مفاهیم بازاریابی و مدیریت بازار
بازاریابی و تعاریف آن
«بازاریابی یک فرایند اجتماعی و مدیریتی است که به وسیلهی آن، افراد و گروهها، نیازها و خواستههای خود را از طریق تولید، عرضه و مبادلهی کالاهای مفید و باارزش با دیگران، تأمین میکنند.» این تعریف از بازاریابی، بر مفاهیم اساسی زیر تأکید دارد : نیازها، خواستهها و تقاضا؛ کالاها(محصولات، خدمات، ایدهها)؛ فایده، هزینه و رضامندی؛ مبادله و معاملات؛ روابط و شبکهها؛ بازارها؛ و بازاریابان و مشتریان.
مقایسه مفهوم فروشندگی و بازاریابی
براساس مفهوم فروشندگی، مصرفکنندگان در صورتی که به حال خود رها شوند به طور معمول محصولات یک مؤسسه را به حد کافی نخواهند خرید. بنابراین وظیفهی مؤسسه است که فروشندگی و تلاش تبلیغاتی تهاجمی در پیش گیرد.براساس مفهوم بازاریابی راه حل رسیدن به اهداف سازمانی این است که برای کامل و یکپارچه کردن فعالیتهای بازاریابی به منظور تشخیص و تأمین نیازها و خواستهای بازار هدف، از رقبا بهتر و مؤثرتر عمل کنیم. مفهوم بازاریابی به صورتهای مختلف بیان شده است.
- «تأمین نیازها به صورت سودآور.»
- «خواستهها را دریابید و به آنها پاسخ دهید.»
- «به جای عرضهی کالا به مشتری محبت بدهید.»
- «مطابق میل شماست.»
- «شما خود همه کارهاید.»
- «اولویت با مردم است.»
- «همگی در سودآوری شریک هستیم.»
پروفسو تئودور لویت از هاروارد بین مفاهیم فروش و بازاریابی تفاوت قائل شده است. توجه کنید: فروشندگی به نیاز فروشنده توجه دارد، در حالی که توجه بازاریابی به نیازهای خریدار معطوف است. فروشندگی درگیر نیاز فروشنده در مورد تبدیل کالا به پول نقد است، در حالی که موضوع بازاریابی تأمین نیازهای مشتری است؛ آن هم با کالایی که عرضه میکند همراه با مراحل مختلف ایجاد، ارائه و مصرف آن.
روشهای برخورد با محیط بازاریابی
دو نوع واکنش نسبت به محیط بازاریابی وجود دارد : واکنش اول بازاریابی انفعالی است. در بازاریابی انفعالی نیروهای محیطی عواملی غیر قابل کنترل به حساب میآیند که باید خود را با آنها منطبق ساخت. واکنش دیگر بازاریابی فعال است. در بازاریابی فعال سعی بر آن است تا گامهایی برای تأثیر در عوامل محیطی برداشته شود. هیچ یک از این دو روش را نمیتوان به طور مطلق بهتر از دیگری دانست زیرا به کارگیری آنها به عوامل گوناگونی بستگی دارد. عواملی مانند اهداف سازمان، محدودیتهای اخلاقی، اجتماعی و شرایط روز جامعه.
چهار تغییر کلیدی در چشمانداز بازاریابی
- مشتریان از هر زمان دیگری مطلعتر شدهاند. آنها توانمند شدهاند، آنها با جستجو در اینترنت و تماس با دیگران در شبکههای اجتماعی، میتوانند تقریباً همه اطلاعات را در مورد هر محصول، خدمت یا شرکتی پیدا کنند.
- مشتریان به صورت فزایندهای در کمیناند تا برندهای شناخته شده فروشگاهها را اگر از برندهای ملی خوب تبلیغ شده، پایینتر قیمتگذاری شده باشد، خریداری نمایند.
- رقبا میتوانند هر محصول یا خدمت جدیدی را با سرعت تقلید کنند، لذا نرخ بازگشت سرمایهگذاری نوآوران کوتاهتر شده است. امروزه، مزیتهای رقابتی عمر کوتاهتری دارند.
- اینترنت و شبکههای اجتماعی و رسانهها و منابع اطلاعاتی جدید ابزارهایی جدید برای فروش مستقیم مشتریان ایجاد کردهاند.
مدیریت بازاریابی
مدیریت بازاریابی عبارت است از «تجزیه و تحلیل، برنامهریزی، اجرا و کنترل برنامههایی که برای نیل به اهداف سازمانی تهیه گشته و به حداکثر رساندن مواردی نظیر مصرف، رضایت مشتری، حق انتخاب و کیفیت زندگی را به عنوان هدف خود دنبال میکند.
مدیریت و بازاریابی در عصر آشوب
تلاطم بازار چیست؟ برای فهم تلاطم بازار و اثر آن بر کسب و کارها بهتر است که مفهوم تلاطم را در طبیعت و در علوم فیزیک بررسی کنیم. تلاطم در طبیعت با رفتار خشن و قهرآمیز مشاهده میشود. به گردباد، رعد و برق و سونامی فکر کنید. ویژگی این پدیدهها خشونت، تصادفی بودن و غیر قابل پیشبینی بودن آنها است. در سال 1979 ادوارد لورنز پدر نظریه آشوب، طی سخنرانیهایی این سؤال را مطرح کرد که «آیا حرکت بالهای پروانهای در برزیل موجب طوفانی عظیم در تگزاس میشود؟» عبارت اثر پروانهای به این عقیده اطلاق میشود که بالهای یک پروانه تغییرات کوچکی را در فضا ایجاد میکند که ممکن است در نهایت مسیر سیستمی طوفانی را مانند گردباد تغییر دهد، به تأخیر اندازد و یا آن را شدت دهد و یا حتی از وقوع آن در مکانی خاص جلوگیری نماید.
براساس این نظریه، اگر پروانه بالهای خود را تکان نمیداد مسیر حرکت طوفان ممکن بود که به صورت قابل ملاحظهای متفاوت باشد. دانشمندان میگویند که پروانه میتواند بر برخی از جزئیات رخدادهای هواشناسی از جمله گردباد اثر گذارد. اثر بال پروانه به این دلیل اتفاق میافتد که جان ما به صورت فزایندهای به هم پیوسته و همبسته شده است. همه افراد، همه دولتها و همه کسب و کارها به هم پیوسته شدهاند و اثر طوفان در هر یک از آنها در محیط جهانی به شدت به هم پیوسته امروز، توسط دیگران نیز احساس میشود.
از زمان گذشته تاکنون، تلاطمهای غیر قابل پیشبینی را در دنیایی که به صورت فزایندهای جهانی شده است تجربه میکنیم. در آینده نیز نقاط عطف راهبردی با فراوانی فزایندهای را برای شناسایی سریعترین آنها و نشان دادن واکنش سریعتر در برابر آن ایجاب میکند.طوفان و تلاطم در کسب و کار عبارت است از تغییرات پیشبینی نشده و سریع در محیطهای خارجی یا داخلی سازمانها که بر عملکرد آنها اثر میگذارد.
جدول : مقایسه چرخه معمول کسب و کار و اقتصادهای متلاطم
ویژگیها | اقتصاد معمول قدیم | اقتصاد معمول جدید |
چرخه اقتصادی | قابل پیشبینی | غیر قابل پیشبینی |
دوره رشد و شکوفایی | قابل تعریف(متوسط هفت سال) | غیر قابل پیشبینی، نامنظم |
دوره رکود | قابل تعریف(متوسط ده ماه) | غیر قابل پیشبینی، نامنظم |
اثر بالقوه عناصر | کم | زیاد |
وضعیت کلی سرمایهگذاری | گسترده و زیاد | محتاطانه و متمرکز |
تحمل ریسک بازار | پذیرش | اجتناب |
نگرشهای مشتری | با اعتماد | ناامن |
ترجیحات مشتریان | با ثبات، در حال تکامل | بدبینی، تکاپو برای امنیت |
اقتصاد امروز با تلاطم فزاینده، به صورت قابل ملاحظهای متفاوت است. در عصر حاضر تا آینده قابل پیشبینی، اقتصاد معمول جدید متفاوت از اقتصاد معمول قدیم است که چرخه بالا و پایین کسب و کار در سطح کلان قابل پیشبینی بود. امروزه میتوانیم انتظار ضربههای بزرگ و اختلال دردناک زیادی را داشته باشیم که سطوح بالایی از ریسک و نااطمینانی را برای کلیه کسب و کارها، در سطوح کلان و خرد اقتصاد به دنبال دارد. در صدر چالشهای روزانه عرصههای رقابتی و چرخههای کسب و کار معمول، رهبران شرکتها باید جریان بزرگ و کوچک اختلالاتی را که طرحریزی کسب و کار آنها را به چالش میکشد تشخیص دهند.
افزایش تلاطم، وضعیت معمول اقتصاد جدید است که رهبران شرکتها و دولتها را به چالس کشیده است تا شرایط را بهتر درک کنند، آن را کاملاً بپذیرند و اگر میخواهند در سالهای آینده موفق گردند، راههای جدید و راهبردهای جدیدی را برای مقابله با آنها تدوین کنند.
عوامل ایجاد کننده آشوب
افزایش به هم پیوستگی و همبستگی جهان امروز، به معنی ریسک بیشتر برای همه شرکتهاست. عوامل مهم افزایشدهنده ریسک کسب و کارها به شرح زیر است :
- پیشرفت فنآوری و انقلاب اطلاعات
- فنآوریهاو نوآوریهای مخرب
- ظهور قدرتهای جدید
- رقابت بسیار شدید
- صندوق داراییهای کشورهای مستقل
- محیط زیست طبیعی
- توانا شدن مشتریان.
فلسفه مدیریت بازاریابی
مرحله اول : محصول گرایی یا کالاگرایی
در این مرحله کالاها کاملاً مطابق سلیقهی مصرفکننده ساخته شده و لذا تمام محصولات تضمین فروش داشت. شرکتهای تولیدکننده، محصولات خود را طبق سفارش مشتریان خود تولید و به فروش میرساندند.
این وضعیت اوایل قرن بیستم و تا زمانی که فورد، تولید انبوه را به وجود آورد ادامه داشت. در تولید انبوه، قیمتها به میزان قابل توجهی کاهش یافت و صرفاً به نیازهای عموم مشتریان توجه و سلیقههای خاص آنان فدای این تقلیل قیمت گردید. ادامه این شرایط باعث انباشته شدن انبارها و کاهش تقاضا شد. برای جذب تقاضای بیشتر مجدداً برآوردن نیازهای خاص متقاضیان مورد توجه رقبا قرار گرفت و با اوج گرفتن انقلاب صنعتی، مشتری به سوی محصول خوب و با کیفیت گرایش پیدا کرد.
مرحله دوم : بازارگرایی یا فروشگرایی
در این نگرش سازمان محصولی را تولید میکند که میتواند بفروشد تا مبادا انبارهایش مملو از محصولات شود و در اثر تولید انبوه، کالاهایش بر روی هم انباشته گردد. در این شرایط کمترین توجهی به نکات دقیق بازاریابی، باعث از دست رفتن فرصتهای فروش میشود. در این مرحله تبلیغات و نوع نگرش به بازار نیز فوقالعاده مهم و مؤثر میباشد، لذا بازار باید خود را با نظر و سلیقهی مشتری، میزان درآمدش، نوآوری، روشهای مختلف توزیع، سازمانهای فروش، نحوه و تأثیر تبلیغات و طرز ارائه آن تطبیق دهد.
مرحله سوم : مشتری گرایی
در این مرحله مشتری و مصرفکننده، محور تشکیلات و فلسفهی وجودی سازمانها هستند. لذا شناسایی، تفکیک، اولویتبندی مصرفکنندگان، کشف انتظارات اصلی آنها و نهایتاً حصول رضایت مشتریان از مهمترین فعالیتهای سازمان به شمار میآیند.
سازمان محصولی را تولید میکند که مشتری خواهان آن است و به آن نیاز دارد. در دو مرحلهی قبل سودآوری مهمترین دغدغهی سازمان بود ولی در این مرحله مشتری و خواستههای او در سرلوحهی تمام برنامههای سازمان میدرخشد.
در این مرحله سازمانها با انبوه تبلیغات و توجه به کیفیت محصول و نیاز مشتری و رعایت اصول پنجگانهی زیر، در جهت کسب موفقیت تلاش کردند :
- افزایش کیفیت و بهبود عملکرد.
- افزایش رضایت شغلی کارکنان.
- دخالت همهی کارکنان در سود و احساس مسئولیت نمودن آنها.
- سودآوری شرکت از طریق رضایت کامل مشتری با تشویق کارکنان.
