معنویت در غرب
لازم به ذکر است که امروز؛ آنچه در دنیای غرب به نام معنویت تبلیغ می شود حتی از آموزه های مسیح نیز خالی است و می توان گفت معنویت امروز غرب حتی از این نوع اتصال ضعیف به وحی نیز محروم است.
در این باره استاد رحیم پور ازغدی بیانی دارند که قابل توجه است. ایشان می گویند: آنچه را که به نام معنویت مدرن در غرب نامیدند، از قرن19 به این طرف در صدوپنجاه سال اخیر بوده است. از آن جا که معنویت مسیحی دینی مدت ها ریشه اش در غرب زده شده است، یک معنویت سکولاریستی به جای آن درست کردند برای این که کار را برای بشر صنعتی انجام بدهند بدون این که به ریشه های عقلانی و لوازم حقوقی آن توجه کنند؛ یعنی رابطه معنویت از یک طرف با عقلانیت قطع شده و از یک طرف با عدالت و یک معنویت دروغین و ساختگی درست شده است. در واقع به یک صنعت تبدیل شده است، صنعت معنویت تکنولوژی. و وظیفه آن آرامش دادن و تخدیر اعصاب کسانی است که دیگر توجیهی برای زندگی کردن ندارند و معنایی برای زندگی نمی فهمند و قصد دارند برای زندگی معنا بتراشند.توجیه معنویت مدرن غرب یک توجیه مالیخولیایی به نفع دنیاپرستی است و در واقع حکم دسر بعد از بلعیدن خوی سرمایه داری را در فرهنگ مدرن غرب دارد. امروزه یک مکتب رایج در غرب که به اسم معنویت مدرن یا معنویت سکولاریستی از آن تعبیر می شود و مطرح است مکتب روح گرایی یا به اصطلاح معناگرایی «اسپیریچوالیسم» یک گرایشی است که از یک طرف ریشه های معرفتی آن را قطع کرده اند از یک طرف ریشه های وجودی و آنتولوژیک آن را قطع کرده اند و بعد برای جبران نیاز شدید فطری بشر به معنویت شروع کردن به ساختن معنویت های ساختگی و دروغین و در واقع معنویت دنیوی و اختراع معنویت. همان طور که عرض کردم واقعا به این صورت است که در فرهنگ سرمایه داری سکولار معنویت سفارش می دهند همان طوری که پیتزا سفارش می دهند.
این اسپریچوالیسم یا معنویت گرایی که در غرب به وجود آمده است برخلاف معنویت توحیدی و انبیایی یک معنویت مونتاژ شده است. یک تکه از هندوئیسم و بودیسم برمی دارند با یک تکه از مسیحیت مخلوط می کنند مبانی الحادی قشری پوزیتیویستی را برمی دارند و روی آن مصالح و آجر «اگزیستانسیالیستی» کار می گذارند یک چیزی سرهم بندی و مونتاژ می کنند به طوری که به آنها آرامش بدهد بدون این که از آنها عمل بخواهد، بدون این که قانون و اخلاق و ارزش گذاری داشته باشد و بدون این که از آنها عقیده به چیزی را بطلبد. در واقع یک معنویت بدون هزینه و سرویس معنوی دادن. حالا شما این معنویت را با معنویتی که از قول پیامبر و امامان معصوم(س) مقایسه کنید. معنویت ساختگی غرب که در یکی دو قرن اخیر می خواست جای عرفان توحیدی و معنویت انبیاء را بگیرد ولی به بن بست رسید. غربی ها خود معترف هستند که این معنویتی را که ساخته اند یک امر ذهنی فردی است، یک امر سوبجکتیویته است. بدون این که هیچ ما به ازای واقعی عینی داشته باشد. خود بر این موضوع معترف هستند و در عین حال از این معنویت آرامش می خواهند معلوم نیست که چیزی که هیچ ما به ازای عینی و آبجکتیو ندارد. هیچ ریشه واقعی ندارد و قابل توجیه عقلانی هم نیست. ارتباطی هم با عقلانیت و حقوق بشر ندارد. تکلیف هیچ چیزی را معلوم نمی کند. نه تکلیف حقیقت نه فضیلت و نه عدالت را چگونه می خواهد به بشر آرامش بدهد و طبیعی است که این آرامش ایجاد نمی شود و امروز با موادمخدر و LSD و حشیش و ماری جوانا و… می خواهند به آرامش و معنویت برسند.
به راستی وقتی در یک جهان فکری از طبیعت معنویت زدایی کردید، از جهان معنویت زدایی کردید، از ذهن و عقل و جان و حیات بشر و حتی از طبیعت بشر و از همه چیز معنویت زدایی کردید و از همه چیز تفسیر سکولاریستی دادید و تنها فرق انسان و حیوان را فرق در فیزیولوژی دانستید که اخیرا در موج سوم جریان های زیست شناسی و روان شناسی در غرب حتی همین هم منتفی شد یعنی گفتند که حتی بین آناتومی انسان و حیوان هیچ فرقی نیست وقتی که گفتید تفاوتی بین آنها وجود ندارد، وقتی روح و فطرت را انکار کردید، وقتی معاد و مبدأ را انکار کردید، چگونه و با چه چیزی می خواهید به بشریت آرامش بدهید.
حالا این معنویت دروغی را با عرفان و معنویت قرآنی مقایسه بکنید قرآنی که از یک طرف در دعوت معنوی می گوید که سجده کن و نزدیک شو و در خلوت ترین ابعاد زندگی فرد دخالت می کند همین قرآن می گوید به ثروتمندان جامعه که حقوق محرومان جامعه را نمی دهند از طرف خداوند وعده عذاب بدهید.معنویت اسلامی یک معنویت سمبلیک و فانتزی نیست، معنویت اسلامی مخصوص آدم های بی کار نیست که باید بیکار باشند تا بتوانند معنوی باشند معنویت اسلامی یک شغل نیست، مقدس بودن یک حرفه نیست که عده ای عارف و مقدس حرفه ای باشند و بقیه زندگی حیوانی بکنند و عرفان و معنویتی که پیامبر و امامان (سلام الله علیهم) آوردند، معنویتی است که مراتب بالا و پایین دارد، اما در عادی ترین و پایین ترین رده های زندگی مردم هم حضور دارد. در معنویت اسلامی ما عارف حرفه ای نداریم. عرفان یک شغل نیست مقدس حرفه ای نداریم که عده ای زندگی غیرعرفانی داشته باشند و بقیه بیکار باشند تا بتوانند عارف باشند. معنویت از مادیات جدا نیست و لذا در فرهنگ اسلامی این طوری نیست که بگویند یک بخشی از زندگیتان مادی است و یک بخشی از آن معنوی، بلکه همه ابعاد زندگی از ازدواج و کار و درس خواندن حتی تفریح رفتن و خوابیدن اگر به آن معنای اصلی زندگی که انبیا آوردند گره بخورد همه می تواند معنویت باشد. اگر شما کتاب های آنها را بخوانید در می یابید که این طوری به معنویت نگاه می کنند. معنویت سکولار و معنویت مدرن به درد کسانی می خورد که دنیا را چلانده باشند بعد هم یوگا انجام دهند برای اینکه خستگی شان برطرف شود و آنچه را خوردند هضم کنند و دوباره سرسفره سرمایه داری بنشینند و دوباره ببلعند. این معنویت دراین عالم این گونه معنا می شود و لذا آنها می گویند از حق یا باطل نبودن معنویت صحبت نکنید بگویید کارکرد معنویت چیست فایده مادی معنویت چیست؟ اما در فرهنگ اسلامی که امروز راجع به آن صحبت می کنم اهداف معنوی با روش های غیرمعنوی قابل تعقیب نیست. کسانی درجامعه ما هستند که می خواهند معنویت را با دموکراسی لیبرال، معنویت را با اقتصاد سرمایه داری کنار هم پیوند بزنند و مونتاژ کنند که البته برخی از آنها هم در قدرت هستند، به آن ها عرض می کنیم که معنویتی را که شما از آن دم می زنید می تواند از نوع بودایی یا عرفان سرخپوستی یا اسپیریچوالیسم مسیحی باشد اما نمی تواند معنویت قرآنی باشد. معنویت اسلامی را باید به گونه ای درک کرد، با عقلانیت و با عدالت اجتماعی و اقتصادی هماهنگ باشد و به هم مربوط باشند و از هم لاینفک. معنویت اسلامی معنویت پشت ابرها نیست. انتزاعی و غیرعملی نیست. مختص خواص هم نیست.
منبع
چراغی ،نسترن (1394) ، رابطه ابعاد معنویت و کمال گرایی با کنترل خشم و تنیدگی در دانشجویان علوم قرآنی کرمانشاه ، پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی ، دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید