مفهوم و تعاریف کارآفرینی
درباره تعريف كارآفريني و شخص كارآفرين و كارآفريني سازماني، تعاريف گوناگوني از سوي صاحب نظران ارائه شده است كه با توجه به وسعت سيطره كارآفريني در رشته ها و علوم مختلف، تنوع تعاريف نيز امري غير قابل كنترل و ناگزير است، درنتيجه ارائه تعريف كامل و جامعي كه بتوان با ارائه آن، اجماع ديدگاههاي صاحبنظران را جلب كرد، سخت و گاه غير ممكن مينمايد. واژه کار آفريني ابتدادر زبان فرانسه ابداع شد و از اصطلاح و کلمه فرانسوي Entreprendre به معناي “واسطه و دلال “ويا اصطلاح انگليسي To undertake به معناي «متعهد شدن» اقتباس شده است که در سال 1848 توسط استوارت ميل به کارآفريني در زبان انگليسي ترجمه شد. در فارسي هم اين اصطلاح ابتدا کارفرمايي و سپس کارآفريني(در ايران به معناي کسي که زير بار تعهد مي رود) ترجمه شده که هر دو ترجمه خوبي از اين واژه نيستند. به نظر مي رسد بهتر بود که اين واژه به «ارزش آفرين »ترجمه ميشد.
سه دليل مهم توجه به موضوع کارآفريني عبارتند از توليد ثروت، توسعه تکنولوژي و اشتغال مولد. در موارد زيادي اين مفهوم را به اشتباه صرفا معادل اشتغال زايي تعريف کرده اند. از اواخر دهه هفتاد در بسياري از کشورهاي پيشرفته به علت تغيير در ارزشها و گرايشهاي جامعه و تغييرات جمعيت شناختي ، موجي از کسب و کارهاي کوچک و افراد خود اشتغال به وجود آمدند به گونه اي که اين موضوع باعث شده است تا مقوله کارآفريني از جنبه هاي متعدد و بوسيله رشته هاي مختلف علمي نظير اقتصاد، مديريت، جامعه شناسي و روانشناسي مورد مطالعه قرار گيرد.
اقتصاددانان نخستين كساني بودند كه در نظريه هاي اقتصادي خود به تشريح كارآفرين و كارآفريني پرداختند. كوركت كارآفريني را فرايند پويايي از تغيير بينش و بصيرت با ابتكار و نوآوري ميداند. كارآفريني را فرايند خلق هر چيز نو و با ارزش، با صرف وقت و تلاش با فرض همراه داشتن خطرات مالي، روحي و اجتماعي و به دست آوردن پاداش هاي مالی و رضايت فردی و استقلالي كه از آن ناشي می شود، تعريف كردهاند. پيتر دراکر کارآفرينی را به مفهوم جستجوی دائمی برای تغيير، واکنشی در برابر آن و بهره برداری از آن به عنوان يک فرصت بيان می کند؛ از طرف ديگر شومپيتر، به عنوان کسی که برای نخستين بار اين مقوله را در نظريات خود به صورت علمی بيان کرد، کار آفرينی را فرايند تخريب خلاق ميداند.
تامپسون كارآفريني را فرايندي ميداند كه در آن بتوان با استفاده از خلاقيت، عضو جديد را همراه با ارزش جديد با استفاده از زمان، منابع، ريسك و به كارگيري ديگر عوامل به وجود آورد. چرچيل درباره كارآفريني با نگاه متفاوتي معتقد است : كارآفرينان بايد بر حركت ها و بهبودهاي مستمري متمركز شوند كه به صورت مداوم در پي بهره برداري از ريسكها و فرصتهاي قابل کنترل باشد.رضائيان كارآفريني را فراگرد شكار فرصتها به وسيله افراد، بدون در نظر گرفتن منابع موجود در اختيار تعريف ميكند و در اصل بر اين مهم استوار است كه كارآفر ينان به هنگام تصور فرصت هاي جديد، محدوديتهاي منابع جاري را ناديده ميگيرند.فراي معتقد است كارآفريني يعني در هم آميختن ويژگيهاي شخصي، ابزار مالي و منابع موجود در محيط كار كه از راه فرآيندي انجام ميپذيرد و بقا مييابد.کار آفريني عبارتست از فرايند ايجاد ارزش از راه تشکيل مجموعه منحصر فردي از منابع به منظور بهره گيري از فرصتها فرايندي است که منجر به ايجاد رضايتمندي و يا تقاضاي جديد مي گردد.هینونی و پویکی جوکی عنوان می کنند که کارآفرینی عامل حیاتی در زایش ایده های جدید خلق شرکت ها و کسب و کارهای جدید و به طور کلی پرورش اقتصاد است.
