مهارت های حرکتی در کودکان کم توان ذهنی
مهارتهای حرکتی مجموعه ای پیچیده و چند بعدی از توانایی های رشدی در کودک است که در دو جنبه اصلی؛ ادراک و حرکت یکپارچه و سازمان می یابند. حرکت کلید زندگی است و در تمام جنبه های زندگی بشر وجود دارد. چیزی که در نگاه اول در رشد کودکان بیشتر از همه به چشم می آید، تغییرات سریع در حوزه حرکتی کودکان است. همزمان با رشد حرکت، رشد ادراک توسعه می یابد. پیامد رشد حرکت در کودک تحول ادراک است. بنابراین این دو جنبه مکمل همدیگر هستند و با ادامه رشد هر کدام و تاثیر متقابل بر همدیگر به مرحله ای می رسند که وجودی یکپارچه روانی- حرکتی می شوند.توجه به جنبه های حرکتی کودکان از مهم ترین حوزه های رشدی است که از همان ابتدا توجه بسیاری از نظریه پردازان رشد کودک را به خود جلب کرده است. اهمیت رشد حرکتی به گونه ای است که پیاژه شناخت شناس معروف و نظریه پرداز در حوزه رشد شناختی کودکان، براین اصل وفادار مانده است که زیربنای ساخت ذهنی کودک فعالیت حرکتی است که در دو سال اول زندگی انجام می دهد. پرورش مهارتهای حرکتی از طریق مداخلات حرکتی نه تنها موجب بهبود رشد ذهنی و شناختی می شود، بلکه موجب آرامش، ثبات و لذت کودک می گردد.
با این حال این روند رشدی در کودکان عقب مانده ذهنی اندکی متفاوت به نظر می رسد زیرا به دلیل نواقص و تاخیرات رشد ذهنی و شناختی، ابعاد دیگر رشد آنان تحت تاثیر قرار می گیرد. کودکان کم توان ذهنی در مهارتهایی مثل هماهنگی دست ـ پا، هماهنگی چشم ـ دست، حرکات دست و سرعت اختلاف معناداری با کودکان عادی دارند. نتایج پژوهش سورتچی، نشان می دهد انجام روشهای درمانی مثل یکپارچگی حسی بر بهبود مهارتهای ظریف و درشت کودکان با نشانگان داون مؤثر است. مطالعات انجام شده نشان می دهد با ارائه بازی درمانی و اجرای هنرهای نمایشی می توان تواناییهای ارتباطی کودکان کم توان ذهنی را افزایش داد. همچنین یاقوتی، در پژوهشی بر روی دو گروه از کودکان دارای تاخیر حرکتی و در معرض خطر تاخیر حرکتی به این نتیجه دست یافت که برنامه های مداخله ای مبتنی بر فعالیت حرکتی و آموزش مستقیم باعث بهبود مهارتهای جنبشی- حرکتی و خود کنترلی در کودکان دارای تاخیر حرکتی می شود. نتایج پژوهشهای آلبرت، نشان داد که حرکات موزون باعث افزایش تعادل حرکتی در کودکان 7 تا 11 ساله کم توان ذهنی می شود.
هدف نهایی در یادگیری روانی- حرکتی عبارت است از رساندن خود به حداکثر مهارت حرکتی ممکن. مهارت حرکتی ممکن به این صورت تعریف میشود. توانایی رسیدن به نتایج از پیش تعیین شده با حداکثر اطمینان و اغلب با حداقل مصرف انرژی یا زمان یا هر دو.رشد حرکتي کودک همزمان با رشد جسماني و فيزيولوژيکي، همچنين براساس چگونگي تعامل وي با اطرافيان که به ميدان تحولي کودک نظم، جهت و انسجام مي دهد، متحول ميشود. کودکان، آموزندگاني پر جنب و جوش و فعال هستند لذا حرکت، شرايطي را براي کودک فراهم مي سازد که براساس آن مي تواند به اکتشاف دنياي پيرامونش بپردازد. جنسن ، معتقد است که فرد ميتواند مجموع توانايي هاي مغزي خود را به ياري حرکت مورد بهره برداري قرار دهد يا توانمندي ها را به شکوفايي برساند. رشد حرکتي و شرکت فعال کودک در بازي هاي گوناگون حرکتي اساس رشد عاطفي – اجتماعي، رواني – حرکتي و شناختي او را تشکيل مي دهد.
اولين يادگيري فرد، يادگيري حرکتي است يعني واکنش هاي عضلاني و حرکتي در خلال رفتار و حرکت ، در کنش متقابل با جهان است و دست به تجربيات درباره آن مي زند. کنترل ارادي فعاليتهاي حرکتي ارتباط مستقيمي با رسش دارد . الگوهاي حرکتي بسيار هماهنگ که براي جابجايي ضروري است از الگوهاي بازتابي نارس شکل مي گيرند .بر طبق نظر دانشمندان معتقد به نظريه تکامل ، بسياري از بازتاب هايي که در نوزادان يافت مي شود نظير تنفس ، خميازه کشيدن ، سرفه کردن، عطسه کردن بازتاب گونه و مکيدن براي ادامه حيات ضروري اند. نوزادان در انجام بازتابهاي اوليه اراده اي ندارند و در آنها حرکت تحت تاثير سطوح ساقه مغز و نخاع در دستگاه عصبي قرار دارد . هنگامي که کودک کنترل بيشتري بر اعضا خود پيدا مي کند ، مغز مياني و قشر مخ جايگزين مراکز قبلي مي شوند . در اين حالت کودک ديگر از صورت يک موجود کاملا زمين گير به موجودي تبديل مي شود که قادر است خود را به يک وضعيت قائم تغيير شکل دهد.
کودک از زمان تولد ، توسعه مهارتهاي حرکتي خود را با حرکات بازتابي آغاز مي کند . اين رفتارها به تدريج در سطح هوشياري کودک قرار مي گيرند و کنترل شده و ارادي انجام مي شوند. دسترسي ها ، سينه خيز رفتن، چهار دست و پا رفتن ، راه رفتن ، پرتاب کردن و غيره از جمله اين مهارتها است . و مهم اين است که دست يابي به هر يک از اين مهارت ها همراه با رشد ساير تواناييهاي شناختي، ادراکي، حسي و گفتاري کودک مي باشد. الگوي رشد کودک طبيعي نشان مي دهد که در همه ي جنبه هاي شناختي، ادراکي، حسي حرکتي، يادگيري و… روندي رو به بالا مشاهده مي شود.
کیفیت در اجراي مهارتهاي حرکتی با سطح تواناییهاي حرکتی خاص در ارتباط است. تعادل پویا و هماهنگی، تواناییهاي بسیار مهم براي اجراي مهارتهاي حرکتی هستند. اجراي موفق مهارتهاي حرکتی وابسته به تواناییهاي فرد براي ایجاد و حفظ ثبات در طی یک سري از رویدادهاي کنترل شده می باشد . افراد با کم توانی ذهنی محدودیتهاي عملکردي بیشتري در سازش هاي رفتاري، وضعیت شغلی، ظرفیت جسمانی و عملکردحرکتی کمتري در مقایسه با دیگر گروه هاي ناتوان و همسالان خود دارند. براي کودکان با کم توانی ذهنی، تناسب اندام و عملکرد به طور کلی پایین تر است، زیرا آنها در مدت زمانی که درمدرسه هستند فعال نیستندوفرصتهاي محدودي براي شرکت درفعالیتهاي جسمانی موجود نسبت به همسالان خود دارند.
رشد و تکامل فرد از لحاظ حرکت اهمیت خاصی در رشد عمومی او دارد از طرف دیگر رشد حرکتی به رشد ذهنی او بستگی کامل دارد، بدین معنا که فعالیتهای حرکتی فرد در بیشتر رفتارهای ذهنی و هوشی او موثرند. زیرا او با چشم و دست خود دنیای محیطش را کشف و بررسی میکند، او راه می رود، بازی و کنجکاوی میکند تا به این وسیله میلهای خود را ارضاء کند. رفتار حرکتی سبب میشود که فرد با دیگران روابط اجتماعی برقرار کند و روشهای همکاری را یاد بگیرد. همچنین رشد و تکامل حرکتی با رفتارهای هیجانی مربوط است، بدین معنا که نیرو، سرعت، سازگاری عضلانی و مهارتهای فرد میتواند در او احساس موفقیت یا محرومیت و خشم یا ترس را ایجاد کنند، زیرا نظر هر شخص در سراسر زندگی نسبت به خودش از چگونگی ادراک او نسبت به بدنش و خواص آن نیرو و مهارتش در فعالیتهای بدنی متأثر میشود.رشدوتغییرات بدنی،کودک را به یادگیری حرکات تازه نیازمند میسازدو بیشتر صفات شخصیت کودک در عمل و فعالیت وی ظاهر میشوند.
مهارتهای حرکتی به اندامهای مختلف بدن مربوط میشوند که بعضی از آنها در مهارت حرکتی ظریف دخالت دارند و بعضی دیگر در انجام فعالیت حرکتی درشت سهیم میباشند کودک طی تحول جسمانی ابتدا مهارت مربوط به حرکات درشت را کسب میکند، سپس این مهارت اختصاصی تر میشود و در مهارتهای ظریف نیز متجلی میگردد. اساس رشد رفتار حرکتی، محرکی است که از اجتماعی شدن حاصل میشود. طبیعت انسانها اجتماعی است و این خصوصیت از اولین لبخندی که نوزاد به چهره آشنا می زند تا توانایی تعامل در موقعیتهای بسیار پیچیده اجتماعی به وضوح ملاحظه میشود که بازی برای رشد حرکتی و نیز برای تعامل در محیط روانی اجتماعی و برای تشکیل یک ثبات هیجانی و خودپنداره مثبت ضروری است. فعالیت حرکتی و فعالیت مربوط به حواس با هم زمینه تحول روانی حرکتی و ادراکی را مهیا میکنند. در واقع کودک در قالب فعالیت حسی و حرکتی ادراک خود را توسعه میدهد. تحقیقاتی که در ایران صورت گرفت است عمدتاً همبستگی بین توانمندیهای حرکتی و پیشرفت تحصیلی را گزارش کردهاند.
گروبر، همبستگی مهارتهای عضلانی و تعادل را در کودکان 5 و 6 ساله گزارش کرد و تحقیق هاسک و مکگیل، همبستگی میان توانایی ادراکی حرکتی و پیشرفت خواندن را در کلاسهای اول، دوم، و سوم ابتدایی تأیید کرد. سلیمانی ،ضریب همبستگی 74 % را بین نمرات توانمندیهای حرکتی بر اساس آزمون لینکلن اوزرتسکی و نمرات پیشرفت تحصیلی نشان داد. فعالیتهای حرکتی- ادراکی و تعیین نقش آن در فرآیند یادگیری امری اساسی است. چون کنشهای حرکتی و ادراکی به هم وابستهاند، از این رو رشد یک نظام پردازش حرکتی ادراکی کارآمد در کودک برای اجرای موفقیتآمیز هر تکلیف از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. فرآیند ادراکی- حرکتی پردازشی است دقیق از اطلاعاتی که از طریق اندامهای حسی به فرد میرسد که پاسخ به پردازش حرکتی بر پایه تجربیات قبلی فرد قرار دارد. اگر این تجربیات از طریق فعالیتها و بازی ایجاد شود پایدارتر است. کودکانی که ناتوانی ادراکی دارند معمولاً در تعبیر و تفسیر و پیدا کردن معنی محرکهای محیطشان دچار مشکل میشوند.
از آنجا که اصطلاح حرکت به جابجایی بدن اطلاق میشود وجود ناتوانی در تحول حرکت میتواند باعث بروز مشکلاتی در یادگیری تکالیفی که به مهارتهای حرکتی ظریف، هماهنگی چشم و دست و تعادل نیاز هستند گردد. این مشکلات میتواند حرکات را ضعیف کرده روی استفاده و کنترل ماهیچهها اثر منفی بگذارند و یا میتوانند، باعث ضعف در هماهنگی عملکرد حرکت و ادراکی شوند، زیرا بسیاری از تکالیف نیازمند ترکیب درون دادهای حسی و برون دادهای فعالیتهای حرکتی میباشند. توجه به ناتوانیهای ادراکی- حرکتی به وسیله اشتراس و لتینن، که از سال 1947 با کودکان آسیبدیده مغزی کار میکردند آغاز شد. آنها این کودکان دچار معلولیتهای ادراکی را که به نوبه خود باعث کم آموزی تحصیلی در کودکان میشد توصیف میکردند. کار اشتراس، باعث ایجاد تحول و تکامل در بسیاری از نظریههای ادراکی- حرکتی که توسط نظریهپردازانی چون فراستینک و هورن ، بارش ، دلاکاتو، جتمن و کراتی، مطرح شد گردید.کودکان کم توان ذهنی نارساییهای حرکتی دارند و از آمادگی جسمی خوبی برخوردار نیستند. تأکید بر پرورش مهارتهای حرکتی فرصتهایی را به وجود میآورد که درک کودک عقبمانده از پارهای مفاهیم مانند شکل، اندازه و رنگ تقویت شود.
كودكان کم توان ذهنی نیاز دارند از نظر آمادگی جسمی و توانایی حرکتی و مکانیکی بدن پیشرفت کنند. وضعیت بدنی این افراد معمولاً ضعیف است و شادابی جسمانی چندانی ندارند. نحوه گام برداشتن آنها نامتعادل و نااستوار است و حکایت از آن دارد که هماهنگی کلی حرکات بدنی ضعیف است. در مطالعات مقایسهای همیشه عقبماندههای ذهنی در زمینههای قدرت، تحمل، چالاکی، تعادل، سرعت دویدن، انعطافپذیری و زمان واکنش نسبت به کودکان هنجار امتیازهای پایین تری کسب میکنند. به طور کلی میتوان گفت که، نوجوانان عقبمانده آموزش پذیر و تربیتپذیر در انجام امور حرکتی بین دو تا چهار سال از کودکان هنجار عقب هستند. از آنجا که در کودکان کم توان ذهنی اختلال حرکتی مشاهده میشود و فعل و انفعالات فیزیکی آنان در رابطه با محیط و سایر افراد عموماً در سطح نازلتری از هنجارهای طبیعی جامعه انجام میشود به نقل از منصور و دادستان. کودکان معلول ذهنی عموماً دچار کودنی حرکت میباشند. بسیاری از نقایص حرکتی افراد عقبمانده ذهنی ممکن است به محدودیتهای آنها در پردازش اطلاعات مربوط باشد.
آسیب مغزی موجب میشود که شکلگیری ادراکات که پایه عملکرد و یادگیری حرکتی است به دشواری صورت گیرد. توماس، معتقد است که پردازش اطلاعات نقش مهمی در اجرای مهارتهای حرکتی پایه در افراد عقبمانده ذهنی دارد، چگونگی رشد شناختی افراد عقبمانده ذهنی با عملکرد حرکتی آنها ارتباط دارد. کل یادگیری حافظه، شناخت حرکت و عاطفه توسط یک سیستم کنترل میشود. اختلال در نظام حافظهای میتواند یادگیری مهارت حرکتی را به شیوههای معین تحت تأثیر قرار دهد. بدون تردید متخصصان درصدد تدارک آموزشهایی خواهند بود که موجب موفقیت و پیشرفت حرکتی این افراد شود .
منبع
مرادی کچلکی،سیما(1393)، بازي درماني در افزایش مهارتهای شناختي، اجتماعي و حركتي دانشآموزان كم توان ذهني آموزش پذير،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید