.عظیم، نیز در مطالعه خود، سرسختی را پیش بینی کننده فرسودگی شغلی معرفی می کند.در مقابل، نتایج پژوهش پالیه لوگو و همکاران ،حاکی از آن است که هیچ رابطه معناداري بین سرسختی روانشناختی و فرسودگی شغلی افراد وجود ندارد. این محققین نتیجه گرفتند که توجه به اثرات منفی فشار شغلی پرستاران در اقدام به ترك شغل و حتی مرگ و میر بیماران اهمیت دارد.سرسختي يكي از عوامل جديد روان شناختي است كه روان شناسان به آن علاقه مند شده و آن را در حوزه هاي مختلف مورد مطالعه قرار داده اند.سرسختي روان شناختي ابتدا مورد توجه کوباسا  قرار گرفت و به عنوان مجموعه اي متشكل از ويژگي هاي شخصيتي در نظر گرفته شد كه در رويارويي با حوادث فشارزاي زندگي به عنوان منبعي از مقاومت، همانند سپري محافظ عمل مي كند و افراد واجد آن مي توانند به گونه اي كارآمد با مشكلات و فشارهاي زندگي مقابله كنند.كوباسا، مدي و زولا سرسختي را تركيبي از باورها دربارة خود و جهان تعريف كرده اند كه از سه مؤلفة تعهد، مهار و مبارزه جويي تشكيل شده است. باور به تغيير، دگرگوني و پويايي زندگي و اين نگرش كه هر رويدادي به معناي تهديدي براي امنيت و سلامت انسان نيست، انعطاف پذيري شناختي و بردباري در برابر روي دادهاي سخت تنش­زا و موقعيت­هاي مبهم را به دنبال دارد.بررسي ها گوياي آن است كه سرسختي با سلامت جسمي و رواني رابطة مثبت دارد و به عنوان يك منبع مقاومت دروني، تأثيرات منفي استرس را كاهش مي دهد و از بروز اختلال هاي جسمي و رواني پيشگيري مي كند.دسته اي از مطالعات، چگونگي ارتباط و تعامل سرسختي بارگه هاي شخصيتي ديگر را مورد توجه قرار داده‌ا‌ند. در اين حيطه بيشترين توجه به ارتباط بين سرسختي و تيپ A معطوف شده است دليل اين مساله شباهت ظاهري اين دوسازه به يكديگر و اثرات متفاوت آنها در زمينه سلامتي وبيماري است. تيپ A از ابعاد عمده ي احساس مبالغه آميز تنگناي زماني، رقابت جويي شديد و تلاش براي پيشرفت و خصومت و پرخاشگري تشكيل شده است. برخي مطالعات نشان داده اند كه تيپ A در بروز بيماري­هاي قلبي نقش اساسي دارد. هر دو سازه سرسختي و تيپ A بر مفاهيم تلاش براي هدف، در آميختگي (خصوصاً شغلي) وسائق تاكيد مي كنند در حالي كه سرسختي عامل كاهش بيماري و تيپ A عامل ظهور بيماري (خصوصا بيماري عروق كرونر) مي باشد كوباسا و همكارانش (1983) در مطالعه خود فقدان ارتباط تجربي بين سرسختي و تيپ A را تأكيد كرده اند. نتايج آنها نشان داد كه در آزمودني‌هاي تيپ A اگر سرسختي نيز بالا باشد، اثرات منفي تيپ A بر سلامتي كاهش مي يابد. هوارد و همكاران نيز طي يك دوره دوساله از 217 نفر مرد با ميانگين سني 44 سال اطلاعاتي را جمع‌آوري كردند تا ببينند آيا مي توان هم زمان ، افراد تيپ الف را به عنوان شخصيت هاي سرسخت طبقه بندي كرد در اين پژوهش واكنش هاي زيست شيميايي در مواجهه با فشارهاي شغلي به عنوان ملاك سرسختي در نظر گرفته شد دامنه ي هم بستگي ها از 3/0 كمتر بود ودر برخي مطالعات نيز بسيار پايين تر بوده است.رودوالت و آگوستس دوتير در مطالعه­اي در مورد تيپ A و سرسختي نشان دادند كه سرسختي با آشفتگي روان شناختي همبستگي معكوس، و تيپ A با آشفتگي روان شناختي ارتباط مثبت دارد. در اين پژوهش افراد تيپ A كه سرسخت نبودند در معرض ابتلابه آشفتگي روان شناختي قرار داشتند. نواك  نيز در پژوهش خود ، همچون مطالعه كوباسا و همكارانش نشان داد كه سرسختي و تيپ A دوسازه مستقل هستند و هيچ گونه ارتباط تجربي بين آنها وجود ندارد. در اين مطالعه تيپ A با «تهي شدگي» و آشفتگي روان شناختي همخوان بود. شمايدولاولر  و ناكانو نيز در مطالعات خود ، روي زنان نشان دادند كه اثر تعاملي اي بين تيپ A و سرسختي وجود ندارد.كوباسا و همكارانش در تبيين فقدان ارتباط بين تيپ A و سرسختي اظهار مي­دارند كه برخلاف برخي شباهت­هاي ظاهري بين اين دوسازه، سرسختي پايه­اي در انگيزش دروني و تيپ A پايه­اي براي انگيزش بيروني است بر مبناي همين مطلب اگر ما انگيزش دروني و بيروني را به عنوان يك پيوستار در نظر بگيريم حركت و نزديكي به سمت يكي از طرفين پيوستار كه نهايت انگيزش دروني و يا بيروني است ما را از قسمت ديگر پيوستار دور مي كند؛ در واقع به نظر مي رسد، همين تبيين كه براي بي ارتباط بودن سرسختي و تيپ A ارائه شده است برارتباط معكوس اين دوسازه دلالت مي كند. علاوه بر اين مدي نيز در تبيين اين بي ارتباطي اظهار مي دارد كه : «. . . بي‌قراري و خصومت در تيپ A  متضاد احساس تعهد و كنترل در سرسختي است» در حالي كه بيان مفهوم «متضاد بودن» اين جنبه ها ، بيشتر بر ارتباط معكوس اين دوسازه دلالت مي كند تا بي‌ارتباط بودن آنها.يكي ديگر از پژوهش‌هاي جالب كه توسط سولمون و همكاران وي انجام گرفت بررسي رابطه سرسختي و طول عمر بيماران مبتلا به ايدز بود. در اين بررسي ابتدا اطلاعات لازم درباره وضعيت رواني، اجتماعي، رفتاري، دارويي و ايمني‌شناسي بيست و يك نفر بيمار مبتلا به ايدز جمع‌آوري شد . سپس بيماران مذكور يك مقياس خودسنج را تكميل كردند. پس از گذشت مدتي، يازده تن از اين بيماران جان خود را از دست داده بودند، در حالي كه ده تن ديگر هنوز زنده بودند با مقايسه پاسخ‌هاي جمع‌آوري شده اين دو گروه محقق نتيجه گرفت كه سرسختي حتي در زمينه طول عمر بي‌تاثير نيست.

منبع

آزاد ،زهرا (1394) ، اثربخشی آموزش مهارت­های زندگی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی در خانم­های خانه دار و شاغل ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی ، دانشگاه آزاد اسلامی رشت

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0