با جمع بندي تعاريف فوق مي توان نتيجه گرفت که كارآفريني يك منش، سبك و الگوي مناسب زيستن است و در اصل يك نوع هستي است؛ يك باور است و اين باورپذيري و منش است كه انسانها را به متفاوت بودن با فعل تغيير، دگرانديشي و نوانديشي متمايل ميدارد و بر اساس همين دگرانديشي و تفاوت است كه مجموع هاي از ويژگيها در اين افراد تقويت يا شكل ميگيرد كه اگر فرد موقعيتشناس باشد و قدر اين شرايط را بداند و بهصورت بهينه آن را مديريت و هدايت كند، ميتواند در همه جنبهها ارزش آفرين شود؛ در نتيجه اين موارد، او را از ديگران ممتاز ميكند و موفقيت نسبي او را به دنبال ميآورد.
تاريخچه کارآفريني
اگر چه شروع کارآفريني به سالهاي قبل از قرون وسطي برمي گردد ولي در قرون وسطي به کساني که مسئول اجراي کارهاي عمراني بزرگ بودند، کارآفرين ميگفتند، در قرن هفدهم کارآفرين به کسي اطلاق ميشد که به منظور عرضه خدمات يا تهيه محصولات با دولت قرارداد ميبست.ريچارد کانتيلون در سال 1730 يکي از نخستين نظريهها را در مورد کارآفريني عرضه کرد و به همين دليل برخي او را بنيان گذار اين واژه ميدانند او کارآفرين را فردي ميدانست که اهل ريسک باشد و بنا به مشاهداتش ريسک شامل حال بازرگانان، کشاورزان، صنعتگران و ساير مالکان ميشد که به قيمت معلوم ميخريدند و به قيمت نامعلوم مي فروختند و از اين رو در معرض خطر بودند.
در قرن هيجدهم به دنبال صنعتي شدن جوامع بين صاحب سرمايه و فردي که به سرمايه نياز دارد تفاوت گذاشته شد. در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم بين مديران و کارآفرينان تمايزي قايل نبودند. در اواسط قرن بيستم کارآفرين نوآور پايه ريزي شد در اين دوران بين مدير و کارآفرين تمايز ايجاد شد. در اين دوران شومپيتر استاد دانشگاه هاروارد نقش مديران و افرادي که کسب و کار ايجاد مينمايند را از کارآفرين جدا نمود. به زعم وي هر کدام از فعاليتهاي زير کارآفريني است: ارائه کالايي جديد؛ ارائه روشي در فرآيند توليد جديد؛ گشايشي بازاري تازه؛ يافتن منابع جديد و ايجاد هر گونه تشکيلات جديد در صنعت.
از اين زمان تاکنون پژوهشهاي مختلف در زمينه کارآفريني ادامه يافته است. دراکر کارآفرين را فردي ميدانست که فرصتها را به حداکثر ميرساند. در سال 1970 کالينز و مور بين کارآفرينان مستقل و اداري تمايز قائل شدند، سوبائر در 1973 کارآفريني درون سازماني را ابداع کرد. در سال 1975 شاپرو کارآفرين را فردي مبتکر و سازمان دهنده چند سازوکار اقتصادي و اجتماعي که ريسک ورشکستگي را ميپذيرد تلقي کرد. به زعم وسپر کارآفرين از ديد اقتصاد دانان، روانشناسان، تاجران و سياستمداران متفاوت است، او کارآفريني را به کارآفريني داخلي و مستقل تقسيم بندي نمود. در سال 1985 پينکات واژه کارآفريني سازماني را ابداع کرد. لازم به ذکر است در دهه 80 و 90 پژوهشهاي مربوط به کارآفريني رشد خوبي داشت اگر چه هر چه به زمان حاضر نزديکتر ميشد پژوهشها منسجمتر و هدايت شدهتر بود.
تعريف کار آفرين
از وقتي که واژه کارآفرين در محافل علمي مطرح شده است، تعاريف متفاوتي از آن بر اساس ديدگاههاي گوناگون ارائه شده است که عمده ترين آنها عبارتند از :
مطابق دايره المعارف برتانيکا، کارآفرين شخصی است که کسب و کار و يا موسسه اقتصادي را سازماندهي و مديريت کرده و خطرات ناشي از آنرا می پذيرد . مطابق واژه نامه دانشگاهي وبستر ، کارآفرين کسي است که متعهد می شود مخاطره های يک فعاليت اقتصادی را سازماندهی، اداره و تقبل کند.
مطابق فرهنگ آريانپور ، کارآفرين به معناي متهور در اقدام به کارهاي مهم و جسور ، بي باک ، دل به دريا زن و پيش قدم در تاسيس شرکت است.فرد کارآفرين کسي است که توانايي تشخيص و ارزيابي فرصت هاي کسب و کار را دارد و مي تواند منابع لازم را جمع آوري کرده و از آنها بهره برداري نموده و عمليات مناسبي را براي رسيدن به موفقيت پي ريزي کند.
احمد پوردارياني و عرفانيان معتقدند كارآفرين فردي است داراي ايده و فكر جديد كه از طريق ايجاد يك كسب وكار و با بسيج منابع كه با مخاطره ي مالي، اجتماعي و حيثيتي همراه است محصول يا خدمت جديد به بازار ارائه مي دهد. در تعريف ياد شده چهار نكته وجود دارد:
1)كارآفرين دارای ايده و فكر جديد است. 2)كارآفرين در پی ايجاد كسب وكار است) نه تنها نوشتن طرح تجاري بلكه جمعآوري منابع، تشكيل تيم و راه اندازي كسب وكار نيز برعهده اوست). 3)كارآفرين ريسكپذير است. مخاطرههايي كه كارآفرين تحمل ميكند لزوماً فقط ريسك مالي نبوده و گستردهتر از آن است. 4)كارآفرين محصول يا خدمت جديد به بازار ارائه ميكند، يعني كارآفرين بايد نتيجهي كار خود را در بازار ببيند.
صفات و ويژگيهاي کارآفرينان
در کتاب دايره المعارف کارآفريني نوشته کنت ، سکستون و وسپر ويژگيهاي کارآفرينان به دو دسته ويژگيهاي شخصيتي و ويژگيهاي شخصي تقسیم شده است؛ تحت عنوان ويژگيهاي شخصيتي انگيزه پيشرفت، منبع کنترل دروني و ريسک پذيري به عنوان مهمترين ويژگيهاي کارآفرينان ذکر شده است و تحت عنوان ويژگيهاي شخصي، سن و نداشتن تحصيلات دانشگاهي بيان شده است.
مرديث، نلسون و نک شش ويژگي شخصيتي براي افراد کارآفرين به شرح زير بيان ميکنند:
1)خودباوري؛ 2) ميل به نتيجه(انگيزه و پيشرفت)؛ 3)ريسک پذيري؛ 4) هدايت و رهبري؛ 5) خلاقيت و 6) آينده نگري
احمدپور دارياني معتقد است مهمترين ويژگيهايي که محققان از انواع ويژگيهاي شخصيتي کارآفرينان ارائه کرده اندبه شرح زير است: 1)نياز به توفيق و توفيق طلبي؛ 2) مرکز کنترل دروني؛ 3)ريسک پذيري؛ 4) نياز به استقلال؛ 5) خلاقيت و 6) تحمل ابهام. فرن هام نيز شش ويژگي را به عنوان ويژگيهاي مشترک کارآفرينان ذکر کرده است ؛ اين ويژگيها عبارتند از: 1)انگيزه پيشرفت؛ 2) مرکز کنترل دروني؛ 3) انجام ريسک دروني؛ 4) استقلال طلبي؛ 5) پرانرژي با انگيزه و متعهد بودن و 6) تحمل ابهام.
گراس نيز ده ويژگي را براي کارآفرينان ذکر کرده است که عبارتند از: 1)بهداشت جسماني خوب؛ 2) توانايي ادراکي عالي؛ 3) اعتماد به نفس؛ 4) انگيزه و سائق قوي؛ 5) نياز اساسي به کنترل و جهت دهي؛ 6)ريسکپذيري متوسط؛ 7)تفکر باز و کلي؛ 8)واقع گرايي زياد؛ 9)مهارتهاي بين فردي متوسط و 10) تعادل عاطفي مؤثر.
همانطور که اشاره شد محققين و نويسندگان متفاوت ، ويژگيهاي متفاوتي براي کارآفرينان ذکر کرده اند،که در زير مواردي که در پژوهش مورد توجه قرار گرفته توضيح داده مي شود:
1) مرکز کنترل دروني:
بر اساس نظريه منبع کنترل دروني راتر يک فرد ممکن است نتيجه يک حادثه را در کنترل يا خارج از کنترل خود ببيند، وقتي فردي معتقد باشد وقوع حادثهاي به شانس، عوامل خارجي و ديگران مربوط مي شود از منبع کنترل بيروني استفاده کرده است و اگر معتقد باشد که حادثه به رفتار و يا ويژگي هاي خودش مربوط است از منبع کنترل دروني استفاده کرده است.
راتر معتقد بود که نياز به پيشرفت با اعتقاد به منبع کنترل دروني رابطه دارد. فرضيه او اين بود که افرادي که منبع کنترل دروني دارند پيشرفت گراتر از کساني هستند که منبع کنترل بيروني دارند. بسياري که اين فرضيه در بسیاري از پژوهشها تأييد شده است. برليو معتقد است که کارآفرينان موفق در قبال موفقيت هايشان مسئوليت شخصي احساس مي کنندبه عبارتي کارآفرينان از منبع کنترل دروني برخوردارند.
2) خلاقيت و نوآوری:
خلاقيت يعني راه حلهايي که جديد، باکيفيت و مفيد باشند.دو رويکرد مهم در زمينه توضيح و تبيين خلاقيت عبارتند از رويکرد گيلفورد و رويکرد استرنبرگ. رويکرد گيلفورد خلاقيت را معادل توليد واگرا مي داند ولي استرنبرگ خلاقيت را محصول هوش، دانش، انگيزش، محيط تشويق کننده، سبک تفکر مناسب و شخصيت به حساب ميآورد. شومپيتر معتقد است که خلاقيت و نوآوري حاصل تلاشهاي کارآفريني است. هارپر در تعريف کارآفريني ،آن را کيفيتي ميداند که افراد را قادر مي سازد تا يک فعاليت اقتصادي جديد را شروع و يا يک فعاليت اقتصادي موجود را با نوآوري و خلاقيت توسعه دهند.
همه سازمانها براي بقا و عدم فروپاشي ساختاري، نيازمند انديشههاي نو و نظريههاي بديع و تازه، خلاقيت و نوآوري هستند. خلاقيت، پيدايي و توليد يك انديشه و فكر نو است؛ در حالي كه نوآوري، عملي ساختن يك انديشه و فكر است. عواملي كه به توفيق منجر ميشود عبارتند از: تفكر، تلاش، تحمل و تداوم. خلاقيت، توليد ايدههايي است كه به بهبود بازدهي يا كارآمد شدن سيستم مي انجامد ؛ خلاقيت از اجزا و مولفههاي جداييناپذير و دستمايه كارآفريني محسوب ميشوند.
نوآوري و خلاقيت ميتواند از عوامل مهم پيدايي، كارآفريني سازماني يا تشكيلاتي قلمداد شده و فرد مجري آن را با عنوان كارآفريني سازماني مورد خطاب قرار دهيم. با توجه به اينكه فرد كارآفرين سازماني با برهم زدن تعادل موجود سازمان و عملياتي كردن ابتكار و نوآوري، خود در ايجاد يك فرآيند يا بهبود روش، اين ايده خام را در جهت پيشبرد امور سازمان كه از ديد اقتصادي نيز داراي توجه و توجيه ميباشد به سرانجام رسانده است. در نتيجه ميتوان ادعا كرد نوآوري و خلاقيت با كارآفريني رابطهاي مستقيم و از اجزاي اصلي و دستمايه ايجاد كارآفريني هستند.
نواع کارآفريني
کارآفريني فرآيندي است که در آن ايده و فکر جديد با بسيج منابع از طريق فرآيند ايجاد کسب و کار که توأم با مخاطره هاي مالي، اجتماعي و حيثيتي است ، محصول جديد به بازار عرضه مي شود؛ تا کنون طبقه بندي هاي مختلفي از کارآفريني توسط محققان مختلف صورت گرفته است که در ذيل به برخي از آنها اشاره مي شود:
اسميت براساس شخصيت ، زمينه هاي اجتماعي و رفتاري دو نوع کار آفرين را مورد شناسايي قرار داده است: 1- کارآفرينان افزازمند2- کارآفرينان فرصت طلب
جانجا با توجه به ميزان فعاليت کار آفريني انواع مختلف کارآفريني را به پنج دسته تقسيم مي کند: 1- کارآفريني اجرايي 2- کارآفريني فرصت طلبانه 3- کارآفريني اکتسابي4 – کارآفريني تکويني 5- کارآفريني ابتکاري.
در ادبيات کارآفريني انواع ديگري از کارآفريني به چشم مي خورد که در اينجا به عناوين برخي از آنها اشاره مي شود: 1)کارآفريني پايدار؛ 2)کارآفريني اشتراکي؛ 3)کارآفريني محلي؛ 4)کارآفريني پاسخگو؛ 5) کارآفريني بين المللي؛ 6)کارآفريني اجتماعي؛ 7)کارآفريني تکنولوژيک.
کارآفريني فردي: کارآفريني فردي فرايندي است که در آن فردي با اتکا به منابع مالي غالبا شخصي و متکي بر ويژگي هاي شخصيتي نظير فعاليت ، ريسک پذيري و اهل عمل بودن اقدام به تاسيس يک کسب و کار جديد مي نمايد و آنرا تا رسيدن به موفقيت هدايت مي کند. کارآفرين فردی نيز شخصی است که در مرکز فرايند کارآفرينی قرار دارد و مديری است که فرايند را به جلو هدايت می کند. کارآفرينی فردی را کارآفرينی در قالب افراد ، کارآفرينی آزاد ، کارآفرينی شخصی ويا کارآفرينی مستقل نيز مي گويند.
کارآفريني درون سازماني: کارآفريني درون سازماني ،مسئوليت به ثمر رساندن يک خلق نوآورانه در درون سازمان است. به عبارت ديگر، کارآفريني درون سازماني فرآيندي است که در آن محصولات يا فرآيندهاي نوآوري شده از طريق ابقا و ايجاد فرهنگ کارآفرينانه در يک سازمان از قبل تأسيس شده به ظهور ميرسند .
کارآفريني سازماني: کارآفريني سازماني به معناي اجراي فرايند کارآفريني در داخل سازمان و با استفاده از خصوصياتي همچون روحيه پشتکار، ريسک پذيري، خلاقيت و نوآوري ميباشد که طي آن گروهي از افراد درون سازمان تبديل به موتور توسعه آن ميگردند. به عبارت ديگر، کارآفريني شرکتي به مفهوم تعهد يک سازمان به ايجاد و مصرف محصولات جديد ، فرآيندهاي تازه و نظام سازماني نوين است . تصور می شود که کارآفرینی سازمانی فرایندی باشد که بتواند تلاش های سازمان را برای نوآوری مداوم و فائق آمدن موثر بر واقعیت های رقابتی که سازمان ها هنگام رقابت کردن در بازارهای بین المللی با آن مواجه می شوند تسهیل نماید.رفتارها و ویژگی های کارآفرینانه برای تمام سازمان ها و با هر اندازه ای به منظور موفقیت و رشد در محیط های رقابتی ضروری هستند.تا قبل از دهه70 تحقیق درباره کارآفرینی بر اقدامات یا مشخصات افراد متمرکز بود. تحقیقات بعدی نشان دادند که خود سازمان ها فعالیت های کارآفرینانه را به عهده گرفته اند.این موضوع اندیشه کارآفرینی سازمانی را ایجاد کرد. کارآفرینی سازمانی بیش از اینکه روی چگونگی انجام کار متمرکز باشد بر این مطلب تمرکز دارد که سازمان ها چه کاری انجام می دهند. همچنین کارآفرینی سازمانی بیش از تمرکز بر افراد و فرهنگ ها و فرایندهای آموزشی که سازمان آنها را در بر می گیرد مفهومی است که روی سازمان متمرکز است.
کارآفرینی شرکتی: فرایندی است که یک شرکت طی می کند تا همه افراد آن به کارآفرینی تشویق شده و تمام فعالیت های کارآفرینانه فردی و گروهی(سازمانی)به طور مستمر، سریع و راحت در شرکت انجام پذیرد. در این فرایند هریک از کارکنان در نقش کارآفرین انجام وظیفه می کنند. بعلاوه تعهد شرکت به ایجاد و معرفی محصولات و خدمات جدید و نطام های سازمانی نوین است و یک مفهوم چند بعدی است که فعالیت های شرکت را متوجه نوآوری در محصول، نوآوری در فناوری، مخاطره پذیری و پیشگامی است. امروزه شرکت ها سعی می کنند خود نیز کارآفرین باشند تا بتوانند نسبت به تغییر و تحولات، انعطاف داشته باشند و فرصت های موجود را در بازار از دست ندهند. تحقیقات اخیر به سه مفهوم در تعریف کارآفرینی شرکتی اشاره دارد.
- تجدید استراتژی(نوسازی راهبردی و تجدید ساختار سازمانی)
- نوآوری(ارائه محصول یا خدمات جدید به بازار)
- کسب و کار درون شرکت(فعالیت های کارآفرینی شرکتی که منجر به ایجاد یک سازمان جدید، درون شرکت مادر می شود.
کارآفرینی اداری: در این نوع کارآفرینی توسعه تولیدات، فرایندها و شیوه های جدید یا توسعه موارد موجود، اولویت بالایی دارد و به عنوان سرمایه گذاری جدید کارکنان فنی، علمی و مدیران و مجریان محسوب می شوند. مدیرت باید منابع و امکانات را حفظ کند و کارگران ماهر باید برای عقاید جدید تلاش کنند. فرهنگ برای نوآوری، ارزشی به مراتب بالاتر از شرایط بروکراسی قائل است.
کارآفرینی از راه دور: فرایندی است که فرد کارآفرین بدون حضور فیزیکی خود در محل و صرفا از راه دور به کارآفرینی مشغول است. مثلا فردی را در نظر بگیرید که کتابی را در آمریکا تالیف می کند آن را در سنگاپور چاپ می کند و سپس از طریق کانال های توزیع آن را در اروپا توزیع می کند بدون اینکه در هیچ یک از این مکان ها حضور داشته باشد.
کارآفرینی فرصت گرایانه: این رویکرد به ارزیابی و گسترش توسعه نوآوری های مبتنی بر فناوری داخلی و خارجی تاکید می کند. وجود یک محصول برتر، نشانه رویکرد فرصت گرایانه در قبال کارآفرینی درون سازمانی است.
کارآفرینی اطلاعاتی: فرایندی است که در آن فرد کارآفرین در صنعت اطلاعات مشغول به کار است و در عرصه اطلاعات اقدام به نوآوری می کند به این افراد محتواساز نیز گفته می شود. آنچه در سازمان های مجازی کشف و بهره برداری از فرصت ها گفته می شود توسط همین کارآفرینان صورت می گیرد.
کارآفرینی دولتی: کارآفرینان دولتی در موسسات دولتی یا سازمان های بزرگ فعالیت می کند و تمایل زیادی به دورزدن و حذف بروکراسی های اداری دارند، زیرا توان تحمل قوانین و مقررات و کنترل هایی را که بروکراسی های بزرگ به اعضای خود تحمیل می کنند ندارند و در بخش های مختلف از جمله قانونگذاری موج جدیدی ایجاد می کنند.
کارآفرینی اکتسابی: در این مورد کارآفرینی از طریق اکتساب توانایی های فنی سایر شرکت ها و از طریق همکاری مشاوره یا انعقاد قرارداد با آنها صورت می گیرد تا به دستاوردهای تکنولوژیکی آنها دست یابند.
منبع
رضایی ده مراد، زینب(1393)، تاثیر مدیریت دانش بر کارآفرینی سازمانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت دولتی، دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید