معنویت وسلامت روانی
پيش از پرداختن به تعاريف و نظريه ها مي بايد به سوالي اساسي تر پرداخت. چرا امروزه بسياري از مردم٬ از جمله متخصصان سلامت روان اين اندازه به موضوع معنويت علاقه مند هستند؟ بنظر مي رسد يك دليل آن پير شدن نسل متعلق به انفجار جمعيت در ميانه سالهاي 1946 و 1964 و سوال اساسي است كه پيري در آنها بر مي انگيزد. براي مثال از خود مي پرسند چگونه مي توان در زندگي معنايي يافت وقتي كه همه چيز به مرگ ختم مي شود؟ دلايل ديگري نيز وجود دارد. همراه با افزايش بي سابقه ثروت و دارايي در دو دهه 1980و1990 بسياري از مردم از فرمول هاي سنتي كه براي كسب شادماني و خوشبختي بر كسب در آمدهاي مالي و بلند پروازي هاي خود محورانه تاكيد مي كردند٬ سرخورده شده بودند. تعارض در اين جاست كه هر چقدر فرد ثروتمندتر شود٬ ميزان شادماني او يكسان باقي مي ماند. ميرز، اشاره مي كند كه اگر چه درآمد آمريكايي ها همراه با تورم، نسبت به سال1957به دو برابر خود رسيده است٬ اما شادماني همچنان ثابت باقي مانده وحتي ميزان افسردگي ها نيز به مقدار قابل توجهي افزايش يافته است. در واقع همان گونه كه میرز،بيان مي كند: ما ابرمصرف گراها٬ ديگر از مادي گرايي بي امان حالمان بهم مي خورد. ما غول هاي موفقيت از بلند پروازي كوركورانه و اعتياد به كار بيزار شده ايم. ما آدم هاي به اصطلاح قوي احساس ،ازخود بيگانگي كمي را درخود تجربه مي كنيم و در ميان اين همه ياس و از خود بيگانگي، بسياري تشنه تجربه اي معنوي و جامعه اي مذهبي هستند دلايل خاص ديگري نيز وجود داردكه نشان مي دهد چرا معنويت به بحثي داغ و جذاب در ميان متخصصان سلامت روان تبديل شده است. يكي از آنها شناخت و محدوديت هاي روان درماني و درمان دارويي در كمك به مراجعان در جهت مقابله٬ تغيير و رشد است. حتي زماني كه بهترين شيوههاي درماني مورد استفاده قرار مي گيرند بيماران ما هنوز به شدت از مشكلات خود رنج ميبرند. دليل ديگر آن است كه چند فرهنگي بودن بخش اساسي از فعاليت باليني محسوب ميشود. به نظر مي رسد مذهب و معنويت بخشي اساسي از دنياي فرهنگي مراجعان است و سرانجام اين كه٬ متخصصان امر به شدت از نتايج تحقيقاتي كه نشان دهنده ارتباط مثبت ميان فعاليت هاي مذهبي و سلامت روان مي باشند متاثر بوده اند٬ هر چند كه چنين ارتباطاتي ثابت نمي كند كه مذهب لزوماً موجب سلامت روان ميشود. چرا معنويت به جاي مذهب واژه منتخب مردم شده است؟ به نظر مي رسد بسياري از مردم از مذاهب سنتي و نهادهاي مذهبي ناراضي يا مايوس شده اند. تحقيقات ثابت مي كند عده اي از مردم كه خود را انسان هايي معنوي اما غير مذهبي قلمداد مي كنند٬ احساسات شديداً مذهبي دارند . آنها ميخواهند مسيري مقدس را بيابند اما نمي خواهند به توشه اي كه مذهب سنتي براي آنها به ارمغان مي آورد تن دهند. آنها مايلند مسير معنوي شخصي خويش را خود خلق كنند. مسيري كه غالباً از مذاهب سنتي٬ فلسفه٬ نوشته هاي عامه پسند در باب معنويت و بخصوص تجربيات شخصي خودشان به گونه اي التقاطي الهام مي گيرد. تحقيقات بر اهميت تجربه شخصي تأكيد ميكند و نشان مي دهد افرادي كه خود را انسان هايي معنوي مي دانند از تجربيات عرفاني و متعالي خويش براي خلق مسير معنوي خود استفاده بيشتري ميكنند . واژه معنويت چنان گسترده است كه كوشش هايي از اين دست را براي يافتن ارتباط با وجودي مقدس در خارج از چارچوب هاي سنتي مذهبي در بر ميگيرد. با وجود اين٬ يك مشكل عمده آن است كه خود اين واژه معنايي بس گسترده٬ فراگير و بنابراين مبهم دارد. اگر از عموم مردم عادي بخواهيد معنويت را تعريف كنند٬ عموماً مكث كرده و شروع به تقلاي فكري مي كنند. چنين كاري بي دليل نيست. تعريف اين واژه واقعاً دشوار است. آنچه در پي مي آيد نشان دهنده بهترين تلاش محقق در جهت تعريف معنويت با بهره جستن از مفاهيم اساسي و سادهتر مي باشد.
منبع
جمشیدیان،شیما(1390)، پیش بینی امیدواری بر اساس مولفههای معنویت با واسطه گری سلامت روان،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه بین الملل شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید