مفهوم تفکر انتقادی

واژه نقد مبانی و مفاهیم گوناگونی دارد که در موراد مختلف و برحسب نیاز می توان آنها را به کار برد، در فرهنگ دهخدا، انتقاد به معنی سره کردن، نقد گرفتن پول، جدا کردن پول خوب و بد و نیز به معنای آشکار کردن عیب شعر و بحث کردن درباره مقاله یا کتاب آمده است. اصطلاح کرتیک نیز که در تمامی زبان های اروپایی به کار می رود از لغت کرتیس یونانی گرفته شده است.در فرهنگ آکسفورد معادل نقطه عطف در بیماری، داوری توأم با سخت گیری، دقت و خطایابی و مهارت نقادی یک اثر هنری است.اصطلاح تفکر انتقادی برای اولین بار در فرهنگ یونان وآتن، سده پنجم پیش از میلاد پیدا شد.

سقراط نخستین فیلسوفی بود که داور روزگار خویش خوانده شد.او خرد را برترین نیروی هستی شمرد و از آن در زندگی الهام گرفت و سرانجام جان خود را در راه خرد گذاشت.کلیه تعلیمات تربیتی سقراط((خودت بشناس))بود.روش تربیتی سقراط بر پایه گفتمان بنا شده بود و نقادی یکی از ارکان مهم این روش به حساب می آمد.جان چافی تفکر انتقادی را چنین تعریف می کند: تفکر انتقادی فرایند تفکر را با روش و قاعده کشف می کندکه این نه تنها به معنای تعمق هدفمندانه است، بلکه آزمودن مدرک ومنطقی است که ما ودیگران از آن استفاده می کنیم.

تعاریف مهم و مطرح شده درباره تفکر انتقادی و عوامل زمینه ساز آن به راستی مفهوم تفکر انتقادی چیست؟ واتسون گلیزر تفکر انتقادی را به عنوان چیزی فراتر از مهارتهای ادراکی خاص در نظر می گیرند.تفکر انتقادی به اعتقاد آنها ترکیبی از نگرشها، دانش ها و مهارت هاست:الف) نگرشهای جستجوگری که شامل توانایی شناخت مشکل، پذیرش وجود نیاز به مدارک و استدلالها جهت حمایت از آن چه به عنوان واقعیتها اظهار گردیده اند.ب) وجود دانشها درباره ماهیت استنباط های درست، انتزاع ها و تعمیم پذیری ها ضروری است.ج) مهارت هایی که بتوان نگرشها و دانشهای فوق را به کار برد.

ریچارد پاول تعاریف متعددی از نظر انتقادی ارائه می دهد که هر یک بر جنبه هایی از آن تأکید دارند.تعاریف او دو جنبه عمومی دارند:اول، بر بازتابی بودن این شیوه تفکر متمرکزند.دوم، بر مهارتها و ویژگی هایی تأکید دارند که اندیشمند انتقادی را به داوری درباره موضوع بررسی اش می رسانند.در مورد نخست، مثلا می نویسد: تفکر انتقادی هنر تفکر درباره تفکر به شیوه ای که از نظر فکری انتظام یافته و منضبط باشد است.اندیشمندان انتقادی آشکارا در سه برهه مرتبط بر روند تفکر متمرکز می شوند، آنها تفکر را تحلیل می کنند، تفکر را ارزشیابی می کنند و تفکر را اعتلا می دهند، این سه برهه برای این است که اندیشمند انتقادی مسئولیت تفکرش را به عهده گیرد.

پرسشگری؛ قلب تفکر انتقادی

نخستین گام در جهت پردازش منطقی داده ها و اطلاعات،پرسشگری است؛ پرسش از دقت، اعتبار و قلمرو داده ها و اطلاعات حجم وسیعی از داده ها و اطلاعاتی که حتی به صورت تصویر، امروزه پخش می شوند نادقیق، نامعتبر و در بسیاری مواقع دروغ اند.پس اندیشیدن به معنای تفکر پردازش کننده با پرسیدن آغاز می شود، این سنگ بنای تفکر انتقادی است.وقتی واقعیت در ارتباط با ذهن انسان قرار بگیرد، به داده ها و اطلاعات تبدیل می شود.واقعیت نو، یعنی داده ها و اطلاعات نو به حیرت می انجامد، غلبه بر اسارت حیرت فقط با به پرسش گرفتن آن، یعنی به پرسش گرفتن داده ها و اطلاعات حیرت انگیز ممکن می گردد، شگفتی و حیرت که به پرسش تبدیل شود روند تفکر انتقادی شروع می شود.

پرسیدن فقط به پرسش از چیزهای مورد نظر محدود نمی شود؛ بلکه پرسش چگونه اندیشیدن را نیز در بر می گیرد.پرسشی که نشانه چگونگی پردازش داده ها واطلاعات است به پرسشی می رسد نسبت به چگونگی اندیشیدن ما، نسبت به پاسخهای پیشین ما، نسبت به اهداف و آرمان های ما پاسخ به مجموعه چنین پرسش هایی، تفکر انتقادی را شکل می دهد، اگر چنین باشد میتوان تأکید کرد((پرسشگری)) قلب تفکر انتقادی است.تفکر با پرسش برانگیخته می شود و نه با پاسخ، پاسخی نیز که زمینه ساز پرسش بعدی نباشد نقطه پایانی است برتفکر. اغلب ما در پرسشگری مهارتی نیافته ایم، ما جهان را آنگونه که به ما معرفی می وشد می پذیریم.وقتی هم که می پرسیم پرسشمان مبهم، سطحی و چند پهلو است.پرسش های ما اغلب پرسش هایی نیستند که جستجوگری گسترده و پردوام پاسخ را در ما برانگیزند، اما تا در پرسیدن و تداوم آن توانمند نشویم حتی اگر اطلاعاتی در زمینه داشته باشیم، فقط آگاهی ای داریم که در ذهنمان به خاطره تبدیل می شود.ذهن ما صندوقچه  اطلاعات و آگاهی هایی است که مالک آنها هستیم، اما نمی دانیم با آنها چه می توانیم بکنیم.آگاهی وقتی از تبدیل شدن به خاطره در امان می ماند که پیوسته پرسش برانگیزد و خودش نیز به پرسش گرفته شود.

خیلی کم هستند انسان هایی که حقیقتا در جستجوی شناخت اند.در واقع، فقط تعداد کمی می پرسند؛ برعکس بیشتر می کوشند تا ناشناخته ها را از آن پاسخ هایی بیرون کشند که از قبل به صورت توجیه، توضیح یا اشکال تسلی در ذهن خود انباشته یا شکل داده اند، بدون اینکه بدانند با این پاسخها چه پیشرفتی می یابند.به طور حقیقی پرسیدن به معنای باز کردن در به سوی تند باد است، ممکن است پاسخ، پرسش و پرسشگر، هر دو را نابود کند.

اهداف تفکر انتقادی

تفکر انتقادی موضوعی‌است که قابل آموزش می باشد و هدف از کسب مهارت تفکرانتقادی ‌ازدیدگاه کرد نوقایی و پاشا شریفی  عبارت‌است‌از: 1-  فرد بتواند استدلالهای منطقی و توأم با دلیل ارائه دهد،2- درست را از نادرست تشخیص دهد،3- نسبت به نابرابریها،پیش داوریها و بی عدالتی ها حساس باشد4- واقف شود که دیگران همیشه ‌درست نمی گویند5- منابع معتبر را از غیر معتبر تشخیص دهد .

ویژگی های تفکر انتقادی

ریچارد پل و لیندا الدر درباره ویژگی های تفکر انتقادی به موارد زیر اشاره می کنند:

پیشرفت انتقادی مثل پیشرفت در بسکتبال، نواختن آلت موسقی و… است و غیر ممکن است که بدون تعهد آگاهانه، یادگیری و پیشرفتی در این زمینه حاصل شود.تا هنگامی که ما تفکرمان را بی اهمیت بپنداریم، کار مورد نیازی برای پیشرفت آن انجام نداده ایم.پیشرفت در تفکر انتقادی فرایندی تدریجی است که شامل سعی و کوشش و کار سخت و صریح است، یک فرد به دلیل داشتن یک مدرک دانشگاهی، یک متفکر عالی نمی شود.داشتن اعتماد به نفس در تفکر خود، نشانه تفکر انتقادی نیست، همانطور که نمره بالا در تست هوش نشانه نابغه بودن نیست.

تفکر انتقادی نیاز به توسعه عادات خاص اندیشیدن دارد، عادات فکرکردنی که هیچ کس با آنها متولد نمی شود و تفکر انتقادی نیازمند تمرین مرحله ای در یک دوره زمانی گسترده است.چمستر وجانسون به موراد زیر به عنوان ویژگی های تفکر انتقادی و نکاتی اشاره می کنند که می توان از آنها برای ارزیابی متفکران منتقد استفاده کرد و آنها را از ویژگی های متفکران منتقد می دانند.این ویژگی ها عبارتند از:

کنجکاوی اندیشمندانه

  • فرد پرسش های جالبی طرح می کند.
  • نیاز به دانستن دارد.
  • در کسب تجربیات جدید شادمان می شود.
  • دوست دارد چیزهای جدید بخواند.

عینیت گرایی: بهره گیری از عوامل عینی هنگامی که فرد تصمیم گیری میکند و از متأثر شدن به وسیله احساسات یا عوامل ذهنی دوری می کند:

  • فرد به مدارک نگاه می کند.
  • فرد از گرفتار شدن در جنبه های احساسی مسئله خودداری می کند.

گستردگی فکر(ذهن باز):خواهان در نظر گرفتن گسترده وسیعی از عقاید باشد:

  • فرد به هر دو طرف قضیه توجه می کند.
  • فرد همه جنبه ها را درنظر می گیرد.
  • فرد از یک دیدگاه خاص طرفداری متعصبانه نمی کند.

انعطاف پذیری: نشان دادن تمایل برای تغییر دادن عقاید یا شیوه های بررسی و تحقیق.

  • فرد از یک موضع جدی و متعصبانه دوری می کند.
  • فرد مصالحه را می پذیرد.
  • فرد رویکردهای متفاوت موجود برای یک مسأله را امتحان می کند.

شک گرایی معقول: نپذیرفتن یک نتیجه در حکم نتیجه واقعی ودرست تا زمانی که شاهد و مدرک کافی فراهم شود.

  • فرد از پذیرفتن چیزهای واضح خودداری می کند.
  • فرد دیدگاه هایی را مورد پرسش و تردید قرار می دهد که دلیل و مدرک کمی برای آنها وجود دارد.

صداقت خردمندانه:قبول اظهارات درست حتی اگر مغایر با مصلحت فردی باشد.

  • این فرد دلایل مخالف وموافق را می شنود.
  • فرد واقعا سعی می کند که دیدگاه فرد دیگر را بفهمد.
  • فرد از حقایق حمایت می کند، حتی زمانیکه آنها علیه دیدگاه خود او باشد.

روشمند بودن:پیروی مداوم از یک خط مشی منطقی تا رسیدن به یک نتیجه.

  • فرد از مسائل نامربوط اجتناب می کند.
  • فرد بحث را به صورت منطقی سازماندهی می کند.
  • فرد در جستجوی نتیجه ای است که مستقیما از شواهد حاصل می شود.

ایستادگی، پافشاری و استقامت به هنگام تلاش برای حل مشاجرات:

  • فرد ایستادگی می کند.
  • زمانی که دیگران از یافتن پاسخ دست برداشتند، به جستجو ادامه می دهد.

مصمم بودن: رسیدن به یک نتیجه زمانی که مدارک آن را توجیه می کند.

  • فرد به یک نتیجه می رسد.
  • فرد کارش را بر اساس یک تصمیم ادامه می دهد.

احترام قائل شدن به سایر دیدگاه ها: تمایل به پذیرفتن اینکه شاید فرد در اشتباه است و دیگران درست می گویند.

  • فرد برای عقاید دیگران احترام قائل می شود.
  • فرد مباحث و راه حل های مناسب پیشنهادی دیگران را می پذیرد
  • فرد دیدگاه خودش را با یکی از چندین دیگاه مشخص ممکن می شناسد.

مواردی که به آنها اشاره شد از ویژگیهای تفکر انتقادی هستند و یک متفکر انتقادی باید دارای این صفات و ویژگیها باشد.در واقع این موارد برای پیشرفت او ضروری هستن

منبع

شاهرخی، فرزاد(1393)، تاثیر روش تدریس انعکاسی بر مهارت های تفکر انتقادی و انگیزه پیشرفت، پایان نامه کارشناسی ارشد، تکنولوژی اموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0