نتايج ونیاز به آموزش درسازمان
برخي از آموخته ها ، بخشي از وجود فرد مي شوند ولي بعضي ديگر را بايد فرد ياد آوري و بخاطر بيآورد :
رشد ؛ بخشي از وجود فرد
نتايج رشد محسوس است ، اما به سختي مي توان آنها را توصيف و يا اندازه گيري نمود ، نتيجه رشد تغيير در فرد بويژه داراي اطمينان و اعتماد به نفس بيشتري مي شود .
ياد گيري ، نياز به ياد آوري دارد
نتايج يادگيري آگاهانه تر بدست ميآيند و توصيف و اندازه گيري آنها ساده تر است فرد داراي توانمندي بيشتر و مخصوصاً ، خود كنترلي بيشتري شده است ، اما لزوماً آنچه را كه فرا گرفته است ، بكار نمي بندد .
استقلال
اين بدان معنا نيست كه فرد پس از طي كردن دوره آموزشي ،نياز به حمايت و تشويق مديران ارشد سازمان ندارد،بلكه بدان معناست كه فرد ياد مي گيرد كه اين موارد را از منابع ديگري نظير توسعه مديريت و سر پرستي ، آموزش مستمر و غيره كسب نمايد.
نياز به آموزش در سازمان
در جوامع كنوني ، سازمانها ، نهادها يي نافذ و رايج بوده و به عنوان رابطي اساسي جهت تحقق اهداف پيچيده مورد توجه قرار دارند . دنيايي كه ما مي شناسيم بدون وجود اين سازمانها امكان فعاليت نخواهد داشت . با افزايش پيچيدگيها در جهان ، و فزوني وابستگي متقابل اثرات زيانبخش ناشي از سوجريان امور در سازمانها ، از اهميت ويژه اي برخوردار مي شوند . ما تنها زماني وابستگي خود به سازمانها را درك ميكنيم كه آنها به خوبي انجام وظيفه نكنند ، به اين ترتيب آموزش در سازمانهاي بالنده در دنياي امروز و فردا مي بايد مورد توجه خاص همه ما باشد و بدين منظور ، زمينه و توان اين آموزش در قالب ادارات يا تيمهاي توسعه و تحقيق و حتي در چارچوب ساختار سازمان تدارك ديده شود .
در اكثر سازمانها ي ما ادارات توسعه و تحقيق يا وجود ندارند يا عدمشان بهتر از وجودشان است . اما بسياري از آنها داراي بودجه در خور توجه و كاركناني هستند كه به كار طراحي ، تهيه و اجراي برنامه هاي آموزشي مي پردازند و بهره هايي را كه در پي آن هستند از آموزش نميگيرند . از طرفي بسياري از ناكاميها ي برنامه هاي آموزشي در سازمانها بستگي به نگرش غير سيستمي نسبت به آموزش دارد . به طور مثال ، آموزش در راستاي نيرومند ساختن هدفهاي سازمان نيست ، يا كوششهاي آموزش به جاي تاكيد بر نتيجه متوجه برنامه است ، مديران عالي به گونه اي فعال از برنامه ها پشتيباني نمي كنند ، آموزش در برگيرنده همه جوانب سازمان نيست ، به نيازهاي آموزش و تفاوت آنها توجه نمي شود ، روشهاي آموزشي با نيازهاي آموزشي همخواني ندارند و بالاخره بين اصول نظري و عملي آموزش هماهنگي وجود ندارد .
اگر سازمان بخواهد ماندگار و پويا باقي بماند ، بايد الزامات آشكاري را براي تغيير پذيرا باشد . عوامل متعددي در برابر تغيير مقاومت مي كنند . شايد بتوان بسياري از اين مقاومتها را در اين عبارت خلاصه كرد ….. از دست دادن منافع، اين تلقي از آن ناشي مي شود كه برخي از افراد فكر ميكنند منافع آنان تنها با ارائه وضع موجود تامين مي شود . يك سازمان براي حصول به حيات تازه به ناگزير مي بايد پاره اي از روشها و موقعيتها ي قديم را فدا كند ، البته گاهي اوقات روشها يا موارد كهنه لااقل براي گروهي از افراد ارزش بالايي دارد .توانايي سازمان براي ايستادگي و پايايي به گونه اي اجتناب ناپذير ، وابسته به ميزان موفقيتي است كه آن سازمان در ايجاد ارتباط با محيط بيروني كسب مي كند . محيط يا زيستگاهي كه سازمان در آن قرار دارد نيز به نوبه خود در حال تغيير و دگرگوني است . اين فرصت براي سازمان وجود دارد كه بتواند جايگاه خود را نسبت به اين محيط پويا ، از طريق برنامه هاي تحقيق و توسعه به سوي موفقيت بسيار مثبت و قابل قبول حركت دهد .
سازمان با تكيه بر يك جريان آموزشي پژوهشي مستمر در جهت كسب اطمينان از اثر بخشي محصول قادر است همواره خود را با فرايند توسعه پايدار محيطي هماهنگ سازد . اين هماهنگي ناشي از آموزشهاي مبتني بر تحقيقات و با استفاده از كادري متخصص مي تواند به درجه اي برسد كه سازمان را قادر سازد در چهار چوب فعاليتهاي خود ، مجموعه اي از توليدات موثر يا خدمات مورد انتظار مردم را توليد كند كه نهايتاً موجب بهبود سطح كيفي زندگي اجتماعي در كل سيستم محيطي شود . نمونه ها و مثالهاي بسيار اثبات كننده نقش قاطع برنامه هاي آموزشي در روند كيفي حيات محيط بيروني سازمان است .آموزشها و پژوهشهاي پزشكي ضمن فراهم كردن امكان معالجه بيماريهاي غير قابل درمان ، نرخ اميد به زندگي را بالا برده است . مطالعات آموزشي ، روشهاي تدريس موثري را فراهم آورده كه به نوبه خود ، موجب ارتقاءسطح آموزشي مردم گرديده است .
از طرفي سازمانها در جهان امروز ناچاراً با فعاليتهاي بين المللي درگيرند و ضرورتاً با مجموعه اي از مسئوليتها و چالشگريهاي محيطي در ارتباط با دسترسي به مواد خام ، دانش و تكنولوژي روز ، بازار فروش و مبادله اطلاعات روبرو بوده و از طرف ديگر پديده هاي نو به نام تورم ، نظام مالياتي ، نظارت كنترلي بر قيمتها و در يك كلمه يكپارچگي و همبستگي اقتصادي ملي و بين المللي آنها را تهديد مي كند . موفقيت نهايي سازمان به ميزان اهميت آموزش جهت قبول مسئوليت و چگونگي مواجهه سازمان با وظايفي كه به عهده دارد بستگي دارد . پذيرش آموزش سازماني مستلزم آموزش هاي مداومي است كه در سازمان نهادينه شده و مقبوليت و تاييد .محيط را همواره حفظ كند ، در غير اينصورت اهداف سازمان و سيستم محيطي آن ممكن است از همديگر جدا شده و حالتي متباين به خود بگيرند ، زماني كه اهداف سازمان با اهداف سيستم محيطي ، سازگار ي نداشته باشند ، اطمينان دامنه دار و مطلوبي براي ماندگاري سازمان متصور نخواهد بود .
چارلز هندي ، از تحليل گران نو انديش اوضاع اقتصادي اجتماعي جوامع مختلف در زمينه آموزش در تبديل انسانها به دارائيهاي فكري ميگويد : ما بايد مردم خود را به دارائيهاي خود تبديل كنيم و بيشتر دارائيهاي خود را هم به انواع دارائيهاي فكري و معنوي بدل نمائيم. تا فلر،نظريه پرداز مشهور آينده نگر نيز در بيان ويژگيهاي مهم اقتصاد يا شيوه توليد ثروت درموج سوم از ، عنصر دانايی به عنوان نخستين ويژگي ياد مي كند و تصريح مي نمايد كه در اثر استفاده صحيح ازآن ، اين عنصرمي تواند جانشين غايي ديگر نهادها يا عوامل اصلي توسعه در اقتصادموج دوم ؛ صنعتي شود كه عبارتند از زمين ،نيروي كار ، مواد خام و سرمايه .
بي هيچ ترديدي مي توان گفت كه مساله آموزش از موثرترين وسايل ابزارهاي انطباق و سازگاري كاركنان با شرايط متحول دنياي كنوني است . ايجاد دگرگوني در نگرش مديران و آشنا كردن و آماده ساختن كاركنان رده هاي مختلف به منظور افزايش شايستگيهاي كاري آنان براي پذيرش مسئوليتهاي بالاتر و بالا بردن سطح كارايي ، جملگي با مسئله آموزش ارتباط تنگاتنگ دارند . آموزش اقدامي حياتي و لازم براي همه سازمانها است و منافع مشخص آن عبارتند از : افزايش كمي و كيفي بازده در وظايف محول ، انطباق شخصيت افراد با هدفهاي سازمان ، كمك به حل مشكلات تشكيلاتي ، تامين نيازمنديهاي نيروي انساني و سرانجام آماده سازي افراد براي بالا بردن و بهبود وضع آنان .
منبع
زارعی،احمد(1393)، بررسی عوامل موثر بر میزان اثربخشی آموزش کارکنان شبکه بهداشت و درمان پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت اموزشی،دانشگاه آزاداسلامی پردیس هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید