نظريه های رضايت شغلي

روان شناسان اجتماعي معتقدند وقتي فردي از كار خویش راضي باشد و به آن علاقه مند باشد اين علاقه مندي بر ساير جنبه هاي زندگي اش تأثير مثبت مي گذارد و باعث مي شود فرد در ساير زمينه هاي زندگي اش موفق شود. در سازمان ها این امر به بازخورد بالا کمک می کند.

نظريه ارزش

در اين نظريه بيان مي شود كه رضايت مندي شغلي به اين وسيله تعيين مي گردد كه آيا شغل فرد به وي امكان حفظ ارزش هاي خصوصي و شخصي را مي دهد يا نه . اصولاً مرجع هاي ارزشي در كشورهاي مختلف متفاوت است. مسلم است كه مذهب، ايدئولوژي، ارزش هاي جمعي و سنت هاي اجتماعي وتاريخي بر كار تأثير مي‌گذارد. دركشورهاي سوسياليستي سابق كه ايدئولوژي رسمي ماركسيسم بود آنچه بعنوان ارزش بخشيدن به كار مطرح مي شود ساختن يك جامعه آرماني- سوسياليستي بود.

در فرانسه ارزش كار برمي گردد به سنتهاي انقلاب كبير فرانسه و پس از آن سوسياليسم قرن 19 كه مفهوم مفيد بودن اجتماعي فرد را مطرح مي كند. پذيرفتن و دروني ساختن اين گونه ارزش ها شيوه ارزيابي فرد را از معنايي كه براي كارش قائل است نشان مي دهد و به آن عنوان دلبستگي به كار يا اخلاق كار داده اند. اين نوع دلبستگي به كار نوعي موفقيت و رضايت دروني را به همراه دارد و منافع سازماني را كنار مي زند.امروزه تاحد زيادي كار براي جوانها از مباني ارزش آن جدا شده است و افراد نسبت به اين مباني بي تفاوت شده اند و عوامل ديگري نظير جستجوي موفقيت و رقابت با ديگران يا ميزان تأييد مديريت و افراد مافوق مقايسه اي براي ارزيابي است .

نظريه اختلاف

 بعقيده لاك ، رضايت يا نارضايتي شغلي به اختلافي بستگي دارد كه شخص بين آنچه از شغلش بدست آورده و آنچه آرزو داشته، احساس مي كند چنانچه بين ميزان خواسته و آرزوهاي شغلي فرد و دستاوردهاي واقعي اش اختلاف وجود نداشته باشد وي خشنودي و رضايت خواهد داشت. برعكس اگر ويژگيهاي شغلي وي كمتر از ميزان خواسته ها باشد، ناراضي خواهد بود. پورتز، خشنودي شغلي را به عنوان اختلاف بين ميزان عواملي كه بايستي در شغل وجود داشته باشد و ميزاني كه اكنون وجود دارد تعريف كرده است. لاولر نيز خشنودي شغلي را حاصل اختلاف بين ادراك كارمند از شرايطي كه بايستي ايجاد شود با شرايطي كه به طور واقعي در شغل وجوددارد معرفي مي كند. اگر بين آنها اختلافي موجود نباشد فرد راضي خواهد بودو متغير كليدي در اين تئوري انتظارات شغلي مي باشد.

نظریه هالند:

هالند، نظریه خود را بر مبنای دو اصل مهم استوار نموده است:

  1. انتخاب شغل و حرفه با نوع شخصیت فرد بستگی دارد.
  2. انتخاب شغل و حرفه رابطه مستقیمی با طرز تلقی و گرایش فرد دارد.

معنای ضمنی این نظریه چنین است که اگر فردی شغل خود را متناسب با صفات شخصیتی‌اش انتخاب کند و نسبت به این گرایش و نگرش مثبتی داشته باشد، از شغلش راضی است و در غیر اینصورت از شغل خود رضایتی نخواهد داشت.

نظریه بریل

بریل ، معتقد است که انسان طبیعی در انتخاب شغل نیازی به پند و سفارش ندارد، خود او فعالیتی را که باید دنبال کند بنحوی حس می‌کند. تفسیر ضمنی این نظریه آن است که اگر فرد با فکر و تصمیم خود، شغلش را انتخاب کند، بطور طبیعی از آن رضایت خواهد داشت. اما اگر با اجبار و اضطرار آن را انتخاب کند، به احتمال قوی از شغل خود ناراضی خواهد بود.

نظریه نقشی

در این نظریه، به دو جنبه اجتماعی و روانی توجه می‌شود:

  • جنبه اجتماعی، تأثیر عواملی نظیر نظام سازمانی و کارگاهی و شرایط محیط اشتغال در رضایت شغلی مورد توجه قرار می‌گیرد. این عوامل همان شرایط بیرونی رضایت شغلی را شامل می‌شود.
  • جنبه روانی رضایت شغلی بیشتر به انتظارات و توقعات فرد مربوط می‌شود. بعبارت دیگر، احساس فرد از موقعیت شغلی و فعالیت‌هایش در انجام مسئولیت‌های محوله و ایفای نقش خاص بعنوان عضوی از اعضاء جامعه، میزان رضایت شغلی او را مشخص می‌نماید. رضایت کلی نتیجه‌ای است که فرد از ترکیب دو جنبه اجتماعی و روانی عایدش می‌گردد.

منبع

احیایی، رویا(1392)، بررسی روابط بین استرس شغلی، رضایت­مندی شغلی با انگیزه کارکنان مورد مطالعه،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاداسلامی قشم

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0