مهارت های اجتماعی چیست؟

مفهوم مهارت های اجتماعی

مهارت‌های اجتماعی رفتارهایی هستند كه به مردم برای كنش متقابل با دیگران كمك می‌كنند. در مدرسه، كنش متقابل ممكن است با هم‌كلاسی‌ها، معلمان و سایر كاركنان مدرسه باشد. در مراحل بعدی زندگی، این كنش متقابل با همكاران، سرپرستان، دوستان و افراد دیگری برقرار می‌شود كه شخص ملاقات می‌كند.اگرچه تعاریف زیادی برای مهارت‌های اجتماعی ارائه شده، اغلب صاحب‌نظران عقیده دارند كه مهارت‌های اجتماعی هفت ویژگی دارند:

  • ابتدا از طریق یادگیری (برای مثال، مشاهده، الگوسازی، تمرین و بازخورد) كسب می‌شوند.
  • شامل رفتارهای غیركلامی و كلامی مجزا و خاصی هستند.
  • عاطفه و رفتار مناسب را نیز دربرمی‌گیرند.
  • از طریق تقویت اجتماعی ارتقا می‌یابند.
  • شامل تعامل با محیط و همراه با واكنش‌های مناسب می‌شوند.
  • انجام آن‌ها از ویژگی‌های محیطی تأثیر می‌پذیرد.

بنابراین، مهارت‌های اجتماعی رفتارهایی هستند كه آموخته می‌شوند و بر روابط با همسالان و بزرگسالان تأثیر می‌گذارند. معمولاً مهارت‌های اجتماعی را به عنوان صفات شخصیتی عمومی در نظر نمی‌گیرند و آن‌ها را رفتارهای خاص موقعیتی و مجزایی می‌دانند كه سن، جنس، وضعیت اجتماعی و تعامل با دیگران، بر آن‌ها تأثیر می‌گذارند.آموزش مهارت‌های اجتماعی چهار هدف اولیه دارد:

  1. بهبود فراگیری‌ مهارت‌های اجتماعی؛
  2. بهبود عملكرد مهارت‌های اجتماعی؛
  3. كاهش یا برطرف كردن مشكلات رفتاری؛
  4. تسهیل تعمیم‌دهی و نگه‌داری مهارت‌های اجتماعی.

هنگام برنامه‌ریزی یك برنامة آموزش مهارت اجتماعی، مسائل متعددی وجود دارند كه باید مورد ملاحظه قرار گیرند. مهم‌ترین مسأله شاید موقعیت رشدی كودك باشد كه همواره در حال تغییر است. رفتارهایی كه برای سن خاصی مناسب هستند، ممكن است برای سن دیگر زود یا دیر باشند. این موضوع نیز در مورد روش‌های درمانی مصداق دارد. ما همواره باید این ملاحظات رشدی را به هنگام طراحی راهبردهای مداخله‌گرانه و ارزیابی آن‌ها در نظر بگیریم .مهارت اجتماعی مجموعه رفتارهای آموخته شده ای است که فرد را قادر می سازد با دیگران رابطه اثربخش داشته و از واکنش های نامعقول اجتماعی خودداری کند. همکاری، مشارکت با دیگران، کمک کردن، آغاز گر رابطه بودن، تقاضای کمک کردن، تعریف و تمجید از دیگران و قدردانی کردن، مثالهایی از این نوع رفتار است. یادگیری رفتارهای فوق و ایجاد رابطه اثربخش با دیگران یکی از مهمترین دستاوردهای دوران کودکی است. متاسفانه همه کودکان موفق به فراگیری این مهارت ها نمی شوند. به همین دلیل، اغلب این کودکان با عکس العمل های منفی از سوی بزرگسالان و کودکان دیگر رو به رو می شوند.

کودکانی که مهارت اجتماعی کافی کسب کرده اند در ایجاد رابطه با همسالان و یادگیری در محیط آموزشی موفق تر از کودکانی هستند که فاقد این مهارت هستند. پژوهش های طولی موید تاثیر منفی نقص مهارت اجتماعی بر سلامت روانی کودک است. مهارت اجتماعی به کودک کمک می کند تا با دیگران رابطه اثربخش داشته باشد. اغلب کودکان در ارتباط با اطرافیان(والدین، خواهران، برادران و همسالان) این مهارت را بدون تلاش فرا می گیرند.به همین دلیل اغلب این کودکان با عکس العمل های منفی از سوی بزرگسالان و کودکان دیگر رو به رو می شوند.اسلبی و گوارا مهارت اجتماعی را مترادف با سازگاری اجتماعی می دانند. از نظر آنها مهارت اجتماعی عبارت است از توانایی ارتباط متقابل  با دیگران در زمینه خاص اجتماعی، به طوری که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد.

استرایر مهارت اجتماعی را همانند سازگاری متقابل کودک با محیط اجتماعی و در رابطه با همسالان می داند. در این مدل، سازگاری به توانایی و ظرفیت کودک در پیش بینی کردن، جذب نمودن و عکس العمل نشان دادن به نشانه های موجود یک بافت اجتماعی دارد. این نشانه ها شامل حالات عاطفی یا رفتار همسالان می باشد. در این فرایند رشد عاطفی  و اجتماعی کودک دخالت دارد، توانایی  کودک یا نوجوان در انتخاب رفتار مناسب و ارزشیابی در مورد روابط اجتماعی و ساختار گروه، میزان مهارت و قابلیت اجتماعی را مشخص می سازد.

مفاهیم، موضوعات و مهارت های اجتماعی شامل موضوعات دانشی، رفتاری،  نگرشی و ارزشی است که فرایند جامعه پذیری کودکان را میسّر می سازند. شناخت نهادهایی چون : خانواده،  مدرسه،  دولت،  بانک،  مسجد وکارکردها و تاثیر و تاثر هر یک در کودکان و سایرافراد جامعه و دلایل وجودی آن ها، آگاهی و تسلط بر مهارتهای ارتباطی،  احترام به بزرگترها و والدین،  عمل به ارزش های مورد قبول جامعه. مقصود ازجامعه پذیری ،  پذیرش اعتقادات،  باورها،  هنجارها وارزش های مورد قبول جامعه و یادگیری وگسترش سازگاری کودک با موارد یاد شده است. اجتماعی شدن یاجامعه پذیری را به عنوان یادگیری نقش های اجتماعی نیزتعریف کرده اند.«آموزش مفاهیم ومهارت های اجتماعی در دوره پیش دبستانی و سایردوره ها در واقع ایجادآمادگی در یادگیرندگان جهت زندگی موفق تر در جامعه است. یکی ازاهداف اساسی آموزش دراین زمینه، پیشگیری ازایجاد بحران ها و مشکلات احتمالی درآنان است.

مفاهیم اجتماعی مانند مفاهیم سایرعلوم ورشته ها، هسته مرکزی یادگیری وآموزش درتمام حیطه ها ی شناختی ، نگرش ها و مهارتهای روان حرکتی است که دراین میان ، تغییرات شناختی اساس تغییرات درسایرابعاد خواهدبود. تأکید می شود که مفاهیم اجتماعی زیربنای تمام تغییرات رفتاری درزمینه فکری ، رفتاری و نگرشی در ارتباط با مسائل وعلوم اجتماعی  و مذهبی است، درنتیجه معلمان و مربیان نیک اندیش ما باید به این موضوع توجه ویژه ای داشته باشند.هریک از اصطلاحات، کلمات، جملات، قواعد و اصولی که به نوعی با مسائل اجتماعی در ارتباط باشند، مفاهیم اجتماعی خوانده می شوند. مفاهیمی از قبیل: دوستی، همکاری، گروه و فایده های آن، کشور، انواع سازمان ها و موسسات اجتماعی و خدماتی که انجام می دهند، چگونگی برقراری ارتباط با سازمان ها و افراد برای رسیدن به نتیجه بهتر، ملت، آداب و رسوم، مقررات و قوانین زندگی شهری و روستایی، قوانین رفت و آمد، قوانین آموزشی، رعایت حقوق دیگران و حقوق شخصی، انجام وظیفه و …

مهارت های اجتماعی توانایی هایی هستند که باعث بروز رفتارهایی می شوند که به صورت مثبت یا منفی تقویت می گردند. این مهارت ها می توانند در روابط انسان با دیگران نتایج مثبت و موفقیت آمیزی به وجودآورند و موجبات سازگاری بیشتر و اثرگذاری مناسب و مطلوب در رفتار دیگر افراد جامعه که کودک در ارتباط با آن ها در اجتماع زندگی می کند، را فراهم نمایند.جریان  اجتماعی شدن کودکان از همان لحظه ی اول تولد که  لباس برتنشان می کنند و درگهواره قرار می دهند و یا در مقابل گریه ی او واکنش معینی نشان می دهند، آغاز می شود. در این فرایند برخی از افراد و گروهها نقش کلیدی دارند. پدر و مادر، برادر و خواهر، مربیان و معلمان که بخش زیادی از وقت خود را برای ارائه ی ارزش ها و جهت دادن به رفتار کودکان صرف می کنند، سازمان مدرسه، مسجد، نهادهای دولتی و غیر دولتی که وظیفه انتقال فرهنگ را بر عهده دارند، همچنین وسایل ارتباط جمعی به ویژه تلویزیون، نیروهای قدرتمندی در شکل دادن به نگرش ها و خواسته ها و رفتارهای کودکان هستند. ازمیان عوامل مذکور شاید بتوان مهمترین عوامل را فرهنگ، خانواده و نهادهای اجتماعی دانست.

اجتماعی شدن یک سیستم دوجانبه ی ارتباطی میان فرد و جامعه است. به همین جهت هم تاثیرات فرهنگی و هم الگوهای رشد فرد باید به طور هم زمان مورد توجه قرار گیرد. به این ترتیب، متغیرهای اجتماعی شدن را درتفاوت های فردی، منابع و روش های انتقال، الگوها و ارزش هایی که بر فرایند اجتماعی شدن اثر می گذارند، می توان ملاحظه کرد. نکته دیگری که بسیاراهمیت دارد، هماهنگی میان عناصر و عوامل اجتماعی کننده است. چنانچه این هماهنگی در تقویت و تضعیف رفتارهای درست و نادرست به شیوه مناسب و در راستای اهداف وجود داشته باشد، تعارض و سردرگمی کودک را به دنبال نخواهد داشت. همچنین اتلاف انرژی و  تلاش های  بیهوده کودک را به  حداقل رسانده، بسیاری از فشارهای روانی و جسمانی  را از بین خواهد برد.

جوانب مهم  اجتماعی شدن  در زمینه نگرش ها و رفتارهای اخلاقی کودک شامل موارد زیراست: 1- همانندسازی با والدین در زمینه هایی چون طرزتلقی ها و رفتارآنان در مورد کنترل فرزندان، چگونگی به کارگیری پاداش و تنبیه    2- طبقه اجتماعی 3- ویژگی های مذهبی، سیاسی وشغلی اعضای خانواده

همچنانکه گفته شد، نهادهای اجتماعی وعملکرد آن ها، عامل موثری درچگونگی اجتماعی شدن کودکان و نحوه ی به عهده گرفتن نقش های حال وآینده ی آنان است. طبعاً نهادهای اجتماعی به تدریج و در سنین بالاتر تاثیر مستقیم خود را بر افراد به جای می گذارند. این نهادها علاوه بر مواردی که قبلاً به آن ها اشاره شد، حتی شامل سربازخانه ها و زندان ها نیز می شود. طبیعی است که شدّت و طولانی بودن ارتباط شخص با این نهادها باعث تاثیرپذیری بیشتر[و قوی تر و باثبات تر] از آن ها است و ارزش ها، هنجار ها، انتظارات و صلاحیت های معینی را به عنوان ملاحظات مورد قبول در وی به وجود می آورند. این نهادها در مورد چگونگی ایفای نقش های گوناگون، پرخاشگری، نقش جنسی، اخلاقیات و… نیز نقش اجتماعی کننده بر فرد دارند.اگر چه جریان اجتماعی شدن ازجانب فرهنگ، خانواده و نهادهای اجتماعی بر کودکان و نوجوانان به طور مداوم اعمال می شود، خود آنها نیز با رفتارهایشان به صورت طبیعی، یا مخالفت ها و مقاومت هایی که می نمایند بر دیگران اثر می گذارند. به عبارتی جریان اجتماعی شدن ارتباط متقابل است و بالاخره برای کودکی که می خواهد بدون مانع و زحمت خواسته هایش را ارضاء کند، برخی از این جریانات رنج آور است.

از میان عوامل اجتماعی کننده،  نقش خانواده ازهمه مهم تر است. الگوهای تعلق والدین که اساس مناسبات بعدی خانوادگی است،  توجه والدین به  پاداش وتنبیهات متناسب با رشد،  سایر رفتارها و گفتگوهای آنان در مورد ارزش های فرهنگی، نوع پاداش و تنبیه انتخابی در زمینه های گوناگون، رفتار علمی و مودبانه و شرافتمندانه، انگیزه ی پیشرفت، رفتار اخلاقی سالم، آینده نگری در رفتاراجتماعی و شخصی و هزاران مورد رفتار اجتماعی دیگر ، والدین را به صورت الگو و مدلی از رفتارهای اجتماعی در می آورد که به ویژه دردوره کودکی، ازقدرت فوق العاده ای در جهت دهی رفتارها و نگرش های اجتماعی کودکان برخوردار است. فرصت هایی نیز که به کودک برای احساس قدرت داده می شود ونوع ارزیابی وی از خود در رابطه با سایر افراد از جمله عوامل اجتماعی شدن کودک است.

ویژگی های رفتاراجتماعی

هارجي و همكاران بر اين نكات تأكيد دارند:

نخست اين كه رفتارهاي اجتماعي هدفمندند. ما از اين رفتارها براي كسب نتايج مطلوب استفاده مي كنيم و بنابراين بر خلاف ساير رفتاره كه اتفاقي يا غير تعمدي هستند. مهارت هاي اجتماعي هدف دارند. دومين ويژگي رفتارهاي اجتماعي ماهرانه، به هم مرتبط بودن اين توانايي هاست. يعني آنان رفتارهاي متفاوتي هستند كه به منظور هدف ويژه مورد استفاده قرار مي گيرن و ما به طور همزمان از آن ها استفاده مي كنيم.سومين ويژگي مهارت هاي اجتماعي متناسب بودن آن با وضعيت است. فردي از لحاظ اجتماعي ماهر است كه بتواند رفتارهايش را متناسب با انتظارات ديگران تغيير دهد. به اين ترتيب داشتن ارتباط ماهرانه بستگي به استفاده صحيح (از لحاظ بافتي) و تسهيل كننده (از نظر رفتاري) از شيوه هاي برقراري ارتباط مناسب كار آمد با ديگران دارد.

چهارمين ويژگي مهارت هاي اجتماعي اين است كه اين مهارت ها در واقع واحدهاي رفتاري مجزا هستند. فردي كه از لحاظ اجتماعي مهارت دارئ قادر است رفتارهاي مختلف و مناسبي داشته باشد. اين توانايي هاي اجتماعي را در قالب عملكرد، رفتاري پي ريزي مي كنند. اين نكته يكي از ويژگي هاي بارز ارتباط اجتماعي ماهرانه است. مهارت هاي اجتماعي، آموختني است.آخرين مورد از ويژگي هاي مهارت هاي اجتماعي اين است كه افراد بر اين مهارت ها كنترل شناختي دارند. بنابراين كسي كه از لحاظ اجتماعي كمبود مهارت دارد، ممكن است عناصر اصلي مهارت اجتماعي را فرا گرفته باشد اما از فرآيندهاي فكري لازم براي استفاده از اين عناصر در تعاملات خود بي بهره باشد.

عوامل مؤثر در اجتماعی شدن

  1. خانواده

خانواده بنيان زندگي اجتماعي شدن و اولين کانون تربيت فرزندان است. نهاد خانواده اساسي ترين و اولين محيط اجتماعي شدن است. کودک از بدو تولد در دامن خانواده نشو و نما مي يابد و سپس در کنار ديگر نهادهاي اجتماعي شدن ارتباط خويش را با آن حفظ مي کند. گرچه تاثير خانواده امروزه به سبب جابه جايي نقش ها کم شده است اما هيچگاه اين تاثير از بين نرفته است از ديدگاه آنتوني گيدنز، در جامعه امروزي اجتماعي شدن پيش از همه در يک زمينه کوچک خانوادگي رخ مي دهد بيشتر کودکان انگليسي نخستين سال هاي زندگي خود را در درون يک واحد خانوادگي شامل مادر، پدر و شايد يک يا دو فرزند ديگر سپري مي کنند برعکس در بسياري از فرهنگ ها ديگر، عمه ها و خاله ها، عمو ها يا دايی ها و نوه ها غالباً جز يک خانواده واحد بوده و مراقب کودکان اطفال بسيار خردسال را به عهده دارند.

از نظر ويل دورانت، نخستين وحدت اجتماعي که اين موجود بدان علاقه پيدا مي کند خانواده است و رشد اخلاق او با محبت و وفاداري به وحدت بزرگتر ها توسعه مي يابد تا آن که وطن پهناورش نيز در نظر او تنگ مي نمايد. خانواده هم محل کار و هم کانون عبادت، هم ديوان قضاوت و هم مرکز تعليم و تربيت براي زندگي متعالي، هم نوعي و شيوه زندگي است. زندگي پر حلاوت و برخودار از تفاهم و تعاون متعالي محض که تنها قانون حاکم بر آن قانون اخلاقي و رواني و محبت و فداکاري است. نوع ارتباط نوجوان با والدين در چگونگي شکل گيري هويت آنان موثر است. پژهش هاي آدامز و کوپرمؤيد اين مطلب است که نوجواناني که در حالت پراکندگي هويت هستند غالباً کساني اند که از جانب والدين خود به فراموشي سپرده شده و يا طرد شده اند.

وابستگي شديد نوجوان به والدين و فرمانبري مداوم از آنان، تسليم طلبي مقابل آن ها را به همراه خواهد آورد.  از ديدگاه بعضي از جامعه شناسان از جمله کولي، آژانس هاي جامعه پذيري چون خانواده به عنوان منابع زندگي نه فقط براي افراد بلکه براي نهادهاي اجتماعي به حساب مي آيد گردهماي نخستين از جمله خانواده گرده هبازي که روابط صميمانه و احساس در آن ها جاري است منابع اصلي براي ايجاد نهادهاي اجتماعي شدن شمرده مي شوند.ويليام جي گود بر خانوداه به عنوان عامل اساسي اجتماعي تاکيد دارد به اعتقاد گود اگر شخص بخواهد نهايتاً عضوي از جامعه بشود مسلماً بايد مهارت هاي اجتماعي و آداب و رسوم ويژة جامعه را ياد بگيرد و خانواده وظيفه دارد آنچه را جامعه از نسل جوانتر تقاضا مي کند به کودک ياد دهد البته والدين نيز وقت زيادي را صرف اين امر مي کنند.

  1. گروه همسالان

همسالان از راه هايي منحصر به فرد و عمده در شکل گيري شخصيت، رفتار اجتماعي، ارزش هاي يکديگر دخالت دارند. کودکان از طريق سر مشق دهي اعمالي که قابل تقليد است با تقويت يا تنبيه پاسخ هاي خاص و يا ارزشيابي فعاليت هاي يکديگر و باز خودروي که به يکديگر مي دهند بر يکديگر تاثير مي گذارند.از ديدگاه ماوسن، همسالان در مفهوم از خود يا خود انگاره آنان تاثير مي گذارند. آنچه در روابط بين همسالان اهميت دارد وابستگي هاي خاصي است که بين آنان ايجاد مي شود. دوستان براي کودک تکيه گاهي محسوب مي شوند وبه او احساس ايمني مي دهند. آنان حکم درمانگر قابل اعتماد و سرمشق رفتاري را براي کودک دارندو اعمال کودک را که معيارهاي متفاوت از معيارهاي بزرگ دارند، ازريابي مي کنند.

همسالان جهان دوم نوجوانان را تشکيل مي دهند. جهان والدين و جهان همسالان.  اين دو جهان مي توانند در کنار يکديگر در حالي که بخش مشترک کوچکي نيز دارند، وجود داشته باشند. دنياي همسالان خرده فرهنگي است که از بسياري جهات تحت تاثير فرهنگ بزرگتري است که کودک در آن زندگي ولي در عين حال تاريخچه، سازمان جمعي و نيز ابزار انتقال آداب و رسوم فرد از نسلي به نسل ديگر دارد. گروه همسالان مهارت هاي اجتماعي مهمي را به فرد مي آموزند که بزرگسالان به هيچوجه نمي توانند آن ها را به وي بياموزند. در ميان گذاشتن مشکلات، تضادها و احساسات پيچيده اطمينان بخش است.در دروه نوجواني که دورة فاصله گرفتن از خانواده است، گروه دوستان اهميت خاصي مي يابد. در اين دوره نوجوان از جهات مختلف از همسالان خود اثر مي پذيرد. دراين دوره روابط نوجوانان با دوستان خود گرمتر از روابط او با اعضاي خانواده است و بسياري از اطلاعات جنسي وغير جنسي را بدست مي آورد. نوجوان دوستاني را انتخاب مي کند که از نظر علايق، ارزش ها و باورها و نگرش ها همانند او باشند. زيرا چنين فردي حمايت بيشتري از او خواهند کرد و از نظر رفتار و سرگرمي هاي اوقات فراغت و نگرش نسبت به مدرسه و پيشرفت تحصيلي باوي همانندي دارند.

  1. نقش ” خود” در اجتماعي شدن

خود هستة اصلي نظرية شخصيت را تشکيل مي دهد و انسان به وسيله گرايش به شکوفا شدن و بهبود بخشيدن خود برانگيخته مي شود. خود عبارت از مجموعه ويژگي هايي فردي است که تفاوت فرد از ديگران و يا شباهت او به ديگران را بيان مي کند.خود به معني جامعيت انديشه ها و احساساتي است که فرد در ارجاع به خودش به عنوان يک شناخت عيني دارد.از ديدگاه بعضي از انديشمندان، اجتماعي شدن فقط حاصل تاثيرات عوامل بيروني نيست بلکه نيروهاي خود ما نيز در شکل گيري منش و شخصيت ما نقش دارند. بنا به نظر اريک فروم، روانکار اجتماعي، “ما بوسيلة ويژگي هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي جامعه مان شکل مي گيريم، با اين حال، اين نيروها به طور کامل منش ما را تعيين نمي کنند. ما عروسک هاي خيمه شب بازي نيستيم که به نخ هايي که جامعه آن ها را مي کشد واکنش نشان دهيم. بلکه مجموعه اي از ويژگي ها يا مکانيسم هاي روان شناختي داريم که بوسيلة آن ها ماهيت خود و جامعه ما را شکل مي دهيم.

  1. نقش ديگران مهم و تعميم يافته در اجتماعي شدن

ديگران مهم يا تاثير گذار کساني هستند که شخص به آنان توجهي خاص دارد ارزيابي آنان افعال اميال را پاداش مي دهد. ديگري تعميم يافته عبارت از ادغام ارزيابي ها و ارزش هاي ديگران مؤثر و به ويژه ديگراني که در نزد شخص مرجع محسوب مي شوند.از ديدگاه گرت و ميلز، جامعه شناسان حوزة انتقادي، ديگران مهم نقش اساسي در اجتماعي شدن افراد دارند. اين دو معتقدند براي درک و شناخت آدمي چهارمفهوم مفيد است. اين چهار مفهوم تاثير بسزايي از ديدگاه ما در اجتماعي شدن دارند :

  • ارگانيسم
  • ساختار
  • رواني
  • شخص خود ساختار منش.

مفهوم همانند سازي به نوعي به ديگران تعميم يافته اشاره دارد. همانند سازي مفهومي است که از نظرية روانکاري فرويد نشات گرفته و به فرايندي اطلاق مي شود که به موجب آن کودک تلاش مي کند خصوصيات مشخص ديگري را در وي کند.از طريق همانندسازي نگرش ها، علايق، رفتارها و لباس پوشيدن و الگوهاي رفتار مادري خود را مي گيرد. از ديدگاه ماوسن همانندسازي با تقليد صرفاً تکرار واکنش هاي مشخص وقابل مشاهدة ديگران است حال آنکه همانند سازي ظريف است که به موجب آن کودک الگوهاي کلي و گسترده تفکر را دروني مي کند.همانند سازي نشان دهندة پيوند عاطفي شديد کودک با شخص است که با او همانند سازي کرده حال آنکه تقليد چنين نيست از ديگر جوانب مهم همانند سازي ادراک کودک از شباهت بين خود و شخص ديگر است ووقتي کودک به اين شباهت پي برد اين اعتقاد در او ايجاد مي شود که با آن الگو خصوصيات مشترک دارد.

  1. نقش مدرسه در اجتماعي شدن

مدرسه نهادي اجتماعي ونمايانگر فرهنگي است که مدرسه جزئي از آن است و به کودک جهان بيني و عادات و رسوم و مهارت ها و دانش خاص را منتقل مي کند. مدرسه نظام اجتماعي کوچکي است که کودک درآن قواعد اخلاقي، عرف اجتماعي، نگرش ها و شيوه هاي برقراري ارتباط با ديگران را مي آموزد. مدرسه غالباً شبکه اي از گروه همسالان براي کودک و نوجوان مهيا مي کند. نفوذي که مدرسه دارد همه به دليل وجود شاگردان ديگر هم به دليل وجود معلمان و برنامه ريزي در سي است.پارسونز سه کارکرد مهم براي مدرسه قايل است: وظيفه اول مدرسه جامعه پذيرکردن نسل جديد با ارزش هاي مسلط جامعه، بويژه با ارزش هاي محيط خارج از خانواده، مخصوصاً با ارزش هاي دنياي کار است. در مدرسه کودک ارزش هاي عام گرايي، عملکرد، ويژگي و بي طرفي عاطفي را دروني مي کند اين ارزش ها هستند که کودک با آن ها در محيط خانوادگي کمتر ارتباط پيدا مي کند. از اين ديدگاه مدرسه محيط جامعه پذيري اصلي براي انگيزه هاي اقتصادي، عقلاني است و ارزش هاي نوعي جامعه صنعتي مي باشد.کارکرد دوم مدرسه، تربيت و آماده سازي نيروي انساني براي تصور مشاغل گوناگون در جامعه صنعتي است. کارکرد سوم مدرسه، در سطح آموزش عالي ارتباط تنگاتنگي با تحقيقات علمي دارد. از اين ديدگاه ،مدرسه محل خلاقيت، نوآوري و دگرگوني است دانشگاه نه تنها انتقال دانش از نسلي به نسل ديگر است ،بلکه محل توليد شناخت، نقد و بررسي شناخت هاي موجود و تفسير مجدد آن هاست.

منبع

قرمزی، خدامراد (1393)، هوش اخلاقی و مهارت های اجتماعی با عملکرد تحصیلی، پايان نامه كارشناسي ارشد، علوم تربیتی برنامه ریزی درسی، دانشگاه آزاد اسلامي

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0