نظریههای رضایت شغلی
نظريات بروفي
ازجمله نظريههاي رضايت شغلي كه در مورد آنها نيز مثل تعريف و عوامل ايجاد كننده رضايت شغلي اتفاق نظر وجود ندارد ميتوان به نظريات زیر که بروفي بيان ميكند اشاره كرد:
نظريه نيازها: که رضایت شغلی را به دو عامل وابسته ميداند: يكي اينكه چه ميزان از نيازهاي فرد توسط كار او تأمين ميشود و ديگر آنكه چه ميزان از آنها تأمين نميشود. نتيجهاي كه از اين دو عامل حاصل ميشود ميزان رضايت فرد از شغلش را معين ميسازد.
نظريه انتظارات: كه انتظارات فرد را در تعيين نوع و ميزان رضايت از شغل مؤثر ميداند. مطابق اين نظريه اگر انتظارات فرد از شغلش زياد باشد ديرتر و مشكلتر به رضايت دست مييابد. پس در واقع رضايت از شغل يك مفهوم انفرادي است و بايد در مورد هر فرد به طور جداگانه عوامل و ميزان آن را بررسي نمود.
نظريه نقشي: در اين نظريه به دو جنبه رواني و اجتماعي توجه شده است. در جنبه اجتماعي تأثير عواملي مثل نظام سازماني و كارگاهي و شرايط محيط كار مورد توجه است؛ كه همان شرايط بيروني رضايت از شغل را شامل ميشود. جنبه رواني به انتظارات و توقعات فرد توجه دارد. احساس فرد از موقعيت شغلي و فعاليتهايش در انجام مسئولیتهای محوله و ايفاي نقش خاص به عنوان عضوي از اعضاي جامعه ميزان رضايت فرد از شغلش را تعيين ميكند. رضايت كلي نتيجه اين دو جنبه است .
نظريه پارسون
پارسون ، رضايت شغلی را وابسته به پنج عامل میداند:
- عزت نفس: انسانها با هنجارها و نيازهای اخلاقی که در درون خود به وجود میآورند، زندگی
میکنند. محترم شمردن اين هنجارها و الگوی رفتاری در کسب رضايت شغلی آنها تأثير بسزايی دارد. مدير شايسته آن است که کارکنان را در خلق اين هنجارها ياری کند.
- شناسايی: همه انسانها به طور شديد يا ضعيف علاقه دارند تا از سوی ديگران مورد شناسايی و احترام قرار گیرند. مديران بايد از عملکرد کارکنان آگاه باشند و آنان را از اين آگاهی باخبر سازند.
- ارضای خواستهها: انسانها همواره در پی ارضای نيازهای مادی و معنوی خويشاند که اين امر بر رضايت شغلی آنان مؤثرست.ترک خدمت افراد بهسبب عدم حصول رضايت شغلی و تأمين خواستههای آنان است. – لذت: لذت بخش بودن شغل و فعالیتهای شغلی در کارکنان ایجاد خشنودی و رضایت شغلی میکند.
- صميميت: دوستی و صميميت در روابط ميان کارکنان يک محرک قوی انگيزشی بهشمار میآيد که به رضايت شغلی منجر میشود.اگردرسازمان برخوردهای منفی گسترش پيدا کند،ضعف روحيه را همراه دارد.
نظريه کورمن
کورمن ، نظريات رضايت شغلی را قابل تلفيق در هم میداند. به نظر او تا سال 1975, عمدتاً سه نظريه رضايت شغلی به شرح زير وجود داشته است:
نظريه کامروايی نيازی : اين نظريه که بيشترين شباهت را به نظريه مشوق عملکرد دارد بيانگر اين مفهوم است که:
- اگر انسان آنچه را میخواهد بدست آورد، خشنود خواهد شد.
- هرچه انسان بيشتر خواهان چيزی باشد وقتی آن را بدست آورد خشنودتر خواهد شد و اگر بدست نياورد، ناراضی میگردد.
نظريه گروه مرجع : در اين نظريه برخلاف نظريه کامروايی نيازی آنچه بهعنوان نقطه عطف خشنودکننده در نظر گرفته میشود دیدگاهها و عقايد گروهی است نه خواستها و نيازهای فردی. بر اساس اين نظريه آنچه موجبات خشنودی و رضايت فرد را فراهم میکند، برآوردهشدن خواستها و دیدگاههای گروهی است که فرد در آن اشتغال دارد. بنا بر اين اگر شغلی علايق، خواستها و شرايط گروه را برآورده سازد شخص از آن شغل احساس رضايت کرده، به آن علاقهمند میگردد.
نظريه روابط انسانی : در دوره مديريت کلاسيک چنين تصور میشد که مسائل مادی بيشترين اثر را بر رضايت و علاقهمندی افراد در محيط کار و در نتيجه بالا رفتن توليد دارد. اما تحقيقات هاثورن نشان داد که برقراری روابط انسانی، جو دوستانه، مشارکت، پذيرش، احترام به افراد و داشتن روابط غير رسمی صميمی سبب افزايش روح همکاری، بازدهی و تولیدشده و تأثیر عمیقی بر رضايت شغلی افراد دارد. چنانچه افراد با نوعی آزادی و اختيار درباره مسائل کار بينديشند و تصميم بگيرند و ديگران نظراتشان را به آنان تحميل نکنند و حق مخالفت با تصميمات و نظرات مديران در ارتباط با حوزه کاری خود را داشته باشند، اين مشارکتها نوعی احساس تعلق و مالکيت نسبت به محيط کار در آنان ايجاد میکند. از نقطهنظر مديريت «هدف دانش روابط انسانی، ايجاد سازمانی پرتوان و پويا است و اين هدف از هيچ راهی ميسر نمیشود بهجز از طريق فراهمنمودن رضايت خاطر در وجود افراد به خاطر موقعيت در کار گروهی اعضای سازمان.» به عبارت ديگر میتوان گفت روابط انسانی وسيلهای است برای به ثمر رساندن اهداف عالی سازمان از طريق رضایتمندی افراد سازمانی .
از رضايت شغلي تعاريف متعددي به عمل آمده كه به برخي از آنها اشاره میشود. اغلب گفته میشود كه يك كارمند خوشحال بايستي با شغلش ارضا شود. اهميت رضايت شغلي از آنجا ناشي میشود كه بيشتر افراد تقريباً نيمي از ساعات بيداري خود را در محيط كاري میگذرانند.
رضايت شغلي عبارتست از:حدي از احساسات نگرشهای مثبت كه افراد نسبت به شغل خود دارند؛ وقتي يك شخص میگوید داراي رضايت شغلي بالايي است، اين بدان مفهوم است كه او واقعاً شغلش را دوست دارد. احساسات خوبي درباره كارش دارد وبراي شغلش ارزش زيادي قائل است. نتايج تحقيقات نشان میدهد كه كاركنان با رضايت شغلي بالاتر، از نظر فيزيك بدني و توانايي ذهني در وضعيت خوبي قرار دارند.
رضايت شغلي حالتي مطبوع، عاطفي و مثبت حاصل از ارزيابي و يا تجارب شغلي است، مفهومي داراي ابعاد، جنبهها و عوامل گوناگون كه بايد مجموعه آنها را در نظر گرفت. ازجمله اين عوامل، میتوان به صفات كارمند، نوع كار، محيط كار، و روابط انساني کار اشاره نمود. لافكوئيست و ديويس، براين اعتقادند كه رضايت شغلي كنشي از هماهنگی ميان نیازها و ارزشهای حرفهاي فرد و نظام تقويت كننده كاراست. هالند، رضايت، پيشرفت و ثبات در شغل را مبتني بر همگوني شخصيت و محيط فرد میداند. گرينبرگ ، رضايت شغلي را احساسات مثبت و منفي، اعتقادات و نگرشهای هر فرد نسبت به شغلش يا به عبارتي عكس العملهاي شناختي و ادراكي، ارزشي افراد نسبت به شغلشان میداند.
ديويس و نيواستورن، رضايت شغلي را مجموعهای از احساسهای سازگار و ناسازگار میدانند كه كاركنان با آن احساسها بکار خود مینگرند.
چندان رضايت شغلي را عبارت از حدی از احساسات و نگرشهای مثبت كه افراد نسبت به شغل خود دارند، مي داند رضایت شغلي گسترهاي است كه در آن محيط كاري تقاضاهاي فرد را برآورده میکند. از اين جهت رضايت شغلي را میتوان به بهترين وجه فرايندي ارزشيابي تعريف كرد كه آنچه را فرد دارد، در برابر آنچه خواستار آن است بررسي میکند .اين مفهوم را میتوان در نظريه رابينز، نيز جستجو كرد. به اعتقاد وي رضايت شغلي حاصل تفاوت ميان مقدار پاداشهایی كه فرد دريافت میکند، با مقدار پاداشي است كه فكر میکند بايد دريافت كند. شخصي كه واجد سطح بالایی از رضایت شغلي است، نسبت به شغل خويش بازخوردي مثبت و شخص فاقد رضايت نسبت به شغل بازخوردي منفي دارد. از نظر سازماني، سطح بالاي رضايت شغلي منعكس كننده جو سازمانی بسيار مطلوب است كه منجر به جذب و بقاء كاركنان میشود.
از تعاریف ارائه شده درباره رضايت شغلي، چنين برمي آيد كه اين مفهوم بيانگر احساسات و نگرشهای مثبتي است كه شخص نسبت به شغلش دارد. وقتي گفته میشود كه كسي از رضايت شغلي در سطح بالايي بر خو داراست، يعني بطور کلی، شغلش را دوست دارد، براي آن ارزش زيادي قائل است و به گونهاي مثبت به آن مینگرد و در مجموع از احساس خوب و مطلوبي نسبت به آن برخوردار است .
منبع
فاضل مقدم،آرزو(1393)، رابطه توانمندي روان شناختي وكيفيت زندگي كاري با رضايت شغلي اساتید،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید