نظریه های مربوط به هویت در روان شناسی

نظریه هویت اجتماعی

عمده اندیشه ای که به عنوان نظریه هویت اجتماعی شناخته میشود، واژه ای که در سال 1978 برای ساده سازی تعبیراتی که از آراء تاجفل می شد ، به دست ترنر  و براون، وضع گردید، بدواًبرای تبیین تبعیض بین گروهی در پارادایم گروه حداقلی مطرح شد . تاجفل و همکاران دریافتند که صرف دسته بندی اجتماعی افراد در دو گروه مجزا ، می تواند منجر به گونه های رفتار بین گروهی شود که افراد به نفع اعضای گروه خود و به ضرر افراد بیرون از گروه عمل کنند . در واقع این موضوع آشکار ساخت که صرف آگاهی از بودن در یک گروه در مقابل گروه دیگر ، تحت شرایط خاص ، برای به راه افتادن روندهای رقابت و تبعیض کافی است .

تاجفل و ترنر، این بحث را پیش کشیدند که دسته بندی اجتماعی افراد در این پارادایم حداقلی ، هویت اجتماعی برای آنان ایجاد می کند . به عبارت دیگر آنان ، عضویت در دسته اجتماعی مشخصی را به عنوان تعریف خود پذیرفته اند . هویت اجتماعی بعنوان جنبه ای از خود انگاره شخص ، مبنی بر عضویتهای گروهی مفهوم سازی شد ،به این معنا که هویت اجتماعی ، تعریف شخص از خود است بر اساس برخی از عضویتهای گروهی اجتماعی و با ملاحظات ارزشی و احساسی مقارن آن ، برای مثال تعریف خود به عنوان ما ایرانیها یا ما زنها .

 بنا بر نظریه تاجفل ، هویت اجتماعی به عنوان آگاهی فرد از تعلق به یک گروه اجتماعی معین و ارزش و اهمیت عاطفی این عضویت برای فرد ، مفهوم سازی شده است . در نتیجه بنا بر تعلق افراد ه گروهای متفاوت است که آنها به یک هویت اجتماعی معرف وضعیت به خصوصشان در جامعه ، دست می یابند . اما تعلق به یک گروه معین فقط در صورتی به مشارکت در یک هویت اجتماعی مثبت می انجامد که مشخصات آن گروه بتواند بطور جانبدارانه ای با دیگر گروها مقایسه شود . در این مقایسه ، افراد به داوری به نفع گروه خود گرایش دارند.

نظریه هویت اجتماعی بر دو پایۀ شناختی و انگیزشی  استوار است . بر مبنای پایه شناختی است که شناساگر طی جریان دسته بندی ، به بیشتر ارزیابی کردن تفاوتهای بین گروهی و کمتر ارزیابی کرد تفاوتهای درون گروهی سوق داده می شود . پایه انگیزشی نیز هرچند موجب تبعیض می شود ، برای عزت نفس ذضرورت دارد .

نظریه دسته بندی خود

نظریه دسته بندی خود با تمایز میان هویت اجتماعی ؛ تعریفهای خود بر اساس عضویت در دسته های اجتماعی  و هویت شخصی ؛تعریفهای خود بر اساس صفات شخصی یا منحصر به فرد فردی پا به عرصه گذاشت . وقتی افراد ، خود را بر اساس عضویت مشترک در یک دسته اجتماعی معرفی می کنند ، تاکیدی شناختی بر شباهتهای درون گروهی و تفاوتهای بین گروهی ، در ابعاد مربوط وجود دارد .افراد خودشان و دیگران را بر اساس دسته بندیهای اجتماعی برجسته بطور قالبی تصور می کنند که در نتیجه منجر به یک هویت ادراکی تقویت شده میان خود و اعضای درون گروه و یک تضاد ادراک شده میان اعضای درون گروه و برون گروه می شود .

دسته بندی خود بعنوان جریان وابسته به زمینه ، جریانی پویاست که به وسیله روابط مقایسه ای در زمینه ای معین ، صورت می پذیرد . اصل فرا تضاد نشان می دهد که برای پیش گویی دسته بندی ، به جای مشخصات محرک ایزوله ، کل دامنه محرکهای مورد بررسی ، باید در نظر گرفته شود . با ملاحظه اینکه دسته ها چنان شکل می گیرند که برای محرز ساختن اینکه تفاوتهای بین آنها بزرگ تر از تفاوتهای درون آنها ست ،زمینه سازی می کند . برای مثال به میزانی که در زمینه لهجه ، تفاوت ها بین اصفانیها کمتر از تفاوتها بین اصفانیها و شیرازیها باشد ، افراد را به عنوان اصفهانی دسته بندی می کنیم .اما در زمینه اینکه تفاوت بین انواع لهجه های زبان فارسی : نظیر اصفهانی و شیرازی , کمتر از تفاوت بین زبان فارسی و غیر فارسی است ، دسته برجسته باید فارسی صحبت کردن باشد .

اینکه افراد خودشان را مشابه یا متفاوت می بینند ، و میزانی که متفاوت یا مشابه می بینند ، ثابت و مطلق نیست ، بلکه با چگونگی و سطحی که در آن افراد خودشان و دیگران را دسته بندی می کنند ، تغییر می کند .بنابر مقایسه های مشخص در اصل فرا تضاد ، دسته بندی خود به طور ذهنی ، روابط افراد را در شباهتها و تفاوتها ، متحول می سازد و بنا بر جریان تفاوتها و تابهات درک شده ، این نظریه ، فرضیه ادراک جاذبه و دافعه ، موافقت و مخالفت ، و همکاری و تضاد را مطرح می کند .بعنوان ملاحظه ای روان شناختی ، اندیشه های کلیدی این نظریه از این قرار است : نخست ، سطح و هوع هویت مورد استفاده برای بازنمایی خود و دیگران با محرکها ، ارزشها و انتظارات فرد ، دانش پس زمینه ای ، و آراء فرد و زمینه اجتماعی که در آن مقایسه صورت می گیرد ، تغییر می کند . دوم برجستگی هویت اجتماعی مشترک به غیر شخصی سازی درک از خود می انجامد . سوم ، غیر شخصی سازی ، رفتار گروهی؛ یعنی کنش جمعی و روندهای اداره شده به دست یک خود دسته ای اجتماعی مشترک را تولید می کند .

نظریه تربیت

 در این نظریه که در نیم قرن گذشته توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است ، افراد در زمان تولد همچون لوح سپیدی تلقی می گردند و از طریق آموزش و تجاربشان است که به تدریج، اشکال و صور مختلف را به خود می گیرند . به زعم روان شناسان رفتاری همچون واتسون و اسکینر ، واکنشهای درد و لذت و لذت در افراد به طور ذاتی وجود دارد و افراد را در جامعه و در اوضاع مختلف شرطی می کند . این جمله واتسون که شما یک فرد هفت ساله به من بدهید . من یک مرد به شما تحویل خواهم داد . همان مطلبی است که ، در جامعه شناسی دورکیم، به بیان دیگری به آن اشاره کرده است . دورکیم ،نیز معتقد بود که انسان محصول جامعه است . وقایع اجتماعی چیزهایی است که بر افراد اجبار وارد می کند . بسیاری از صاحب نظران روان شناسی رفتار بر این عقیده اند که آموزش و تربیت توسط والدین و دیگر تجارب اولیۀ فرد جایگاهی تعیین کننده در شکل گیری شخصیت فرد دارد که به سهم خود ،در تعیین رفتارهای بعدی او موثر است.

نظریه ساختاری هویت

وایت و دیگر نظریه پردازان شبکه ، نگرش ساختاری به هویت را مطرح می کنند که مشابه نظریه اقتصادی است که در آن رفتار عمدتاً ، نوعی واکنش به اوضاع محیطی تلقی می شود . آنها افراد را برای قرار گرفتن در جایگاه ها یا موقعیتها ی خاص اجتماعی مناسب می دانند ، در حالی که ساخت گرایان جایگاهای اجتماعی را به هویت مشخص اختصاص می دهند و عوامل محیطی را در تعیین رفتار ، هویت موثر می دانند ؛هرچند این تاثیر نتیجه ساختار روابطی است که افراد و نهادها در آن درگیر می شوند ، نه به شکل مستقیم و توسط محرک های طبیعی . به زعم وایت ، افرادی که هویت های مشخصی دارند ، ساختار اجتماعی را خلق نمی کنند ، بلکه ساختارهای اجتماعی افراد را خلق میکند تا جایگاه ها و موقعیت های موجود را اشغال کنند . نظریه های ساختاری هویت بر اهمیت نقش در درک و پیش بینی رفتار تاکید دارد . با تغییر موقعیت فرد ، انتظاراتی که از او می رود و نیز شخصیت فرد تغییر می کند.

منبع

رستگاری یزدی،مینا(1391)، بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری هویت ایرانی – اسلامی در دانش آموزان دوره ابتدایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0