معرفتشناسی ولیبرالیسم
در مسئلۀ شناخت دو سؤال مهم و اساسی مطرح است. یک اینکه آیا امکان شناخت وجود دارد و دو اینکه اگر امکان شناخت وجود دارد با چه ابزاری. در طول تاریخ مکتبهای مختلف پاسخهای متفاوتی به این دو سؤال دادهاند و بر اساس این پاسخها خطی مشیهای گوناگون و متمایز از یکدیگر را برای انسان تدارک دیدهاند و حد و مرز شناخت انسان را مشخص نمودهاند. لیبرالیسم هم به عنوان یکی از مکتبهای موجود در دنیا، به این دو سؤال پاسخ داده است که در ادامه به آن پرداخته میشود.
امکان شناخت
آربلاستر ، معتقد است، مبنای معرفتشناختی لیبرالیسم، شکاکیت در معرفت و ادعای نفی معرفت یقینی است. به بیان دیگر از دیدگاه لیبرالیسم، هر شناختی مشکوک است و دستیابی به شناخت یقینی ممکن نیست. به اعتقاد نبویان ، تشکیک در هر امری و قابل رد و ابطال دانستن آن، از اجزای اصلی معرفتشناسی لیبرالیسم است.
ابزار شناخت
در زمینۀ ابزار شناخت، باید به این مسئله توجه داشت که تأکید این مکتب بر دو گونه ابزار شناخت یعنی عقل و حس میباشد.
جان لاک ، بعنوان یکی از آغازگران لیبرالیسم معتقد است حس، مهمترین ابزار شناسایی است و به اصطلاح، او معتقد به اصالت حس بود. از این نگاه انسان فقط میتواند اموری را شناسایی کند که با حواسش قابلادراک است و در غیر این صورت، امور قابلشناسایی نمیباشند. این رویکرد نسبت به شناخت منجر به موضع لاادری گری میشود که بر اساس آن بعضی امور نه اثبات پذیرند و نه قابل نفی. به عنوان مثال مفهومی چون روح مجرد را نه میتوان اثبات کرد و نه میتوان نفی کرد.
اما نوع دیگری از رویکرد نسبت به مسئلۀ شناخت، دیدگاه عقلگرایی محض است. لیبرالیسم به عنوان مظهری از خاستگاهش، یعنی عصر روشنگری، بر قدرت خرد آدمی برای حل مشکلات، ابداع راه حل و بهبود زندگی و اجتماع صحّه میگذارد. از نظر این مکتب، قدرت تعقل ابزار نیرومندی برای تغییر شکل و بازسازی نظام کهن در اختیار انسان قرار میدهد. لیبرالها استدلال میکنند که روش علمی را میتوان دربارۀ زندگی و مسائل بیشمار اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و تربیتی به کار بست. جیمز میل که لیبرال مؤمنی بود ادعا میکرد که انسان تنها با نیروی عقل میتواند به درستی قضاوت کند . لیبرالها ، معتقدند که هر آنچه عقل ما ادراک کند میپذیریم و هر آنچه را که عقل ما ادراک نکند نفی میکنیم و در واقع فقط در دایرۀ عقل خود به اثبات و نفی حقایق عالم میپردازیم چرا که ابزار شناسایی ما عقل است. انسان باید بر اساس عقل خود اهداف و راه رسیدن به آنها را جست و جو کند و عمل انسان نیز باید بر اساس عقل باشد؛ یعنی شناسایی عقلی ملاک دریافت بایدها و نبایدهای انسانی است . اعتقاد فوقالعاده به عقل بشر در شناخت جهان، از ارکان اصلی معرفتشناسی لیبرالیسم است. کانت ، در مقالۀ روشنگری چیست؟ مدعی شد که مهمترین شعار دورۀ روشنگری این بوده است که جرأت دانستن داشته باش. از نظر شاپیرو، آنچه راسیونالیسم مفرط خوانده میشود، پشت کردن به عاطفه و روی آوردن به عقل و نیز پشت کردن به وحی، هدایت دینی، ولایت والیان فکری و کلیسایی و نفی مقدسات دینی و حقوق و امتیازات الهی، از همین شعار «جرأت دانستن داشته باش» استخراج میشود. به اعتقاد نبویان ،در رابطه با معرفت مدنظر لیبرالیسم باید گفت که از نگاه این مکتب، معرفت آن چیزی است که در انسان قدرت پیشبینی و قدرت ضبط و مهار طبیعت را ایجاد میکندتا بتوانیم زندگی راحتتر و مطمئن تری داشته باشیم. در نتیجه باید گفت که ارزش معرفت، یک ارزش ابزاری است. لیبرالیسم عقل را به عنوان مطمئنترین و بهترین ابزار میپذیرد. از نظر نصری ، بر این اساس است که در لیبرالیسم باید همه چیز را آزمود و هیچچیز را نباید از پیش پذیرفت. هر نظریهای را و از جمله نظریههای دینی را باید مورد تجزیه و تحلیل عقلانی قرار دارد؛ اما لیبرالیستها اعتقاددارند باید به خاطر داشت که آزمونها نیز حقیقت مطلق و همیشگی را به ما ارائه نمیدهند. از آنجایی که در این مکتب اعتماد زیادی به تجربۀ فرد و روش تجربی وجود دارد، لیبرالها بر این نظر پا فشاری دارند که هیچ نظریهای را نمیتوان به طور مطلق پذیرفت و آنها را دائماً باید آزمود.
آربلاستر ، به نقل از برتراند راسل در رسالۀ فلسفه و سیاست که تا حدی ملهم از استدلالهای پوپر است در رابطه با این مسئله میگوید:جوهر بینش لیبرالی این نیست که چه باورهایی پذیرفتهشدهاند، بلکه چگونگی پذیرفتن آنها است؛ باورها باید به دور از جزماندیشی و به گونهای آزمایشی پذیرفته شوندو پذیرش آنها با علم به این مطلب باشد که شواهد تازه هر لحظه میتواند آنها را ابطال کند. بدین گونه است که روش قبول آراء در علم در مقابل عقاید خداشناسانه قرار میگیرد… بر این اساس، بینش علمی همزاد فکری آن چیزی است که در حوزۀ عملی، بینش لیبرالی نام میگیرد.
به نظر آنتونی آربلاستر ، عقل در مکتب لیبرالیسم دو مفهوم دارد. یک مفهوم محدود و دقیق و یک مفهوم گسترده. عقل در مفهوم دقیق، توانایی منطقی اندیشیدن و محاسبه و استنتاج کردن است. در این مفهوم به وسایل توجه شده است؛ اما در مفهوم گستردهتر، هم به هدفها و هم به وسایل پرداخته شده است. از نظر لیبرالها از میان مقاصد گوناگونی که افراد و جامعه دارند فقط برخی از آنها شایستگی آن را دارند که عقلانی خوانده شوند. به طور مثال مدارا یک خط مشی عقلانی است چرا که محدودیتهای عقل انسان را در نظر میگیرد و در حوزههایی از قبیل اخلاقیات و مذهب ادعای یقین یا صحت نمیکند چون در این حوزههانمیتوان چنین تضمینی را به گونهای عقلانی توجیه کرد. در واقع عقل در این مفهوم لیبرالها را دشمنان فعال مذهب، یا دستکم به اشکال جزماندیش تر و قشری تر مذهب، تبدیل میکند. همچنین در این نگرش، عقل، به لحاظ اخلاقی بیطرف نیست. عقل با عدم تحمل یا جزماندیشی، یا ستمگری و بیعاطفگی سازگار نیست؛ بنابراین در این مفهوم است که عقل با سنت، رسم و تعصب در تضاد قرار میگیرد؛ زیرا گرایش کلی روشنگری لیبرالی در تضاد مستقیم با تجلیل و گرامیداشت از تعصبات، رسوم و عادات اندیشه بوده و آنها را میراث نسنجیدۀ گذشته به شمار میآورد. براین اساس انسان عاقل کسی است که به اعتماد و اقتدار دل نمیبندد. او شخصاً به کنه اشیاء میپردازد و در مورد آن، از نظرگاه خویش به قضاوت میپردازد. همچنین از نظر آربلاستر، از میان استعدادهایی که فرد در مکتب لیبرالیسم باید دارا باشد تا خود را با الگوی استقلال وجودی و خودفرمانی سازگار کند، مهمترین آنها عقل است.عقل در لیبرالیسم با وجود سه پیشفرض وسیله و روشی است برای متقاعد کردن انسانها. یک اینکه عقل یک امر مشترک در نهاد بشر است و همه از این استعداد برخوردارند و دو اینکه متقاعد کردن مردم بهتر از مجبور کردن آنها در انجام امور است. در واقع متقاعد کردن باعث مشارکت داوطلبانۀ آنها در امور میشود. از این روست که لیبرالها ادعا میکنند جوهر روش لیبرالی در متقاعد کردن دیگران از طریق برهانهای عقلی است نه مقولات کم ارزش عاطفی و فرض سه این است که کارآمدی عقل نسبت به تعصبات، احساسات و علایق مادی در حل شدن مسائل بیشتر است . در این مکتب آنچه در برابر آزمون عقل تاب مقاومت نیاورد پذیرفته نمیشود. عقل در این مکتب یگانه ابزار و راهنمای حقیقی انسان است و انسان فقط با وجود عقل است که میتواند با هر مسئلهای در زندگی مواجه شود، آن را درک کرده و حل کند.
رابطۀ عقل با تمنیات و امیال انسانی در مکتب لیبرالیسم
امّا با تمام تأکیدی که لیبرالها بر قدرت و یگانگی عقل دارند، جالب است که در رابطۀ بین عقل و امیال و تمنیات بشر، این عقل است که باید سر تواضع فرود آورد و در خدمت تمنیات و امیال باشد. لیبرالیسم که در بحث از معرفت، دیدگاهی انتقادی، تحقیقی و شکاک دارد، در قبال امیال، بینشی چنان تردیدناپذیر اتخاذ میکند که شگفتآور است . دیوید هیوم ، بعنوان یکی از متفکران لیبرالیسم، معتقد است که عقل بردۀ خواستهها و خواهشهای انسانی است؛ یعنی عقل ابزاری است که تمنیات و خواهشهای انسان بر آن استیلاء پیدا میکند و عقل هم میتواند میان خواهشها و تمنیات ما ارتباط برقرار سازد و راه ارضای آنها را نشان دهد. در واقع در نگاه این افراد، به تمنیات و امیال به عنوان خواستهای منفعل یا آرزوهای بیرنگی از نوع چه خوب بود اگر ….. نیست بلکه در این بینش امیال و تمنیات به حدی نیرومند هستند که انسان را وادار به ارضاء خود میکنند. از نظر آنها این امیال هستند که باعث جنب و جوش و تحرک انسان میشوند و او را از حالت انفعال و ایستایی خارج میکنند. لیبرالها در مورد رابطۀ اخلاق با امیال و تمنیات نیز معتقدند، امیال نوعی استقلال قاهرانه دارند که آنها را خارج از حوزۀ اخلاق قرار میدهد. امیال، واقعیاتی غیرقابل تغییر و نهاده شده در طبع بشر هستند که اخلاق باید خود را با آنها سازگار کند. امیال هر کسی به اندازۀ دیگری مشروع است؛ اما باید قوانین و قواعدی طراحی کرد که مردم را از دنبال کردن ارضاء تمنیات خویش به قیمت امیال دیگران بازدارد و در صورت ارتکاب چنین عملی، آنها را تنبیه کند . علاوه بر این، از نظر لیبرالها امیال ظاهری مردم همان امیال واقعی آنها است و در واقع یکی هستند. یکی از اصول اساسی لیبرالیسم این است که مردم خودشان بهترین شاخص ممکن برای تشخیص اینکه چه میخواهند و به چه چیز دل بستگی دارند هستند. بنتام (همان) در این مورد میگوید: به طور کلی میتوان گفت هیچ کس به خوبی خود شما نمیداند چه چیز به نفع شما است؛ هیچ کس با چنین پیگیری و شور و اشتیاقی مایل به دنبال کردن آن نیست . جان استوارت میل ، نیز بر این نظر عمومی لیبرالها صحّه میگذارد و میگوید: مردم امور و منافع خود را بهتر از دولت و یا آنچه از دولت انتظار می رود، درک و از آن مراقبت میکنند. این اصل در گستردهترین عرصههای زندگی مصداق دارد و ما همواره باید هر گونه مداخلۀ جدالبرانگیز دولت با آن را سرزنش کنیم.
منبع
جامه بزرگی،مریم(1392)، بررسی وجوه تقابل سبک زندگی لیبرالیستی بااسلام،پایان نامه کارشناسی ارشد،گرایش تعلیم وتربیت اسلامی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید