مولفه های مرتبط با انگیزش تحصیلی
باورها
باورها و تصورات دانشآموزان نسبت به اهمیت و جایگاه یادگیری، شناخت و آگاهی از توانمندی و مهارت خود در انجام تکالیف و فعالیتهای مربوط به تحصیل و مدرسه و احساسات و واکنشهای عاطفی نسبت به اینگونه فعالیتها میتوانند به علاقهمندی دانشآموز به یادگیری و تحصیل کمک کند. از جمله صفات فردی که میتواند بر انگیزشتحصیلی دانشآموز اثرگذار باشد نگرشها میباشند. نظام باورها در انسانها از یک سو سبب بهبود رفتار، کسب سلامت، پیشرفت در زمینههای مختلف، رضایت و خشنودی در زندگی شده و کیفیت زندگی انسانها را ارتقا میدهد. اما از سوی دیگر به نظر میرسد بسیاری از مشکلات و مسایلی که افراد در زندگی با آنها دست به گریبان هستند، ناشی از ناکارآمدی نظام باورهای آنان است و رابطه نزدیکی با باورهای ناکارآمد افراد در مورد خودشان و عدم اطمینان آنها به تواناییهایشان دارد. پنتریج ، با تاکید بر آن که فرآیندهای خود نظمدهی مشتمل بر شناخت، انگیزش و عاطفه و رفتار است، توضیح میدهد که در حیطه شناخت، راهبردهای شناختی و فراشناختی اشاره بر نحوه یادگیری و نظارت بر این فرآیند دارند. در حیطه انگیزش و عاطفه، باورهای انگیزشی فرد قرار دارند که مشتمل بر خودکفایی و ارزش تکلیف هستند. افزون بر آن علائق فرد و واکنشهای عاطفی منفی او به خود و تکلیف و نیز هر گونه راهبردی که امکان دارد در جهت کنترل و هدایت انگیزش و عاطفه باشد، در این حیطه قرار میگیرد. حوزه رفتار، مبین تلاش عمومی فرد است که در تکالیف معین بصورت اصرار و پافشاری برحل تکلیف، کمک طلبی وگزینش رفتار نشان داده میشود.
نگرش
نگرش، پدیده روانشناختی پیچیدهای میباشد که عناصر ارزشی و عاطفی در آن پررنگ است. نگرش بنابر نظر فریدمن ، نظامی بادوام است که شامل یک عنصر شناختی، یک عنصر احساسی و یک تمایل به عمل است و وقتی که شکل میگیرد، اصل ثبات شناختی آن اهمیت فزایندهای پیدا میکند و به کندی در معرض تغییر قرار میگیرد. از جمله نگرشها در زمینه تحصیلی، نگرش به مدرسه و ادامه به تحصیل است. نگرش به مدرسه در فرایند تحصیل به تدریج شکل میگیرد و بر عملکرد تحصیلی به طور کلی تاثیر گذار است. این نگرش میتواند مثبت یا منفی باشد، مثلا ممکن است دانشآموز، مدرسه را مکان جالب و مناسبی بیابد که برایش خوشآیند است و یا این که مدرسه مکانی ملالآور و خستهکننده است که از آن نفرت دارد. این نوع نگرش کل فرایندهای مدرسه از جمله کلاس درس، معلمان، بچههای مدرسه وکلیه فعالیتها و علاقهمندی به یادگیری را تحت نفوذ خود دارد. نگرش دانشآموزان به ادامه تحصیل نیز از طریق تجارب تحصیلی تشکیل شده و سازمانیافته میشود و مسئول هدایت تحصیلی او میگردد.
