مغاهیم و مبانی اعتیاد به کار

 اعتیاد به کار

هنگامی‌که افراد خود را به‌عنوان معتاد به كار معرفی می‌نمایند، اغلب آن را به سخت كار كردن ارجاع داده به‌طوری‌که توصيف اين موضوع، افتخار به شمار می‌رود زیرا در اکثر جوامع، رفتار اعتياد به كاري تشويق شده و آن را می‌ستایند شناخت اعتياد به كار سخت است، اگرچه چندين عامل به ما كمك می‌کنند تا بين افراد سخت‌کوش و معتادان بكار فرق قائل شويم. معتاد به كار نه‌تنها سخت كار می‌کند بلكه داراي استانداردهاي بالاي غیرممکن بوده و داراي حسي كه هیچ‌وقت كافي نيست می‌باشند. نياز وي به خوشنود كردن ديگران يك نيروي محركي است كه وي از توجه به تأثیر زياد كار كردن بر سلامتي وي جلوگیری می‌کند. او داراي حسي بالا براي كنترل مردم و موقعیت‌ها بوده و تفويض كردن مسؤولیت‌ها براي وي سخت است. يك ويژگي بارز معتادان به كار اين است كه اگر می‌خواهیم آن صحيح انجام پذيرد، بايد آن را خودم انجام دهم. زندگي معتاد به كار با يك كمبود شديد تعالي روبروست.

معتاد به كار زمان كمي را براي گسترش و لذت بردن از روابط شخصي خويش اختصاص می‌دهد. توجه كمي به خود دارد و مشكلات جسمي اغلب ناديده شمرده می‌شوند تا زماني كه آن‌ها فرد را ناتوان می‌کنند. از كاري به كاري ديگر از موعدي به موعد ديگر، می‌رود معتاد به كار زماني كه كاملاً در يك پروژه يا چندين پروژه درگير شود، احساس رضايت می‌کند. معتاد به كار ممكن است معتاد به هجوم آدرنالين شود كه در هنگام مواجهه با يك بحران پيش می‌آید، معتاد به كار، كار را به‌عنوان فراري از احساسات مشكل به‌کاربرده و در اين پروسه آگاهي از نيازها و آرزوهاي خويش را از دست می‌دهد. اعضاي خانواده و دوستان معتاد به كار، خود را در مقايسه با كار، پایین‌تر حس می‌کنند و اين تجربه اغلب روابط را تیره‌وتار می‌کند.

معتادان به كار در هر شغلي يافت می‌شوند؛ و اگر به هر دليلي كار اين افراد به پايان برسد آن‌ها چيزي براي احساس راحتي كردن نخواهند داشت شخصی که ساعات طولانی کار می‌کندضرورتا معتاد به کار نيست اگرچه ساعات طولانی کار یکی از نشانه‌های این پدیده است؛ اما وقتی مردم تا حدی ذهن خود را با کار مشغول می‌کنند که احساس می‌کنند یک نياز دائمی به موفق بودن و تائيد شدن تنها از طریق کار دارند می‌توان آن‌ها را در ردیف معتادان به کار قرارداد. اعتياد به کار نوعی معتاد شدن به انجام کار یا نوعی انگيزه بی‌اختیار به انجام مداوم کاری در بهترین سطح می‌باشد. اعتياد به کار در هر جامعه‌ای می‌تواند روی دهد. بسياری از سازمان‌ها کارکنان خود را تشویق می‌کنند تا کار آن‌ها بخش مهمی از زندگی اجتماعی و خانوادگی آن‌ها گردد و به‌طورکلی یک فشار فرهنگی عمومی در عملکرد وجود دارد. رقابت موضوع اصلی مکان کار است و از آن تمجيد می‌شود رقابتی بودن، هم‌چنین می‌تواند به وجود آورنده نابهنجاری کاری بسيار گردد. افرادي كه در سازمان‌ها ساعات زيادي كار می‌کنند به‌عنوان داريي محسوب می‌شوند اما با كمي تحقيق می‌فهمیم كه عكس اين مسئله وجود دارد و اين پدیده اثر مالي براي سازمان‌ها دارد که باید موردتوجه قرار گیرد.

تعریف اعتیاد به کار:

اعتياد به كار، وضعيتى می‌باشد كه طي آن، فرد به نحوى رفتار می‌نماید كه براي خانواده و زندگي اجتماعي وى در محيط كار و خارج از آن، زيا ن آور است. واژه اعتياد به كار، به‌طورگسترد ه اي مورداستفاده قرارگرفته، ولي پژوهش‌های تجربي كمي درباره بهبود و افزايش درك افراد از پديده مذكور انجام گردیده است. ازاین‌رو، اتفاق‌نظر و توافق چندانى درباره معاني و جنبه‌های مختلف آن وجود ندارد.

اعتیاد به کار اولین بار توسط یک روانشناس آمریکایی به نام وین اوتس در سال 1971 به‌کاربرده شد که به معنای نوعی خو گرفتن و اعتیاد به کار در افراد می‌باشد که فرد نیاز فراوانی به کار کردن دارد که این نیز موجب اختلالات و تعارضات زیادی در سلامت جسمانی، شادی، روابط بین فردی و روحیه اجتماعی بودن فرد دارد.اين تعريف شامل دو عنصر اصلي می‌باشد: كاركردن بسيار شديد و وجود ميل ذاتي شديد براي كار كردن.

 مورد اول به این موضوع اشاره می‌نماید كه افراد معتاد به كار، ذاتاً تمايل دارند که زمان اضافي بيشتري نسبت به ميزان كاري كه به صورت معقول از آنان براي برآورده ساختن اهداف سازمان انتظار می‌رود صرف انجام كار كنند و مورد دوم نیز به این اذعان دارد كه افراد معتاد به كار هميشه و دائماً دربارة كار فكر می‌کنند، حتي هنگامی‌که در حال انجام كار نيستند. در واقع می‌توان این‌طور بیان نمود که ذهن افراد معتاد به كار، همواره درگير امور مربوط به كار است. اين دو جزء كه به ترتيب، عناصر رفتاري و شناختي اعتياد به كار را تشكيل می‌دهند به ريشه واژ ه اعتياد به كار اشاره دارند كه درست منطبق با الكليسم می‌باشد.

افراد معتاد به كار کسانی هستند که بسيار بيشتر از وظايفي که برای آن‌ها در نظر گرفته شده است و از آن‌ها انتظار می‌رود، كار می‌کنند به‌طوری حتی كه زندگي خارج از محيط شغلی‌شان را ناديده گرفته و از آن دوری نیز می‌گزینند. بنابراين می‌توان گفت كه بارزترین ويژگي این افراد اين است كه فراتر از چيزي كه الزامي است و از آنان خواسته‌شده است كار می‌کنند.

همچنین اولين تعريف آكادميك و عملى توسط اسپنس و رابينز ،درباره واژه اعتياد به كار بيان گردد. به اعتقاد آن‌ها، اعتياد به كار از برخى نگرش‌ها و برداشت‌های افراد نشأت‌گرفته است یعنی فرد معتاد به كار درگيرى فراوان در كار، روحيات سخت‌گیرانه زياد به انجام كار يا اشتياق درونى بسيارى به كار دارد و لذت كمى از کار خود می‌برد. آن‌ها اعتياد به كار را بر اساس سه بعد زیر تعریف می‌نمایند:

  • عجين شدن با كار
  • تمايل دروني به كار
  • لذت از كار

و نیز اظهار می‌نمایند که در افراد معتاد به كار، درجه عجين شدن با كار بسیار بالاست می‌باشد همچنین تمايل و كشش بسيار زيادي به كار داشته اما آن‌ها نمی‌توانند از كار لذت زيادي ببرند و در مقابل، مشتاقان به كار با كار عجين شده اما از كارشان لذت برده و كشش افراطي هم به كار ندارند.ضمن آن‌که افراد معتاد به كار چون تمايلي به تفويض اختيارات و وظايفشان ندارند با همكارانشان دچار تعارض می‌گردند و درنتیجه فرايندهاي كاري را پیچیده‌تر می‌کنند. هنگامی‌که مقدار انرژي زيادي كه افراد معتاد به كار در كارشان صرف می‌کنند از طريق تجديد قواي فردي جبران نشود، سرانجام نيروي آنان تضعيف شده و دچار تحليل رفتگي می‌گردند .

اهمیت اعتیاد به کار:

با توجه به حضور نسبتاً طولانی کارمندان در محیط‌های كاري و صرف بخش قابل توجهي از زمان روزانه آنان براي انجام كارهای روزمره و همچنین دغدغه و اشتغالات ذهني فعالیت‌های كاري موجب شده است افراد زمان بسيار زيادي را به‌طور دلخواه و داوطلبانه به فعالیت‌های كاري اختصاص می‌دهند، بدون آن‌که به انداز ة مناسب و كافي به استراحت و تفريح پرداخته و زماني را به خانواده و دوستان اختصاص دهند؛ ازاین‌رو اکثراً استرس زيادي را تجربه کرده و كارشان موجب مشكلات جسمي و رواني براي آنان می‌گردد که از اين عده با عنوان معتاد به كار و از اين خصيصه به‌عنوان اعتياد به كار ياد می‌شود. در واقع، مسئله اصلي تحقيق، اين است كه پديد ة اعتياد به كار باعث ايجاد مشكلات جسمي و رواني براي افراد و غفلت آن‌ها از خود و خانواده‌شان می‌شود كه شناسايي عوامل مؤثر بر شکل‌گیری اعتياد به كار حائز اهميت فراوان است .

ازآنجایی‌که رفتارهاي فرد معتاد به كار مخرب می‌باشد، عواقبي برجسم و روان و روابط فرد برجاي می‌گذارد. اين افراد به دلیل فرصت كمي براي استراحت و تفریح دارند . به مرور زمان ازلحاظ شناختي و هيجاني فرسوده شده و چون دائماً به کار فکر می‌نمایند حتي زماني كه در محيط كار نيستند دچار برانگيختگي سمپاتيك شده و ازلحاظ هيجاني آشفته می‌گردند که درنتیجه آن سطوح بالايي از اختلالات رواني و شكايات جسماني را گزارش می‌دهند . تحقيقات زيادي به بررسي پیامدهای اعتياد به كار پرداخته‌اند كه نشان می‌دهند افراد معتاد به كار دچار مسائلي مانند تعارض كار ؛  خانواده ، رضایت زناشویی پایین  و روابط بین فردی معیوب،  می‌باشند همچنین رضايت شغلي و عملكرد شغلی ، آن‌ها نيز پايين است. با توجه به اهميت مسئله اعتياد به كار و پيامدهاي آن لازم است اين مسئله در عمل بررسي گردد كه آيا اعتياد به كار می‌تواند باعث ايجاد مشكلات جسماني يا رواني در كاركنان شود يا خير؟ پژوهش حاضر به بررسي تأثیر این موضوع و بهداشت شغلی بر کیفیت زندگی کاری کارکنان سکوی سروش می‌پردازد.

 انواع رویکرد به اعتیاد به کار:

با توجه به نظرات متعدد در زمينه اعتياد به كار می‌توان سه رويكرد زير را برای آن در نظر گرفت:

  • رويكرد مثبت به اعتياد به كار: این رویکرد که از عشق به كار نشأت می‌گیرد .یک تمايل ذاتي به كار زياد و سخت می‌باشد .اين رويكرد باعث ايجاد رفتارهاي كاري مثبتي نظير افزايش تعهد سازماني و بروز رفتار شهروندي در سازمان می‌شود.
  • رويكرد منفي به اعتياد به كار: در این رویکرد به کار به‌عنوان یک تعهد غيرمنطقي به كار بيش از حد  و به‌عنوان يك اعتياد نگریسته می‌گردد.

رويكرد نوع شناسي: و سپس این رویکرد سبب شده از وجود انواع مختلفي از معتادان به كار وسواسي و درگير شغل  و معتاد به كار و معتاد به كار مشتاق  .افرادی که ساعات زیاد کار می‌کنند لزوماً معتاد به کار نيستند. این یک رفتار است که توسط عوامل بخصوصی تشویق شده و ممکن است دلایل زیادی داشته باشد که برخی از آن‌ها به انواع اعتياد به کار مربوط می‌شود مثل معتاد به كار وسواسي، كمال گرا، توفيق طلب، ازنظر آن‌ها معتادان وسواسی، به‌طور شدید کار می‌کنند به‌گونه‌ای که کارشان باعث مشکلات فردی و اجتماعی می‌شود، عملکردی کاری ضعيفی دارند از زندگی و شغل نيز لذت کمی می‌برند. معتادان به کمال‌گرایی کار زیادی انجام می‌دهند مشکلات فردی و اجتماعی زیادی دارند، رضایت شغلی و عملکرد شغلی پائينی دارند.

همچنین معتادان موفقيت طلب رضایت زیادی از زندگی و شغل دارند و از کارهای چالش‌انگیز لذت برده، عملکرد شغلی بالا و استرس و ترک خدمت پائينی دارند.پس با توجه به مطالب مطرح‌شده در بالا می‌توان این‌گونه نتيجه گرفت كه اعتياد به كار هم داراي پيامدهاي مثبت و سازنده نظير رفتار شهروندي سازماني و هم پيامدهاي منفي مثل تحليل رفتگي براي كاركنان سازمان‌ها خواهد بود. بنابراين، مديران سازمان‌ها بايد اين پديده را جهت بروز پيامدهاي رفتاري مثبت مديريت نمایند.

  تفاوت افراد معتاد به کار و افراد پرکار:

سیبولد و سالمون ،  معتقد هستند اعتیاد به کار با پرکار بودن متفاوت می‌باشد به‌طوری‌که افراد پرکار، کار را به‌عنوان چيزی که واجب است انجام داده و گاه آن را یک وظيفه ارضاکننده تلقی می‌کنند اما افراد  معتاد به کار، محل کار و کار خود را به‌عنوان جای امنی در نظر می‌گیرند که می‌توانند در حين انجام آن از تعهدات ناخواسته خارج از کار و احساسات ناشی از آن دور شوند در واقع افراد پرکار می‌دانند چگونه و در چه محدوده زمانی کار خود را انجام دهند تا بتوانند به‌طور مناسب در کنار خانواده و جمع دوستان حضور یابند درحالی‌که کار برای افراد معتاد به کار بالاترین اهميت را در فهرست امور زندگی‌شان دارد و به خاطر کار و الزامات کار نمی‌توانند زمان کافی را به خانواده و دوستان اختصاص دهند.

ازنظر فيزیولوژیکی نيز معتادان به کار در مواجهه با ضرورت‌ها و موقعیت‌های سخت شغلی، ترشح اعتیادآور آدرنالين را تجربه می‌کنند درصورتی‌که افراد کوشا و پرکار چنين حالتی ندارند. همچنين افراد کوشا و پرکارمی‌توانند اشتياق و ذوق خود به کار را از بين ببرند ولی افراد معتاد به کار نمی‌توانند دست از کار بکشند به‌طوری‌که حتی اگر در حال بازی گلف هم باشند یا به دیدن نمایش مدرسه فرزند خود رفته باشند، باز هم فکرشان مشغول کار است. ذهن این افراد مدام درگير مسائل و مشکلات کاری می‌باشد.

هرچند که اکثراً موارد اعتياد به کار در یک شغل به دنبال درآمد اتفاق می‌افتد اما این حالت ممکن است برای کسانی که به‌طور افراطی به ورزش، موسيقی، هنر و مانند آن می‌پردازند نیز صادق باشد این اصطلاح در بیشتر مواقع به‌اشتباه در مورد ویژگی شخصیتی افراد پرانرژی و پرکار نیز به‌کاربرده می‌شود که آنان نه‌تنها رابطه خوب با همکارانشان داشته بلکه از لذت بردن از فعالیت‌های فاقد سود مالی، استراحت کافی و حضور مناسب در خانواده و جامعه بهره برده و زمان زیادی را هم برای کار در نظر می‌گیرند.

این افراد، اشخاصی نرمال می‌باشند که تنها تفاوتشان با دیگر افراد جامعه، برنامه‌ریزی صحيح در امور زندگی شخصی و شغلی‌شان است اما فرد مبتلابه اعتياد به کار، به شکلی رفتار می‌نماید که تلاش وی برای خود، خانواده و زندگی اجتماع خارج از کار وی، زیان‌آور است. اوتس ، اولین بار واژه اعتیاد به کار را به کاربرد، اعتقاد دارد افراد معتاد به کار افرادی می‌باشند که نياز به کار در آن‌ها به‌قدری زیاد و افراطی است که ممکن است این حد کار کردن خطری جدی برای سلامتی، شادی فردی، روابط درون فردی و وظایف و نقش‌های اجتماعی آنان به وجود آورد؛ چراکه تعهد غیرمعقول و غیرمنطقی به کار بيش از حد داشته و زمان بسيار زیادی را به‌طور دلخواه و تمایل درونی به فعالیت‌های کاری خود اختصاص می‌دهند.

 همچنین با توجه به نظریات اسپنس و رابينز ، در مورد نوع شناسی اعتياد به کار بر اساس ميزان و درجه بعدهای زیر مشخص گردیدند:

  • عجين شدن با کار
  • تمایل درونی در کار
  • لذت از کار

وی اعتقاد دارد در افراد معتاد به کار، درجه عجين شدن با کار بالا بوده و تمایل و کشش بسيار زیادی به کاردارند اما از کار لذت زیادی نمی‌برند و در مقابل، افراد مشتاقان به کار با کار عجين می‌شوند ولی از کارشان لذت برده و کشش افراطی به کار ندارند.در زیر سه الگوی اعتياد به کار دیگر نیز شناسایی گردیده است که عبارت‌اند از:

  1. کشش افراطی ؛ وسواس گونه
  2. کمال‌گرایی
  3. توفيق طلب ؛ موفقيت طلب

در این سه الگو معتادان به کار وسواسی هستند و اضطراب و استرس زیادی در کار دارند، کارشان موجب مشکلات جسمی و روانی برای آنان می‌شود، رضایت پایينی از زندگی و شغلشان داشته و عملکرد شغلی آن‌ها پایين می‌باشد. معتادان به کار بسیار کمال‌گرا بوده و روابط ميان فردی خصمانه و غير اثربخشی پيدا می‌کنند، غيبت و ترک خدمت داوطلبانه زیادی در آنان دیده می‌شود لذا می‌توان نتيجه گرفت که افراد معتاد به کار توفيق طلب: رضایت از زندگی، رضایت شغلی، سلامت جسمی و روانی، عملکرد شغلی و استرس و ترک خدمت داوطلبانه پایين ولی رفتارهای شهروندی سازمانی بالایی دارند.

به‌طورکلی اعتياد به كار می‌تواند اثرات مختلف و متفاوتي بر سلامت جسمي و روا ن شناختي افراد، خانواده آن‌ها و همكارانشان داشته باشد. متداول‌ترین پيامدهاي اعتياد به كار باعث ايجاد سطوح بالايي از استرس شغلي و تعارض كار  خانواده است؛ در واقع می‌توان موارد زير را از عارضه‌های اعتیاد به کار عنوان نمود: افزايش نشانه‌های تهدیدکننده سلامتي جسمي و روا ن شناختي، تحلیل رفتگي شغلي، ايجاد مشكلات و مسائل در تيمي كاركردن، كناركشيدن و دوري از تعاملات و روابط خانوادگي، مشكلات در برقراري ارتباط با ديگران، رضايت كم از زندگي، فقدان لذت بردن از اوقات فراغت همچنین پيوتروسكي و ونداويچ عنوان می‌دارند كه سازمان‌ها نيز از طريق ايجاد شرايطي مانند اعطاي پاداش به رفتارهاي اعتياد به كار، به‌طور غیرمستقیم در شکل‌گیری آن‌ها دخالت دارند.آن‌ها پيشنهادات زير را براي كاهش ميزان و اثرات اعتياد به كار ارائه می‌دهند: مشخص نمودن كاركناني كه نشانه‌هایی از اعتياد به كار در آن‌ها ديده می‌شود؛ ارزيابي ميزان اعتياد به كار درون سازمان‌ها پاسخ به این پرسش که آيا اعتياد به كار يكي از مشكلات و مسائل سازمان است یا نه؟ ايجاد مجدد اولویت‌های كاري، برنامه‌های شغلي جايگزين، اطمينان از این‌که افراد، كار را در زمان مشخص‌شده ترك كنند؛ ايجاد برنامه‌های آموزشي؛ ايجاد فرهنگ‌سازمانی با ارزش‌هایی كه تأکید بر اهميت توازن كار – خانواده دارد.

 انواع اعتیاد به کار:

هرچند افراد معتاد به كار داراي ویژگی‌های مشتركي هستند ولی تفاوت‌هایی نيز باهم دارند و می‌توان آن تفاوت‌ها را به‌نوعی از هم تفكيك نمود فاسل، چهار نوع معتاد به كار وسواسی ، جوعي ، پنهاني  و آنوركسيك  را توصيف می‌کند .

 علائم افراد معتاد به کار:

اعتياد به كار نوعي نياز تسکین‌ناپذیر به مشغول بودن می‌باشد كه علائم آن عبارت‌اند از: برخی از پژوهش‌های اعتياد به كار، براى شناسايى عوامل مؤثر بر آن انجام گردیده است. اعتياد به كار، به‌طور عمده از سه منبع اصلی نشأت می‌گیرد كه آن‌ها عبارت‌اند از:

  • ویژگی‌های طبيعى فرد نظیر عزت‌نفس، موفقت طلبی، شخصيت نوع A، شخصيت وسواسى و نياز به كسب موفقيت.
  • وجود بستر فرهنگى؛ اجتماعى مانند حضور در خانواده‌ای استرس‌آور يا قرار گرفتن در فضاى رقابتى و يادگيرنده.
  • وجود مشوق‌های رفتارى نظير نظام‌های پاداش و تنبيه در سازمان.

هر يك از عوامل مذكور می‌تواند به‌تنهایی بر شکل‌گیری اعتياد به كار تأثیر بگذارد، اما اعتياد به كار زمانى به‌طور سريع ايجاد می‌گردد كه هر سه دسته از عوامل یادشده در بالا، به‌طور همزمان وجود داشته باشند .

 اعتياد به كار و ابعاد شخصيت:

پژوهش‌ها نشان می‌دهد كه تفاوت‌های فردي و شخصیتی يكي از متغيرهاي اثرگذار در اعتياد به كار است. بنابراين می‌توان اعتياد به كار را از زاويه شخصيت افراد و تفاوت‌ها و ویژگی‌های افراد موردبررسی و تحليل قرارداد.يكي از مدل‌های غالب و متداول در عرصه سنجش و ارزيابي شخصيت big five یا مدل 5 عامل شخصیت می‌باشد که این پنج  عامل شامل ابعاد : روان رنجوري، برون‌گرایی، گشودگي، سازگاري، وظیفه‌شناسی،  می‌باشد. در پژوهشی که احمدی و همکاران ، انجام گردید نتایج زیر حاصل شد. در جدول ارائه شده نیز می‌توان ویژگی‌های این ابعاد شخصیتی را در رابطه با اعتیاد به کار مشاهده نمود.

  • اعتياد به كار رابطه معنادار و منفي با روان رنجوري دارد.
  • اعتياد به كار رابطه معنادار و مثبتي با برون‌گرایی دارد.
  • اعتياد به كار رابطه معنادار و مثبتي با گشودگي دارد.
  • اعتياد به كار رابطه معنادار و منفي با سازگاري دارد.
  • اعتياد به كار رابطه معنادار و مثبتي با وظیفه‌شناسی دارد.

 روش‌های کاهش و درمان اعتیاد به کار:

روش‌ها متفاوت و مختلفی برای کاهش این نوع از اعتیاد وجود دارد که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره گردیده است.

  • کنترل خود: منظور از کنترل خود این می‌باشد که به‌طور مثال اگر همکار یا مرئوس پیشنهادی کردند که به نظرتان مسخره آمد مقاومت نکرده و بگذارید آن کار انجام گردد اگرچه درست نباشد و یا اگر در کار نظر کم‌اهمیتی که به کار لطمه زیادی وارد نمی‌نماید پیشنهاد می‌گردد عقیده دیگری را جایگزین عقیده خودنمایید و قدرت را به کس دیگری دهید تا پروژه را بررسی نماید و به‌طورکلی پیشنهاد ندهید، توصیه نکنید و کار را دقیق کنترل نکنید.
  • پیدا کردن سرگرمی‌های جدید: سعی نمایید بازی ورزش نمایید.
  • پذیرفتن شکست: برای افراد معتاد به کار شکست بسیار دردناک است بنابراین سعی نمایید در مسیر درست، کار ها را به دوستان و همکارانتان واگذار نمایید.
  • همکاری با خانواده و دوستان در برنامه‌های سرگرمی: زمانی را در هفته با همسر، فرزندان و دوستان بگذرانید و ساعات کار را کوتاه‌تر نمایید.
  • تمجید از دیگران: این کار را چند بار در روز انجام دهید زیرا یکی از مشخصه‌های افراد معتاد به کار توجه بیش از حد به خود است پس باید تمرین کنید با تحسین دیگران، به آن‌ها توجه کنید.
  • شناسایی بهانه‌هایی که اعتیاد به کار را تائید می‌کنند: مثل‌اینکه بگویید من برای خانواده‌ام سخت کار می‌کنم، شرکت نیاز دارد من 18 ساعت در روز کارکنم. حقیقت این است که شرکت بدون کار شما هم به کارش ادامه می‌دهد ولی درنهایت خواهید دید که در پافشاری بر این روند این شمایید که خانواده‌تان را از دست می‌دهید.
  • نه گفتن: یاد بگیرید که نه بگویید.

بنابراین اگر به‌طورمعمول کارکنید منشأ ارزش‌هایتان، علائق و تمایل به گذراندن وقت بیشتر با خانواده در شما آشکار می‌گردد.

منبع

ابراهیمی،الهه(1393)، تاثیر اعتیاد به کار و بهداشت شغلی بر کیفیت زندگی کاری،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت دولتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0