نظريات موجود در زمينه عملکرد تحصيلي
يکي از مهمترين انگيزه هاي اجتماعي که رفتار آدمي را تحت تأ ثير خود قرار مي دهد انگيزه پيشرفت است. پيشرفت در بر گيرنده ي الگويي از برنامه ريزي، اعمال و احساس هايي است که با تلاش براي دستيابي به نوعي برتري مرتبط مي باشد. پيشرفت لزوما چيزي همانند تکاپو براي موفقيتهاي قابل مشاهده مانند، کسب نمره هاي بالا در آزمون، مقامهاي جامعه پسند و يا در آمدي بالا نيست. اگر چه انگيزه ياد شده، در برگيرنده ي طراحي، تدبير انديشي و تلاش براي برتري است، اما اين نگرش نسبت به پيشرفت است که داراي اهميت است، نه موفقيت به خودي خود بنابراين ممکن است انگيزه ي مذکور فعاليت هاي بسيار گوناگوني رادر بر گيرد ودر پيشه هاي مختلفي از رانندگي کاميون گرفته، تا حسابداري، پديدار شود .
اتکينسون و مک کله لند، معتقدند که پيشرفت، جستجو کردن موفقيت در رقابت با استانداري عالي مي باشد . کورمن ، پيشرفت را عبارت از آرزو يا تمايل فرد براي پيشي گرفتن بر يک رفتار ويژه مي داند که آن رفتار ويژه ، به صورت ملاک يا معيار در آمده باشد .ونگ و همکاران ، پيشرفت را به آن ويژ گي فردي اطلاق مي کنند که در اثر آن ، فرد تمايل پيدا مي کند تا کاري سخت را با تلاش بسيار و به بهترين نحو به انجام برساند . در مورد پيشرفت و تصوير روانشناختي آن، نظريه ها و تحقيقات مختلفي وجود دارد که در اينجا به بررسي سه تا از آ ن ها پرداخته مي شود:
نظريه هنري موري :
انگيزه ي پيشرفت در سال 1938 براي اولين بار مورد توجه هنري موري، قرار گرفت . وي و همکارانش اين نياز را توسط عوامل ذيل تعريف کرده اند : مواجه ، مشکلات ، تسلط يافتن بر امور ، سازماندهي انديشه ها، عقايد و امور مختلف ، رقابت کردن با ديگران و برتري يافتن بر آنان ، تلاش براي از بين بردن موانع و محدوديت ها، استقلال و سرعت عمل و رسيدن به ضوابطي که موجب پيشرفت ميشوند . موري، نياز به پيشرفت را به عنوان تمايل به غلبه بر موانع و مشکلات ، کسب قدرت و سعي در انجام کارهاي مشکل تعريف کرد . موري ،آزمون اندريافت موضوع را به عنوان وسيله اي براي مطالعه ي نياز به پيشرفت ابداع کرد .
نظريه مک کله لند :
مک کله لند ، نزديک ترين پيوند را با پژو هش هاي جامعي که در زمينه انگيزه پيشرفت صورت گرفته دارا مي باشد و نظريه نسبتا جامعي را در رابطه با نياز به پيشرفت پديد آورده است، وي بيش از همه چيز تأکيد مي کند که مردم در نياز خويش براي پيشرفت متفاوتند و اين نياز در نوشته ها و رفتار آنان منعکس مي شود. مک کله لند، در زمينه ي نياز به پيشرفت در افراد، چندين فرضيه را بيان مي کند:
- افراد از لحاظ درجه اي که پيشرفت را تجربه اي رضايت بخش تلقي مي کنند، با هم تفاوت دارند.
- افراد واجد شرايط نياز به پيشرفت، بسيار در مقايسه با افراد واجد شرايط نياز به پيرفت کمتر، موقعيت هاي زير را ترجيح داده و در آن ها سخت تر به کار مي پردازند:
- موقعيت هاي مشتمل بر مخاطره ي متوسط: در مواردي که مخاطره، اندک باشد، احساسات مربوط به پيشرفت، حد اقل خواهد بود و در مواردي که مخاطره ، بسيار باشد، احتمالا پيشرفت حاصل نخواهد شد.
- موقعيت هايي که در آنها آگاهي از نتايج فراهم مي شود: شخص واجد شرايط انگيزه ي پيشرفت زياد ، مايل است بداند که آيا به حصول پيشرفت نايل آمده است يا نه.
- موقعيت هايي که در آن ها مسئوليت فردي فراهم مي شود: شخص که گرايشي به پيشرفت دارد، مي خواهد مطمئن گردد که کسي غير از او براي پيشرفت امتياز نگيرد.
- از آنجايي که اين سه گونه موقعيت در نقش هاي کار آفرين يافت مي شوند ، لذا افرادي که نياز بسيار براي پيشرفت دارند ، به نقش بازرگاني کار آفرين به عنوان حرفه اي مادام العمر جلب مي شوند .
مک کله لند و همکارانش، با استفاده از آزمون شخصيت، از جمله آزمون اندريافت موضوع و با اعتقاد به تفاوت هاي فردي، اقدام به سنجش نياز به پيشرفت آزمودني هاي مختلف نمودند. به طور کلي، ده درصد جمعيت مورد بررسي اين پژوهشگران، داراي انگيزه ي پيشرفت قوي بودند . بطور کلي در تحليل نظريه ي مک کله لند، مي توان گفت: نظريه ي وي يکي از معتبر ترين نظريه هاي انگيزش است و در سطح وسيعي مورد قبول واقع شده است. به ويژه انگيزه ي پيشرفت او توجه پژو هشگران بسياري را به خود جلب کرده است.
نظريهي اتکينسون
اتکينسون ، کارهاي مک کله لند، را پيگيري کرد و نظريه ي وي را استحکام بخشيد . طبق نظر وي فقط وقتي که فرد بداند عملکردش توسط خودش و يا ديگران ، بر اساس معياري برتر ارزيابي خواهد شد و اين که پيامد اعمالش ، مطلوب (موفقيت) يا نامطلوب (شکست) ارزيابي مي گردد ، بر انگيخته مي شود .به نظر اتکينسون، دانش آموزي که نياز زيادي به پيشرفت دارد، خواهان موفقيت در هر موقعيتي نيست ، بلکه فقط زماني که درک کند وضعيت به گونه اي است که رفتارش در بعضي تکاليف بر اساس معياري بالا ارزيابي مي گردد، براي پيشرفت گرايي بر انگيخته مي شود .
نظريه ي جان اتکينسون ، بر اساس سه مؤ لفه تعيين مي گردد:
الف) انگيزه ي موفقيت (M.S )
انگيزه، حالتي است که فرد دارنده ي آن براي رسيدن به نوع معيني از سودمندي تلاش مي کند. انگيزه ها نسبتا عمومي مي باشند و ويژ گي هاي ثابتي از شخصيت دهستند که ريشه در تجربيات دوران کودکي دارند.هدف کلي يک دسته از انگيزه ها، به حد اکثر رساندن سودمندي است، مثلا : انگيزه موفقيت ، حالتي براي کسب موفقيت است. انگيزه ي موفقيت مطرح شده از جان اتکينسون، معادل مفهوم نياز به پيشرفت مک کللند مي باشد هدف کلي دسته ديگر انگيزه ها به حد اقل رسيدن درد است. امگيزه اجتناب، بيانگر ظرفيت افرادبراي تجربه درد در رابطه با نوع معيني از پيامدهاي منفي عمل مي باشد. در اين ميان، انگيزه ي اجتناب از شکست به عنوان حالتي باي پرهيز از درد در نظر گرفته شده است.
ب) انتظار يا احتمال ذهني موفقيت (P. S)
يک پيش بيني شناختي است که طي آن دشواري ادراک شده ي تکليف ، تخمين زده مي شود. به عنوان مثال دانش آموزي ممکن است انتظار موفقيت داشته باشد که چنانچه مطالعه کند، در امتحانات موفق شود. در ا ينجا شدت انتظار دانش آموز، در بر گيرنده ي احتمال ذهني او براي موفقيت در امتحان است .
ج) ارزش تشويقي رسيدن به موفقيت (I. S) در انجام تکليف توسط فرد
چنين مشوقي به عنوان مکملي براي احتمال ذهني نيل به موفقيت ، مطرح شده است . اين ارزش تشويقي با در نظر گرفتن احتمال ذهني موفقيت ، تخمين زده مي شود ؛ بدين معنا که اگر احتمال ذهني موفقيت در کاري، 25/. باشد ، پس ارزش تشويقي براي موفقيت در آن کار ، 75/. مي باشد . لذا اتکينسون ، عنوان نمود که انگيزه ي پشرفت، فقط تا اندازه اي رفتار پيشرفت گرا را در افراد پيش بيني مي نمايد و بين انگيزه ي پيشرفت و رفتار پيشرفت گرا، رابطه مستقيمي وجود ندارد .
ترس از شکست يا گرايش به اجتناب از شکست براي اولين بار در سال 1957 توسط اتکينسون عنوان گرديد. طبق نظريه ي اتکينسون ، ترس از شکست اضطرابي را توصيف مي کند که در رابطه با احساس شکست احساس مي گردد نه در رابطه با شکست واقعي ؛ بعبارت ديگر ترس از شکست، عبارت از : داشتن اضطراب در مورد عدم توانايي در انجام برخي تکاليف معين مي باشد. بر اساس اين نظريه، افرادي که انگيزه پيشرفت در آن ها قوي تر از انگيزه ي «ترس از شکست» است، تکاليفي را که داراي سطح دشواري متوسط هستند ترجيح مي دهند و از تکاليف خيلي آسان يا خيلي دشوار پرهيز ميکنند،برعکس، افرادي که انگيزه ترس از شکست درآن ها قوي تر از انگيزه ي پيشرفت است ، تکاليف خيلي آسان يا خيلي دشوار را ترجيح مي دهند. همچنين افراد داراي ترس زياد از شکست، از بين دو موقعيت دشوار و متوسط ، احتمالا موقعيت دشوار را بر مي گزينند، زيرا در صورت شکست در چنين موقعيتي به دليل دشوار بودن تکاليف، به احتمال کمتري مورد نکوهش قرار خواهند گرفت .
پژوهش هاي انجام گرفته حاکي از آنند که افراد داراي انگيزه ي پيشرفت زياد در انجام کارها از جمله يادگيري بر افرادي که از اين انگيزه بي بهره اند، پيشي مي گيرند ؛ بنابراين ، مي توان دريافت که علاوه بر مختصات و ويژگي هاي مختلف خانوادگي که در مورد فوق اشاره شد، عوامل ديگري مانند دموکراتيک بودن محيط خانواده و تعداد فرزندان خانواده، شخصيت والدين و ارزش هاي حاکم بر خانواده و …مي تواند تأ ثير زيادي به ميزان پيشرفت تحصيلي فرزندان داشته باشد .
گيج وبرلاينر، انگيزه ي پيشرفت را به صورت يک ميل يا علاقه به موفقيت کلي يا موفقيت در يک زمينه ي فعاليت خاص تعريف کرده اند .افراد از لحاظ اين نياز با هم تفاوت بسياري دارند. بعضي افراد داراي انگيزه ي سطح بالايي هستند و در رقابت با ديگران و در کار هاي خود، براي کسب موفقيت، به سختي مي کوشند. بعضي ديگر انگيزه ي چندان به پيشرفت و موفقيت ندارند و از ترس شکست، آماده ي خطر کردن براي کسب موفقيت نيستند .
نظريهي اسناد
بسياري از پژو هش هاي مربوط به مسايل تحصيلي در حوزه ي نظريه اسناد است . نظريه ي اسناد بر تبيين هاي مردم در باره ي علل رفتارها؛ جه رفتار ديگران و چه رفتار خود توجه دارد و از سنت غني روانشناسي اجتماعي درباره ي ادراک شخصي نشأ ت گرفته است . نظريه اسناد بر اين نکته که آيا رفتارها را به فرد نسبت مي دهند يا به موقعيت ، بر راهنمايي که مسئول شکست يا موفقيت شخص مي شود و بر اين که چگونه تصميم گيريهاي اسناد ي، رفتارهاي بعدي را تحت تأ ثير قرار مي دهد، متمرکز است. نظريه پردازي ها و تحقيقات واينر، در تعيين علل موفقيت و شکست، نوعا يک الگوي تجربي را در زمينه ي موفقيت يا شکست تحصيلي بکار مي گيرد .
طبق اين تئوري استنباطي که فرد از علت موفقيت و شکست خود دارند عامل مهمي است تعيين کننده ي رفتار پيشرفت گرا و انتظارات آتي آن ها از عملکردشان است. در اين نظريه افراد معمولا نتايج موفقيت آميز يا شکست آميز اعمال خود را به عللي همچون : توانايي شخصي، سعي و کوشش، سطح دشواري تکليف و بخت و اقبال نسبت مي دهند .
اسنادهاي توانايي و تلاش، دروني و اسنادهاي دشواري تکليف و شانس، خارجي اند توانايي، حالت نسبتا ثابت و غير قابل تغييري دارد، ولي تلاش مي تواند تغيير يابد. دشواري تکليف نيز اساسا يک ويژگي ثابت است در حالي که شانس، غير قابل پيش بيني و متغير است. از مفاهيم عمده در نظريه ي اسناد، منبع کنترل است . منبع کنترل ؛ دروني ، بيروني مي تواند در تبيين عملکرد تحصيلي دانش آموزان بسيار مهم باشد. فرد داراي منبع کنترل دروني، موفقيت ها يا شکست هايش را به تلاش و توانايي هاي خود نسبت مي دهد، چنين فردي با جديت تلاش مي کند .
ولي فرد داراي منبع کنترل بيروني ، غالبا عوامل ديگري را در موفقيت و شکست خود مؤ ثر مي داند و در کار هايش توانايي موفق شدن را ندارد وغالبا انتظار شکست دارد وحتي نميخواهد براي موفقيت خود تلاش کند.
يکي از پيامد هاي عمده ي علت يابي از بعد منابع بيروني و دروني، رابطه اي است که با عزت نفس پيدا مي کند، به عبارت ديگر، اگر موفقيت فرد به عوامل دروني نسبت داده شود، در او احساس غرور، عزت نفس و جرأت به وجود مي آيد و بر عکس، توجيه موفقيت که به عوامل بيروني چون شرايط و اوضاع و احوال محيطي و احيانا شانس و اقبال اسناد داده شود به کاهش عزت نفس مي انجامد ؛ در نتيجه اين گروه بسيار زود خسته مي شوند، با انگيزه عمل نمي کنند و پشتکار کمتري در کارها از خود نشان مي دهند؛ بعبارت ديگر، شرايط زمينه ساز موفقيت در اين افراد به حد چشمگيري کاهش مي يابد .
خلاصه اينکه اسنادها مجموعه اي از رفتارهاي تحصيلي را تحت تأثير قرار مي دهند؛ از جمله عملکرد در آزمون، پايداري در تکاليف دشوار و حتي حضور در جلسه مطالعه کردن.
مک ميلان وفو رسايت ، اظهار مي دارند : با توجه به اينکه اسنادها عملکرد تحصيلي را تحت تأثير قرار مي دهند، متخصصان تعليم و تربيت بايد به دانش آموزان يا دانشجويان خود کمک کنند تا به سازگارانه ترين و از نظر تحصيلي مفيد ترين نتايج علي ممکن دست يابند. چندين تحقيق نشان داده است که اسناد دادن به عوامل قابل کنترل و ناپايدار ممکن است عملکرد تحصيلي را پس از شکست تسهيل کنند.
هانگ، مدلي را جهت سنجش عملکرد تحصيلي ارائه نمود. وي عملکرد تحصيلي دانشآموزان را در شش بعد زير مورد سنجش قرار ميدهد:
1) فعاليتهاي کلاسي | 2) فعاليتهاي فرهنگي |
3) امور تحصيلي | 4) ديدگاه نسبت به جو و محيط آموزشي |
5) انجام تکاليف کلاسي | 6) معدل مورد سنجش قرار داد |
در جهان امروز عمده فعاليتهاي روانشناسان معطوف به مدرسه است و اين ميدان به مهمترين ميدان پژوهشي و عمل در روانشناسي تبديل شده است. اکثر فعاليتهاي تحقيقي در اين حوزه بر شناخت عوامل موثر بر عملکرد تحصيلي دور ميزند و هرکدام به جنبهاي از اين امر مهم پرداختهاند.
عوامل مؤثر در عملکرد تحصيلي
عملکرد تحصيلي به عوامل متعدد بستگي دارد . تقسيمبنديهاي متفاوتي از آن به عمل آمده است در يكي از اين تقسيمبنديها تفاوتهاي فردي و عوامل مربوط به مدرسه نظام آموزش و پرورش را بعنوان دو مقوله كل از عوامل تأثير گذار بر عملکرد تحصيلي نام ميبرد .در تقسيمبندي ديگر علاوه بر موارد مذكور به شرايط محيطي و اقتصادي، اجتماعي خانواده نيز اشاره شده است. حتي بعضي از پژوهشها سهم هر يك از عوامل را در عملکرد تحصيلي معين كردهاند. بعنوان مثال: سهم توانايي فردي در حدود 25% از واريانس را به خود اختصاص ميدهد.بطور كلي متغييرهاي شناختي مجموعاً 70% و ساير متغييرها از قبيل عوامل محيط اجتماعي و عوامل موقعيتي مجموعاً 30% از واريانس را به خود اختصاص دادهاند.
بطور كلي عوامل مرتبط با عملکرد تحصيلي عبارتند از :
- هوش ، انگيزش، خصوصيات شخصيتي ، مكان كنترل ، جو عواطفي خانواده.
- موقعيت اقتصادي ـ اجتماعی :خانواده،روش تدريس وجوعاطفي كلاس،احساس موفقيت درامتحان ودرس .
بر عملکرد تحصيلي دانشآموزان عوامل مختلفي از جمله تاثير فرهنگ و سنن، شيوههاي تربيتي، چگونگي وضعيت و فضاي خانوادگي، منطقه سکونت و محل زندگي، نوع تدريس کلاسي، نوع رفتار کلاسي، و. . . تاثير گذار ميباشد. همچنین عوامل موثر بر عملکرد تحصيلي را ميتوان به دو دسته تقسيم کردهاندکه عبارتند از:
- عوامل محيطي يا بيروني
- عوامل شخصي يا دروني
ازمهمترين عوامل بيروني و دروني تاثير گذار بر عملکرد تحصيلي را ميتوان به موارد زير اشاره نمود:
مهمترين عوامل بيروني و دروني تاثير گذار بر عملکرد تحصيلي
ممهمترين عوامل بيروني موثر بر عملکرد تحصيلي | مهمترين عوامل دروني موثر بر عملکرد تحصيلي |
1) جو اجتماعي مدرسه | 1) هوش |
2) جو عاطفي کلاس | 2) باانگيزه بودن يادگيرنده |
3) موقعيت يادگيري | 3) نياز به پيشرفت |
4) مشارکت فرد در يادگيري | 4) استعداد |
5) تاثير گروههاي همسال | 5) علاقه |
6) تعيين اهداف قابل وصول | 6) انتظار فرد از خود و ديگران |
7) بازخورد به دانشآموزان از نتايج | 7) رضايت ناشي از دسيابي به اهداف |
8) برنامه درسي | 8) ارتباط محتواي آموزشي با نيازهاي اساسي فرد |
9) وجود کتابهاي درسي و مواد آموزش | |
10) رفتار معلم | 9) انتساب موفقيت يا شکست (مرکز کنترل) |
11) انتظارات معلم از دانشآموز | |
12) شيوه تدريس معلم | 10) خودپنداره تحصيلي |
13) پاداش و انتقادات معلم |
به اعتقاد پارد ، در عوامل مربوط به عوامل بيروني، معلم مهمترين تاثير را بر عملکرد دانشآموزان دارد. و معلم با ايجاد فضايي باز، گرم و انساني، همراه با جو اعتماد و حمايتي، باعث عملکرد و بهره وري موثر و مثبت در دانشآموزان ميشوند .
منبع
قاسمی،کبری(1393)،رابطه مهارت های اجتماعی و اضطراب امتحان با عملکرد تحصیلی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی ،دانشگاه آزاداسلامی مرودشت
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید