مفاهیم و مبانی هیجان

راننده­ای را تصور کنید که در جاده­ای رانندگی می­کند. ناگهان ماشین دیگری به سرعت از یک جاده مخصوص وارد مسیر عبور وی می­شود. راننده می­ترسد، احساس ناخوشایندی او را فرا می­گیرد و عضلات بدنش منقبض می­شوند. اثر این وضع بر رفتار او چشمگیر است. ناگهان ترمز می­کند و فرمان را به سرعت می­چرخاند. صدای گوش خراش ترمز و به دنبال آن صدای ناخوشایند شکستن شیشه و قر شدن گل گیر ماشین به گوش می­رسد. راننده لحظه­ای به صندلی تکیه می­دهد و ترس وی به خشم مبدل می­شود. راننده­ی آن ماشین او را ترسانده، برنامه­ی او را به هم زده و به ماشین او خصارت وارد کرده است. خشم نیز آثار چشم گیری بر رفتار او دارد. از اتومبیل بیرون می­آید و با قیافه و حالت عصبانی به طرف ماشین دیگر می­رود. وقتی به ماشین نزدیک­تر می­شود می­بیند که راننده دیگر مجروح شده وصورتش خون آلود است. حالت تهوع، احساس گناه و احساس شدید همدردی مرد را فرا می­گیرد؛ کمک­های اولیه را به راننده می­رساند و تلفن میزند که آمبولانس بیاید. در این جا ما با هیجان ها سرو کار داریم. هیجان ممکن است پاسخ به یک موقعیت باشد، همان طور که ترس، پاسخ به یک تهدید است. هیجان ممکن است رفتار را برانگیزد  مثلاً: خشم ممکن است ما را برانگیزد که ستیزه جویانه عمل کنیم . همچنین ممکن است به خودی خود یک هدف باشد .

تعریف هیجان

هیجان، حالت احساسی است که مؤلفه­های فیزیولوژیکی، شناختی­و رفتاری دارد . هیجانات شدید در سیستم عصبی خودکار، برپایی ایجاد می­کنند . هر چه برپایی بیشتر باشد، شدت هیجان بیشتر است. همچنین ظاهراً نوع برپایی بر هیجان تجربه شده تأثیر دارد. در ظاهر، واژه هیجان با احساس سروکار دارد نه با تفکر، اما شناخت­ها، به خصوص تفسیرهایی که از معنای رویدادها می­شود، جنبه مهمی از هیجان­ها را در بر می­گیرند. در ترس که معمولاً در پاسخ به یک تهدید ایجاد می­شود، این شناخت وجود دارد که شخص در خطر است و همچنین سیستم عصبی سمپاتیک نیز به حالت برپاست :تندی ضربان قلب وتنفس، عرق کردن، تنش عضلانی . هیجان­ها گرایش­های رفتاری را نیز در بر می­گیرند. هیجان ترس با رفتار اجتناب یا فرار از موقعیت، همراه است .. هیجان­ها بسیار پیچیده­تر از آن هستند که ابتدا به چشم می­خورند. در نگاه اول، همگی هیجان­ها را به عنوان احساس، می­شناسیم. ما شادی و ترس را می­شناسیم زیرا جنبه احساسی آن­ها طبق تجربه ما خیلی بارز هستند. وقتی با تهدیدی مواجه می­شویم ؛ترس یا به سمت هدفی یپیشرفت می­کنیم ؛شادی ، تقریبا غیر ممکن است که متوجه جنبه احساسی هیجان نشویم.

اما به صورتی که بینی، بخشی از صورت است، احساس­ها نیز فقط جزئی از هیجان هستند.داده­های تجربی نشان می­دهند که هیجان نسبت به شناخت ابتدایی­تراست به این معنی که به لحاظ تاریخی– تکوینی بر آن تقدم دارد، همچنین مطالعات متعدد تصدیق کرده­اند که هیجانات بر دامنه­ای از فرایند­های شناختی همچون سوگیری توجه، حافظه، قضاوت­ها و تصمیم گیری تأثیر می­گذراند. هیجان­ها می­توانند نقش مهمی در تغییر نگرش داشته باشند. از سوی دیگر هیجان تأثیر زیادی بر تعاملات اجتماعی دارد. همچنین هیجان با پرخاشگری رابطه نزدیک و تنگاتنگی را دارا است. هیجان همچنین بر رفتار اجتماعی و تحکیم تضاد تأثیر می­گذارد. برخی از مطالعات نشان داده­اند که احتمال رفتارهای نوع دوستانه به طور پیچیده­ای با هیجان و خلق و خو ارتباط دارد. هیجان­ها نقش مهمی در تداوم روابط اجتماعی نظیر دوستی و ازدواج دارا هستند حتی هیجان­ها در ازدست دادن دوستان، شرکاء و همدستان ما نقش دارند. هیجان ها خام و ناب نیستند آن­ها فرا خوانده می­شوند و حداقل در انسان بازبینی، تنظیم، مهار و یا دستکاری می­شوند.

هیجان خواهی

انسان­ها از نظرسطح پایه ارثی انگیختگی و واکنش پذیری نسبت به محرک­های محیطی، تفاوت دارند. منظور از سطح پایه انگیختگی این است که یک نفر بدون تحریک بیرونی، چقدر برانگیخته است. واکنش پذیری، به واکنش انگیختگی فرد هنگام قرار گرفتن در معرض تحریک بیرونی اشاره دارد: هیجان خواهی نوعی صفت شخصیت است که با انگیختگی و واکنش پذیری ارتباط دارد. فرد زیاد هیجان خواه، تحریک بیرونی مداوم مغز را ترجیح می­دهد، از کارهای تکراری کسل می­شود، و همواره در جستجوی راه­هایی برای افزایش دادن انگیختگی از طریق تجربیات هیجان انگیز است. فرد کم هیجان خواه، تحریک مغزی کمتری را ترجیح می­دهد و کارهای تکراری را نسبتاً خوب تحمل می­کند. به طور کلی، سازه­ی هیجان­خواهی، مربوط می­شود به اینکه سیستم عصبی مرکزی فرد : مغز و نخاع شوکی تا چه اندازه به تغییر وتنوع نیاز دارد، به طوری که افراد هیجان­خواه ترجیح می­دهند فعالیت­های خود را تغییر دهند، کانالهای تلویزیون، داروها، و شریکان جنسی را عوض می­کنند والی آخر. هیجان خواهی، به این صورت تعریف می­شود:  جستجو کردن هیجان­ها و تجربیات متنوع، تازه، پیچیده و پر­شور، و تمایل به ریسک کردن بدنی، اجتماعی، قانونی، و مالی بخاطر خود این گونه تجربه­ها . زاکرمن از مثال رانندگی خیلی سریع بعد از مشروب خواری زیاد استفاده می­کند برای اینکه تمایل فرد هیجان خواه را به مخاطرات بدنی؛ صدمه زدن به خود و دیگران  مخاطرات اجتماعی:  در معرض دید قرار گرفتن به عنوان راننده مست  مخاطرات قانونی: دستگیر و زندانی شدن  و مخاطرات مالی: اخراج شدن از کار نشان دهد. این گونه مخاطرات بهایی هستند که افراد هیجان خواه میپردازند تا به هیجان­ها و تجربیاتی که تجربه می­کنند، برسند.

ابراز هیجان­ها

هیجان­ها را به شیوه­های متفاوت همچون حالت چهره­، آهنگ صدا، وضع وحرکات بدن می­توان ابراز کرد. بیان بسیاری از هیجانات جنبه­ی جهانی دارد.ظاهراً لبخند زدن در همه­ی نقاط جهان نشانه­ای از محبت و تأیید است. همان طور که چارلزداروین ،یاد­آوری می­کند، نمایان کردن دندان­ها نشانه خشم است. بیشتر محققان بر این نکته توافق دارند که حالت­های چهره­ای خاص­، حاکی از آن است که در همه افراد هیجان­های مشابهی وجود دارد. افزون بر این افراد متعلق به فرهنگ­های گوناگون هیجان­هایی را که با حالت­های چهره­ای خاص متظاهر می­شوند، تشخیص می­دهند. در یک مطالعه کلاسیک، پاول اکمن ؛ عکس­هایی از اشخاص را، که هیجان­های خشم، تنفر، ترس، خوشحالی، غمگینی و تعجب از خود نشان می­دادند، تهیه کرد. سپس از افراد پاسخ دهنده خواست که بگویند هر عکس چه هیجانی را نشان می­دهد. دامنه این افراد، از دانشجویان دانشگاه در اروپا تا اعضای قبیله­ی فور در گینه­ی جدید را در بر می­گرفت. همه­ی گروه­ها از جمله اعضای قبیله­ی فور، که تقریباً هیچ تماسی با فرهنگ غربی نداشتند، بر هیجان­های نشان داده شده توافق داشتند. اکمن و همکاران وی  از مطالعه­ی ده فرهنگ نتایج مشابهی به دست آوردند.

ابعاد هیجان

هیجان­ها چند بعدی هستند. آن­ها به صورت پدیده­های ذهنی، زیستی، هدفمند، و اجتماعی وجود دارند :

  • هیجان­ها تا اندازه­ای احساس­های ذهنی هستند، به این صورت که  باعث می­شوند به شیوه خاصی، مثل عصبانی یا خوشحال، احساس کنیم.
  • اما هیجان­ها واکنش­های زیستی نیز هستند، یعنی، پاسخ­های بسیج کننده­ی انرژی که بدن را برای سازگار شدن با هر موقعیتی که فرد با آن مواجه شده، آماده می­کنند.
  • هیجان­ها هدفمند هم هستند، خیلی شبیه گرسنگی که هدف دارد. برای مثال، خشم، میل انگیزشی برای انجام دادن کاری، مانند جنگیدن با دشمن یا اعتراض کردن به بی عدالتی در ما ایجاد می­کند که در غیر این صورت چنین نمی­کردیم.
  • هیجان­ها پدیده­های اجتماعی نیز هستند. وقتی هیجان زده می­شویم علایم قابل تشخیص چهره­ای، ژستی و کلامی می­فرستیم، که دیگران را از کیفیت و شدت هیجان پذیری ما با خبر می­کند.

مثل:  حرکت ابروها، لحن صدا. با توجه به این چهار ویژگی هیجان، معلوم می­شود که هیجان را نمی­توان به روشنی تعریف کرد. مشکل تعریف کردن هیجان شاید درابتدا شما را متحیر کند، زیرا هیجان­ها در تجربیات روز­مره، خیلی صریح به نظر می­رسند. هر کسی می­داند که تجربه­ی شادی و خشم چگونه است، بنابراین شاید بپرسید،  واقعاً مشکل تعریف کردن هیجان چیست؟  مشکل این است:  تا وقتی از کسی خواسته نشده باشد هیجان را تعریف کند، می­داند هیجان چیست ؟  هیچ یک از ابعاد مجزای ذهنی، زیستی، هدفمند، یا اجتماعی، هیجان را به نحو شایسته­ای تعریف نمی­کند. هر یک از این چهار بعد، فقط بر ویژگی متفاوت هیجان تأکید دارد. برای شناختن و تعریف کردن هیجان، بررسی هریک از ابعاد  هیجان و نحوه­ای که اثر متقابل می­گذارند، ضرورت دارد.

مغزو هیجان

مغز در ادراک و ارزیابی موقعیت­هایی که موجب بروز هیجان می­شوند دخالت دارد. اگر یک موقعیت به یک حالت هیجانی منجر شود، مغز الگوهای فعالیت تنی و خود مختار خاص آن هیجان را کنترل می­کند، به سخن دیگر مغز تجلی فیزیولوژیک آن هیجان را کنترل می­کند. البته مغز در هدایت رفتاری که به وسیله حالت هیجانی سوق داده می­شود نیز دخالت دارد و برای احساسات هیجانی که ما داریم نیز ضروری است.تعدادی از ساختارهای هسته مغز در تنظیم و هماهنگ کردن الگوهای فعالیتی که صفت مشخصه هیجان­های قوی­تر؛ به ویژه ترس، خشم و لذت هستند، مستقیماً دخالت دارند. این بخش­های هسته­ای مغز شامل هیپوتالاموس و گروه پیچیده­ای از ساختارها به نام دستگاه کناری است. تحریک الکتریکی این بخش­ها و همین طور سایر بخش­های مغز، برای حیوان پاداش دهنده و برای آدمیان لذت بخش است.

دستگاه عصبی و هیجان

دستگاه عصبی از بخش­های دستگاه عصبی مرکزی شامل مغز و نخاع شوکی، دستگاه عصبی پیرامونی و دستگاه عصبی خود مختار شامل سمپاتیک و پارا سمپاتیک تشکیل شده است. دستگاه عصبی خود مختار در جریان پدید­آیی رفتارهای هیجانی نقش مهمی ایفا می­کند؛ زیرا فعالیت­های درونی بدن مانند کنترل ماهیچه قلب، ماهیچه­های صاف دستگاه معده – روده­ای و آزاد سازی هورمون­های درون ریز به آن بستگی دارد. فعالیت­های هضمی بدن به بخش پاراسمپاتیک دستگاه عصبی خود مختار مربوط می­شود، در حالی که بخش سمپاتیک دستگاه عصبی خود مختار در زمینه فعالیت­های اضطراری مانند آماده سازی ارگانیزم برای جنگ وگریز مؤثر است. هنگامی که فرد در حالت ترس یا تنیدگی به سر می­برد، فعالیت شدیدی در بدن خود احساس می­کند که ناشی ازفعالیت دستگاه عصبی سمپاتیک است. فعالیت بخش­های سمپاتیک و پارا سمپاتیک مخالف یکدیگر است، به طوری که وقتی بخش سمپاتیک فعالیت دارد، بخش پاراسمپاتیک غیر فعال است و برعکس. بنابراین می­توان دریافت چرا وقتی غمگین هستیم دچار حالت سوء هاضمه می­شویم؛ زیرا بخش سمپاتیک موجب جلوگیری از فعالیت بخش پارا سمپاتیک می­گردد.

این واقعیت که مغز متفکر از مغز هیجانی به وجود آمده است، رابطه میان فکر و احساسات را آشکار­تر می‌سازد، به این صورت که خیلی پیش از آنکه مغز منطقی پدید آید، مغز هیجانی وجود داشته است. تکامل مراکز قدیمی هیجانی از قطعه بویایی شروع شد و این مراکز در نهایت به قدری بزرگ شدند که قسمت فوقانی ساقه مغز را احاطه کردند .آمیگدال یا بادامه ساختاری است که در دستگاه کناری قرار گرفته است و مرکز آگاهی هیجان‌رفتاری در سطح نیمه‌خودآگاه است. بادامه وضعیت جاری هرکس را در ارتباط با محیط اطراف و افکار به دستگاه کناری می‌فرستد و براساس ارتباطی که با هیپوتالاموس دارد، قادر است پاسخ­های هیجان‌رفتاری مناسب را در ما به وجود آورد مانند راست شدن موها در زمان ترس، گشاد شدن مردمک چشم در زمان شادی، افزایش ضربان قلب در زمان خشم، به‌همین دلیل بادامه را بخش اصلی نظام پاداش‌دهنده و تنبیه‌کننده و مرکز تنظیمی در هوش هیجانی می‌نامند که در اصطلاح به آن مغز هیجانی گفته می‌شود.

افزون براین، ساقه مغز، دستگاه کناری و غدد درون ریز در بروز رفتارهای هیجانی مؤثرند؛ مثلا ً ترشح آدرنالین از غدد فوق کلیوی و شاخه­های انتهایی اعصاب سمپاتیک از یک طرف به صورت مضاعف موجب برپایی سریع و وسیع ارگانیزم می­گردد، طوری که ارگانیزم را برای فعالیت­های اضطراری آماده می­سازد و از طرف دیگر سبب آزاد سازی قند از منابع ذخیره بدن گردیده، انرژی بیشتری در اختیار سلول­های بدن قرار می­دهد. توجه به این نکته ضروری است که برپایی مداوم هیجانی موجب بروز اختلالات تنیدگی و روان تنی (psychosomatic) می­گردد.امروزه می­توان با استفاده از وسایل اندازه­گیری مناسب تغییرات فیزیولوژیک هیجان را اندازه­گیری کرد، تغییراتی مانند ضربان قلب، فشار خون، پاسخ گالوانیکی پوست در حین برپایی هیجانی، میزان تنفس، تغییرحجم خون که در نوک انگشتان قابل ثبت است، تعریق، تنش عضلانی، دمای پوست و سطح غلظت هورمون­ها در خون و ادرار و به این ترتیب به اطلاعات وسیع و مفیدی دست یافت.

منبع

حسینی ارشد،سیدسعید(1394)، رابطه هوش هیجانی با رضایت شغلی و منزلت اجتماعی پلیس،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0