مفهوم پتانسيل تجاري و روشهاي محاسبة آن
پتانسيل تجاري، ميزان تجارتي است كه كشورها ميتوانند بطور بالقوه با توجه به عوامل تعيين كنندة جريان تجارت بين آنها داشته باشند. در واقع در برآورد پتانسيل تجاري، ميزان تجارت بالقوه بين كشورها اندازه گيري ميشودمجموعه روشهاي تعيين پتانسيل تجاري را ميتوان در سه گروه دسته بندي كرد:
- برآوردهای ساده پتانسیل تجاری
- برآورد پتانسیل تجاری با استفاده از آزمون های مشابهت و اکمال تجاری
- برآورد پتانسیل تجاری با استفاده از مدل جاذبه
روش ساده برآورد پتانسیل تجاری
روشهای متعددی برای برآورد ساده پتانسیل تجاری وجود دارد اما به طور کلی می توان آنها را به سه گروه زیر طبقه بندی نمود:
روش اول- این روش در واقع خود شامل روشهای متعددی برای برآورد پتانسیل تجاری بین کشورها می باشد.از جمله این روشها ،بررسی کالایی جریان های تجارت خارجی هر دو کشور و تعیین اقلام عمده صادراتی و وارداتی آنهاست. پس از این بررسی می توان میزان هماهنگی اقلام صادراتی یکی، با واردات دیگری را طوری مشخص کرد که آیا می توانند یکدیگر را پوشش دهند، و سپس پتانسیل تجاری بین دو کشور را مشخص کرد.
روش دوم- این است که با توجه به میزان کنونی مبادلات و نوع کالاهای مبادلاتی سطح مبادلات آینده و میزان مبادلات این کالاها را پیش بینی نمود.
روش سوم- به روش مقایسه برداری صادرات و واردات معروف است.در این روش جدولی تهیه می شود که در یک ستون آن اقلام صادراتی یک کشور بر اساس یکی از کدهای طبقه بندی بین المللی و در ستون دیگر آن اقلام وارداتی کشور دوم بر اساس همان کد نشان داده شود.سپس در هر ردیف میزان حداقل در بین دو ستون عنوان شده، ستون جدیدی را تشکیل می دهدکه حداکثر پتانسیل تجاری بین دو کشور را برای هر کالا نشان می دهد. سپس پتانسیل معمولی را در حدود 30 تا 40 درصد رقم حداکثر پتانسیل تجاری در نظر می گیرند.
روش برآورد پتانسیل تجاری با استفاده از آزمون مشابهت و اکمال تجاری
در روش برآورد پتانسیل تجاری با استفاده ار آزمون های مشابهت و اکمال تجاری، فرض می شود که اگر دو کشور مشابه باشند با در دست داشتن میزان رابطه تجاری و نوع کالاهای مبادلاتی یکی از این دو کشور با یک کشور ثالث، می توان روابط تجاری و نوع کالاهای مبادلاتی که کشور دوم با کشور ثالث می تواند داشته باشد را تعیین کرد. از جمله روش هایی که در این گروه قرار می گیرد معیار کسینوس،شاخص گروبل-لوید، شاخص فینگر – کرینین ، فرضیه لندر و معیار EIS است.
فرضیه لیندر : نظریه بین الملل هکشر-اوهلین که الگوهای تجارت را بر حسب کارایی عوامل و مواد طبیعی توضیح می دهد، مورد انتقاد قرار داد.وی معتقد بود،این تئوری عوامل سیستماتیک وابسته به تقاضا را که برای تجارت بسیار مهم است ، نادیده می گیرد.بناراین لیندر نظریه دیگری را مطرح نمود که در آن “تشابه سلیقه ها” عامل مهمی در تجارت کالاهای ساخته شده بین دو ملت است.اگر درآمد سرانه نسبی دو کشور به عنوان نماینده تشابه مطلوبیت یا تشابه ساختارتقاضای دو کشور در نظر گرفته شود، به احتمال زیاد کشورها پس از اشباع بازار داخلی خود به بازار کشورهایی با الگوهای تقاضای مشابه چشم خواهند دوخت ،زیرا تشابه بیشتر دو کشور در محصولات تقاضا شده ، نشان دهنده پتانسیل تجاری بزرگتر خواهد بود و هر چه اختلاف درآمد سرانه آنها کمتر شود،تشابه صادرات – واردات بین آنها بیشتر می شود.
بر اساس اين عامل ، كشورهاي مشابه نسبت به كشورهاي غير مشابه تمايل بيشتري به تجارت با يكديگر دارند . به علاوه اين متغير از طرف عرضه تفاوت در موجودي عوامل توليد دو كشور ، و از طرف تقاضا تفاوت در ساختار و ترجيحات مصرفكنندگان دو كشور را نشان مي دهد . بر اساس مدل هاي كروگمن – هلپمن ,تفاوت در موجودي عوامل توليد ( سرمايه و نيروي كار ) دو كشور، موجب كاهش تجارت درون صنعت و افزايش تجارت بين صنايع مي شود. همچنين براساس فرضيه ي ليندر، كشور هاي داراي ساختار درآمدي مشابه ، ساختار تقاضاي مشابه خواه ند داشت و در صورتي كه دو كشور داراي الگوي يكسان درآمدي (تقاضا) باشند، محصولات قابل ورود و صدور دو كشور نيز يكسان ولي متمايز خواهد بود ، بنابراين تجارت درون صنعت بالاتر خواهد رفت .در مجموع براساس مباني نظري تجارت درون صنعت، رابطه متغير ليندر و تجارت درون صنعت منفي خواهد بود.
معیار کسینوس(Cosine) : این معیار برای اولین بار در کتاب اقتصاد ریاضی “روی آلن” در سال 1975 مطرح گردید.وی درجه اکمال تجاری را بر اساس کسینوس زاویه دو بردار صادرات و واردات دو کشور اندازه گرفت بدین منظور دو ماتریس n×1 که یکی صادرات کشور i به جهان و دیگری واردات کشور j از جهان است تعریف می شود.سپس با تعیین زاویه بردار در فضای کالای n بعدی می توان این دو بردار را با هم مقایسه نمود.زاویه کوچک نشان می دهد که ترکیب کالایی صادرات کشور i شبیه به ترکیب کالایی واردات کشور j است و همچنین زاویه بزرگ نشان می دهد که ساختار صادرات کشور i و ساختار واردات کشور j غیر مشابه هستند و قابلیت انطباق ندارند.بزرگی زاویه دو بردار کالا به طور متداول بر حسب کسینوس اندازه گیری می شود.
معیار تشابه(EIS): معیار دیگری برای محاسبه تشابه صادرات – واردات وجود دارد که به آسانی از شاخص تشابه صادرات فینگر – کرینین به دست می آید، شاخص تشابه EIS است که به صورت زیر تعریف می شود.این معیار برای اندازه گیری درجه تشابه صادرات و واردات نیز استفاده می شود.هر چه تشابه در این مورد بیشتر باشد نشان دهنده وجود پتانسیل و زمینه های همکاری تجاری بین آنهاست.
شاخص مزیت نسبی آشکار شده(RCA): چهل سال پیش بالاسا مقاله ای با استفاده از محاسبه مزیت نسبی آشکار شده چاپ کرد.از آن به بعد، این معیار در پژوهشهای مختلفی به کار گرفته شد و تحت عنوان معیار تخصصی تجارت بین الملل تلقی گردید.البته کاربرد هر شاخص مزیت نسبی تحت تاثیر محدودیت ها و امکانات پیش آمده در فرایند تحقیق است.
شاخص گروبل – لوید: معیارهای مختلفی از شدت تجارت بین صنایع وجود دارد، اما شدت بهترین آنها شاخص G.L باشند .
برآورد پتانسیل تجاری از مدل جاذبه
مدل جاذبه از مدل های بسیار مناسبی است که در توضیح جریانات تجاری دو جانبه اهمیت زیادی دارد و بیان مناسبی از پتانسیل تجاری را به نمایش می گذارد.کنترل پذیر بودن داده ها و تعداد متغیرهای مناسب از جمله مزیت های مربوط به مدل جاذبه است.در اقتصاد بین الملل ، این مدل ها امکان برآورد پتانسیل تجاری دو جانبه در یک مقطع خاص و به طور همزمان از دیدگاه کشور صادر کننده و وارد کننده را فراهم می آورد . در واقع برآورد پتانسیل تجاری بین دو کشور در یک مدل خاص جاذبه با استفاده از عواملی که می توانند تعیین کننده آن باشند، صورت می گیرد این عوامل ویژگی های اقتصادی دو کشور و موانع و مشوق هایی هستند که برای تجارت بین دو کشور وجود دارند.در واقع در چهارچوب این دو مدل می توان موانع و تشویق های موجود را به صورت متغیر کمی و یا کیفی که در بازارهای خاص و قابل قبول کمی شده اند وارد مدل کرده و تاثیر آن را بر تجارت دو جانبه بررسی نمود.
در ساده ترین حالت ،مدل جاذبه ی تجارت بین کشورها دخیل می داند.به این صورت که درآمد شرکای تجاری نقش نیروی جذب را ایفا کرده و افزایش آنها منجر به افزایش سطح تجارت بین کشورهای مربوطه می شود.و فاصله جغرافیایی بین دو کشور منجر به کاهش تجارت بین آنها گردیده و بنابراین نقش دافعه ایفا می نماید.این مدل ،شباهت زیادی به قانون جاذبه نیوتن دارد.نیوتن نیروی جاذبه را تابعی مستقیم از اندازه ی جرم دو جسم(جاذبه) و تابعی معکوس از فاصله بین آنها (دافعه) در نظر میگیرد.بهترین متغیرهایی که می تواند اندازه ی اقتصادی کشورها را نشان دهد،متغیر تولید ناخالص داخلی است.البته در مطالعات مختلف از متغیرهای دیگری چون تولید ناخالص سرانه ،تولید ناخالص ملی نیز استفاده می شود.
از آنجایی که مدل جاذبه از انعطاف پذیری بالایی برخوردار است متغیرهای اضافی دیگری همانند:زبان مشترک که شباهت فرهنگی بین دو کشور را مشخص می نماید،مرز مشترک که نماینده ای از هزینه ی حمل و نقل بین کشورهاست،همگرایی اقتصادی در قالب موافقت نامه ها و عضویت در یک بلوک تجاریی نیز به مدل اضافه نمود پدیده ی تجارت درون صنعت می تواند در قالب یکی از انواع روابط تجاری دو جانبه میان دو کشور که همانند موضوع مورد بحث مدل جاذبه است تقسیم شود.یعنی مدل جاذبه ابزار یا مدلی جهت بررسی رابطه ی بین این نوع تجارت دو جانبه با توجه به عوامل تعیین کننده ی آن است.
تاریخچه مدل جاذبه: تنبرگن در سال 1963 میلادی این مدل را معرفی کرد.این مدل توسط لاینمن، آیتکن و بلوت و سیسترمن توسعه یافت . مایس در سال 1978 در مقاله تحلیلی درباره مدل هایی که اثرات یکپارچگی اقتصادی را بر تجارت بررسی می کنند، از مدلهای جاذبه به عنوان ابزار اساسی که می توانند جریانهای تجاری دو جانبه را توضیح دهند، یاد کرده است که پیچیده نیستند و می توانند جریانهای دو جانبه را با متغیرهای توضیحی هر دو کشور طرف تجاری به طور همزمان توضیح دهند. در این را راستا اندرسون اولین توصیفات تئوریک را برای مدل جاذبه بر پایه خصوصیات سیستم مخارج ارایه نمود. برگستراند و دیردورف مبنایی نظری برای مدل جاذبه داده اند. علیرغم زیبایی ذاتی این روش اولین انتقادی که بدان وارد بود پایه های تئوریک ضعیف آن بود که منجر به تلاشهایی برای بهبود هسته تئوریک آن گشت اندرسون اولین کسی بود اولین کسی بود که یک زیر ساخت تئوری قوی از مدل جاذبه ارائه نمود که به وسیله هلپمن و کرگمن و دیردورف دنبال شد. بر این فرانکل اذعان می دارد که مدل جاذبه از پایه های تئوریک ضعیف به نقطه قابل قبولی رسیده است.
مزایا و معایب مدل جاذبه: بطور کلی ویژگی های مدل های جاذبه را می توان در موارد عمده زیر خلاصه کرد:
- معادله جاذبه یک معادله دوجانبه (دو طرفه) است ،به عبارت دیگر ،یک مدل جاذبه یک متغیر مربوط به تجارت (معمولا صادرات)را بوسیله ترکیبی از متغیر های کلان اقتصادی دو کشور (نظیر اندازه ، نرخ ارز ، قیمت ها و … ) توضیح می دهد.
- یک مدل جاذبه می تواند برمبنای برآورد مقدار یا برآورد طبیعت و ماهیت جریان تجاری بین دو کشور بکار گرفته شود.منظور از حالت دوم،استفاده از یک شاخص تجارت درون صنعتی بعنوان متغیر وابسته می باشد.
- پشتوانه تئوریک قوی این مدل ها اجازه می دهد تا بتوان با استفاده از انعطاف پذیری ساختاری مدل ها،در مواقع بروز مشکلات مربوط به محدودیت یا ضعف آماری بویژه در مورد کشورهای در حال توسعه،شکل ظاهری مدل ها را بصورت متناسبی تغییر داد.
- نبایستی فراموش کرد که فرق زیادی بین یک مدل قابل تخمین ، بوسیله اطلاعات و آمار موجود و یک مدل ایده آل ، که بتواند کاملا بر داده ها برازش شود، وجود دارد.لذا در موارد زیادی ممکن است میزان تصریح مدل های برآوردی در حد بالایی نباشد.
- با توجه به نوع متغیرهای مورد استفاده،مدل های اقتصاد سنجی از نوع مدل های جاذبه ترجیحا برای برآورد داده های کلان (کل صادرات و…) مناسب تر میباشد.
بیکر در سال 1987 بررسی تئوریکی وسیعی در مورد استفاده از مدلهای جاذبه در اقتصاد بین الملل انجام داده است . او ضمن بر شمردن محاسن مدل به دو مشکل اساسی این مدل اشاره می کند.اول اینکه این مدل فاقد پایه های تئوریکی قوی است و تلاش برای ارتباط این مدل تجربی با یک چارچوب تئوریکی مشکوک است.و دوم این که مدلهای جاذبه اثرات جانشینی در تجارت بین الملل را نشان نمی دهد و در نتیجه از اثرات انحراف و ایجاد تجارت چشم می پوشند،به ظوریکه یک برآورد کمی جداگانه از هریک صادرات رقیب یکدیگر هستند و واردات سایر کشورها از یکی از کشورها در واقع می تواند جانشینی برای واردات از کشور رقیب باشد.مدل جاذبه نمی تواند برآورد خوبی از چنین انحرافاتی را ارائه دهد و امکان جانشینی بین جریانات در مدل غایب است و به همین دلیل برآوردهای جریانهای تجاری را با اریب رو به بالا ارائه می دهد.با این حال کلیه منتقدین و استفاده کنندگان از مدل معتقدند که مدل ساده است و همین سادگی نقطه اصلی قوت آن محسوب می شود،زیرا با تعداد محدودی متغیر سر و کار دارد و این کار محاسبه را آسانتر و مسئله داده ها را کنترل پذیرتر می کند.مدلهای جاذبه برآورد های خوبی از جریانهای تجاری بدست می دهند و ابزار مناسبی برای پیش بینی جریانهای تجاری هستند.به ویژه در مواردی که قبلا هیچ رابطه تجاری بین کشورها وجود نداشته باشد.با این ابزار می توان پتاسیل تجاری بین دو شور را تعیین نمود.
الگوی تعمیم یافته مدل جاذبه
در الگوی تعمیم یافته معمولا حجم مبادلات تجاری دو کشور( مجموع واردات و صادرات کشور i به کشور j) به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته می شود و عوامل تأثیرگذار متعددی همچون جمعیت کشور صادر کننده و واردکننده، مشابهت مذهبی ، مشابهت فرهنگی ، قراردادها و موافقتنامه های اقتصادی و تجاری ، مرز مشترک ذخایر ارزی کشور واردکننده،نرخ ارز بین کشور واردکننده و صادرکننده و مشابهت ساختار اقتصادی کشورهای واردکننده و صادرکننده به عنوان متغیرهای توضیحی در نظر میگیریم. توضیح هریک از عوامل مطرح شده در مدل جاذبه به اختصار :
- تولید ناخالص داخلی(GDP)
بیانگر اندازه اقتصادی کشورها و همچنین ظرفیت تولید آنها می باشد.هر چه اندازه یک اقتصاد بزرگ تر و ظرفیت های تولیدی آن بیشتر باشد،امکان تولید بیشتر با هزینه کمتر فراهم می شود و در نتیجه در بازارهای بین المللی دارای مزیت نسبی خواهد بود.این موضوع باعث افزایش صادرات آن کشور می شود.از طرف دیگر این موضوع باعث می شود بازار داخلی قدرت جذب محصولات خارجی را داشته باشد.در نتیجه میزان تجارت خارجی آن کشور افزایش می یابد.در نتیجه انتظار می رود با افزایش تولید ناخالص داخلی کشورها،تجارت دو جانبه بین آنها افزایش یابد.
- جمعیت (POP)
جمعیت کشور وارد کننده POPj و جمعیت کشور صادرکنندهPOPi یکی از عوامل مهم در توضیح مدل جاذبه می باشند که می تواند هم اثر مثبت و هم منفی در مبادلات بین دو کشور داشته باشد چرا که از یک طرف با افزایش جمعیت و اتکاء به بازارهای داخلی ، میزان تولیدات در داخل کشور بیشتر شده و در نتیجه میزان واردات کاهش می یابد و در نتیجه حجم مبادلات بین دو کشور کاهش می یابد.همچنین با اضافه کردن جمعیت به مدل می توان نتیجه صرفه جویی های ناشی از مقیاس،تقسیم ناپذیری تولید و نفوذ درآمد سرانه برتنوع بخشی به واردات را نیز مد نظر قرار دارد.از طرفی جمعیت عاملی است که انگیزه تجاری را با افزایش اندازه ی بازار داخلی و ارتقای سطح فعالیت در داخل ، کاهش می دهد.چرا که کشورهایی با جمعیت بالاتر ، گرایش بیشتری به داخل دارند.زیرا بهتر می توانند از مقیاس اقتصادی نشات گرفته از بازارهای داخلی خویش بهره برداری نمایند.
- مساحت فیزیکی
انتظار می رود که مساحت فیزیکی جریانهای تجاری را کاهش دهد تا اندازه ای که کشورهای با مواهب طبیعی کم تر وابستگی بیشتری به تجارت دارند تا منابع طبیعی ای را که در کشور خود نمی یابند، به دست آورند.بنابراین ضریب این متغییر می تواند منفی باشد.
- تغیر فاصله(DIS)
متغیر فاصله، فاصله بین دو کشور را بیان می کند و عامل مهمی در الگوهای جغرافیای تجاری است.جدایی بیشتر دو شریک بالقوه تجاری و هزینه حمل و نقل بیشتر تجارت دو طرفه سبب می شود که منافع حاصل از تجارت کاهش یابد.از این رو علامت ضریب آن منفی می باشد.
- فرهنگ و مذهب
مشابهت فرهنگ و مذهب بین دو کشور اثر مثبت بر مبادلات تجاری بین آنها دارد.بطوریکه هرچه دو کشور از لحاظ فرهنگی و مذهبی شباهت بیشتری داشته باشند روابط تجاری بین آنها بیشتر است،از آنجائیکه این متغیرها کیفی هستند به منظور بررسی تاثیر آنها روی جریانهای تجاری دو جانبه از متغیر مجازی استفاده می کنیم این متغیر دارای دو ارزش صفر و یک می باشد،ارزش یک برای وقتی که دو کشور دارای مذهب مشترک و یا فرهنگ و زبان مشترک باشند و ارزش صفر برای هنگامیکه دو کشور دارای فرهنگ یا زبان مذهب متفاوت باشند.بدین وسیله متغیر کیفی تبدیل به متغیر کمی می شود.
- مرز مشترک
وجود مرز مشترک بین دو کشور ، اثرات مثبت بر روی مبادلات تجاری بین دو کشور می گذارد.زیرا کشورهای مجاور می توانند با هزینه حمل و نقل کمتر و مدت زمان کوتاهتر کالا،هزینه های مبادلاتی را کاهش دهند.مرز مشترک نیز به صورت یک متغیر کیفی می باشد که با استفاده از متغیر مجازی می توان آن را کیفی نمود ارزش یک برای وقتی مرز مشترک بین دو کشور وجود داشته باشد و ارزش صفر برای زمانیکه مرز مشترک بین دو کشور وجود نداشته باشد.
- روابط دیپلماتیک
به منظور بررسی اهداف منظورهای غیر اقتصادی نظیر امنیت سیاسی یا نظامی و یا حوادث غیر اقتصادی نظیر احضار یا فراخوانی سفرا از محل ماموریت و یا حمایت های سیاسی از این متغیر استفاده می شود.این متغیر کیفی می باشد و برای بررسی اثر آنها باید به صورت کمی درآید بدین منظور روشهای مختلفی وجود دارد،یکی از این روش ها استفاده از متغیر مجازی است بطوریکه ارزش صفربرای وقتی که روابط دوستانه است و ارزش یک هنگامیکه روابط خصمانه است.روش دیگر که بسیار بهتر و دقیقتر از متغیر مجازی نقش عوامل سیاسی را مشخص می نماید ، استفاده از طبقه بندی رویدادهای سیاسی می باشد که عموما از وحدت کامل شروع و به جنگ تمام عیار منتهی می شود.انتظار بر این است که هر چه روابط بین دو کشور دوستانه تر باشد،تجارت بین دو کشور نیز افزایش یابد.
منبع
شتبان، محمدد(1392)، برآورد پتانسیل تجاری ایران با کشورهای منتخب، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید