نظریه های آموزش صلح
اولین تلاش برای نظریه پردازی آموزش صلح توسط هریس (1962)، مربی صلح مطرح گردید. پس از هریس افراد مختلفی به تحلیل و نظریه پردازی این مفهوم پرداختند. به عنوان مثال، فریره (1999) با بهره گیری از مفهوم “وجدان”، بنیاد امید آموزش صلح برای ارتباط بین آموزش و پرورش و تحول اجتماعی را فراهم کرد. گروف (2008) در مقاله ای تحت عنوان نگاه جامع نسبت به آموزش صلح به بررسی صلح از هفت جنبه پرداخته است و هفت جنبه صلح را در سه مقوله دسته بندی نموده است که عبارتند از: صلح به معنای نبود جنگ، صلح به معنای حذف خشونت و تعارض در دو سطح کلان(سطح بین المللی) و سطح خرد( جامعه و خانواده) و مقوله سوم صلح روی سیستم های جامع و پیچیده تاکید می کند و شامل صلح درون فرهنگی، صلح جهانی و محیط زیستی و نیز شامل صلح درونی به عنوان جزء ضروری صلح جهانی می باشد.
اودایکومار (2009) نظریه چهار طبقهبندی از آموزش صلح را ارائه نموده است: طبقه بندی اول را با عنوان آموزش صلح به عنوان یک فرآیند یادگیری بیان کرده است. طبقه بندی دوم، آموزش صلح را به عنوان آزادی ذکر نموده و طبقه بندی سوم، آموزش صلح را به عنوان یک فرآورده یادگیری و در نهایت، طبقهبندی چهارم را به عنوان جنبش سبک زندگی در نظر گرفته است. ناث پراسد (2008) در راستای دستیابی به نظریهای در خصوص آموزش صلح بیان نمود که آموزش صلح واقعی، انسان کاملی را می سازد که نشان دهنده اهمیت حیاتی این مفهوم می باشد. بر اساس نظر راشد (2005) با توجه به اینکه تلاش های گسترده ای در زمینه آموزش صلح صورت گرفته است، نگرانی های چندی نیز مطرح می شود. در واقع آموزش صلح در جهان ما جایگاه نازلی دارد. در کشورهای جهان سوم، موانع زیادی مانند ضعف ساختارهای سیاسی، اختلالات داخلی، ایدلوژِی های افراطی و تمامیت خواه باعث نادیده گرفتن نظریه پردازی در آموزش صلح شده است.
منبع:
رضایی، الناز(1395)، تحلیل محتوای کتابهای درسی دوره متوسطه دوم رشته علوم انسانی برمبنای آموزش صلح، پایان نامه کارشناسی ارشد برنامه درسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد مهاباد.
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید.
دیدگاهی بنویسید