- اصلاح مستمر فرآیند تولید و بهبود مستمر.
مرحله چهارم : رفاهگرایی
امروزه مسائل اجتماعی مثل محیط زیست، ژنتیک و جلوگیری از تولید کالاهای مضر نظیر سیگار آن چنان پر رنگ شده که توجه ویژهای را برای تأمین رفاه اجتماعی که در نگرشهای قبلی وجود نداشت، فراهم آورده است و در جهان آینده، حتی «رضایت مشتری» تابعی از رفاهیاتی میشود که عموم از آن منتفع گردند و هر دوی منافع فردی و سازمانی را فقط در سایهی منافع اجتماعی، میبایست جستجو کرد.
تغییرات عمده در تفکرات مدیران بازاریابی
- از فقط کارکنان بخش بازاریابی که در مورد مشتری فکر میکنند، تا همه افراد در شرکت که در مورد مشتری فکر میکنند.
- از فروش به همه، تا تلاش برای بهترین شرکت بودن در ارائه خدمات به بازارهای هدف خوب تعریف شده.
- از سازماندهی براساس محصول به سازماندهی براساس بخشهای مشتریان.
- از تولید همه کالاها در داخل شرکت به خرید بیشتر کالاها و خدمات از خارج از شرکت.
- از استفاده از تعداد زیادی از تأمینکنندگان، به کار کردن با تعداد اندکی از تأمینکنندگان شریکگراتر.
- از تأکید بر داراییهای ملموس، به تأکید بر داراییهای ناملموس بازاریابی(برندهای شرکت، ارزش ویژه مشتری، وفاداری به کانال توزیع، مالکیت فکری).
- از ایجاد برند با استفاده از تبلیغات، به ایجاد برند از طریق تبلیغات یکپارچه بازاریابی و عملکردی که نیازها را تأمین کند.
- از ایجاد سود با هر فروش، به ارزش مادامالعمر هر مشتری.
- از هدفگذاری برای سهم بازار بیشتر، به هدفگذاری برای سهم بیشتر از هر مشتری.
- از محلی بودن به جهانی و محلی بودن.
- از تمرکز بر کارت امتیازی مالی به تمرکز بر کارت امتیازی مالی و بازاریابی.
- از تمرکز به منافع سهامداران به تمرکز بر منافع ذینفعها.
نمیگوییم که همه شرکتها در حال تغییر تفکر بازاریابی خود هستند، هدف این فهرست آن است که شرکت خود را تشویق کنید تا خطمشیها و ایدههای بازاریابی جاری را مورد پرسش قرار دهند. امیدواریم که تغییرات مهمی را ایجاد کنید تا عملکرد بازاریابی بهبود یابد. محرک دیگر برای تفکر مجدد در بازاریابی آن است که به ویژگیهایی که معمولاً شرکتهای ضعیف، خوب و بزرگ بازاریابی را از یکدیگر متمایز میسازد توجه کنیم.
جدول : ویژگیهای بازاریابی ضعیف، خوب و بزرگ
ضعیف | خوب | بزرگ |
محصولگرا | بازارگرا | حرکتدهنده بازار |
بازار انبوهگرا | بخش بازارگرا | گوشه بازارگرا |
پیشنهاد محصول | پیشنهاد محصول بسط یافته | پیشنهاد راه حل برای مشتری |
کیفیت متوسط محصول | کیفیت بهتر از متوسط محصول | کیفیت افسانهای محصول |
کیفیت متوسط خدمت | کیفیت بهتر از متوسط خدمت | کیفیت افسانهای خدمت |
وظیفهگرا | فرآیندگرا | نتیجهگرا |
واکنش نسبت به رقبا | الگوبرداری از رقبا | جهش از روی رقبا |
بهرهکشی از تأمینکننده | انتخاب بهترین تأمینکننده | مشارکت با تأمینکننده |
بهرهکشی از واسطهها | پشتیبانی از واسطهها | مشارکت با واسطهها |
قیمتگرا | کیفیتگرا | ارزشگرا |
سرعت متوسط | سرعت بیشتر از متوسط | سرعت افسانهای |
سلسله مراتبی | شبکهای | تیمی |
یکپارچگی عمودی | سازمان مسطح | همبستگیهای راهبردی |
سهامدارگرا | ذینفعگرا | جامعهگرا |
ارتباطات یکپارچه بازاریابی(IMC) و بازاریابی رابطهمند
ارتباطات یکپارچه بازاریابی عبارتست از فرآیند مدیریت روابط مشتریان که ارزش مارک را هدایت میکند. به عبارت دیگر «IMC یک فرآیند چند وظیفهای است برای خلق و تغذیه روابط سودمند با مشتریان و سایر ذینفعان از طریق کنترل و نفوذ استراتژی تمام پیامهای ارسالی به این گروهها و ترغیب اطلاعات مدار و گفتگوی هدفمند آنها میباشد.» .
زیگموند آمیکو بیان میکند «ارتباطات یکپارچه بازاریابی به مدیران یادآوری میکند که همه عناصر آمیخته ترویج باید به طور یکپارچه و منظم به گونهای هماهنگ شوند که در محیط بازار همچون صدای یک ارکستر سمفونیک به گوش رسند که هدف یا اهداف مشخصی را دنبال کنند.».چیزی که در این میان ارتباطات یکپارچه بازاریابی را از سایر فرآیندهای مشتریمداری متمایز میسازد این است که همواره بنیان بر ارتباطات میباشد و قلب تمام روابط به جای فرآیند خطی، دارای فرآیند گردشی است.
انجمن آژانسهای تبلیغاتی آمریکا ارتباطات یکپارچه بازاریابی را این چنین تعریف کرده است: ارتباطات یکپارچه بازاریابی یک مفهوم برنامهریزی ارتباطی بازاریابی است. مفهومی که قدر ارزش افزوده یک طرح جامع را تعیین میکند، طرح جامعی که نقش استراتژیک مجموعه متنوعی از شیوههای ارتباطی همچون تبلیغات عمومی، واکنش مستقیم، تبلیغات پیشبرد فروش و روابط عمومی را ارزیابی کرده و برای شفافیت، استحکام و ثبات و حداکثر اثربخشی ارتباطی به وسیله ادغام یکپارچه پیامهای جداگانه این شیوههای ارتباطی را با هم ترکیب میکند.
برای اجرای فرآیندی که جهت کمک به سازمانها به منظور مشتریمداری به جای شرکتمداری طراحی شدهاند، تأکید فزاینده بر مشتری و روابط ذینفعان هم از سوی دانشگاهیان و هم حرفهایها تحت نامهای مختلف عنوان شدهاند. در کنار ارتباطات یکپارچه بازاریابی (IMC)، مدیریت روابط با مشتری (CRM)، بازاریابی تک به تک، بازاریابی یکپارچه، ارتباطات استراتژیک مارک و بازاریابی رابطه طراحی میشود.
اگرچه هر یک از این موارد نقاط متفاوتی دارند، ولی همه آنها برای یک چیز اساسی طراحی شدهاند و آن افزایش ارزش شرکت یا مارک به وسیله ایجاد فرصت برای شرکت جهت کسب، حفظ و رشد روابط با مشتری میباشد. «رشد مشتری» به مفهوم تحریک مشتریان جهت تخصیص سهم بیشتری از مخارجشان به مارک شما در بین گروه کالایی مشخص میباشد. اصطلاح بازاریابی رابطهمند در سال 1983برای اولین بار توسط محققی به نام «بری» معرفی گردید و سپس چند سال بعد شخص دیگری به نام جکسون از این واژه در بازاریابی صنعتی استفاده نمود.
بازاریابی رابطهمند به عنوان آن دسته از فعالیتهای بازاریابی تعریف میشود که هدف آن جذب، توسعه و حفظ و افزایش روابط با مشتریان است. بازاریابی رابطهمند تمرکز بازاریابی را از جذب کوتاهمدت و تبادلات ناپایدار با مشتریان به حفظ رابطهی بلند مدت و معنا بخشیدن به روابط آنها تغییر داده است.دیدگاه بازاریابی رابطهمند بر این مفهوم بنا شده است که وجود روابط میان دو طرف، معامله ارزشی را برای مشتری و همچنین ارائه دهندهی خدمت یا کالا ایجاد میکند که برتر از ارزش کالا یا خدمات تبادل شده است.
منبع
رضایی بهارانچی، اعظم (1393)، تأثیر فعالیتهای ترویجی بر ارزش ویژه برند، پايان نامه كارشناسي ارشد، مدیریت اجرایی(استراتژیک)، دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید