مفهوم دانش ومدیریت دانش

 مطالعه ی دانش به زمان افلاطون و ارسطو باز می‌گردد. با این حال توجه به دانش در درون یک سازمان، اولین بار توسط فیلسوفی بنام میشل پولانی در سال 1965 مشاهده گردید. او دانش را به عنوان چیزی که به خودی خود دارای ارزش ذاتی است معرفی نموده و دو نوع دانش ضمنی و دانش آشکارا مطرح نمود. نوناکا، نیز عقیده ی پولانی را در مورد دو سطح دانش تأیید نموده است. پس از آن در خصوص اصطلاح دانش مباحث زیادی مطرح شده است و این تنها یکی از جنبه‌های گیج کننده مدیریت دانش است .ماهیت دانش، موضوعی همیشگی در مدیریت دانش است. همان گونه که آلی، می‌گوید، چگونگی تعریف دانش، چگونگی اداره کردن آن را می‌تواند تعیین کند . این امر حکایت از عدم یکپارچگی در این زمینه و تعداد زیاد تعریف دانش مغایر یکدیگر، دارد.

یکی از مباحث اصلی مرتبط با دانش، درک سه مفهوم داده، اطلاعات، دانش و تعامل بین آن‌ها است. گاهی به این مثلث منبع چهارمی به نام معرفت یا خرد یا حکمت نیز افزوده می‌شود. برای داشتن تعریفی دقیق از مدیریت دانش شناخت این عناصر ضروری است . تمایز داده، اطلاعات و دانش مشکل است و تنها از طریق مفاهیم بیرونی و یا از دیدگاه کاربران آنها می‌توان بین آن‌ها تفاوت قائل شد. معمولاَ داده به عنوان مواد خام، اطلاعات به عنوان مجموعه ی سازمان یافته‌ای از داده و دانش به عنوان اطلاعات با مفهوم شناخته می‌شود. بعبارت دیگر داده‌ها حقایق و واقعیت‌های خام هستند که این اجزا در پایگاه‌های داده، ذخیره و مدیریت می‌شوند.

اطلاعات در حقیقت داده‌های خلاصه شده را در بر می‌گیرد که گروه بندی، ذخیره، پالایش، سازماندهی و تحلیل شده‌اند. دانش را می‌توان بینش‌های حاصل از اطلاعات و داده‌هایی تعریف کرد که می‌تواند برشهای مختلف و در شرایط گوناگون، مؤثر و قابل تقسیم باشد و سرانجام خرد یا حکمت، چشم انداز، بصیرت و توانایی دیدن افق‌های پیرامون می‌باشد.داونپورت و پروساک ، دانش را این گونه تشخیص می‌دهند: مخلوطی سیال از تجربه‌ها، ارزش‌ها، اطلاعات موجود و نگرش‌های کارشناسی نظام یافته است که چارچوبی برای ارزشیابی و بهره گیری از تجربه‌ها و اطلاعات جدید، به دست می‌دهد.

تعاریف دانش دامنه‌ای از عملی تا مفهومی و از محدود تا گسترده را دربرمی گیرد، تعاریف کاربردی بر کارکردهای دانش به عنوان مثال در حل مسئله و تصمیم گیری تمرکز می‌کند. وولف، دانش را به عنوان اطلاعات سازمان یافته و کاربرد پذیر به منظور حل مسئله تعریف کرده است. برخی پژوهش گران، دانش را به طور مفهومی تعریف می‌کنند، به عنوان مثال کلارک، دانش را بعنوان درک اینکه چرا و چگونه چیزی عمل می‌کند, تعریف می‌کند. تعاریف فلسفی نیز اندک اند. واندراسپک و اسپیکروت، دانش را بعنوان مجموعه ی تمام بینش‌ها، تجارب و شیوه‌هایی که صحیح و درست تلقی گردیده ، افکار، رفتار و ارتباطات مردم را هدایت می‌کنند، تعریف می‌کنند،این قیاس بینش آفرین، یک رابطه ی منطقی بین دانش و سازمان‌ها ایجاد می‌کند و برنامه ای در جهت لزوم توجه به تفکر جمعی افراد درون سازمان، به عنوان مشارکت کنندگان دانش، آغاز می‌گردد؛ این نوع از دانش ؛ دانش سازمانی نامیده می‌شود.

منبع

جمشیدی،یعقوب(1391)، فعالیت‌های مربوط به مدیریت دانش در کتابخانه‌ها،پایان نامه کارشناسی ارشد،رشته علم اطلاعات ودانش شناسی،دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0