خودپنداره
خودپنداره بعنوان یکی از ویژگیهای شخصیتی انسان، کیفیتی منحصر به نوع آدمی است. در تمدنهای باستان در این باره نظرات و مطالب گستردهای مطرح شده است. افلاطون، ارسطو و اندیشمندان و فلاسفه سایر اعصار و قرون نیز در باره تصور از خویشتن به اظهار نظر پرداخته اند. در متون اخیر روانشناسی نیز بر نقش خود پنداره مثبت در سازگاری و مقابله با استرس از یک سو و اثرات آن در افزایش بهبود کیفیت زندگی از سوی دیگر تاکید کردهاند. خودپنداره آموختنی است و این موضوع هم برای فرد هم برای کسانی که مسئول پرورش او در کودکی هستند دارای اهمیت فراوانی میباشد. هیچ فردی با خودپنداره به دنیا نمیآید بلکه خودپنداره به تدریج ظهور و بروز مییابد و در عین حال دارای فرایندی پویا و ساختارمند میباشد. این فرایند از عوامل متعددی تاثیر می پذیرد که از مهمترین این عوامل میتوان به رابطه با دیگران اشاره کرد. خودپنداره تمایلی شناختی است که به مرور زمان در فرد شکل گرفته و متحول میشود. مارش ، خودپنداره را به تحصیلی و غیر تحصیلی تقسیم کرد که خودپندارهتحصیلی دانشآموزان متشکل از اعتقادات و باورهای پیچیده و پویایی آنان است که در طول دوره تحصیل بوجود میآید و باعث میشود تا دانشآموز به دیدگاهی پایدار و جامع از توانمندیها و شایستگیها در زمینه فراگیری آموزشگاهی نایل شود و خودپنداره خانوادگی قسمتی از خودپندارهتحصیلی است که نشاندهنده کیفیت روابط دانشآموز با والدین است و مشخص میکند که تا چه میزان فرزندان از زندگی در کنار والدین رضایت داشته و از آن لذت میبرند. در ارتباط با خودپندارهتحصیلی کوکلی ، نشان داد که این متغیر رابطه تنگاتنگ و نزدیکی با انگیزش تحصیلی دارد. او همچنین نشان داد، در مقیاس انگیزش درونی نمره بالا دارند. رونالدوز ، بیان میکند دانش آموزانی که از خوپنداره مثبت و بالا برخوردارند،انگیزشتحصیلی بالا نیز دارند.
هیل ، واتر و همکاران، و هانترز ، به نقل از شهرآرای ، براین باورند که بر خلاف این اندیشه که نوجوانی یک دوره اختلال و ناآرامی است، اما بیشتر نوجوانان رابطه گرم و صمیمانهای را در طول این دوره از زندگی با والدین خود تجربه میکنند و حتی آنها والدین خود را منبع اولیه شناخت و اطلاعات میدانند. این گونه روابط مثبت و سازنده به نوبه خود میتواند بر فرآیندهای تحصیلی دانشآموزان دبیرستانی اثرگذار باشد و انگیزشتحصیلی آنان را بهبود بخشد . جکسن ، با بررسی تاثیر انتقال از محیطهای به نسبت کوچک دبیرستانی به محیط بزرگتر دانشگاهی بر خودپنداره تحصیلی نشان داد که خود پنداره تحصیلی دختران کاهش معنیداری نشان داد، حال آن که در پسران سطح خودپنداره تغییری نکرد.
خانواده
خانواده مهمترین پرورشگاه و آموزشگاه فرد است و یکی از نهادهای آموزشی و پرورشی عمده جامعه محسوب میشود.بیان هر گونه سخن واندیشه درباره تربیت فرد به ویژه کودک، نوجوان و جوان، بیتوجه به نقش حیاطی خانواده، سخن و اندیشهای نادرست قلمداد میگردد .
خانواده و ساختار حاکم بر آنها، از آغاز زندگی نقش به سزایی در شکل گیری انگیزه انسان ایفا میکند. برای مثال ناتریلو و مکدیل ، نشان دادند خانوادههایی که انتظارات وآرزوهای بالایی برای فرزندان خود، در نظر میگیرند و استانداردهای تحصیلی بالاتری برای آنان تعیین میکنند، بر انگیزش و عملکرد تحصیلی آنان تاثیر مثبت و قابل توجهی دارند. اگستروم وهمکاران ، نیز نشان دادند، دانشآموزانی که انتظارات تحصیلی والدین از خود را پایین ارزیابی کردهاند، نتوانستهاند دبیرستان را به پایان برسانند. دورن بوش ، مشخص میکند که همکاری و تشویق والدین در امور تحصیلی فرزندان تاثیر قابل ملاحظهای برانگیزش تحصیلی و عملکرد تحصیلی فرزندان دارند. ولدکوسکی و جنیس ، بیان میکنند که والدین تاثیر آشکار و پایذاری برانگیزش تحصیلی فرزندان باقی میگذارند که تا دوره دبیرستان و حتی فراتر از آن باقی میماند. فونتن ، شیوههای فرزندپروری رابررسی کرد و معین کرد خانوادههای بسامان و دارای ساختار و سازماندهی مناسب که در آنها پذیرش فرزندان، استقلال آموزی و انتظار موفقیت وجود دارد، انگیزش تحصیلی فرزندان بالا میباشد و آنها از موفقیت تحصیلی مطلوبی برخوردارند .
همسالان
همسالان نیز به راههای گوناگون در شکلدادن شخصیت، رفتاراجتماعی، ارزشها و نگرشهای یکدیگر دخالت دارند و باارزشیابی فعالیتها و بازخوردی که به هم میدهند، درتعیین رفتار یکدیگر دخالت دارند. در این رابطه بندورا ، نشان داد که دوستان و همسالان در تقویت و تضعیف انگیزش و سایر عملکردهای تحصیلی نقش مهمی را ایفا میکنند. آندرمن ، در پژوهش خود به این نتیجه رسید که همراهی و همرنگی دانشآموزان با همسالان خود با پیگیری اهداف تحصیلی آنها مرتبط است. ونتزل ، هم نشان داد، نوجوانانی که با همسالان ارتباط مناسبی ندارند، احتمال بیشتری دارد که در زمینه تحصیلی و سازگاری در مدرسه دچار مشکل شوند. گزارش شده که دوستان دانشآموز میتوانند بر روی ترک تحصیل ، راهیابی به دانشگاه، غیبت از مدرسه، گرفتن نمره پایین، نگرش منفی به تحصیل و انگیزش تاثیرگذار باشند. ماهان و جانسون ، نشان دادند که در صورتی که دوستان دانشآموز ترک تحصیل کرده، به ادامه تحصیل در دبیرستان ادامه دهند، احتمال بازگشت دانشآموز ترک تحصیل کرده به مدرسه افزایش پیدا میکند. نقش معنادار همسالان در پیشرفت فکری دانشآموزان موضوعی است که تئوریهای رشد شناختی پیاژه و ویگوتسکی ، نیز بر آن تاکید دارند.
آموزشگاه
همانطور که پیامدهای اهداف حائز اهمیتند، بررسی پیشایندهای آن نیز ارزشمند است. این امر به خاطر اهمیت پیامدهای اهداف پیشرفت است. نظریهپردازان اهداف پیشرفت معتقدند که ساختار هدفی یک محیط، بر انگیزش، درگیری شناختی و پیشرفت اثر گذار هستند .
آموزشگاه نیز مانند خانواده نقش به سزایی در ایجاد و پرورش انگیزش تحصیلی دانشآموزان دارد. در این رابطه، ونتزل ، نشان داد که چگونگی و کیفیت رابطه معلم و دانشآموز و برداشتهای دانشآموز از حمایت معلم به میزان زیادی انگیزش تحصیلی دانشآموز را بهبود میبخشد. رایان ، نیز دریافت دانشآموزانی که معلم خود را به عنوان فردی حامی استقلال و خودمختاری خود تلقی میکنند که رابطه گرم و دوستانه را با آنان برقرار ساخته است، بیشتر درونانگیخته میباشند و احساس شایستگی بیشتری میکنند و تمایل فراوانی برای انجام تکالیف درسی دارند. رایلد و همکاران ، دریافتند، دانشآموزان وقتی احساس کنند معلم، تدریس در کلاس را نه به عنوان یک تکلیف و وظیفه، بلکه به عنوان کاری داوطلبانه و با میل و رغبت درونی انجام میدهد، احساس خودانگیختگی بیشتری نسبت به انجام تکالیف درسی پیدا میکنند. میدگلی و اردن ، در پژوهش خود نشان دادند که درک و تصویر دانشآموزان از تعاملات حاکم بر کلاس درس آنها که شامل روابط دانشآموزان با هم و دانشآموزان با معلم آنها میشود با چگونگی انگیزش تحصیلی آنان در ارتباط است. با توجه به نتایج این پژوهشها میتوان گفت که جو کلاس درس و شرایط درونی مدرسه به میزان قابل توجهی میتواند برای انگیزش تحصیلی دانشآموزان تعیینکننده باشد. دسی و رایان ، بر این باورند که نظریه خود تعیینی میتواند جنبههای مختلف زندگی انسان را پوشش دهد. این نظریه بر این باور است که حمایتهای محیطی سبب برآورده شدن نیازهای روانشناختی میشود و این نیازها نیز خود تنظیمی انگیزش را تسهیل و تقویت میکنند و یکی از پیامدهای تقویت انگیزش تحصیلی، رضایت و خشنودی از محیط یادگیری میباشد.
عوامل فرهنگی_اجتماعی
عوامل فرهنگی_اجتماعی در انگیزش تحصیلی در خور توجه است. مثلا کراندن ، بیان کرد که متغیر تایید و مقبولیت اجتماعی که بازخوردی مثبت برای افراد تحصیلکرده است، میتواند به طور چشمگیری انگیزش پیشرفت آنها را افزایش دهد. در همین رابطه، رمانتین ، نشان داد که تایید و پذیرش اجتماعی به طور قدرتمندی میتواند موجب ادامه تحصیل دانشآموز شود. بارور ، بیان میکند که تصور داشتن شغلی در آینده بواسطه تحصیل که ارزش و مقبولیت اجتماعی داشته باشد، عزت نفس دانشآموزان را افزایش داده و به ایجاد انگیزه و احساس ایمنی و شکلگیری هویت با ثبات در آنها کمک می کند. در مقابل در صورتی که جامعه نتواند فرصتهای شغلی مناسب برای افراد تحصیل کرده فراهم کند در آنها تردید و سرخوردگی ایجاد شده، در نتیجه باعث کاهش عزت نفس و بیانگیزگی میشود. عامل امید به آینده یکی از تعیینکنندههای موثر در تعیین انگیزش پیشرفت تحصیلی است و مبین آن است که پاداشهای اجتماعی از عوامل پر نفوذ و تاثیرگذار در میزان انگیزش پیشرفت تحصیلی است. عوامل فرهنگی و موقعیتی در فعالیتهای شناختی و در انگیزش نقش برتر و پایهای را ایفا میکنند و میباید شناخت و انگیزش را نخست از بیرون و نه از درون و به عنوان فرآیندهای درون –فردی، مورد بررسی قرار داد. تاثیر شرایط و عوامل موضع نظری طرفداران این باور به لحاظ میزان تاکید بر ساخت، در دو گروه سخت یا قوی و ضعیف توصیف شدهاند.
تفاوتهای جنسیتی
پژوهشهای انجام گرفته در رابطه با تفاوتهای جنسیتی در زمینه انگیزشتحصیلی دارای ابهام است. از یک سو والرند و همکاران، نشان دادند که دانشآموزان دختر در مقایسه با پسران از انگیزشدرونی بیشتری برخوردارند و از لحاظ انگیزش خودمختارند.
از طرف دیگر کوکلی و همکاران ، در پژوهش خود نتوانستند ثابت کنند که دانشآموزان دختر در مقایسه با پسران از انگیزشدرونی بیشتری برخوردارند. با این حال بررسیهای دقیقتر نشان میدهد که دانشآموزان دختر هم در زمینه انگیزشدرونی و هم انگیزشبیرونی بر پسران برتری دارند. تفاوتهای جنسیتی در انگیزش ممکن است بیانگر تعامل متغیرهای با جنسیت باشد تا اینکه وجود تفاوتهای درونی و ذاتی در دو جنس را نشان دهد. سانگ و کاشنر ، به بررسی نقش جنسیت والد و کودک در خانواده های تک والدی بر پیشرفت تحصیلی پرداختند. نتایج تحقیق آنها نشان داد خانوادههایی که در آن جنس والد و فرزند یکی است هیچ مزیتی بر خانوادههای غیر همجنس ندارند. با این حال دخترانی که با پدران خود زندگی میکنند در مقایسه با ترکیبهای دیگری از والد- کودک پیشرفت تحصیلی بهتری دارند.
منبع
شایان فر،زهرا(1393)، انگیزش تحصیلی دانش آموزان بر اساس هوش معنوی و رضایت زناشویی مادر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی تهران
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید