مفهوم هویت در ایران    

دکترمهدی گلشنی وحجت الاسلام والمسلمین رضا غلامی، در اثری پژوهشی به نام گزارش پژوهش ملی ایران وجهانی شدن ، مفهوم  هویت در کشور ایران را را در ابعاد زیر  مورد بررسی قرار می دهند .رویکردهای اصلی درمبحث هویت عبارت است از رویکرد هستی شناسانه هویت ،رویکرد جامعه شناسانه هویت رویکرد تحول گرایی هویت ،که در ادامه تبیین و تحریر خواهد شد.

رویکرد هستی شناسانه هویت :

این رویکرد یک گفتمان دینی – فلسفی است و براساس شکل گرفته که جهان مخلوق است ویک قدرت متعادل و دانا وتوانا هویت دهنده آن است .در این بینش آنچه اصالت دارد رابطه انسان با جامعه مخلوق است خالی و بدون شعور نیست که خود مخلوق دیگری است بلکه اصل ،رابطه انسان با آفریننده و دریافت وشناختی است که انسان از خود واین رابطه دارد آنچه شاکله اصلی هویت انسان وجوامع انسانی را می سازد ،چگونگی پیوند با آفریننده وآفرینش او است.

بنابراین یهود ومسیحی،مسلمان ،و..بودن مهم تر از عرب ، عجم ،اروپایی ،آمریکایی و..بودن است .این رویکرددینی – فلسفی هویت اصلی و حقیقی را در نسبت با آن تا در مطلق ،دانا و توانا تعریف می کرد و مباحثی چون سرزمین ،نژاد خون ،قبیله وامثال اینها را اگر چرا واقعیت می داند ،اصیل نمی داند واین معیارها ر اصرفا معیارهای شناسایی صوری بشر تلقی می کند ،بسیاری از پیروان ادیان توحیدی وفلسفه های شبه دینی مثل هندوئیسم ،ب ودئیسم ، تا توئیسم و غیره ،چنین برداشتی از هویت دارند .

در این دیدگاه ،عواملی چون سرزمین ، نژاد،خون،قبیله ، کشور ودولت و ..نمی توانند تامین کننده وحدت حقیقی به شمار آیند ،اما هویت نه تنها پناهگاهی برای منزوی بودن نیست ، بلکه بر عکس مایه آمیختن با دیگران و از بین بردن تمایز ها است . انسانها فقط در پرتوهویت هستی شناسانه می توانند از تنگناههای ظاهری نژاد،جغرافیا ،زبان ،خون و…خارج شوند وبه وحدت واقعی برسند ؛از نظر علامه طباطبایی حد ومرز کشورهای اسلامی ، بر اساس اعتقاد تعیین می شود.

در حقیقت این رویکرد ، نمی تواند نوعی گرایشهای آرمان گرایانه به مفهوم هویت دارد واصالت هویت را در جنبه های شناختی فرهنگ می داند واز این جنبه ها صرفابه مذهب یا ایدئولوژی و یا آرمان خاصی تکیه می کندپیروان این دیدگاه اصالتی برای سایر مولفه های فرهنگ مثل مولفه های فنی و مادی ،مولفه های سازمانی ونمادی قایل نیستند بر این اساس ،رویکرد هستی شناسانه ،بعضی از واقعیت ها ی اجتناب ناپذیر را که جامعه امروز ،با آن درگیر است ومنشا بسیاری از تقسیمات سیاسی واجتماعی و حتی عقیدتی است ،نادیده می گیرد . لیکن باید توجه داشت که حفظ مولفه های مزبور ،که در جایگاهخود برای ایجاد تمایزیات صوری مفید شناخته شده نیز توصیه شده است.

رویکردجامعه شناسانه هویت و گرایشهای آن:

از رسانس به بعد،تحولاتی در جهان به وقوع پیوست که بینش هستی شناسانه را به چالش کشید وهویت ومعیارهای شناسایی را از آسمان به زمین منتقل کرد .در این دیدگاه ،انسان معیار شناسایی خود را در نسبت با خالق هستی وحتی در طبیعت به مفهوم کلی وفلسفی آن به فراموشی سپرد وفقط در زمین به جستجوی علایم و معیارهای شناسایی خود گشت در نتیجه ،اجتماعات انسانی ،نژاد ،جغرافیا ،خون ،زبان وغیره جای اعتقادات وباورها وارزشها را گرفت معیارهای هویت به این عناصر منتقل شد و تمایزات فرهنگی و مادی بر پایه واقعیتهایی که بشر بر اساس انها شناسایی می شود به جای تمایزات هستی شناسانه قرار گرفت .از حدود یکصد سال پیش که مفهوم هویت و هویت ملی وارد ادبیات سیاسی و اجتماعی ایران شد تا به امروز گرایشهای متفاوتی در تبیین مولفه های هویت ملی به وجود آمده است که مهمترین این گرایشها را می توان در دوگرایش ساماندهی کرد که برای هر کدام از انها قرائتهای متفاوتی وجود دارد .

گرایش باستان گرای هویت

در این گرایش می کوشند مفهوم اصلی هویت ایرانی را در گذشته های تاریخی این مرزو بوم یعنی ایران قبل از اسلام جست وجو کنند وبا تمسک به مولفه هایی چون نژاد ،خون ،خاک ،زبان ،مذهب ،آداب و رسوم و آیین های باستانی ونظام شاهی آرمانی عصر باستان ،راهی به تبیین هویت ملی بازکنند.پاسخ پیروان این قرائت ها را می توان درخلال سده( 13ه/19م) در میان افکارمیرزا ملکم خان ناظم الدوله ، میرزا فتحعلی آخوندزاده ، عبدالرحیم طالبوف ، میرزا آقاخان کرمانی ،…دردوره قبل از مشروطه ، و در افکار سید حسین تقی زاده ، سید جمال واعظ اصفهانی، میرزانصرالله ملک المتکلمین ،حسین کاظم زاده ایرانشهر وغیره در دوره مشروطه و بخش قابل توجهی از کارگزاران سیاسی دوران رضاخان مشاهده کرد .

در گرایش باستان گرا قرائت های مختلفی ازمعیار هویت وجود دارد این نشان می دهد که پیروان این گرایش نیز وحدت معیارندارند بعنوان مثال گروهی نظام شاهی آرمانی را به معیار هویت ایرانیان تلقی می کنند و بازگشت به هویت را بازگشت به این نظام می دانند . عده ای دیگر زبان فارسی را به معیار هویت و بازگشت به عصر طلایی را بازگشت به پیرایش این زبان از تاثیرات زبان عربی تلقی می کنند .پایبندی به جغرافیایی ایران باستان و تکیه بر نژاد آریایی و یا آداب ورسوم وسنن ایرانی و حتی مذهب دوران باستان ، به عنوان هویت ایرانی کم وبیش طرفدارانی را در یکصد سال اخیر ، خاصه دوره پهلوی ، به خود جلب کرده بود واقداماتی چون تعویض تاریخ هجری شمسی به تاریخ شاهنشاهی ، بازسازی آیینهای باستانی نمونه هایی از  این گرایش تاریخ معاصر است

گرایش غنیمت گرای هویت وقرائت های آن

در گرایش غنیمت گرای هویت و قرائت های مختلف آن ، در مجموع با دیدگاههای جامعه شناسانه سروکار داریم که از مفهوم هویت ، تصوری انضمامی _ تراکمی و یا انباشتی دارند به این معنا که هویت را مترادف با انباشته شدن فرهنگ ها یازبان ها ، یا نژادها ویا طبقات ویا ترکیبی از این واقعیتها ، که بشر در طول تاریخ با آنها سرو کار داشته است می دانند .  معیارهای این گرایش برای این هویت ، ناظربه آمد و رفت فرهنگ ها وسایرمولفه های فرهنگی در جنبه های شناختی ، فنی و مادی  ، سازمانی و نمادی است .

هویت ملی برآیندترکیب ، انضمام وانباشته شدن این مولفه های ملموس و واقعی ، در طول تاریخ یک ملت است . گرایش مذکور در حقیقت گرایش بحران نگر است  ، و از آنجا که فرهنگ هر ملتی پیوسته در معرض پذیرش فرهنگ های ملتهای دیگر قرار دارد ، جامعه پیوسته در معرض بحران هویت است وباید آماده باشد که همواره فرهنگ های جدید را در فرهنگ ملی خود منضم و انباشته کند .مهم ترین قرایت های این گرایش را می توان در دو قرائت خلاصه کرد:

قرائت تلفیقی  دو مولفه ای :

عده ای پی جوئی هویت ایرانی را با قرائتهایی که آمیزه ای از  اسلام و ایران بوده و ناظر بر نظریه ای به نام  بازگشت به خویشتن است به عنوان چشم اندازی برای تبیین هویت ملی برگزیده اند. دراین قرائت که عموما در دهه  1340ه.ش درایران رواج پیدا کرد که تلاش میکنند که با حل دوگانگی اسلام وایران فرهنگ دو مقطع تاریخی ایران قبل و بعد از اسلام را به نوعی تلفیق واز درون آن مفهوم به نام  “خویشتن ” استخراج کنند .از مهمترین چهره های فرهنگی طرفدار این  نظریه می توان از دکتر علی شریعتی ، مهندس مهدی بازرگان وروشنفکرترین تجددگرای مذهبی دوران دهه 40 نام برد این گرایش در حقیقت پاسخ قسمت قیمتی به گرایش باستان گرا بود که اصالت را به دوره تاریخی ایران باستان می داد و دوران اسلام را انکار می کرد .

قرائت های تلفیقی سه مولفه ای :

عده ای دیگر هویت ایرانی را با نوع جدیدی از قرائت تلفیقی که آمیزه ای از ایران باستان اسلام و فرهنگ غرب است .به عنوان معیار هویت ملی در دوران معاصر پی جویی می کنند .از دیدگاه این قرئت از حدود یکصد سال پیش هویت ایرانی دچار دگرگونی شده است و با حدود فرهنگ مدرن غرب به ایران تحت عنوان فرهنگ تجدد ، و عجین شدن سامان سیاسی و اجتماعی ایران با این فرهنگ بنایی هویت ملی ،از حالت نسبتی باقرائت های باستان گرا و یا قرائتهای باستان گرا و یا قرائت ترکیبی ، به دوره جدیدی منتقل شد  که در قالب سه فرهنگ قابل تفسیر است :فرهنگ ایران باستان ،فرهنگ اسلامی وفرهنگ غربی .

طرفداران این قرائت رامیتوان عمدتا در میان روشنفکران دهه اخیر ایران مشاهده کرد.نویسنده:[از آن جمله می توان به داریوش شایگان اشاره کردکه هویت ایرانی راسه لایه در نظر گرفته و از تعلق سه گانه هویت یاد میکند.این سه لایه به زعم شایگان عبارتندازهویت ملی ،هویت اسلامی ودینی وهویت مدرن.]اخیراً درکنار قرائت های دو مولفه ای ، سه مولفه ای ، دیدگاه دیگری پیدا شده است که می توان از آن به عنوان قرائت چهار مولفه ای یاد کرد . که این چهار مقوله عبارتند از : ایران ، اسلام ، سنت ، تجدد . این قرائت حق تقابل میان تجدد و سنت ،درون گرایی و بیرون گرایی ،ملی و جهانی ، بومی و خارجی و بلاخره خودی و دیگری ، فقط با انضمام این چهار مقوله امکان پذیر است .پیروان این قرائت معتقدند ایران باستان ، پدرو مادر بزرگ ، دوره اسلامی ، مادر و پدر و دوران معاصر خود ما هستیم و سنات هم اسطوره خانوادگی ما است که از هیچ یک نمی توان و نباید غافل بود . این الگو تحت عنوان « الگوی رودخانه » معرفی شده است .

منبع

رستگاری یزدی،مینا(1391)، بررسی عوامل مؤثر در شکل گیری هویت ایرانی – اسلامی در دانش آموزان دوره ابتدایی،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی تهران

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0