مفاهیم ومبانی استرس

استرس‌ پدیده‌ای است که ارتباط آن با سلامت به شکل‌های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. در ابتدا عقیده ی اصلی بر این بود که یکی از عوامل مهم در تبیین‌های روان‌شناختی بیماری و سلامت، رخدادهای استرس‌زای زندگی است. پیش فرض اصلی این بود که هرچه فرد رخدادهای استرس‌زای بیشتری را تجربه‌ کند، با احتمال بیشتری دچار انواع اختلال‌ها می‌شود.به طور کلی فشار روانی یا استرس را به شیوه های زیادی تعریف کرده اند. شاید کار پزشکی به نام هانس سلیه، یکی از سوابق تاثیر گذار برای مفهوم سازی های کنونی مان از فشار روانی بوده است. وی اصطلاح سندرم سازگاری عمومی ( (GAS را برای توصیف پاسخ زیستی فشار روانی پایدار وسطوح بالای آن ارائه کرد. در مدل سلیه، سه مرحله پاسخ دهی وجود دارد:

  1. در مرحله اول که واکنش هشدار نام دارد، فشار روانی، دستگاه عصبی خود مختار را فعال میکند. اگر فشار روانی خیلی شدید باشد، زخم های معدی–روده ای پدید می آید، نمود آدرنال بزرگ می شوند و غده تیموس تحلیل می رود.
  2. در مرحله دوم، یعنی مقاومت، جاندار سعی می کند که از طریق مکانیسم های مقابله ای موجود، با فشار روانی سازگار شود.
  3. اگر عامل فشار ادامه پیدا کند یا جاندار نتواند به گونه مؤثر سازگار شودمرحله سوم که فرسودگی نامیده می شود در پی می آید و جاندار می میرد یا دچار صدمه برگشت ناپذیر می شود.

در سندرم سلیه، تاکید بر پاسخ بدنی بوده نه بر رویدادهای محیطی ای که آن پاسخ را ایجاد می کند. پس از آن، محققان روان شناختی، مفهوم سلیه را گسترس دادند تا پاسخ های گوناگون استرس را که اشخاص نشان می دادند، شامل ناراحتی هیجانی، بدتر شدن عملکرد، یا تغییرات فیزیولوژیایی مانند افزایش رسانش پوست یا افزایش سطح برخی هورمون ها را تبیین کند. این تعاریف متمرکز بر پاسخ آن است که ملاک ها روشن و دقیق نیست.  تغییرات فیزیولوژیایی در بدن می تواند در پاسخ به چیزها یی که ٱنها را استرس زا تلقی نمی کنیم (برای مثال، پیش بینی رویدادی لذت بخش) نیز روی می دهد. محققان دیگر، استرس را به منزله محرک تعریق کردند، که معمولا عامل استرس زا نامیده می شود و استرس را با فهرست بلندی از شرایط محیطی مانند شک برقی، یکنواختی، محرک های کنترل ناپذیر، رویدادهای فاجعه بار زندگی، مشکلات روز مره و محرومیت از خواب یکسان تلقی کردند. محرک های که استرس زا تلقی میشوند، می توانند بزرگ (مرگ یک عزیز)، کوچک (مشکلات روز مره مانند گیر کردن در راه بندان)، حاد (قبول نشدن در امتحان)، یا مزمن (محیط کاری همیشه نا خوشایند) باشد.محرک های استرس زا عمدتا تجاری هستند که اشخاص، آنها را ناخوشایند تلقی میکنند، اما می توانند رویدادهای خوشایند هم باشند.

تعاریف مبتنی بر محرک نیز مانند تعاریف مبتنی بر پاسخ، مشکلاتی ایجاد می کنند. گفتن اینکه دقیقا چه چیزی عامل استرس زا را مشخص می کند، دشوار است. آن چیز فقط منفی بودن نیست، زیرا ازدواج که در کل رویدادی مثبت است نیز، عامل استرس زا تلقی می شود، زیرا نیازمند سازگاری است. افزو ن بر این، اشخاص در نحوه پاسخدهی به چالش های زندگی، به شدت با یکدیگر فرق دارند. یک رویداد مشخص، استرس یکسانی در همه ایجاد نمی کند. برای مثال، خانواده ای خانه اش را در سیل از دست داده است، اما پول کافی برای بازسازی خانه دارد و از حمایت اجتماعی قوی از طرف شبکه دوستان برخوردار است، استرس کمتری بر اثر این رویداد تحمل میکند تا خانوده ای که نه پول کافی برای بازسازی دارد و نه از شبکه دوستان برای ارائه حمایت اجتماعی برخوردار است.

یک راه برای پرداختن به محدودیت های همراه با تعریف استرس به عنوان پاسخ و محرک، در نظر گرفتن هر دوی آنهاست. علاوه بر این، جنبه های شناختی استرس،  بخش مهمی از مفهوم سازی کنونی استرس است، به طور خاص، محققان تاکید کرده اند که نحوه ادراک یا ارزیابی محیط تعیین میکند که عامل استرس زا وجود دارد یا نه وقتی که شخصی مقتضیات موقعیت را فراتر از منابع و توانایی خود، ارزیابی می کند، استرس را تجربه می کند . استرس احتمالا در کامل ترین حالت، به عنوان تجربه ذهنی ناراحتی در پاسخ به مشکلات محیطی ادراک شده، مفهوم سازی می شود.

با این وجود، این ‌که رخدادهای استرس‌زای زندگی چقدر بر سلامت‌ جسمانی و روان ‌شناختی اثر مستقیم دارند، هنوز به شدت مورد بحث است، چرا که ویژگی خاص یک محرک استرس‌زا، معیار قابل‌ اعتمادی برای تعیین درجه استرس و مقدار تاثیر آن بر سلامت جسمانی و روان‌ شناختی فرد نیست. بسیاری از عوامل می‌توانند تاثیرات منفی استرس را تغییر دهند و یا از بعضی تاثیرات آن‌ که می‌تواند سلامت را به خطر اندازد پیش‌ گیری کنند. بر این اساس، در دهه‌های اخیر، دیدگاه‌ مربوط به رخدادهای استرس‌زای زندگی مورد بحث قرار گرفته و اصطلاحاتی در آن‌ صورت گرفته است.

منابع استرس

به طور کلی هنگامی که صحبت از فشار روانی یا استرس به میان می آید که شخص با رویدادی مواجه شود که خودش آن را برای سلامت جسم یا روانش مخاطره آمیز بداند. این قبیل رویدادها را معمولا رویدادهای تنش زا یا استرس زا و واکنش های مردم را به آنها پاسخ های تنش زا می نامند. رویدادهایی هست که اکثریت مردم آنها را تنش زا به حساب می آورند. اما بعضی رویدادها تنها برای برخی افراد تنش زا ادراک می شود. هنگامی که بتوان از استرس دور شد یا به آن حمله برد چنین واکنشی سازگارانه است اما وقتی استرس مستمر وغیر قابل کنترل باشد، این واکنش ممکن است غیر سازگارانه شود و هم به صورت مستقیم و هم غیر مستقیم بر سلامت تاثیر بگذارد.

رویدادهایی که موجب استرس می شوند بی شمارند. بعضی از آنها تغییرات عمده ای هستند که بسیاری از مردم را به صورت همزمان گرفتار می کنند از قبیل جنگ و زلزله. دسته ی دیگری از تنش ها تغییرات بزرگ وعمده زندگی هستند نظیر تغییر شغل یا ازدواج. گرفتاریهای روز مره را نیز بعضی مردم به صورت رویداد استرس زا تجربه می کنند، مانند گیر افتادن در راهبندان.گاهی خاستگاه استرس در خود شخص و به صورت انگیزه ها یا خواسته های متعارض می باشد. رویدادهایی که استرس زا تلقی می شوند معمولا در یک یا چند مقوله زیر قرار می گیرند: رویدادهایی که پیشینه توان و خود پنداره شخص و یا تعارض های درونی را فرا می خواند، رویدادهای پیش بینی نشدنی.رویدادهای آسیبی بارزترین منابع استرس اند. منظور از رویدادهای آسیبی، موقعیتی بسیار مخاطره آمیز و فراتر از دایره تجربه های معمولی آدمیان است. مانند جنگ یا سیل خوشبختانه بیشتر مردم هرگز خودشان دچار رویدادهای آسیبی نمی شوند بلکه رویدادهای معمولی تر است که در آنان ایجاد استرس می کند.

علاوه بر این هر اندازه رویدادی مهار ناپذیرتر به نظر برسد بیشتر احتمال دارد که بصورت رویداد استرس زا  احساس شود. در واقع ادراک هر رویداد بعنوان مهار ناپزیر، به همان اندازه موجب ارزیابی آن به عنوان استرس زا می شود که مهار ناپزیری واقعی آن. به نظر می رسد باور و اعتقاد به اینکه رویدادها در اختیار ومهار شخص قرار دارند خود به خود اضطراب را کاهش می دهد هر چند که اختیار و کنترلی به عمل در نیاید . حتی زمانی که کنترل و اختیاری بر استرس نداریم، اگر بتوانیم آنرا پیش بینی کنیم از شدتش کاسته می شود. بعضی موقعیت ها را هر چند می توان پیش بینی و مهار کرد با این همه به صورتی استرس زا تجربه می شوند. چنین موقعیتهایی ما را به فراخوانی نهایت توان مان می کشاند و نگرش به خویشتن را متزلزل می سازد.

میزان استرس زایی هر رویداد معین برای آدم های گوناگون یکسان نیست. به این معنا که مردم از لحاظ ارزیابی ویژه گی های یاد شده با یکدیگر تفاوت دارند. و عمدتا همین ارزیابی هاست که رویدادها را استرس زا می سازد . در واقع بعضی ها بیش از دیگران دست به این ارزیابی های منفی از رویدادها می زنند. در باره علت آمادگی بعضی مردم برای ارزیابی استرس زا بودن رویدادها چند نظریه  بنیادی وجود دارد.

نظریه روانکاوی: روانکاوان بین اضطراب عینی که پاسخی است معقول به موقعیت آسیبی واضطراب روانرنجور که اضطرابی است بی تناسب با خطر موجود، تمایز قائل می شوند. فروید بر آن بود که اضطراب روانرنجور ریشه در تعارض های ناهشیار مشخص دارد: تعارض بین تکانه های ناپذیرفتنی و محدودیت های تحمیلی واقعیت. تهدید بسیاری از تکانه های نهاد به علت تضاد آنها با ارزش های خود شخص یا ارزش های اجتماعی است. نظریه روانکاوی بر آن است که آدمیان همگی گرفتار تعارض های ناهشیارند. تعارض های بعضی مردم بیشتر و شدیدتر است و همین مردم، رویدادهای بیشتری را استرس زا می بینند.

 نظریه رفتار گرایی: در حالی که فروید تعارض های ناهشیار را خاستگاه درونی پاسخهای استرسی می دانست، توجه رفتار گرایان معطوف شیوه های یادگیری پیوند یافتن پاسخ های استرسی به موقعیت هاست، آدمی در مواجهه با موقعیت های معینی که قبلا آسیبی یا تنش زا بوده اند نیز، واکنش ترس واضطراب پیدا میکند. بعضی استرس ها از طریق شرطی شدنهای کلاسیک ایجاد می شود. واینگونه پاسخ های استرسی به موقعیت ها به سختی خاموش می شوند. اگر نخستین واکنش آدمی به موقعیت استرس زا، اجتناب یا فرار از آن باشد، در آن صورت دیگر نمی تواند دریابد که چه وقت آن موقعیت خالی از استرس است. به این ترتیب بر اثر اجتناب مکرر از موقعیتی معین، ممکن است شخص گرفتار استرس بماند وهرگز نتواند بر آن غلبه کند.

نظریه شناختی:آبراسون، سلیگمن و تیزدیل برآنند که هر گاه آدمی رویدادهای منفی و استرس زا را به علل و اسبابی در شخص خودش نسبت دهد (“تقصیر خودم است”)، که پایدار وثابت هستند (“همیشه هم همینطور خواهد بود”) و بر جوانب متعددی از زندگانیش تاثیر بگذارد (“در هر کاری وضع به همین قرار است”)، احتمال در ماندگی و کندی پاسخ به رویدادهای منفی برای او بیش از دیگران است. همچنین آدمی شیوه های همسانی برای اسناد دادن به رویدادهای زندگیش را دارد که آن را شیوه های اسناد می نامند و همین شیوه ها میزان استرس زا به شمار آوردن رویدادها و واکنش های درماندگی و کندی پاسخ در برابر رویدادهای دشوار را رقم می زند.

منبع

هنری عزیز، فاطمه(1392)، تاثيرآموزش مدیریت استرس بر افزایش سلامت روانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسي عمومی، دانشگاه پیام نور

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0