نظریه های روانشناختی

روانشناسان معتقدند که رفاه هر فرد یا گروه دارای اجزای عینی و ذهنی است. اجزای عینی رفاه یا بهزیستی با آنچه که به طور معمول به عنوان استاندارد زندگی سطح زندگی نامیده می شود، ارتباط دارد و اجزای ذهنی آن به کیفیت زندگی اطلاق می شود. به عبارتی کیفیت زندگی را با سنجش احساس خشنودی ذهنی شخص درباره جنبه های گوناگون زندگی می توان ارزیابی کرد.

یکی از مهمترین بحث ها در تعریف کیفیت زندگی مفهوم عینی و ذهنی بودن آن است. یکی از مشکلات عمده در استفاده از معیارهای عینی این واقعیت است که توافق بر روی شاخص های کیفیت زندگی پایین و بالا می تواند اندک باشد و شرایط عینی زندگی یک فرد می تواند ارتباط اندکی با ارزیابی او از کیفیت زندگی داشته باششد. معیارهای ذهنی نیز مشکل زا هستند، زیرا به نظر می رسد که آنها ضرورتا پاسخ های لحظه ای به زندگی فرد را در یک نقطه زمانی مشخص فراهم می آورند. در حالی که به زندگی باید به عنوان یک دوره ی پیوسته زمانی نگریسته شود که در آن احساس و تجاربی که در یک نقطه از زندگی منفی تلقی شده اند ممکن است بعد ها به گونه ای متفاوتی دیده شوند .

 نظریه های انسان شناسی

انسان شناسان می گویند که زندگی دارای یک سطح و یک عمق است. سطح آن در واقع جنبه های آشکاری است که انسان روزانه در خود و دیگران مشاهده می کند و عمق آن شامل ارزشهای بیشتری است که اغلب پنهان و نادیدنی است، در این قسمت است که فهم و شناخت و تجارب فرد از زندگی قرار دارد و می توان ادعا کرد که قسمت اعظم کیفیت زندگی در این سطح واقع است. هاویکاست ، اظهار داشت که کیفیت زندگی دربردارنده عوامل درونی مربوط به نگرش فرد به زندگی و عوامل بیرونی مربوط به رفتارهای فرد : تماس ها و فعالیت های اجتماعی است .

فرانس و پاورز ، معتقدند، کیفیت زندگی ادراک فرد از رفاه خودش است به نظر می رسد از رضایت و عدم رضایت او در حیطه های عمده زندگی ناشی می شود.

فرانس رابطه بین عوامل مرتبط با کیفیت زندگی را بصورت زیر بیان داشته است:

  • وضعیت خانوادگی شامل: ارتباط با همسر، ارتباط با فرزندان و شادی های خانوادگی
  • وضعیت عملکرد جسمانی شامل: میزان تحرک و فعالیت، علائم جسمی، فعالیت جنسی، عوارض ناشی از داروها و توانایی در قبال مسئولیت ها و شرکت در فعالیت های تفریحی.
  • وضعیت روحی و روانی شامل: رضایت از زندگی، خلق (نحوه برخورد)، اضطراب و تنش، اعتماد بنفس، دستابی به اهداف مورد نظر، جنبه های روحی- مذهبی، افسردگی، سازگاری، شور و شوق زندگی و احساس امنیت.
  • وضعیت اجتماعی و اقتصادی شامل: پایدلری کار (اجتماعی)، تعلیم و تربیت (تحصیلی)، وضعیت مالی و درآمد، دوست یابی در زندگی، حمایت و رضایت از شهر و ملیت خود.

این چهار متغیر اصلی می تواند مستقل یا توام با یکدیگر بر روی کیفیت زندگی تاثیر گذار باشند. البته لازم به ذکر است درک فرد از زندگی اش می تواند بر هر کدام از متغیرهای نامبرده تاثیر بگذارد به طوری که اگر درک افراد از کیفیت زنگی شان کاهش یابد، بر توانایی آنها در محیط کاری و شغلی شان تاثیر گذاشته و موجب نقصان شرایط اقتصادی و اجتماعی آنها می گردد.

منبع

عباسی،سعید(1395)، اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر کیفیت زندگی مادران دارای فرزند سندرم داون،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی وآموزش کودکان استثنایی،دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبخشی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0