منشاء تاريخي فرسودگي شغلي
فرسودگي شغلي ابتدا به عنوان مشكل اجتماعي مطرح شد نه به عنوان ساختار علمي بنابراين مفهوم اوليه فرسودگي شغلي به وسيله واقعگرايي شكل گرفت تا مفاهيم علمي در اين مرحله مقدماتي شكل گيري مفهوم، تمركز بر روي توصيفهاي باليني فرسودگي بود و بعد از آن، مرحله تجربي كه در آن تأكيد برتحقيقات سيستماتيك بر روي فرسودگي شغلي به خصوص ارزيابي اين پديده بود، شكل گرفت.با اين دو مرحله بود كه تئوري هاي رشد يافته و مفهوم گسترده فرسودگي شغلي و چهار چوب هاي فرضي ديگر، يكپارچه شدند. مسلش و همكاران، معتقدند پژوهشهاي مربوط به فرسودگي شغلي در دو مرحله جداگانه توسعه يافتهاند:
مرحله مقدماتي: در اين مرحله ماهيت كار مورد بررسي قرار گرفت و هدف آن ايجاد اصطلاح فرسودگي و توصيف اين پديده بود. اولين نوشتارها در اين مورد در اواسط دهه 1970 ميلادي در ايالت متحده به رشته تحرير در آمدند و به توصيف اين پديده پرداختند.
مرحله تجربي: بعدهاتحقيق در مورد فرسودگي به سوي پژوهشهاي تجربي منظم تغيير جهت داد.
مفهوم فرسودگي شغلي
استفاده فني و تخصصي از واژه فرسودگي كاري در اصل به فرويدنبرگر، يعني كسي كه اولين مطالب را در سال 1974 در باب اين مفهوم به رشته تحرير درآورد، برميگردد. فرسودگي كاري اساساً ناشي از استرس شغلي است. فشارهاي عصبي و رواني كه به اصطلاح استرس ناميده ميشوند در زندگي روزانه ما به وفور مشاهده ميشوند. بطور كلي تعاريف متعددي از استرس به عمل آمده است. وقتي فرد در شرايط و اوضاع احوالي قرار گيرد كه تحت فشار واقع شود، يا احساس ناراحت كنندهاي به او دست دهد، عصبي باشد، احساس ناكامي و تنش كند يا در تعارض و بلاتكليفي باشد، ميگوييم تحت فشار رواني است .استرس يا فشار رواني واقعه يا رويدادي است كه از نظر روانشناسي داراي خصوصيات تهاجمي است و مي تواند پيامدهاي عضوي به دنبال داشته باشد .
فرسودگي كاري عبارت است از يك فرآيند روانشناختي كه تحت شرايط استرس شغلي شديد حادث ميشود و خود را بصورت فرسودگي عاطفي- مسخ شخصيت و كاهش انگيزه، پيشرفت و ترقي نشان ميدهد . افرادي كه از اين عارضه رنج ميبرند، اصولاً داراي انرژي كم و داراي احساس خستگي بيش از حد هستند. بعلاوه اينكه مبتلايان برخي از نشانه هاي فشار بدنی نظير سر درد، تهوع، كم خوابي و تغييراتي در عادات غذايي را بطور فراوان گزارش ميدهند. دومين زيان فرسودگي شغلي اينست كه افراد مبتلا به فرسودگي عاطفي را نيز تجربه ميكنند. افسردگي، احساس درماندگي، احساس عدم كارايي در شغل و مواردي از اين قبيل، همگي نمونه هايي از فرسودگي شغلي هستند.
وجود نگرشهاي منفي نسبت به خود، شغل، سازمان و بطور كلي نسبت به زندگي نشانگر فرسودگي هاي نگرشي هستند و نهايتاً اينكه اغلب مبتلايان احساس پايين بودن پيشرفت شخصي را گزارش ميدهند.در مجموع، فرسودگي شغلي را ميتوان به عنوان يك سندرم فرسودگي عاطفي، فيزيكي و ذهني كه توأم با احساس پايين بودن عزت نفس، احساس پايين بودن خود ارزشمندي و ناشي از حضور استرسهاي شديد و طولاني مدت تعريف كرد .
منبع
سعادتمند،مرجان(1388)، رابطۀ بین رضایت شغلی و فرسودگی شغلی با استرس شغلی از دیدگاه مدیران مدارس،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی مرودشت
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید