نظریه تاب آوری

كانر تاب آوري را به عنوان روشي براي اندازه گيري توانايي فرد در مقابله با عوامل استرس زا و عواملي كه سلامت روان فرد را تهديد مي كند، تعريف كرده است.افراد تاب آور داراي رفتاراي خود شكنانه نيستند. از نظر عاطفي آرام بوده و توانايي مقابله با شرايط ناگوار را دارند. بونا  راه هاي بدست آوردن تاب آوري را داشتن سرسختي، خود افزايي، مقابله سركوبگرايانه، داشتن خلق و خو و احساسات مثبت مي داند.

براي درك تفاسير و روش هاي مرتبط با تاب آوري، ممكن است به تمايز بين احتمال خطر و مصاديق تاب آوري نياز داشته باشيم. در سه دهه اخير تحقيق كاملي در اين خصوص انجام و نمونه هاي تاب آوري جمع آوري شده است. تاب آوري به عنوان قدرت يا توانايي برگشتن به زندگي اوليه و شروع وضعيت جديد از طريق كاهش فشار عصبي يا تحريف آن و جايگزيني نشاط تعريف مي گردد. تاب آوري همچنين به عنوان توانايي بهبود بيماري افسردگي يا مسائلي از اين دست نيز فهميده مي شود. تاب آوري مهارتي مناسب است براي پشت سرگذاشتن مشكلات زندگي حتي وقتي كه شرايط نامطلوب و سخت وجود دارد، مثل اينكه شخص يك طناب قابل ارتجاع را دور مشكلات بسته كه به فرد كمك مي كند وقتي اوضاع بد شد آنها را به عقب بكشد و به آنها به چشم انسانها بنگرد. تاب آوري به توانايي يك انسان گفته مي شود كه به طور موفقيت آميز شرايط نامطلوب را پشت سرگذارده وبا آنها تطابق مي يابد و عليرغم مواجهه با مشكلات زندگي به قابليت تحصيلي و هيجاني و اجتماعي دست مي يابد.

مفهوم تاب آوري طي تحقيقات 3 دهه گذشته علوم اجتماعي به مثابه يك پديده چند بعدي شناخته شده است كه در بافت هاي مختلف اجتماعي و دروني متفاوت هستند. در تحقيقات گذشته تاب آوري بر متغيرهايي مثل توانايي بيمار، پنهان سازي احتمال خطر و عوامل آسيب پذير تاكيد شده است. بر طبق مدل هاي ارائه شده از سوي اورال، آتروس و پاولسن سه حوزه عملكردي براي تاب آوري تعريف و بر آنها تمركز شده است.

  1. تاب آوري به عنوان يك ويژگي شخصيتي يا توانايي پيش بيني افراد در مقابل تاثيرات منفي ناملايمات و احتمال خطر فرض مي شود.
  2. يك وضعيت روحي مثبت يا سلامت رواني(مثل درك مثبت، خود پنداري، پيشرفت تحصيلي موفقيت در وظايف و. ..) يا فقدان بيماري روحي رواني عليرغم وجود يا احتمال خطر تعريف مي گردد.
  3. يك فرايند پويا كه بر كنش بين متغيرهاي فردي و پيراموني تاثير گذاشته و در طول زمان تغيير مي كند. اين تعريف به دليل چهارچوب فراگير و تلفيق ويژگي هاي فردي با محيطي ايجاد تاب آوري بيش از تعاريف قبلي مورد توجه است .

تاب آوري به عنوان يكي از سازه­هاي اصلي شخصيت براي فهم انگيزش، هيجان و رفتار مفهوم سازي شده است خودتاب آوري را سازوكار ذاتي خود اصلاح گري انسان مي­دانند. افزون بر آن به باور ورنر تاب­آوري صرف نظر از خطرات تهديدكننده، عاملي بالقوه در همه افراد براي تغيير است. بلاك بر اين باور است كه خود تاب آوري توانايي سازگاري سطح كنترل بر حسب شرايط محيطي مي باشد.

تاب آوري ويژگي يا خصلتي نيست كه برخي داراي آن باشند و برخي آنرا نداشته باشند، به بيان دقيق تر، تاب آوري بيانگر تعاملي بين انسان و محيط است. تاب آوري اشاره به ايستادگي در برابر خطر دارد اما يك پديده تدريجي است و انباشت خطر مي تواند حتي تاب آورترين افراد را نيز مغلوب سازد. راتر خاطر نشان مي كند كه تاب آوري نوعي تعامل با عامل خطر است يعني ماهيتي رو به رشد دارد كه از بيولوژي و تجارب اوليه زندگي منشاء مي گيرد و عوامل محافظتي مي توانند از طريق شيوه هاي مختلف در مراحل متفاوت رشد، عمل كنند. به عنوان مثال مراقبت هاي والدين در كودكي قوياً محافظت كننده است، اما در نوجواني يك چنين مراقبتي ممكن است مانع رشد سالم شود.

تاب آوري آشكارا چيزي بيشتر از يك برآمد است. ورنر تاب آوري را «سازو كار ذاتي خود اصلاح گري بشر» مي دانند و معتقدند « آنهايي كه تاب آور هستند، انعطاف پذير هستند، اين افراد نه شكست ناپذيرند. هسته مركزي سازه خودتاب آوري را اين پيش فرض تشكيل مي دهد كه «فطرتي زيست شناختي» براي رشد و كمال در هر انسان وجود دارد (براي نمونه طبيعت خود ـ اصلاح گري ارگانيسم انساني) كه بطور طبيعي و در شرايط معين محيطي مي تواند آشكار شود.

تاب آوري ظرفيتي انساني در همه افراد براي تغيير، صرف نظر از خطرات تهديد كننده است. اساساً نوع بشر داراي نيازهاي پيچيده و متعددي براي رشد است كه باعث مي شود تا او را به طور طبيعي به سمت اين برامدهاي تاب آور به حركت در آورند. به باور ماستن هنگامي كه فاجعه از سر بگذرد و نيازهاي اوليه انساني تامين گردد، آن گاه تاب آوري به ظهور مي رسد. در نتيجه فرايند تاب آوري، اثرات ناگوار، اصلاح يا تعديل مي شوند و يا حتي ناپديد مي گردند.

سلامت روان افراد آسيب ديده، تحت تاثير پيامدهاي منفي پيشامدهاي ناگوار قرار مي گيرد. سرسختي و خود تاب آوري از منابع درون فردي هستند كه مي توانند سطوح استرس و ناتواني را در شرايط ناگوار تعديل نمايند و اثرات منفي استرس را كم رنگ تر جلوه دهند. البته تاب آوري، تنها پايداري در برابر آسيب ها يا شرايط تهديد كننده نيست و حالتي انفعالي در رويارويي با شرايط خطرناك نمي باشد، بلكه شركت فعال و سازنده در محيط پيراموني خود است. مي توان گفت تاب آوري، توانمندي فرد در برقراري تعادل زيستي ـ رواني، در شرايط خطرناك است.

پژوهش­هاي تاب آوري نشان مي دهند كه چگونه افراد در رويارويي با عوامل تنش زا و آسيب رسان كه در بافتار اجتماعي وجود دارد، نظير نژادپرستي، جنگ و فقر يا ناشي از رخداد پيشامد هاي ناگوار است، با موفقيت بيرون مي آيند. در واقع اين ديدگاه منطق نيرومندي را مهيا مي سازد تا از نگرش تنگ و تار علوم اجتماعي و رفتاري كه لزوماً توجه خود را معطوف به خطر، نقصان و آسيب كرده اند، دست برداشته و به سمت توجه به نقاط قوت افراد با ديدگاهي ارتقاء نگر گسترش يابد. توجه به اينكه هر كسي داراي نقاط قوت و ظرفيت براي تغيير است، نه تنها موجب مي شود كه در حوزه ي بهداشت رواني حادثه، فرايندهاي كارآمد شناسایي شوند بلكه باعث مي شود تا از حساسيت بي مورد نسبت به پرداختن به شناسایي خطر به عنوان ديدگاهي يك جانبه دست برداشته شود.

افزون بر اين، پژوهشگران بر اين باورند كه تاب آوري نوعي ترميم خود با پيامدهاي مثبت هيجاني، عاطفي و شناختي است. كامپفر باور داشت كه تاب آوري، بازگشت به تعادل اوليه يا رسيدن به تعادل سطح بالاتر (در شرايط تهديد كننده) است و از اين رو سازگاري موفق در زندگي را فراهم مي كند. در عين حال كامپفر به اين نكته نيز اشاره مي نمايد كه سازگاري مثبت با زندگي، هم مي تواند پيامد تاب آوري به شمار رود و هم به عنوان پيش آيند، سطح بالاتري از تاب آوري را سبب شود. وي اين مساله را ناشي از پيچيدگي تعريف و نگاه به تاب آوري مي داند. كوباسا، مدي و زولا سرسختي را تركيبي از باورها در باره خويشتن و جهان تعريف مي كنند كه از سه مولفه تعهد ، كنترل و مبارزه جويي تشكيل شده است. باور به تغيير، دگرگوني و پويايي زندگي و اين نگرش كه هر رويدادي لزوماً به معناي تهديدي براي امنيت و سلامت انسان نيست، انعطاف پذيري شناختي و بردباري در برابر رويدادهاي سخت استرس زا و موقعيت هاي مبهم را به دنبال دارد.

كوباسا و پوكتي  باور دارند كه ويژگي هاي روانشناختي سرسختي از جمله حس كنجكاوي قابل توجه، گرايش به داشتن تجارب جالب و معني دار، ابراز وجود، پرانرژي بودن و اين كه تغيير در زندگي، امري طبيعي است، مي تواند در سازش فرد با رويدادهاي تنيدگي زاي زندگي سودمند باشند. بررسي ها گوياي آن هستند كه سرسختي با سلامت بدني و رواني از بروز بيماري جسمي و روحي پيش گيري مي كند. برخي از پژوهش ها نيز، بين تاب آوري وسرسختي با اضطراب و افسردگي رابطه دارند چرا كه افراد تاب آور مي توانند بر انواع اثرات ناگوار چيره شوند.

در بنيادي ترين سطح، تاب آوري، رشد دروني انسان را مورد تأكيد قرار مي دهد. مفهوم تاب آوري بر رشد زيست شناختي(فطري) براي پرورش و ارتقاء كه در انسان به عنوان يك ارگانيسم وجود دارد و بخشي از تركيب ژنتيكي فرد را شكل مي دهد و قادر است بطور طبيعي در شرايط معين محيطي بارز و هويدا گردد، تأكيد مي ورزد. به عبارت دیگر، در اين مفهوم بر اين نكته تكيه مي شود كه انسان هایی که تاب آوري ذاتي و يا ظرفيت هايي براي بهبود زندگی دارند بطور عمده دارای نيمرخ تاب آور هستند که ویزگیهای آنها عبارتند از:

  • توانش اجتماعي(مانند تفاهم، انعطاف پذيري فرهنگي، همدلي، مهرباني، مهارت هاي ارتباطي و شوخ طبعي).
  • حل مسأله(مانند برنامه ريزي، ياري جوئي، تفكر انتقادي و خلاق).
  • خود گرداني(مانند احساس هويت، خودكارآمدي، خودآگاهي، تسلط بر وظايف و كناره گيري سازگارانه از مفاهيم و شرايط منفي يا ناسازگار).
  • احساس هدفمندي و باور به آينده اي روشن(هدف گيري، آرمان هاي تحصيلي، خوش بيني، اعتقاد ديني و روابط معنوي).

بر خلاف تصورهاي قبلي كه تاب آوري را جزو خصيصه هاي افراد فوق العاده محسوب مي كرد، پژوهش هاي اخير نشان دادند كه تاب آوري در انحصار افراد فوق العاده نيست و در افراد و سطوح مختلف تحولي‌(كودکي تا بزرگسالي) مشاهده مي شود. روانشناسان باليني اخيراً مدل هايي از تاب آوري را تحت شرايط فقدان مصيبت افسردگي و درد، بررسي كرده اند. نتايج هماهنگ اين تحقيقات مويد تاثيرات مثبت سازنده و محافظ كننده تاب آوري در مقاومت و مقابله موفق و انطباق رشد يافته با شرايط خطير و استرس زاي فوق الذكر است و سطوح پايين وضعيت تاب آوري با آسيب پذيري و اختلال هاي روانشناختي مرتبط است.

نظريات نخستين در مورد تاب آوري بر ويژگي هاي مرتبط با پيامد مثبت در مواجهه با مصائب و ناملايمات زندگي تاكيد داشتند. اين دسته از پژوهش ها بعد ها عوامل حفاظتي بيروني مثل محيط آرام خانه و مدرسه، خانواده حمايت گر و… را نيز در بروز تاب آوري موثر دانستند.

نظريه­هاي فعلي، تاب آوري را سازه­اي چند بعدي متشكل از متغيرهاي سرشتي ، مانند مزاج و شخصيت، همراه با مهارت­هاي مخصوص مثل مهارت حل مساله مي­دانند. تاب آوري پديده ي ژنتيكي صرف نيست كه فقط انسانهاي خاص داراي آن باشند. در واقع، پديده تاب آوري ظرفيتي ذاتي در هر فرد است كه مي تواند به خود اصلاح گري و تغيير منجر گردد. تاب آوري كه مقاومت در برابر استرس يا رشد پس ضربه اي نيز ناميده مي شود. در امتداد يك پيوستار با درجات متفاوت از مقاومت در برابر آسيب هاي روانشاختي قرار مي گيرد . براساس اين تعريف، تاب آوري فراتر از جان سالم به در بردن از استرس ها و ناملايمات زندگي است و با رشد مثبت، انطابق پذيري و رسيدن به سطحي از تعادل بعد از به وجود آمدن اختلال در وضعيت تعادلي پيشين مطابقت مي كند. نان هاندرسن تاب آوری را ترکیبی از 6 عامل زير معرفي مي كند:

  • فراهم سازي حمايت مهربانانه
  • طراحي و ارتباط سازي براي افزايش اميدواري
  • فرصت سازي براي مشاركت معنادار
  • پيشاهنگي در پيوندهاي اجتماعي
  • مرزبندي شفاف و سازگار
  • آموزش مهارت هاي زندگي

لاتر، سيسچتي، و بكرخصوصيات تاب آوري را به اين شرح توصيف نموده اند:

  • برخورداري از تيزهوشي و مهارت عقلاني، توانائي در صميميت و گسستگي
  • توانایي در مفهوم پردازي موضوعات متعدد، دستيابي فرد به اين اعتقاد كه حق زندگي كردن دارد.
  • برخوردار بودن از توانایي يادآوري و فراخواني اشخاص و موضوعات خوب و نگهداري آنها(نمادهاي خوب) در ذهن
  • برخورداري از توانایي در لمس عواطف، بجاي اين كه وي هر زمان كه عواطف مهم وي برانگيخته شدند، آنها را انكار يا سركوب كند.
  • داشتن هدف در زندگي
  • -برخورداري از توانائي جذب و استفاده از حمايت اجتماعي
  • برخورداري از توان در نظر گرفتن احتمالات در زندگي و استفاده مطلوب از دستورات اخلاقي جامعه مدني
  • نياز و توانایي در كمك به ديگران
  • برخورداري از خزانه عاطفي
  • كاردان و مبتكر بودن
  • برخورداري از ديدگاهي نوع دوستانه نسبت به ديگران
  • برخورداري از ظرفيت تبديل درماندگي آسيب رسان به درماندگي آموخته شده.

در مجموع می توان گفت که تاب آوري فرايندي پويا است كه در آن تأثيرات محيطي و شخصيتي در تعاملي متقابل بر يكديگر اثر مي گذارند. پژوهش هاي تاب آوري الگوهاي نظري رشد انسان را كه پيش از اين توسط اريكسون، برونفن، پياژه، كلبرگ، گيليان، استينر، مزلو و پيرس مطرح شده بود، مورد تأييد قرار مي دهند. در تمامي اين الگوهاي نظري، در حالي كه بر ابعاد مختلف رشد انساني(رواني- اجتماعي- شناختي- اخلاقي- معنوي) تأكيد مي شود، هسته مركزي اين رويكردها را اين پيش فرض تشكيل مي دهد كه فطرتي بيولوژيك براي رشد و كمال در هر انسان وجود دارد-طبيعت خود اصلاح گري ارگانيسم انساني- كه بطور طبيعي و تحت شرايط معين محيطي مي تواند آشكار شود. همانگونه كه ماستن مي گويد: هنگامي كه فاجعه از سر بگذرد و نيازهاي اوليه انساني تأمين گردد، آن گاه تاب آوري احتمال ظهور مي يابد.

مهم ترين نتيجه كاربردي برآمده از دل پژوهش هاي تاب آوري، اين است كه مي توانيم توانمندي افراد را ارتقاء دهيم بگونه اي كه آنها به احساس هويت و كارآمدي، توانایي تصميم گيري، هدف گذاري و باور به آينده دست يابند و از اين راه بتوانند نيازهاي اوليه انساني خود براي مهرباني، رابطه با ديگران، چالش، قدرت و معنا داري را در شرايط طاقت فرسا بعنوان كانون توجه هر گونه مداخلات پيشگيرانه، آموزشي و رشد فردي قرار دهند. رویکرد تا بآوري خانواده تلاش می­کند عامل هایی را در خانواده به عنوان یک واحد پیدا کند که به پیامدهاي تاب­آورانه اعضاء خانواده در مواجهه با تغییرات و بحرانها منجر می شود. نظریه تاب­آوري خانواده بر رویکرد سیستمی مبتنی است که همه شبکه­هاي ارتباطی (خواهر/ برادري، والدینی، زوجین و روابط گسترده­تر خانوادگی) را دربرمی گیرد، همچنین داراي رویکرد زیست/ محیطی است، زیرا تأثیرات سیستم­هاي فردي، خانوادگی و سیستم­هاي گسترده­تر (مانند اجتماع و آژانس­هاي پشتیبانی را با هم در نظر می­گیرد.

محققان تاب­آوري خانواده را به عنوان توانایی خانواده براي مواجهه با تغییرات در موقعیت­هاي بحرانی، توانایی احیاي مجدد و دوباره فعال نمودن تعادل خود بعد از یک بحران، تعریف می­کنند . والینتین و فینار تاب­آوري خانواده را توانایی خانواده براي بازگشت­پذیري، بقا، چیرگی بر دشواري­ها و بهتر شدن تعریف می­کند. سازمان بین المللی تاب­آوري خانواده تاب­آوري را در سطوح مختلف فردي، خانوادگی و اجتماعی مفهوم­سازي می کند که هر سطح واحد مستقلی است اما داراي وابستگی متقابل می­باشد. در همین راستا هالی و دي هان بر اهمیت تاب­آوري در سطح خانواده تأکید می کنند و معتقدند تاب آوري خانواده یک سازه رشدي است و در واقع مسیري است که خانواده در طی زمان طی می­کند، همان طور که خود را در مواجهه با استرس سازگار می­کند و شکوفا می­نماید.

والش چارچوبی براي تاب­آوري خانواده رشد داد که عامل­هاي اصلی لازم براي عملکرد بهینه خانواده در طی ناپایداري­ها و بحران­هاي مرتبط با رویدادها را در برمی­گیرد. والش بر اساس تحقیقات خود سه حوزه اصلی شامل سیستم باور خانوادگی، الگوي سازمان­دهی و فرایندهاي ارتباط – حل­مسئله را در تاب­آوري خانواده معرفی می نماید که در ادامه این سه حوزه بررسی می­شود. سیستم باور خانوادگی، نقش باورهاي خانواده در میزان مقاومت و تاب­آوري در برابر سختی­ها را مورد تأکید قرار می­دهد. این حوزه شامل سه بخش است:

  • توانایی خانواده در ایجاد باورهاي همسان و معنایابی درباره سختی و دشواري، عامل مهمی براي سازگاري با بحران­هاست، که با ارزش­هاي مشترك، احساس انسجام، ارزیابی بحران، استرس و جبران مرتبط است.
  • چشم­انداز مثبت: اثر باورهاي خانواده در متغیرهاي خوش­بینی، پیش قدمی فعالانه، پافشاري، پردلی (دلیري)، تمرکز بر نقاط قوت و احتمال تسلّط بالقوه را بر تاب­آوري خانواده نشان می­دهد.
  • تعالی ومعنویت: باورهاي خانواده در زمینه ارزش بالاتر، معنویت، ایمان،

مراسم مذهبی و دگرگونی و تغییر را مورد تأکید قرار می­دهد. زیرا والش تأکید می­نماید که تشریفات مذهبی و مراسم­ها به سازگاري خانواده کمک می­کند. الگوي سازماندهی به ویژگی­هایی از ساختار خانواده اشاره دارد که می­تواند در تاب­آوري خانواده نقش داشته باشد. این بعد شامل سه مؤلفه است:

انعطا ف­پذیري: منظور از انعطاف­پذیري این است که خانواده بعد از مواجهه با چالش یا خطر قادر به تغییر و دوباره سازمان دهی خود براي دستیابی به حالت تعادل است.

پیوند و وابستگی: براي رسیدن به تغییر یا تطبیق یافتن با بحران ها، به احساسی از یکی بودن و انسجام در خانواده نیاز است. پیوند و وابستگی اشاره دارد به حمایت متقابل، احترام به نیازهاي شخصی، مدیریت قوي، احیاء مجدد روابط نزدیک و آشتی مجدد وقتی روابط دچار اشکال می­شود.

منابع اقتصادي/ اجتماعی: شامل خویشاوندي گسترش یافته و حمایت اجتماعی، شبکه­هاي ارتباطی و امنیت مالی می­باشد. تحقیقات نشان می­دهد که خانواده­هایی که شبکه­هاي اجتماعی/ دوستانه سالمی دارند و از منابع اقتصادي کافی برخوردارند، اغلب قادر به پایداري بیشتري هستند.

بر طبق نظر والش سومین حوزه اصلی تأثیرگذار در تاب­آوري خانواده، فرایندهاي ارتباطی و حل مسأله است. فرایندهاي حل مسئله و ارتباطی می­تواند نقش مهمی در تاب­آوري خانواده داشته باشد. این حوزه شامل سه بعد می­باشد:

وضوح و شفافیت: قدرت روشن سازي مسأله، مشخص کردن تغییراتی که ممکن است در مسأله رخ دهد و مشارکت باز اعضاء خانواده در حل مسائل، ممکن است به رفتارهاي سازگارانه­تري منجر شود. لذا این بعد شامل روشنی، پیا مهاي یکدست و توضیح موقعیت مبهم است.

تجلّی هیجانی باز: به توانایی خانواده در بیان دامنه هیجانات، همدلی دوطرفه و شوخ طبعی اشاره می­کند.

حل­مسأله جمعی: استفاده از روش همکارانه براي حل مسأله می­تواند احساسی از اعتبار در فرآیند تصمیم گیري را در بین اعضاء خانواده ایجاد نماید. این بعد شامل بارش ذهنی خلاقانه، تصمیم گیري مشترك، حل تضاد سازنده، موضع فعال براي پیشگیري از مسائل و بحران­ها و آماده شدن براي چالش­هاي بعدي می­باشد.

تاب آوري در اصطلاح چنین تعریف می شود: نوعی حالت قابل توسعه در فرد بوده، که بر اساس آن قادر است در رویارویی با ناکامی ها، مصیبت ها و تعارض هاي زندگی و حتی رویدادهاي مثبت، پیشرفت ها و مسئولیت بیشتر به تلاش افزون تر ادامه دهد و براي دستیابی به موفقیت بیشتر، از پاي ننشیند.

پژوهش هاي انجام شده حاکی از آن است که برخی افراد تاب آور، پس از رویارویی با موقعیت هاي دشوار زندگی، دوباره به سطح معمولی عملکرد باز می گردند، حال آنکه برخی دیگر افراد، پس از رویارویی با ناکامی ها، مصیبت ها و دشواري ها نسبت به گذشته ارتقا پیدا می کند.

در مجموع، افراد تاب آور، داراي این ویژگی هستند:

  • واقعیت هاي زندگی را به سهولت می پذیرند.
  • ایمان دارند که زندگی پرمعنا است. این باور معمولاً به وسیله ارزش­هاي آن­ها حمایت می­شود. داراي توانایی­هاي چشمگیر براي وفق دادن سریع خود با تغییرات بزرگ هستند.

سخت رویی به افراد کمک می­کند تا در رویارویی با تغییرات تنش­زا، دشواري­ها را به فرصت­هایی پر نفعت تبدیل کنند. نگرش­هاي مورد نظر در سخت رویی، عبارتند از: تعهد، کنترل و چالش طلبی. مقصود از تعهد آن است که فرد در رویارویی با شرایط دشوار، به جاي ترك صحنه، ترجیح دهد حضور خود را در صحنه حفظ کرده، به افراد درگیر در آن موقعیت، در برطرف کردن دشواري کمک کند.

مقصود از کنترل، آن است که فرد به توانایی­هاي خود براي اثرگذاري بر نتایج رویدادها باور داشته باشد و مقصود از چالش­طلبی، آن است که فرد در رویارویی با چالش­ها به جاي مقصر قلمداد کردن سرنوشت، درصدد ایجاد فرصت هایی براي رشد خود و دیگران باشد. همچنین در شکل گیري و بروز رفتارهاي سخت رویانه، فرد باید مهارت­هاي حل مسأله و تعامل با دیگران براي تعمیق حمایت­هاي اجتماعی را نیز در خود پرورش دهد. در واقع، تاب آوري پدیده اي است که از پاسخ هاي انطباقی طبیعی انسان حاصل می شود و علیرغم رویارویی فرد با تهدیدهاي جدي، وي را در دستیابی به موفقیت و غلبه بر تهدیدها توانمند می سازد. تاب­آوري صرف مقاومت منفعل در برابر آسیب ها یا شرایط تهدید کننده نیست.

بلکه فرد تاب آور مشارکت کننده فعال و سازنده محیط پیرامونی خود است. تاب آوري قابلیت فرد در برابر برقراري تعادل زیستی- روانی- معنوي در مقابل شرایط مخاطره آمیز می باشد. از این رو نمی توان آن را معادل بهبودي دانست. چون در بهبودي فرد با پیامدهاي منفی و مشکلات هیجانی و عاطفی را تجربه می کند. کامپفر معتقد است تاب آوري یا بازگشت به تعادل پایه است یا رسیدن به تعادلی سطح بالاتر (در شرایط تهدید کننده) و قاعدتاً باید موجبات سازگاري موفق در زندگی را فراهم آورد.

تحقیقات انجام شده در حوزه تاب آوري را می توان در دو گروه کلی طبقه بندي نمود؛ گروه اول به عوامل تعیین کننده تاب آوري و ویژگی هاي افراد تاب آور می پردازد. دسته دوم پژوهش هایی است که فهم فرایند تاب آوري (اینکه چگونه تاب آوري موجبات سازگاري مؤثر با موفقیت هاي مخاطره آمیز را فراهم می آورد) را در دستور کار خود قرار داده اند. از طرفی از جمله عوامل مؤثر بر رضایت از زندگی نقش تاب آوري است. مثلاً رضایت از زندگی را به عنوان تفاوت بین آنچه شخص می خواهد و آنچه که هست تصور کرده اند. در حقیقت یک تفاوت بین واقعیت و ایده آل را طرح کرده اند.

منبع

یوسفی سوستانی، محمدحسین(1394)، روابط ساده و چندگانه مؤلفه های تبیلغات، پایان نامه درجه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0